نام پژوهشگر: احمد اصغریان صبری

مبانی طراحی فضاهای امن ((برای زمان جنگ و احتیاط.))
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید بهشتی 1369
  اکبر زرگر   هادی ندیمی

تاریخ زندگی بشر از زمانی که در بوته شناسایی قرارگرفته،حکایت از جنگلها منازعات بسیارمی کند.تحصیل مایحتاج زندگی، سرزمینهای جدید برای مراتع و کشاورزی، جلوگیری از تهاجم قبایل یا تمدنهای دیگر،همه و همه تاریخ زندگی انسان را مملو از لحظات و دوره های جنگ و دفاع نموده است .تنازع برای بقا نه تنها در میان بشر همواره رواج و دوام داشته، بلکه حفظ بقا و علاقه به حیات در غریزه و فطرت هر جانداری بوده و موجب تدافع و تهاجم در تمام ادوار زیست و همچنین یکی از بارزترین و شاخصترین مظاهر حیات است که تابشر وجود دارد،جنگ نیز وجودخواهدداشت و نهایتا شکل و صورت آن تغییرناپذیرخواهدبود. اما درکنار جنگ ،فکر صلح ابدی و آشتی جاودانی از دیرگاه افکار مردم را به خود جلب نموده و اصولا این مطلب به صورت امری قطعی تبیین شده است که جنگ ، هرچیز نیک و زیبا و سرچشمه هر بدی و زشتی است .باوجود همه آزمایشهای تاریخی، هنوز هم بیشتر مردم تردید دارند از اینکه جنگ میان ملتهاکاری ناگزیراست واز این رو هنوز هم چشم به راه اند که تمدن بالاتری جنگهای آینده را ازمیان بردارد. ولی جنگ بدون اینکه به مرور زمان و این آزمایشها اهمیت بدهد،همیشه زمین رابا وسایل آتشین خود به لرزه در آورده و علاوه برنیروی ویران کننده خویش ، نیروی آفرینش و نیروی تطهیر و تهذیب خودرا هم آشکار ساخته است .جنگ هنوز هم نتوانست است طبیعت واقعی خودرا به آدمی نمودار کندهنوز هم مراحل طولانی جنگهای گذشته ضرورت جنگ را مدلل ننموده است و بلکه همیشه میل به ازمیان برداشتن نزاع را درمناسبات میان ملتها زنده کرده و به آن نیروی جدیدی بخشیده است . کمتراتفاق می افتد که عشق به صلح واقعی کمال مطلوب و یگانه محرک سیاستمداران باشد.بیشراوقات نیز تشبث آنها به این عشق ظاهری برای آن است که عذروبهانه ای جهت پوشاندن مقاصد واقعی سیاسی خویش به دست آورند.در بسیاری از موارد همین مسئله پوشاندن هدفهای سیاسی بوده است که طرفداری از صلح را ایجاب کرده است . مشکل است بتوان پذیرفت که عشق و علاقه به صلح محرک واقعی دولتها بوده است . نکته ای که این حقیقت را آشکارمی سازد همانا موقعیت ملتهایی است که به مناسب ناتوانی و زبونی خویش بیشتر دستخوش مخاطره بوده وازاین روی به پشتیبانی بین المللی بیشتر نیازمندند وبا این وصف لزوم سازمان و دیوانهای داوری بین المللی بکلی فراموش می شود.پس باید چنین پنداشت که سیاست محض است که سوداگر را به اندیشیدن این گونه تدابیر وادار نموده و بعضی دولتها را هم به پیروی آنها متقاعد کرده است .ازطرفی نیز می توان گفت که منظور دولتهای سوداگر این بوده است که از هرگونه قیدی رهایی یابند تااینکه بدون اندک نگرانی وترد بتوانند سیاست امپریالیستی خویش را درجهان دنبال کرده و نقشه های اقتصادی خود را به سودخویش انجام دهند .