نام پژوهشگر: سعید احمدی زاده
مریم یوسفی سعید احمدی زاده
چکیده تغییرات کاربری اراضی، به عنوان تغییرات برگشت ناپذیری تلقی می شوند که محرک بروز دگرگونی های زیست-محیطی در جهان شناخته شده است. نتایج حاصل از آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی از نیازهای اساسی دراتخاذ سیاست های مدیریت منابع طبیعی محسوب می گردد. از آنجا که این تغییرات در مقیاس وسیع صورت می گیرد بی گمان بدون بهره گیری ازفناوری های نوین در مطالعات محیطی برآورد دقیق، صحیح، سریع و اقتصادی این تغییرات غیرممکن می باشد. هدف از این پژوهش آشکارسازی تغیرات کاربری اراضی دشت بیرجند به روش آشکارسازی پس از طبقه بندی در بازه زمانی 1365 تا 1389 با استفاده از تصاویر سنجندهtm ماهواره لندست بوده است. جهت طبقه بندی تصاویر از دو روش شبکه عصبی مصنوعی با الگوریتم آموزشی پس انتشار خطا و روش فازی استفاده گردید. نتایج نشانگر رخ داد تغییرات اساسی در منطقه دشت بیرجند می باشد. بیشترین تغییرات مربوط به افزایش اراضی رها شده و آیش در حدود 378 درصد است به طوری که از 2704 هکتار در سال 1365 به 12950 هکتار در سال 1389 افزایش یافته است. اراضی دیم بیشترین سهم را در تبدیل به اراضی رها شده دارا بود. اراضی شهری و مسکونی نیز در حدود 219 درصد نسبت به 24 سال گذشته خود افزایش یافته است، به طوری که 137 هکتار از اراضی دیم، 2878 هکتار از کلاس مراتع، 168 هکتار از اراضی کشاورزی آبی و باغات در سال1365 به مناطق شهری و مسکونی در سال 1389 تغییر کاربری یافته است. کشت دیم در بازه زمانی مورد مطالعه در حدود 61 درصد کاهش داشته است که بدون شک علت آن وجود پدیده خشکسالی است. اراضی کشاوزی آبی و باغات نیز افزایش حدود 17 درصدی داشته است. نتایج حاصل از ارزیابی صحت طبقه بندی نیز حاکی از آن است که روش شبکه عصبی قابلیت بالاتری در طبقه بندی داده های ماهواره ای نسبت به روش فازی درمنطقه مورد مطالعه دارابوده است.
زهرا حسین زاده سعید احمدی زاده
چکیده: آتش سوزی چه منشا طبیعی و چه انسانی داشته باشد، یک خطر اکولوژیکی محسوب می شود که تاثیرات عمیقی بر پوشش گیاهی، تولیدات ، اقتصاد محلی و سلامتی دارد. بررسی عوامل موثر در وقوع آتش سوزی و پهنه بندی خطر آن یکی از ابزار های اساسی به منظور دستیابی به راهکارهای کنترل و مقابله با آتش سوزی است. بی شک شناسایی مناطق حساس برای پیش گیری یا دوری جستن از خسارت ناشی از آتش سوزی را می توان به عنوان گام نخست برای کنترل آن دانست.در این تحقیق پهنه بندی خطر آتش سوزی مبتنی بر معیارهای بیوفیزیکی شامل پوشش گیاهی، عوامل اقلیمی، عوامل توپوگرافی و فاصله از رودخانه ها و معیارهای انسانی شامل فاصله از جاده ها، مناطق مسکونی، ایلراه ها و کاربری اراضی با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) و فازی(fuzzy)در منطقه حفاظت شده قرخود انجام شد.در نهایت نقشه خطر آتش سوزی با استفاده از لایه های وزنی و ضریب وزنی مربوط به هریک از عوامل تهیه گردید و به چهار طبقه از کم تا خیلی زیاد مشتق شد. نتایج نشان داد در مدلahp 14% منطقه با مساحت 6335 متر مربع و در مدل fuzzy، 17% منطقه با مساحت 7310 متر مربع در طبقه پرخطر قرار دارد.پس از تعیین مناطق ریسک پذیر توسط دو مدل مورد استفاده در این پژوهش به درصد تطابق این دو مدل در امر پهنه بندی پرداخته شد. نتایج حاصله از این بررسی نشان داد62 درصد تطابق بین دو مدلذکر شده برقرار است. کلمات کلیدی:خطر آتش سوزی، مناطق بحرانی، سامانه اطلاعات جغرافیایی، پوشش گیاهی، عوامل انسانی
سعید احمدی زاده محمود منیرواقفی
در این تحقیق، پوشش های الکترولس ni-p بر روی زیرلایه al5083 ایجاد شدند و تأثیر زمان پوشش دهی، زبری سطح زیرلایه، دمای عملیات حرارتی و زمان عملیات حرارتی بر روی مورفولوژی، درصد فسفر ، ساختار، میکروسختی، چسبندگی و رفتار خوردگی این پوشش ها در محلول wt.% nacl 5/3 مورد بررسی قرار گرفت. عملیات حرارتی این پوشش ها در محدوده دمایی 200 تا 400 درجه سانتی گراد و به مدت 1 تا 4 ساعت انجام گردید. مورفولوژی سطح همه پوشش ها، یک طرح کروی به همراه یک ساختار گل کلمی شکل را نشان می دهد. با افزایش ضخامت پوشش های الکترولس، درصد فسفر سطح پوشش ها کاهش یافته ولی از میزان تخلخل آنها کاسته می شود و مقاومت به خوردگی آنها افزایش می یابد. همچنین مقاومت به خوردگی پوشش های ایجاد شده روی سطح صاف زیرلایه در مقایسه با سطح زبر، بیشتر می باشد. مشخصات ساختاری پوشش ها توسط آنالیز اشعه ایکس مورد مطالعه قرار گرفت. پوشش اولیه، بازتاب های پهنی از پرتو ایکس را که بیان کننده یک ساختار نیمه آمورف است از خود نشان می دهد. عملیات حرارتی، فاز آمورف را کاهش می دهد و فازهای تعادلی نهایی، کریستال های ni3p و ni با اندازه دانه هایی در حد نانومتر هستند. نتایج آزمایش میکروسختی ویکرز نشان داد که ماکزیمم سختی برای نمونه هایی که در دمای °c 400 و به مدت یک ساعت عملیات حرارتی شدند حاصل می شود. دلیل این امر، تشکیل فاز پایدار بین فلزی ni3p در این دما می باشد که باعث رسوب سختی می گردد. بررسی رفتار خوردگی پوشش های عملیات حرارتی شده در دماهای مختلف و زمان یک ساعت نشان داد که تا دمای °c 240، مقاومت به خوردگی افزایش و سپس در دماهای بالاتر کاهش می یابد. عملیات حرارتی در °c 400 منجر به کریستاله شدن فاز آمورف و افزایش تعداد مرزدانه های موجود که بسیار مستعد به خوردگی هستند می شود و در نتیجه، مقاومت به خوردگی را به شدت کاهش می دهد. همچنین از بررسی رفتار خوردگی پوشش های عملیات حرارتی شده در دماهای °c 240 و °c 320 و به مدت زمان های طولانی تر از یک ساعت مشخص گردید که تا زمانی که فاز بین فلزی ni3p تشکیل نشود با افزایش زمان عملیات حرارتی، کاهش قابل توجهی در مقاومت به خوردگی مشاهده نمی گردد. برای ارزیابی میزان حساسیت پوشش های الکترولس ni-p به خوردگی موضعی، از روش پلاریزاسیون پتانسیودینامیک سیکلی استفاده گردید. منحنی های تمام پوشش های الکترولس مورد مطالعه، یک حالت هیزترزیس مثبت را از خود نشان دادند. بنابراین می توان گفت که فیلم پسیو ایجاد شده روی سطح پوشش های الکترولس، پس از اینکه دچار شکست شود قادر به ترمیم کردن خود و جلوگیری از ایجاد حفره ها و نفوذ آنها به داخل پوشش نخواهد بود و رشد این حفره ها ادامه خواهد یافت. جهت ارزیابی چسبندگی پوشش های الکترولس به زیرلایه، از آزمون خمش طبق استاندارد astm b 571-97 استفاده گردید و مشخص شد که تمام پوشش های مورد مطالعه، در ناحیه خمش، پوسته نگردیده و از زیرلایه آلومینیمی جدا نشدند (حتی با استفاده از جسم تیز و اعمال نیرو) که این نشان دهنده چسبندگی مطلوب این پوشش ها به زیرلایه می باشد.
فخرالسادات جوانمرد محمدمهدی خطیب
چکیده ندارد.
زهره اسکندری شورابی محمدمهدی خطیب
چکیده ندارد.
محمدرضا مهدور سعید احمدی زاده
چکیده ندارد.