در پژوهش های اخیر مشخص شده است دانش، تنها منبع مزیت رقابتی شرکت ها در عصر اقتصاد دانش- محور است و مدیران سازمان ها هر روز با چالش های جدیدی مواجه هستند. یکی از این چالش ها در فضای به شدت رقابتی امروز این است که کارکنان ساده در حال جایگزینی با متخصصان اطلاعات که"کارکنان دانشی" نامیده می شوند، هستند. هدف این مقاله، ارائه مدل استراتژیک مواجهه با کارکنان دانشی است. یکی از مشکلات سازمان های کنونی، میزان ترک شغل بالای کارکنان دانشی است، با کاربرد این مدل، سازمان ها از مزیت رقابتی بالاتری بهره مند خواهند شد و با رهبری بهتر کارکنان دانشی به اهداف سازمان دست خواهند یافت. مولفه های اصلی مدل، شامل فلسفه، اهداف، مبانی نظری و مراحل اجرایی است. ابزار اصلی جمع-آوری داده ها و تایید مدل، پرسشنامه بوده است و نمونه مورد بررسی30 نفر از خبرگان شامل اساتید رشته مدیریت دانشگاه ها تشکیل شده است. تحقیق به شیوه ی پیمایشی صورت گرفت. آزمون آلفای کرونباخ برای اعتبار پرسشنامه 7/90 درصد بود. پس از تحلیل، نتایج حاصل"میانگین 33/3 از 4" را نشان داد. همچنین آزمون کای دو، آزمون نسبت و آزمون ویلکاکسون نشان داد که فلسفه مدل (90%)، اهداف مدل (90%)، مبانی نظری(80%) ومراحل اجرایی(90%) به وسیله اعضای نمونه تایید و قبول شده اند و در نهایت مدل استراتژیک مواجهه با کارکنان دانشی با 6 مولفه فلسفه،6 مولفه هدف،7 مولفه مبانی نظری و7 مرحله اجرایی ارائه شد تا مدیران اجرایی بتوانند استراتژی های رهبری سازمان خود را برای مواجهه با کارکنان دانشی تدوین کنند.

اولین مطالعه استراتژی به مطالعات چندلر بر می گردد که تاثیر ساختار بر استراتژی را در نظر گرفته است، این مسئله، مقوله ای است که ذهن محقق پژوهش حاضر را به خود مشغول کرده است. در واقع این فرض مطرح است که استراتژیست های سازمان ها به مقوله ساختار و به ویژه ساختار فیزیکی توجه کمی دارند. روابط بین عناصر فیزیکی یک سازمان، ساختار فیزیکی آن را نشان می دهد، عناصر فیزیکی از عواملی هستند که بر رفتار کار اثر می گذارند، این عناصر می تواند با تغییرات خود اثرات فیزیولوژیکی یا روانی بر فرد داشته و در نتیجه بر عملکرد پرسنل و نهایتا بهره وری سازمان تاثیر گذارند. از سالهای 1995 تاکنون می توان نتایج تمامی پژوهش ها با موضوع "بررسی تاثیر ساختار فیزیکی بر بهره وری" را در چهار گروه دسترسی، راحتی، خصوصی بودن و انعطاف پذیری دفتر کار خلاصه کرد. با توجه به موضوع تحقیق، روش تحقیق این پژوهش به صورت توصیفی- پیمایشی ازگروه پژوهش های کاربردی می باشد که پرسشنامه ای حاوی 36 سوال با اعتبار آلفای کرونباخ 97/0، میان 30 نفر از مدیران عالی استراتژیست شرکت های پیمانکاری طرح افزایش ظرفیت و بهبود کیفیت پالایشگاه شازند اراک توزیع شد، و به سنجش میزان توجه مدیران عالی سازمان به این عوامل استراتژیک در مرحله تدوین استراتژی پرداخت. نتایج پژوهش با کمک نرم افزار spss نشان داد که مدیران عالی از میان عوامل ساختار فیزیکی تنها به عوامل دسترسی با میانگین 92/3 از 5 و راحتی با میانگین 73/3 از 5 در تدوین استراتژی ها توجه دارند و در نهایت این پژوهش به مدیران عالی سازمان این امکان را می دهد تا در تدوین استراتژی های واحد تحت نظارت خود بازنگری های لازم را صورت داده و با توجه بیشتر به سایر عوامل فیزیکی به عنوان عوامل تاثیرگذار بر عملکرد فرد، بتوانند به بهره وری بالاتر دست یابند و با کسب این مزیت رقابتی به موفقیت بیشتر سازمان خود نائل شوند.

مطالعه درک مصرف کننده از برندهای خارجی درمقابل برندهای داخلی اثرات قابل توجهی در زمینه بازاریابی شرکت های تولید کننده داخلی خواهد داشت.دلایل متعددی علاوه بر قیمت،کیفیت و خدمات پس از فروش در ارتباط با درک و نگرش مصرف کنندگان و تصمیم خرید آنها وجود دارد که در این تحقیق به مواردی از جمله تصویر ذهنی از برند، تاثیر کشور مبدا، کشورگرایی )نژادپرستی) اشاره شده است. هدف از این تحقیق تاثیر این عوامل شناختی و عاطفی (کشورگرایی، کشور مبدأ و تصویر ذهنی از برند) بر قصد خرید برند های خارجی در صنعت نفت و گاز از طرف مصرف کننده بوده است. روش انجام این تحقیق، توصیفی از نوع پیمایشی بوده و جامعه آماری تحقیق کلیه کارکنان بخش تدارکات و خرید شرکتهای دولتی و خصوصی (پیمانکاران) صنعت می باشند که به جهت اجرای پروژه های این صنعت نیاز به تأمین تجهیزات مورد استفاده را دارند. که با استفاده از روش نمونه گیری تعداد 263 نفر به عنوان نمونه آماری مورد استفاده قرار گرفتند. و پس از تحلیل آماری مشخص گردید که کشور مبدا و تصویر ذهنی از برند بر قصد خرید برند های خارجی تأثیر مثبت معناداری دارد وکشورگرایی بر قصد خرید برند های خارجی تأثیر منفی معناداری دارد.