نام پژوهشگر: حمیدرضا فرهمند
حمیدرضا فرهمند اصغر جعفری ولدانی
پیشینه مناسبات فرانسه و لبنان به دوران استعمار برمیگردد. فرانسویان بر اساس قراردادهایی که با امپراتوری عثمانی منعقد نمودند، امتیازاتی به دست آوردند که زمینههای نفوذ سیاسی و فرهنگی آنان را در منطقه فراهم ساخت. این روند تا سالهای جنگ جهانی اول که منجر به فروپاشی امپراتوری عثمانی و بلاتکلیفی سرزمینهای آزاد شده گردید، ادامه یافت. موافقتنامه سایکس ـ پیکو در سال 1916 م. اداره سوریه و لبنان را به فرانسه واگذار نمود. این تسلط تا پایان جنگ جهانی دوم به اشکال مختلف برقرار بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب و شکلگیری رقابت میان آنان برای اعمال سلطه بر مناطق مختلف جهان، نظر به حساسیت اوضاع، فرانسه نقش و جایگاه خود را در لبنان به آمریکا واگذار کرد. موضوع پژوهش حاضر احیای مجدد نفوذ فرانسه در لبنان پس از پایان جنگ سرد است. فروپاشی شوروی همانند فروپاشی امپراتوری عثمانی فرانسه را به استفاده از فرصتهای به وجود آمده تشویق نمود. زمینهها و پایگاههای تاریخی و فرهنگی گذشته میتوانست بازسازی این حضور و نفوذ را تسهیل کند. با نگاهی به ژئوپولیتیک لبنان و مطالعه و بررسی دقیق و علمی آن بر اساس دیدگاههای مهم ژئوپولیتیک، نفوذپذیری و شکنندگی ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور بیش از سایر ویژگیهای ژئوپولیتیک آن خودنمایی میکند. بررسی و مطالعه لبنان به مثابه یک دولت ـ ملت به این نتیجه منتهی میشود که این دولت فاقد صلابت لازم برای اعمال حاکمیت بر قلمرو سرزمینی خویش میباشد و این نکته مهمترین ویژگی ژئوپولیتیک لبنان است. چنین وضعیتی زمینهساز جلب توجه دولتهای همسایه و قدرتهای فرامنطقهای شده است. بدین ترتیب بررسیها از فصل دوم با مطالعه دیدگاههای مهم ژئوپولیتیک از آن جمله دیدگاههای اندیشمندانی همچون ماهان، هالفورد مکیندر، ماینگ، یوردیس لوهاوزن و هاوس هوفر آغاز شد. پس از آن در فصل سوم عوامل موثر بر ژئوپولیتیک لبنان با تقسیمبندی آن به دو دسته عوامل متغیر و عوامل ثابت مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش عوامل متغیر، بافت سیاسی و اجتماعی به عنوان اساسیترین «مسأله» این کشور جلب توجه میکند. لبنان از نظر مذهبی نامتجانسترین کشور منطقه است. به طور رسمی 17 فرقه یا کلیسای خاص در این کشور شناخته شده است. لبنان از همان ابتدا یک جمهوری متزلزل بوده است چرا که هویت محلی و قومی بر هویت ملی غلبه کرده است. وفاداری اصلی به خانواده، روستا و بهویژه فرقه تعلق دارد. لبنان را میتوان به پارچه چهل تکهای تشبیه کرد که تکههای آن محکم به هم دوخته نشدهاند. شیعیان، سنیان، دروزیها و جوامع مسیحی عمدهترین گروههای مذهبی لبنان را تشکیل میدهند. در فصل چهارم پیشینه نفوذ فرانسه در لبنان به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. فصل پنجم به بررسی سیاست خارجی فرانسه در قبال لبنان اختصاص دارد. این فصل از دو بخش تشکیل میشود. در بخش اول اصول سیاست خارجی فرانسه شناسایی و مطالعه میشود. فهرست این اصول از این قرار است: نقش جهانی، چندجانبهگرایی، استفاده از زور و سازمان ملل متحد و چند قطبی بودن نظام بینالملل. در پایان نیز تداوم یا تغییر سیاست خارجی فرانسه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2007 م. و پیروزی نیکلا سارکوزی بررسی شده است که نشان میدهد در دوران سارکوزی نیز سیاست خارجی فرانسه تابعی از منافع ملی این کشور است. گروههای تروریستی، سلاحهای کشتار جمعی و دولتهای ورشکسته به عنوان مثلث تهدیدکننده امنیت جهانی مورد توجه فرانسه قرار دارد. سیاست خارجی فرانسه در سه سطح ملی، منطقهای و متحدین غربی این کشور قابل بررسی است. در بخش دوم نیز مناسبات سیاسی و اقتصادی فرانسه و لبنان بررسی شده است. موضوعاتی همچون سوریه، واقعه ترور رفیق حریری، جنگ 33 روزه، قطعنامه 1791، بیانیه مشترک آمریکا و فرانسه در مورد لبنان، برگزاری کنفرانس پاریس، نیروی موقت سازمان ملل در لبنان (unifil)، حزبالله و طرح اتحادیه عرب در مورد لبنان از مسائلی است که واکنش، مشارکت یا دخالت فرانسه در قبال تحولات لبنان را در پی داشته است. سوریه با استناد به عوامل جغرافیایی و تاریخی و حتی ارتباطات مردمی و قومی، جایگاه ویژهای برای خود در لبنان قائل است و از دیدگاه مسئولان سوری هیچ کشوری در جهان نمیتواند جایگاهی مشابه سوریه در لبنان داشته باشد. در واقعه ترور رفیق حریری فرانسه از همان ابتدا انگشت اتهام را به سوی مقامات سوری نشانه گرفت. پس از این واقعه بود که فشارهای بینالمللی بر سوریه افزایش یافت و نیروهای سوریه مجبور به ترک این کشور شدند. پس از پایان جنگ 33 روزه اسرائیل و حزبالله که لبنان درگیر موضوع انتخاب رئیس جمهور شد نیز فرانسه سوریه را متهم به کارشکنی کرد تا جایی که نیکلا سارکوزی در سخنانی سوریه را تهدید به قطع رابطه کرد. روابط فرانسه و لبنان در دوره شیراک از اهمیت زیادی برخوردار بود. شیراک با بسیاری از شخصیتهای لبنانی از جمله خانواده حریری روابط دوستانه و شخصی داشت. لبنان از نظر شیراک نماد موفقیت سیاست خارجی فرانسه و الگوی سیاست خارجی این کشور است. تلاشهای شیراک برای جلب کمکهای بینالمللی به منظور بازسازی لبنان پس از جنگ حزبالله و اسرائیل در همین راستا قابل توجیه است. در واقعه ترور رفیق حریری نیز نقش فرانسه در پیگیری این واقعه و تلاشهای این کشور در تشکیل دادگاه ویژه رسیدگی به پرونده باعث شد این امر ابعادی بینالمللی پیدا کند. در طول جنگ 33 روزه نیز وزیر امور خارجه فرانسه چندین بار به لبنان سفر کرد. در این راستا توافق فرانسه و آمریکا در نهایت به تصویب قطعنامه 1701 و برقراری آتشبش و استقرار نیروهای چندملیتی تحت سرپرستی فرانسه منجر شد و فرانسه موفق شد از تحمیل فشارهای آمریکا بر حزبالله که مورد درخواست اسرائیل بود جلوگیری کند. با مطالعه موارد مذکور در این قطعنامه روشن میشود که فرانسه در ادامه سیاستهای همگرایانه با آمریکا درصدد حفظ نفوذ سنتی خود در منطقه است. در بیانیه مشترکی که دو کشور فرانسه و آمریکا در 14 ژوئن 2008 در مورد لبنان صادر کردند نیز بر همکاری مداوم و مستمر برای لبنانی پر از صلح، دارای حاکمیت، مستقل، متحد و دموکراتیک تصریح شده است. در 25 ژانویه 2007 کنفرانس بینالمللی برای حمایت از لبنان به نام کنفرانس پاریس یا رفیق حریری به میزبانی رئیسجمهور فرانسه ژاک شیراک برگزار شد. هدف این کنفرانس کمک به لبنان، کسب و جمعآوری حمایت بینالمللی برای اجرای برنامه اصلاح و بازسازی و در عین حال سبک کردن بار قروض و وامهای این کشور بود. سی و شش کشور و هفت سازمان منطقهای و بینالمللی در این کنفرانس حضور داشتند. نیروی موقت سازمان ملل در لبنان (unifil) به موجب قطعنامه 425 شورای امنیت تشکیل شد و فرانسه از همان ابتدای تشکیل این نیرو تعداد زیادی سرباز به لبنان اعزام نموده است و این نیروها تاکنون تلفات زیادی متحمل شدهاند. در مورد حزبالله نیز ژاک شیراک از توصیف آن به عنوان یک سازمان تروریستی خودداری کرده و معتقد است حزبالله باید به یک گروه سیاسی تبدیل شود. در ارتباط با خلع سلاح حزبالله نیز شیراک اعتقاد دارد که حکومت لبنان و نه یک نیروی چندملیتی باید حزبالله را خلع سلاح کند.