نام پژوهشگر: احمد واشقانی فراهانی
احمد واشقانی فراهانی سید نصر الله ابراهیمی
در دو دهه گذشته اقتصاد جهانی متشکل از اقتصادهای ملی با موانع جغرافیایی و حقوقی از هم منفک شده به یک اقتصاد وابسته به هم که در آن عوامل اقتصادی از فرصتهای تفسیری بهرهمند میشوند دچار تغییرات عظیمی گردیده است. اقتصاد جهانی نمیتواند پایدار باشد، مگر اینکه برخی از ابزارهای تنظیمی آن چنان طراحی و اجرا شوند که از تفسیرهای مختلف و متفاوت کاسته شده و به جهانی سازی اقتصاد منتهی شود. یکی از این ابزارهای تنظیمی متحدالشکل کردن مقررات تجاری بین المللی است بیع بین الملل به عنوان یکی از زیر مجموعههای تجارت بین الملل در مقایسه با سایر اعمال و وقایع تجاری با پیچیدگی بیشتری روبرو است. زیرا در بیع بین الملل حمل و نقل کالا از مبدا فروشنده به مقصد خریدار به اندازه خود قرارداد بیع اهمیت دارد. از نگرانیهای معمول دیگر در بیع بین الملل، دوری فاصله بین خریدار و فروشنده که از ماهیت بیع بین الملل است، همچنین قوانین متفاوت کشورهای دو طرف قرارداد بیع در حین انعقاد یا پس از آن توانایی مالی، اقتصادی هر یک از طرفین میتواند از عوامل تاثیر گذار در تصمیمگیری و اعتمادسازی بین المللی به شمار آید. در این راستا جامعه بین المللی تجاری نیز در این اندیشه بوده است تا سازوکارهایی را طراحی نماید و بر این نگرانیها پایان دهد. در این زمینه موفقیتهایی حاصل گردیده ولی هنوز نتایج بدست آمده نمیتواند دست اندرکاران بیع بینالملل را راضی نماید.
احمد واشقانی فراهانی ابراهیم ریحانی
چکیده یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار در یادگیری مفهومی، مشارکت فعال فراگیر در ساخت آن مفهوم است و از مهمترین ابزاری که می تواند معلم و فراگیر را در فرایند یاددهی-یادگیری به یک درک مشترک از مفهوم برساند مثال آموزشی است. به گونه ای که فراگیر دقیقا آنچه را که مورد نظر آموزشگر است، در مورد مفهوم دریافت کند. در بیشتر مواقع عدم حمایت فراگیر از طرف معلم به دلیل نداشتن مثال های مناسب در دسترس، منجر به دشواری های زیادی در یادگیری ریاضیات می شود. بحث تصور و عملکرد معلمان در ارتباط با انتخاب، تولید ویا نحوه ارایه مثال ها در ایجاد انگیزه وپتانسیل یادگیری فراگیران موثر و قابل بررسی است. چرا که به گفته میسون مثال ها در ساخت دانش و باز سازی مفهوم، نقش اساسی ایفا می کنند. هازن و زازکیس (1999-1979) به این نتیجه رسیدند که با مثال توضیح دادن مطالب یک راه موثر برای جذب ایده های جدید است. دراین راستا محقق به مطالعات کتابخانه ای و جمع آوری اطلاعات در زمینه باور و تصور معلمان در مورد مثال وکیفیت و نحوه استفاده آنها از مثال ها که دو هدف عمده این تحقیق را تشکیل می دهند، پرداخت و با استفاده از روش تحقیق کیفی و استفاده از الگوی پدیدار شناختی در حوزه تحقیقات کیفی به تجزیه وتحلیل اطلاعات جمع آوری شده پرداخت و امیدوار است که این گونه تحقیقات کیفی ،زمینه وبستر مناسب را برای انجام تحقیقات کمی آتی در حوزه مثال ها فراهم آورند. نتایج این تحقیق بیانگر این موضوع است که عمده معلمان، مثال آموزشی ریاضی را به عنوان یک ابزار و وسیله مفید و ضروری و یا یک زبان مشترک و قابل فهم برای فراگیر می دانند ، که در آموزش دخالت مستقیم دارد. بنابراین می توان گفت که معلمان مثال ها را به عنوان یک بخش مهم، موثر، الزامی و همچنین جزء لاینفک تدریس دانسته و استفاده از مثال را یک موضوع حاشیه ای ،غیر ضروری ، سلیقه ای یا حتی ناکارآمد نمی دانند ، اما عدم آگاهی و اطلاع کافی معلمان از ویژگی های مثال های آموزشی مناسب بر نحوه وکیفیت استفاده آنها از مثال ها تاثیر گذار است و برخی از معلمان با نوع آموزش مبتنی بر مثال آشنایی کافی ندارند. و از توصیه های این تحقیق به برنامه ریزان درسی این است که در جهت آموزش موثر مفاهیم ریاضی و بهبود کیفیت یادگیری مفهومی به توانایی بسیار بالای مثال ها توجه بیشتر داشته و در این خصوص ، به آموزش معلمان توجه ویژه داشته و آن را در اولویت برنامه های خود لحاظ کنند.