نام پژوهشگر: فرهاد باباجمالی
فرهاد باباجمالی محمود محمدی
چکیده مکان یکی ازعناصر اصلی هویت ساکنان آن است.انسان با شناخت مکان می تواند به بخشی از هویت خود نایل شود. یکی از علل سرگردانی انسان امروز نپرداختن به مفهوم مکان وبهرمند نشدن از هویت مکانی است. در واقع مکان جایی است که ما ادراکی عمیق از هستی و بودن خود بدست می آوریم. این مفهوم ارتباط ناگسستنی با لایه های دیگر وجود انسان دارد. بطوریکه می تواند فعالیتهای مشترک با دیگر همنوعان، درارتباط باطبیعت و یا درکنج محیط مصنوع او تظاهرکند، و بدین صورت انسان با لایه های دیگر وجود خود که به نوعی در عالم خارج هم وجود دارند ، آشنا شود . شناخت انسان از محیط پیرامون بخشی از خویشتن خویش است . انسان تصاویر متفاوتی از مکان در ذهن دارد و احساسات او از افتراقهای مکانی می تواند بر روی ادراکات او از محیط و شکل گیری تصویر ذهنی وی از مکان تاثیر گذار باشد . همین تصاویر ذهنی است که به مکان هویت می بخشد. دلبستگی بشر و چگونگی یافتن هویت بشری در مناظر ومکانها یکی از عمیق ترین نیازهای انسان برای احساس هویت و تعلق به مکان است. هویت با مفاهیمی چون زمان ، مکان ، فضا و فرهنگ معنا می یابد و نقش برجسته آن در ادوار و مکانهای مختلف گاه بر عنصر فرهنگ و زمانی بر عنصر مکان و.... تأکید می ورزد.به همین خاطر و بدون تردید این مفهوم در شکل گیری هویت شهرهای ایران نقشی انکار ناپذیر دارد.در ارزش و نقش مکان همین بس که از یازده عنصر موثر در ایجاد فضا و مفهوم آن ، هشت عنصر جزء خصیصه های مکانی قلمداد می شود . بنابر این می توان تا حدودی به اهمیت خصیصه های مکانی در شکل گیری هویت شهرها از یکسو و فرم ،وسعت والگوهای گوناگون زندگی این جوامع از طرفی دیگر واقف شد.این بدان معنا نیست که عناصر دیگر نقش کم رنگ تری در احراز هویت مدنی جوامع انسانی دارند . اما از منظر علم جغرافیا ، هویت مکانی از جمله عناصری است که نقش برجسته ای در این زمینه ایفا می کند. به گونه ای که تنوع اشکال زندگی درایران ، در ابعاد مختلف درقالب هویت مکانی معنایی خاص می یابد. به طور مثال ساختارهای سکونتگاهی وتفاوتهای شکلی آنها در مدنیت های یکجانشین مانند شهرها و روستاها برآیندی از هویت مکانی آنهاست. این سکونتگاهها در جوامع مدنی روان به خاطر کم رنگ شدن هویت مکانی، متفاوت از دو جامعه یاد شده تظاهر می کند و هویت سببی جایگزین مکان می گردد و البته حسن تأثیرگذاری شرایط مکانی متفاوت ، در بسیاری از ویژگی های مدنی دیگراز جمله هنر این مدنیتها نیز بخوبی منعکس و متجلی است. موضوعی که در این رساله طرح شده است معطوف به بنیان های ژئومرفولوژی وطرح آن در حوزه باستانشناسی،علوم اجتماعی و هنر(فرش دستباف) است و بدین خاط ریک موضوع میان رشته ای در حوزه علوم محیطی است که یک سر درعلوم صرف طبیعی و یک سر درعلوم انسانی و فرهنگی دارد.بدون تردید این مطالعات میتواند درتبیین تحولات فرهنگی وتاریخی از یکسو ودرک پایداری های فرهنگی جوامع بشری از سوی دیگربه ما یاری دهد.آنچه که تحلیل مولفه های ژئومرفیک، ازدیدگاه باستانشناسی و علوم اجتماعی بدست میدهد حکایت ازآن دارد که پراکندگی کانون های جمعیتی ایران چه در طیف شهری و چه در طیف سکونتگاههای روستائی وعشایری از قوانین خاصی پیروی کرده و این مولفه ها در مقیاسی کلان نقش کلیدی در شکل گیری وتفاوت الگوهای مدنی و زندگی ومعیشت در ایران داشته است. واژگان کلیدی: ایران مرکزی،مولفه های ژئومورفیک، هویت مکانی،مدنیت، هنر فرش دستباف،