نام پژوهشگر: غلامرضا فیاضی
علیرضا اسعدی حسن معلمی
از مهم ترین مباحث علم النفس فلسفی، حرکت و استکمال نفس است، اما با توجه به ثبات مجرد چگونه حرکت نفس قابل تبیین است. این رساله می کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد. از این رو پس از آنکه در فصل نخست با مفاهیم کلیدی تحقیق نظیر حرکت، کمال، نفس و روح، مجرد و مادی و نیز ثابت و متغیر آشنا شدیم، در فصل دوم به تبیین پرسش اصلی تحقیق می پردازیم. برای این منظور ابتدا تجرد نفس و لازمه آن؛ یعنی ثبات مورد اشاره قرار می گیرد و سپس استکمال نفس از منظر آیات و روایات و لازمه آن؛ یعنی تغیر بررسی می شود. آنگاه مسئله ناسازگاری تجرد نفس با حرکت تکاملی آن صورتبندی می شود و پاسخ های محتمل به پرسش اصلی تحقیق مورد اشاره قرار می گیرد. از میان تبیین های محتمل، مادی بودن نفس و نیز انکار حرکت نفس به این دلیل که مخالف پیشفرض های پذیرفته شده در این تحقیق است از دایره بحث در این رساله خارج است. در هر یک از فصل های بعدی یکی از تبیین ها مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل سوم نظریه مشاء؛ یعنی ثبات نفس و تکامل در اعراض بررسی شده است. به عقیده ایشان ذات نفس مجرد و ثابت است و حرکت تنها در اعراض است. اما این نظریه نه به لحاظ مبانی و نه به لحاظ ادله قابل قبول نیست. در فصل چهارم نظریه مبتنی بر حرکت جوهری بررسی شده است. ملاصدرا نفس را جسمانیه الحدوث و موجودی ذو مراتب می داند که مراتبی از آن مجرد است. از این رو شرط لازم برای حرکت(مادیت) را در آن محقق دانسته و حرکت نفس را تا زمانی که به حد عقل برسد، می پذیرد. اما این نظریه را نیز نمی توان پذیرفت. از اشکالات اساسی آن این است که چگونه می توان حرکت در مجردات را انکار کرد و در عین حال حرکت مرتبه مجرد نفس را به دلیل وجود ماده در مرتبه مادی نفس پذیرفت و بلکه وجدانی تلقی کرد. فصل پنجم به نظریه تبیین سازگاری با نفی تجرد تام نفس می پردازد. بر اساس این نظریه مراد فلاسفه از ثبات مجرد، ثبات مجردات تام است و نفس، مجرد ناقص است. این نظریه نیز قابل پذیرش نیست زیرا تعلق نفس در مقام فعل به بدن نمی تواند ذات مجرد نفس را از بی استعدادی به ذات دارای استعداد تبدیل کند. فصل ششم به دیدگاه برگزیده؛ یعنی نظریه حرکت در مجردات می پردازد. این فصل در دو مقام ساماندهی شده است نخست حرکت در مجردات طی چهار مقدمه اثبات شده و سپس به شبهات مطرح شده پاسخ داده شده است. در اثبات حرکت در مجردات ابتدا حقیقت حرکت و دلایل و لوازم انکار هیولی مطرح شده و سپس با نقد دلائل اقامه شده بر ثبات مجرد، نشان داده شده است که دلیل معتبری بر وجود موجودات امکانی ثابت وجود ندارد. در پایان نیز شواهد و قرائن وجود تغیر و حرکت در تمامی موجودات امکانی مطرح گردیده است. با پذیرش حرکت در مجردات حرکت و استکمال نفس هیچ محذور عقلی نخواهد داشت. کلیدواژه: نفس، حرکت تکاملی، تجرد نفس، حرکت در مجردات.
مهدی عبدالهی حسن معلمی
بنا بر تحلیل سه جزئی رایج در معرفت شناسی غربی، معرفت عبارت است از باور صادق موجه. اما کیث لرر به جای باور، پذیرش با هدف احراز حقیقت و اجتناب از خطا را قرار داده، درباره چیستی صدق نیز معتقد به نظریه علامت زدایی است. وی در پاسخ به مسأله گتیه، نقض ناپذیری و عدم ابتنای توجیه بر باور کاذب را به عنوان شرط چهارم معرفت مطرح می کند. و در مقام مهم ترین نظریه پرداز انسجام گروی در توجیه معرفت، با ابداع اصطلاحات متعدد و ارائه مجموعه ای پیچیده از تعاریف گوناگون درصدد تبیین تحلیل خویش از حقیقت معرفت با روی کرد انسجام گروانه در توجیه برآمده، در نهایت بدین نتیجه می رسد که s به گزاره p معرفت دارد اگر و تنها اگر (1) s گزاره p را بپذیرد، (2) گزاره p صادق باشد، (3) s در پذیرش گزاره p به طور کامل موجه باشد، یعنی پذیرش p برای شخص s بر پایه منظومه مقبول او در آن زمان نسبت به پذیرش های رقیب، معقول تر باشد، بدین معنا که منفعت معرفتی محتمل آن برای فاعل شناسا بیش از منفعت معرفتی محتمل همه رقبایش باشد، و (4) توجیه s در پذیرش گزاره p با هیچ گزاره کاذبی نقض نشود، یعنی پس از کنار گذاشتن همه باورهای اشتباه از منظومه پذیرشی فرد، پذیرش گزاره p هم چنان نسبت به رقبای خود معقول تر باشد. حاصل تحلیل لرر این است که معرفت چیزی بیش از توجیه نقض ناپذیر نیست. نقدهای اساسی بر تحلیل لرر از معرفت وارد است، دیدگاه وی در باب پذیرش و نیز نظریه علامت زدایی در صدق ناتمام هستند. اصل دیدگاه وی نیز دارای اشکالات متعددی است. انسجام گروی لرر افزون بر اشکالات عام انسجام گروی در توجیه مثل لزوم دور یا تسلسل در توجیه معرفت، گسستگی منظومه منسجم از واقعیت و نسبیت در معرفت، گرفتار اشکالات دیگری نیز می باشد که 1) ناتمامی اصل قابلیت اعتماد فاعل معرفت بر خودش، 2) نادرستی تفسیر انسجام به معقولیت یک پذیرش نسبت به رقبایش، 3) ناتمامی فرض منتقد دانای کل و نیز 4) نادرستی شرط چهارم و ابهام در تفسیر نقض ناپذیری از جمله آن هاست.