نام پژوهشگر: عادل سپهر
عادل سپهر محمدرضا اختصاصی
روش های تصمیم گیری چند شاخصه به دو گروه روش هایی که مبتنی بر رتبه بندی گزینه ها است و به روش های رتبه بندی شناخته می شوند مانند ahp و تاپسیس، و روش هایی که لزوماً به رتبه بندی گزینه ها منتهی نمی شود و بر اساس روابط رتبه- برتری است و به روش های غیر رتبه ای یا نارتبه ای معروفند و از آن جمله می توان به انواع روش های الکترا و پراموسه اشاره نمود. اما مسأله قابل تأمل وجود احتمال، عدم اطمینان و ریسک در الویت بندی شاخص ها و معیارها و تردید در تصمیم گیری ها است. در گزینه های طبیعی و از جمله تعیین شاخص های بیابان زایی با عدم قطعیت مواجه هستیم. در چنین شرایطی می توان از تئوری فازی، تئوری دمستر- شفر و آنالیز مقبولیت چند معیاره تصادفی (smaa)، بهره جست. این روش ها این امکان را فراهم می کند تا با انتخاب و طبقه بندی شاخص ها در شرایطی که با اطلاعات مبهم و غیر دقیق روبرو هستیم، همراه با تلفیق روش های تصمیم گیری به راه حل بهینه دست یابیم. این رساله، با هدف بررسی شاخص های موثر در بیابانی شدن اراضی به منظور مدیریت ریسک بیابان زایی، به برنامه ریزی و تصمیم گیری، در شرایطی می پردازد که آگاهی از تمامی جنبه های بیابانی شدن، عوامل مختلف و نگرش های متفاوت در نقش شاخص ها، موجب پیچیدگی اطلاعات و بروز عدم قطعیت در قضاوت ها، اولویت بندی و تصمیم گیری شده و برنامه ریزی آینده را به منظور تبیین روش ها و اقدامات بازدارنده در قالب مدیریت ریسک بیابان زایی با عدم اطمینان همراه می سازد. در این رساله، در چارچوب اهداف پروژه بین المللی desertwatch که به منظور طراحی سیستمی برای تعیین شاخص های بیابان زایی جهت پایش و نظارت بر روند بیابان زایی اجرا شده است، به مسأله عدم قطعیت در اولویت بندی، انتخاب و رتبه بندی شاخص های بیابانی شدن اراضی پرداخته شده است. در همین راستا، این پژوهش در سه کشور اجرای فاز دوم پروژه (برزیل، موزامبیک و پرتغال) صورت گرفته است. به طور کلی این رساله می کوشد تا با بکارگیری روش های smaa و maut، میزان عدم قطعیت را در اوزان بندی و اولویت بندی گزینه های (شاخص های) بیابان زایی، به منظور الگوی مدیریت ریسک بیابانی شدن در قالب پروژه بین المللی desertwatch (2005- 2010) مورد بررسی قرار دهد .در این پژوهش به کمک تئوری فازی برای اطلاعات موجود، مدل مناسب برازش و در ضمن، بنابر اطلاعات جمع آوری شده یک مدل سلسله مراتبی از مسئله تدوین شده است. با مطالعه اطلاعات و روابط موجود روش تصمیم گیری مناسب انتخاب و مدل آن پیاده سازی و حل گردید. در استفاده از روش های تصمیم گیری از دو الگوی رتبه ای و نارتبه ای استفاده شده است. الگوریتم تاپسیس برای حالت رتبه ای و الگوریتم الکترا به عنوان روشی نارتبه ای بکار رفته است. در بررسی شرایط عدم قطعیت، از روش کار smaa و تکرارپذیری های مونت کارلو بهره گرفته شده است. نهایتاً یک سامانه شاخص های موثر در بیابان زایی و الگوی مدیریت ریسک بیابان زایی تهیه گردید.
سارا فاتحی عبدالله سیف
چکیده: پدیده بیابان زایی در دهه های اخیر با رشد روز افزون جمعیت در جهان، به دلیل ایجاد موانعی که زندگی ساکنین مناطق مستعد بیابان زایی را تهدید می کند، مخصوصاً در مناطق خشک، به عنوان خطری طبیعی مطرح گردیده است. طبق تحقیقات انجام یافته توسط فائو و یونپ در سال 2001، بیش از یکصد کشور جهان و بیش از 33 درصد از مراتع در مناطق خشک به همراه 47 درصد از اراضی کشاورزی دیم حاشیه ی مناطق خشک، در معرض تخریب هستند. در این تحقیق، به منظور ارزیابی کمی روند بیابان زایی و تهیه نقشه آن در دشت جرقویه سفلی با سطح معادل 82329.46 هکتار که بخشی از منطقه تالاب گاوخونی در محدوده ی سگزی در جنوب شرقی شهرستان اصفهان است، مدلی منطقه ای بر اساس روش کار مدالوس ارائه شده است. روش کار مدالوس، روشی کاربردی برای ارزیابی وضعیت فعلی بیابان زایی و برآورد خطر آن محسوب می شود. این مدل در اکثر کشورهای خاورمیانه و کشورهای اروپایی برای ارزیابی بیابان زایی به کار گرفته شده است و نتایج بسیار مثبتی نیز نشان داده است. در این مدل با توجه به روش امتیازدهی به معیارها و شاخص ها و همین طور استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی در تلفیق لایه ها، علاوه بر افزایش دقت و سرعت آن در ارزیابی و تهیه نقشه بیابان زایی، خطای کارشناسی نیز وجود ندارد. در مرحله اول، بر اساس تلفیق اطلاعات مربوط به نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی و بازدید صحرایی، منطقه مطالعاتی به 27 رخساره ژئومورفولوژی تفکیک گردید که هر رخساره به عنوان واحد اصلی ارزیابی بیابان زایی مد نظر گرفته شد. سپس به کمک مطالعات پایه و بررسی های صحرایی، شش معیار کیفی موثر در بیابان زایی منطقه، شامل خاک، اقلیم، پوشش گیاهی ،فرسایش آبی، فرسایش بادی و مدیریت، مشخص گردید. هر معیار شامل شاخص های متعددی است که آن را به لحاظ کیفی تعریف می کنند. این شاخص ها بر اساس میزان تأثیرشان بر فرایند بیابان زایی در هر واحد ژئومورفولوژی کمی شدند. برای هر شاخص امتیازی بین 1 تا 2 در نظر گرفته شد و امتیازدهی شاخص ها انجام گرفت. امتیاز هر معیار و امتیاز وضعیت بیابان زایی با محاسبه میانگین هندسی امتیازات حاصل گشته و وضعیت بیابان زایی برای هر واحد ژئومورفولوژی، در 4 کلاس مشتمل بر خفیف، متوسط، شدید و خیلی شدید طبقه بندی شد. در پایان نقشه وضعیت بیابان زایی توسط سیستم اطلاعات جغرافیایی تهیه گشت. بر اساس نتایج به دست آمده، 26/5 درصد از مساحت منطقه معادل 18/4511 هکتار در کلاس بیابان زایی شدید و 74/94 درصد از منطقه معادل 28/77818 در کلاس بیابان زایی بسیار شدید قرار دارد. دو معیار پوشش گیاهی و اقلیم، به ترتیب مهمترین عواملی هستند که فرایند بیابان زایی را در این منطقه موجب شده اند.
محمود رنجبر دستنایی داریوش رحیمی
چکیده امروزه بسیاری از کشورهای جهان، ابعاد گسترده صنعت گردشگری را از نظر تولید، اشتغال و ایجاد درآمد درک کرده اند و از چند دهه پیش به شدت به توسعه این صنعت پرداخته اند. کشور جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی است که به علت داشتن پتانسیل های طبیعی، تاریخی و فرهنگی، همواره مورد توجه گردشگران نقاط مختلف دنیا قرار داشته است که این عامل شرایط مساعدی را برای بهره برداری و توسعه زیرساخت های گردشگری فراهم می سازد. از سوی دیگر با توجه به محدودیتهای مختلف اعم از فنی، مالی، زمانی و غیره، امکان بهره گیری و توسعه تمام ظرفیتها و فراهم کردن همزمان تمامی زیر ساختهای گردشگری در سطوح مختلف در مدت زمان کوتاه وجود ندارد؛ لذا استفاده از روشهای مناسب برای تعیین بهترین مکان از میان تعداد زیادی مکان با مدد تعدادی از معیارها و شاخصها ضروری می گردد. در همین راستا مسئولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استانها اقدام به شناسایی مناطق مستعد در زمینه توسعه گردشگری نمودند. این مناطق در سطح کشور به مناطق نمونه گردشگری معروف بوده و به علت همجواری با جاذبه های مختلف گردشگری از پتانسیل ویژه ای جهت سرمایه گذاری در زمینه گردشگری برخوردارند. هدف از تحقیق حاضر اولویت بندی مناطق نمونه گردشگری استان به منظور توسعه این مناطق و جامعه آماری مورد نظر مناطق نمونه استان و جامعه خبرگان وکارشناسان گردشگری استان می باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی است. ابزار گرد آوری اطلاعات اسنادی، کتابخانه ای، مشاهده ی میدانی و پرسشنامه بوده است. از آنجا که تامین زیر ساختهای مناطق نمونه برعهده دولت و به تبع سازمان میراث فرهنگی می باشد، واین سازمان به دلیل کمبود منابع مالی قادر نیست تمامی این زیرساختها را بصورت همزمان فراهم کند؛ بنابراین منطقی به نظر میرسد آنها را براساس شاخصها ومعیارهای قابل قبولی اولویت بندی نماید. از آنجا که شاخص مشخصی از سوی سازمان برای اولویت بندی مناطق نمونه ارائه نگردیده، با استفاده از روش دلفی و براساس نظر کارشناسان گردشگری استان شاخص ها و معیارهایی انتخاب گردید؛ با توجه به اینکه معیارهای مورد نظر در اولویت بندی از ارزش واعتبار متفاوتی برخوردار می باشند لذا تکنیک سلسله مراتبی ahp بهترین روشی بود که در آن اهمیت هر یک از معیارها که ترکیبی از معیارهای کمی و کیفی بود مد نظر قرار می گرفت. لذا با استفاده از این تکنیک اقدام به اولویت بندی این مناطق شد. نتایج تحقیق نشان می دهد منطقه نمونه گردشگری سامان با ضریب اولویت 0945/0 در بین 15منطقه نمونه گردشگری استان بیشترین امتیاز را به دست آورده، درنتیجه بهترین شرایط را جهت سرمایه گذاری ها و عملیات عمرانی دارا می باشد و سایر مناطق نیز در رده های بعدی قرار گرفتند. همچنین مشخص گردید دو منطقه نمونه گردشگری پیرغار و سیاسرد ظرفیت تبدیل شدن به مناطق نمونه گردشگری در سطح ملی را داشته وسازمان می بایست در این مورد تجدید نظر نماید. واژه های کلیدی: ارزیابی، اولویتبندی، روش تصمیم گیری دلفی، تکنیک سلسله مراتبی(ahp)، مناطق نمونه گردشگری، استان چهارمحال وبختیاری
شهین رستمی اسکندر صیدایی
صنعت گردشگری مقوله ای چندوجهی و نسبتاً پیچیده است که ابعاد مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. اهمیت این صنعت و تأثیر آن بر توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باعث شده است تا بسیاری از مدیران و برنامه ریزان محلی، منطقه ای و ملی در اقصی نقاط دنیا برای گسترش آن برنامه ریزی و تلاش نمایند. متخصصان امر گردشگری در کنار مزایای فراوانی که برای گردشگری قایل می باشند، از عوارض و بازتاب های منفی این صنعت نیز نگران و گله مند هستند. در صورتی که به این مسأله توجه نشود این امر می تواند زیان های فراوان اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی به ارمغان بیاورد. در این پژوهش سعی بر آن است، ضمن شناسایی جاذبه های گردشگری در شهر کرمانشاه به بررسی چگونگی برنامه ریزی در این مکان ها پرداخته، و همچنین راهکارهایی برای توسعه پایدار گردشگری در این منطقه ارایه شود، تا ضمن توسعه اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و زیست محیطی آن، بتوان تأثیرات منفی حاصل از آن را به حداقل کاهش داد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی توان ها و قابلیت های گردشگری شهر کرمانشاه در جهت دستیابی به توسعه پایدار گردشگری تدوین شده است. روش تحقیق در این پژوهش با توجه به نوع هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش از نوع تحقیقات توصیفی، تحلیلی و مطالعات میدانی می باشد. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش را کارشناسان و متخصصان صنعت گردشگری، مسئولان سازمان ها و ادارات مربوطه در شهر کرمانشاه و گردشگرانی که نیم سال اول 1389 به این شهر مسافرت کرده اند، دربر می گیرد. روش نمونه برداری برای جامعه گردشگران به صورت تصادفی است، ولی در جامعه آماری کارشناسان به دلیل حجم کم، تمام جامعه آماری(50 نفر) به عنوان نمونه انتخاب شدند و مورد مطالعه قرار گرفتند. روش گردآوری داده ها و اطلاعات در این پژوهش، روش کتابخانه ای و روش میدانی (پرسشنامه) است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار excel, spss و آزمون فرضیات پژوهش با استفاده از آزمون پیرسون، تحلیل رگرسیون خطی ساده، تحلیل واریانس یک طرفه(anova) و ترسیم نقشه ها از طریق نرم افزار arc gis صورت گرفته است. همچنین برای تحیل نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدات و ارایه راهبردهای توسعه گردشگری از مدل برنامه ریزی swot بهره گرفته شده است. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد که توسعه گردشگری در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهر کرمانشاه تأثیر مثبت دارد اما تا حدودی آثار نامطلوبی را در محیط زیست ایجاد کرده است. از نتایج دیگر این تحقیق می توان به معنا دار بودن رابطه بین، توسعه گردشگری و توسعه اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی شهر اشاره کرد. نتایج این پژوهش می تواند در سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، سازمان حفاظت محیط زیست استان کرمانشاه و همچنین شهرداری و استانداری استان کرمانشاه کاربرد داشته باشد.
سعیده هنرمندنژاد عادل سپهر
چکیده : بدون شک خاک یکی از ارزشمندترین منابع طبیعی هرکشور محسوب می شود. فرسایش خاک همواره مهمترین عامل برای به مخاطره انداختن آب و خاک بوده است به گونه ای که مبارزه با فرسایش در سطح جهان مورد توجه می باشد و این حاکی از اهمیت و ارزش منابع حیاتی ما (آب و خاک) است. در این پژوهش سعی شده است، نواحی پر خطر نسبت به فرسایش، تهیه نقشه میزان فرسایش خاک واقعی و مهمترین عامل تاثیر گذار در فرسایش حوضه آبخیز جهرم که در طول جغرافیایی 23°53 تا 3°54 شرقی و عرض جغرافیایی 21°28 تا 42°28 شمالی واقع شده است، بررسی گردد. برای نیل به این اهداف از اطلاعات کتابخانه ای، عکس های ماهواره ای منطقه، آمار و اطلاعات اقلیمی و تکنیک gis و نقشه های پایه عوامل مورد نیاز برای مدلcorine ، از جمله نقشه های توپوگرافی، نقشه شیب، پوشش گیاهی، زمین شناسی و خاک شناسی استفاده شده و در نهایت نقشه فرسایش واقعی تهیه شده است. مدل کٌرین مدلی جهت تخمین و ارزیابی خطر فرسایش خاک است. این متدولوژی یا روش برای محاسبه فرسایش واقعی خاک به عوامل فرسایش پذیری، فرسایش دهندگی، شیب و پوشش گیاهی یا کاربری اراضی نیازمند می باشد. داده های پوشش گیاهی در مدل کٌرین یکی از مهمترین پارامترها برای رسیدن به نقشه فرسایش واقعی خاک می باشد. نتایج به دست آمده حاکی از کلاس بالای پتانسیل فرسایش منطقه مذکور است اما در حال حاضر حوضه آبخیز جهرم از فرسایش خاک واقعی کمی برخوردار است. نتایج نقشه خطر فرسایش واقعی خاک نشان می دهد که 76 درصد منطقه دارای فرسایش واقعی کم، 21 درصد متوسط و 69/0 درصد با فرسایش زیاد رو به رو هستند.
فاضل شاکری محمدرضا اختصاصی
بیابانزایی به کاهش استعداد زیستتوده و تخریب منابع محیطی و اکوسیستمها اطلاق میشود که عوارض منطقهای و فرامنطقهای آن سطوح و جنبههای مختلف زندگی انسان را متاثر میسازد. در بسیاری از مناطق بیابانزایی به واسطه رشد سریع شهرنشینی و افزایش جمعیت، تغییرات شدید کاربریها و کاهش بیوماس به شدت افزایش یافته است و تاثیر انسان از این دیدگاه بیش از پیش نمایان میشود. در این تحقیق با استفاده از عکسهای هوایی سال 1334 و 1346 و تصویر سنجنده pan، ماهواره irs-p5 سال 1384به روش تفسیر بصری، روند تغییرات کاربری و همچنین وضعیت بیابانزایی اراضی محدوده شهر لار در استان فارس طی نیم قرن اخیر مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، محدوده مورد مطالعه بر مبنای تصویر irs-p5 سال 1384 به شش واحد کاری تقسیم گردید. سپس بر اساس مدل ایرانی ارزیابی بیابانزایی imdpa، معیار و شاخصهای بیابانزایی تکنوژنیکی بررسی شد. در نهایت با روش تلفیق لایهها و به کمک میانگین هندسی نقشه وضعیت فعلی بیابان تکنوژنیکی تهیه گردید. شاخصهای معیار توسعه شهری و صنعتی در این مدل شامل نسبت پذیرش جمعیت بالقوه به جمعیت بالفعل، نسبت اراضی مسکونی و صنعتی به اراضی باغی و زراعی، نسبت اراضی مسکونی و صنعتی به جنگلی و مرتعی، تراکم جاده و معدن و سرانه فضای سبز در محدوده شهر لار است. بررسیها نشان داد طی پنج دهه گذشته مساحت عوارض انسان ساخت حدود 4/8 برابر افزایش داشته است، با توجه به رشد جمعیت و شهرنشینی مساحت فضای سبز شهری در سالهای 1334 تا 1384 از 94/0 به 94/92 هکتار رسیده و با رشد 100 برابری همراه بوده است. از سوی دیگر سطح اراضی زراعی و باغی حدود 15/2 و اراضی جنگلی و مرتعی حدود 4/1 برابر کاهش نشان میدهد. بررسی وضعیت بالفعل بیابانزایی تکنوژنیکی در محدوده شهر لار نشان داد که شاخص نسبت جمعیت بالقوه به جمعیت بالفعل و سرانه فضای سبز به ترتیب با ارزش عددی 68/3 و 6/3 بیشترین تاثیر و شاخص نسبت اراضی مسکونی و صنعتی به اراضی جنگلی و مرتعی با ارزش عددی 14/1 کمترین تاثیر را در بیابانزایی منطقه دارد. بر اساس پنج شاخص مورد بررسی، ارزش کمی شدت بیابانزایی کل منطقه 12/2 به دست آمد که در کلاس متوسط بیابانزایی قرار میگیرد.
فاطمه خازنی محمدعلی حکیم زاده اردکانی
روند روز افزون تخریب منابع طبیعی در بسیاری از نقاط جهان، تهدیدی جدی برای بشریت محسوب می شود. بیابان زایی به عنوان یکی از نمودهای این تخریب، کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته را تحت تأثیر قرار داده است.دراین تحقیق بااستفاده ازعکس های هوایی سال 1346 و1370 وبه روش تفسیربصری واستفاده از تصویر ماهواره ای landsat7 سال های 1381 و1389،روندتغییرات کاربری اراضی محدوده فعلی شهریزددرسال های 1389،1381،1370،1346 ودرمجموع طی دوره زمانی 43ساله موردبررسی قرارگرفت.درتحقیق حاضرمحدوده مطالعاتی به7 واحدکاری تقسیم گردید.سپس براساس مدل ایرانی ارزیابی بیابان زایی imdpa معیاروشاخص های تکنوژنیکی موردبررسی ومطالعه قرارگرفت ودرنهایت نقشه فعلی بیابان زایی تکنوژنیکی منطقه ازتلفیق لایه هاوبه کمک میانگین هندسی تهیه گردید.شاخص های معیارتوسعه صنعتی وشهری دراین مدل شامل تراکم کارخانجات ودرصدمناطق صنعتی شده، میزان فضای سبزبه ازاء هرنفر، تراکم جاده ودرصدمناطق جاده سازی شده، نسبت پذیرش جمعیت بالقوه به جمعیت بالفعل ،تبدیل اراضی زراعی وباغی به مسکونی وصنعتی می باشد.بررسی هانشان داد که طی43 سال گذشته سطح عوارض انسان ساخت حدود3/7برابرافزایش داشته درحالی که سطح اراضی زراعی وباغی محدوده شهریزدحدود85/3 برابرکم شده است.وضعیت بالفعل بیابان زایی تکنوژنیکی درمحدوده شهریزد موردبررسی قرارگرفت وارزش عددی شاخص های مربوط به آن تعیین شد.نتایج به دست آمده نشان دادکه درمنطقه موردنظرشاخص تبدیل اراضی زراعی وباغی به مسکونی وصنعتی با ارزش عددی 9/3 بیشترین تاثیروشاخص تراکم کارخانجات ودرصدمناطق صنعتی شده باارزش عددی 5/1 کم ترین تاثیررادربیابان زایی تکنوژنیکی منطقه دارد.براساس پنج شاخص موردبررسی،ارزش کمی شدت بیابان زایی کل منطقه 3/2 بدست آمدکه درکلاس متوسط بیابان زایی قرارمی گیرد.
فریده علیپور محمد حسین آق خانی
بررسی و مطالعه بر روی تکنیک سنجش از دور نشان می دهد که تصاویر ماهواره ای و تکنیک های سنجش از دور، به دلیل فراهم آوردن داده های به هنگام و قابلیت بالای آنالیز تصاویر، کاربرد گسترده ای در تمامی بخش ها از جمله کشاورزی و منابع طبیعی دارند. در پژوهش حاضر، به منظور شناسایی و تفکیک اراضی زیر کشت محصولات مختلف و تهیه نقشه انواع محصولات منطقه ای در اطراف مشهد (مزرعه نمونه آستان قدس رضوی) از دو تصویر داده های رقومی ماهواره لندست، سنجنده +etm مربوط به سال 1391 استفاده شد. در منطقه مورد مطالعه محصولات گندم، جو، ذرت علوفه ای، یونجه، خربزه و گوجه فرنگی قرار دارد. برای جداسازی چهار محصول {ذرت علوفه ای، گوجه فرنگی، خربزه و یونجه}از سایر محصولات، از تصویر مربوط به تاریخ 12 شهریور (2 سپتامبر) استفاده شد. در این زمان مزارع {گوجه فرنگی، ذرت، خربزه و یونجه} در اوج سبزینگی خود قرار دارند و محصولات {گندم، جو} برداشت شده اند و فقط از مزارع {گوجه فرنگی، ذرت و یونجه، خربزه}بازتاب وجود دارد و در نتیجه این مزارع قابل تفکیک هستند. برای جداسازی سه محصول{گندم، جو و یونجه}از سایر محصولات از تصویر تاریخ 13 مه (24 اردیبهشت) استفاده شد در این زمان مزارع {گوجه فرنگی و ذرت و خربزه} هنوز سر از خاک در نیاورده اند و محصولات {گندم، جو و یونجه}در اوج بازتاب خود هستند و دوران بلوغ را سپری می کنند. در نتیجه این محصولات از سایر محصولات قابل تفکیک هستند. جهت طبقه بندی تصویر در هر یک از این دو ماه، از دو روش طبقه بندی نظارت شده شامل حداکثر احتمال و شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد. برای جدا سازی محصول یونجه، از تلفیق تصویر طبقه بندی شده تصاویر ماه مه و سپتامبر با یکدیگر( به دلیل اینکه این محصول پوشش سبزی است که در هر دو طبقه مشترک می باشد) استفاده شد. از تصویر ndvi منطقه برای تفکیک ذرت علوفه ای و گوجه فرنگی و خربزه از یکدیگر در ماه سپتامبر استفاده شد. برای جداسازی درختان از سایر محصولات از تصاویر ماهواره ای موجود در نرم افزار گوگل ارث استفاده شد، به دلیل اینکه تصاویر گوگل ارث قدرت تفکیک مکانی بالایی دارند، باغات به راحتی از سایر مزارع قابل تفکیک می باشند. برای مقایسه تصویر حاصل از دو روش، نمونه های تعلیمی و آزمایشی و روش کار کاملا یکسانی برای هر دو روش انتخاب شد. جهت ارزیابی صحت نتایج طبقه بندی، نقشه تولیدی با نقاط واقعیت زمینی مشخص شده از طریق gps، مورد بررسی قرار گرفت. ضریب کاپا و صحت کلی برای روش حداکثر احتمال به ترتیب82 و 85 درصد و برای شبکه عصبی به ترتیب 84 و 87 درصد برآورد گردید. مساحت های سطح زیر کشت محاسبه شده از نقشه طبقه بندی به روش حداکثر احتمال و شبکه عصبی توانست به ترتیب با اختلاف متوسط 8/16و 2/14 درصد با اطلاعات مساحت های موجود در مزرعه آستان قدس مساحت محصولات مختلف را تخمین بزند. مطالعه حاضر نشان داد که دو روش مذکور دارای دقت قابل قبولی می باشند. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که تصاویر ماهواره ای از قابلیت بالایی برای تفکیک سریع اراضی زراعی و تهیه نقشه انواع محصولات در منطقه و تعیین سطح زیر کشت با دقت نسبتا مناسب در مقیاس منطقه ای برخوردار است. این اطلاعات برای برنامه ریزی های کلان منطقه ای در قالب تدوین الگوی کشت یا توسعه مکانیزاسیون بسیار مفید می باشند.
معصومه استاد منصور مصداقی
تغییر شاخص های اقلیمی ناشی از تغییرات اقلیم می تواند باعث بروز شرایط خاص در عرصه های طبیعی گردد. در این شرایط دانستن نوع و شدت مخاطرات اصلی برای اجتناب از آن و یا سازگاری با آن ضروری است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط تغییرات شاخص تفاضلی نرمال شده پوشش گیاهی(ndvi) با نوسانات چند پارامتر اقلیمی در بازه های زمانی مختلف است، تا بدین وسیله مهم ترین عوامل آب و هوایی موثر بر تغییرات شاخص تعیین شود. به این منظور مقادیر شاخص تفاضلی نرمال شده پوشش گیاهی در سه وضعیت مدیریتی مشخص (شامل چرای سبک، چرای متوسط و چرای سنگین) و در سطح حوضه آبخیز سد طرق طی بیست و پنج سال از تصاویر ماهواره ای استخراج شده است. در ادامه با استفاده از روش های رگرسیون گام به گام و بهترین زیر مجموعه رابطه بین تغییرات شاخص گیاهی و پارامترهای اقلیمی مورد بررسی قرار گرفت. جهت پیش بینی تغییرات اقلیم، از طریق ریز مقیاس نمایی داده های خروجی مدل گردش عمومی hadcm3 توسط مدل lars-wg5.5، تحت سه سناریوی a2، b1 و a1b، پارامترهای اقلیمی ایستگاه های مورد مطالعه در دوره 2030-2011 میلادی تولید گردید. اگرچه نتایج، وجود اختلاف در روابط پارامترهای اقلیمی و شاخص گیاهی را در محدوده های چرایی متفاوت نشان می دهد، ولی در تمامی مناطق، بارندگی به عنوان مهم ترین عامل اقلیمی موثر بر تغییرات ndvi ارزیابی شده است. در عین حال وضعیت خشکسالی در فصول پاییز و زمستان بر تغییرات شاخص گیاهی موثر تشخیص داده شده است. شرایط اقلیمی در دو دهه پیش بینی نسبت به دوره پایه تفاوت محسوسی خواهد داشت. در اکثر فصول تغییر میزان بارش و همچنین دما قابل انتظار است. بر اساس شاخص های خشکسالی، انتظار افزایش فراوانی سال های دارای وضعیت نرمال و ترسالی در حوضه طی دو دهه آتی وجود دارد. با توجه به مدل های به دست آمده، پیش بینی می شود که متوسط مقدار ndvi در دوره آتی نسبت به دوره گذشته افزایش داشته باشد و میزان این افزایش طبق هر سه سناریوی پیش بینی، در محدوده چرای سبک بالاتر از سایر محدوده ها ارزیابی می شود.
مژده سلیمی فرد حسین ثنائی نژاد
خشکسالی یک وضعیت اقلیمی پراهمیت است که قسمت¬های زیادی از جهان را تحت تاثیر قرار می-دهد و در واقع پیچیده¬ترین مخاطره جوی است. این فرآیند پیچیده به 4 دسته: خشکسالی هواشناسی، خشکسالی کشاورزی، خشکسالی هیدرولوژیکی و خشکسالی اقتصادی و اجتماعی تقسیم می¬شود. اطلاع از شدت، طول¬مدت و مکان تحت¬پوشش این پدیده باعث کمتر شدن آسیب¬های ناشی ازخشکسالی می¬ گردد. کشور ایران با قرار گرفتن در منطقه خشک جهان همواره در معرض وقوع این پدیده است. متوسط بارش در کشور کمتر از یک سوم متوسط بارش سالانه جهان است و این میزان نیز از توزیع زمانی و مکانی مناسبی برخوردار نیست. از جمله روش¬های بررسی خشکسالی استفاده از شاخص¬های هواشناسی می¬باشد که با استفاده از داده¬های ایستگاه¬های هواشناسی محاسبه می¬گردند. یکی از مهمترین مشکلات استفاده از این شاخص¬ها در ایران پراکندگی نامناسب ایستگاه¬ها یا کمبود داده می¬باشد. در مقابل این روش¬ها، فن¬آوری سنجش¬از¬دور قادر به جمع¬آوری داده از نواحی وسیع توسط سنجنده¬های مختلف است. در این مطالعه به منظور بررسی همه جانبه خشکسالی در استان خراسان¬رضوی در سال¬ های 2001 تا 2010، از شاخص ترکیبی بررسی خشکسالی(sdi) استفاده گردید. این شاخص با استفاده از اطلاعات 3 شاخص، وضعیت پوشش گیاهی(vci)، وضعیت دمایی(tci) و وضعیت بارش(pci) از طریق روش آنالیز مولفه اصلی(pca) محاسبه گردید. در این مطالعه از داده¬های سنجنده trmm به عنوان مولفه¬ای برای بارش، داده¬های lst (سنجنده مودیس) به عنوان مولفه¬ای برای دمای سطح¬زمین و خاک و داده¬های ndvi(سنجنده مودیس) به عنوان مولفه¬ای برای پوشش گیاهی استفاده شد. به منظور صحت¬سنجی شاخص¬(sdi)، رابطه همبستگی این شاخص با شاخص(spi) در بازه¬های زمانی3، 6 و 9 ماهه در طی فصل رشد بررسی شد، مقایسه¬ای میان مجموع بارش سالیانه و میانگین بلندمدت بارش در 10 ایستگاه سینوپتیک در این استان انجام شد و همچنین رابطه همبستگی دو شاخص(vci) و (sdi) با میزان عملکرد دیم دو گیاه گندم و جو نیز بررسی شد. نتایج این مطالعه حاکی از بروز خشکسالی در سال¬های 2001، 2002، 2006 و 2008 در استان خراسان رضوی بود. نتایج بررسی صحت¬سنجی نیز حاکی از وجود همبستگی(r) بالا میان دو شاخص(sdi) و (spi) می¬باشد. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که شاخص ترکیبی(sdi) علاوه بر پایش همه¬جانبه خشکسالی هواشناسی و بالا بردن دقت مکانی پایش این پدیده قادر به شناسایی خشکسالی کشاورزی نیز می¬باشد.
مرضیه کارکن سیستانی رضا دوستان
دراین تحقیق با استفاده از تصاویر باند 6 سنجنده tm ماهواره لندست به بررسی تغییرات زمانی– مکانی جزیره حرارتی در شهرمشهد پرداخته ایم. تصاویرگرفته شده شامل 4 تصویر در بازه زمانی1371-1390 هجری شمسی میباشد که همراه با داده های هواشناسی که از سازمان اقلیم شناسی گرفته شد به بررسی و تحلیل داده ها وهمچنین تعریف مدل در نرم افزار erdas برای شهر مشهد پرداختیم.در بررسی های انجام شده مشخص شد که در شهر مشهد در مکانهایی ازجمله پارک ملت ، باغ ملک آباد و باغات آستان قدس رضوی به دلیل وجود پوشش گیاهی وسیع از نوع درخت ورطوبت دارای درجه حرارتهای پایین هستند و مکانهایی که عاری از پوشش گیاهی و رطوبت میباشند و ساختمانهای وسیع آنجارا اشغال کرده اند ویا جنس زمین در انجا یا از نوع سنگ ویاخاک بدون رطوبت است مانند منطقه ثامن و منطقه 12 که دمای سطح زمین بالااست.به طور کلی میتوان منطقه 12 را به عنوان مرکز تشکیل جزیره حرارتی در طی چهار سال مورد مطالعه بخصوص 2 سال اخیر (1388.1390) به دلیل موارد ذکرشده نامیدو دومین مرکزتشکیل جزیره حرارتی مربوط به منطقه 8 به دلیل وجود بزرگراه شهید کلانتری از نظر پوشش سطح آسفالت و حجم ترافیک ووجود دو منطقه نظامی با زمینهای بایر بدون پوشش گیاهی و رطوبت است.درطی بررسی فصل گرم سال از سال 1371تا 1390 دمای سطح زمین در منطقه روند کاهشی را نشان میدهد که می¬توان علت آن را تنها در پوشش گیاهی ندانست و به دنبال عوامل دیگری بود.