نام پژوهشگر: محمدباقر کجباف
زهرا منصورنژاد منصورنژاد محمدباقر کجباف
هدف از پژوهش حاضربررسی اثر بخشی روش چند حسی فرنالد بر بهبود نارسا نویسی واملا در میان دانش آموزان پایه دوم دوره ابتدایی شهرکاشان بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان مبتلا به نارسانویسی و املا شامل 128 نفر بودند که در سال تحصیلی 89-88 در پایه دوم مقطع ابتدایی مشغول تحصیلی بودند. نمونه مورد نظر در این پژوهش 24 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین دانش آموزان دارای نارسا نویسی و اختلال املا انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرارگرفتند. گروه آزمایش در طی 10 جلسه آموزش به روش فرنالد بصورت انفرادی قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمون محقق ساخته املا و چک لیست نارسا نویسی بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون بر روی دو گروه اجرا گردید. یافته های تحقیق نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون نارسا نویسی گروه آزمایش کمتراز گروه کنترل بوده است (05/0p<). همچنین میانگین نمرات پس آزمون دیکته گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل بوده است(05/0p<). در مجموع می توان گفت که روش چند حسی فرنالد در بهبود نارسا نویسی و املا دانش آموزان مدارس ابتدایی موثر بوده است.
کمال علیخانی محمدباقر کجباف
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین نمره های آزمونهای گودیناف، وکسلر کودکان و لایتر در جداسازی دانش آموزان عقب مانده ذهنی و عادی شهر بروجن بود. روش: جامعه آماری این تحقیق را دانش آموزان 7-6 ساله شهر بروجن که به پایگاه سنجش مراجعه می کردند تشکیل می داد و نمونه مورد استفاده در این پژوهش 60 نفر از دانش آموزان پیش دبستانی بودند که پس از اجرای آزمون اولیه و غربال گیری اولیه کودکان مشکوک به عقب ماندگی به آزمونگرهای تخصصی پایگاه ارجاع داده شدند که تمامی کودکان ارجاع داده شده با آزمونهای وکسلر کودکان، لایتر و گودیناف مورد آزمون قرار گرفتند و پس از این که دو گروه عادی و عقب مانده مشخص گردیدند از بین کودکان گروه عادی 30 نفر و از کودکان گروه عقب مانده هم 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. روش تحقیق استفاده شده در این پژوهش با توجه به موضوع پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود و از روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج: یافته های تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین نمره های آزمون های لایتر، گودیناف و وکسلر کودکان در تشخیص عقب ماندگی ذهنی رابطه وجود دارد. برای به دست آوردن این رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد در کودکان عادی بین آزمون وکسلر و آزمون لایتر (001/0=p، 30=n، 562/0=r) و بین آزمون وکسلر و گودیناف (008/0=p، 30=n، 472/0=r) و بین آزمون گودیناف و لایتر (002/0=p، 30=n، 543/0=r) همبستگی معنی دار مثبت وجود دارد. در بین کودکان عقب مانده ذهنی در بین آزمون های گودیناف و لایتر همبستگی معنی دار مثبت دیده می شود (001/0=p، 30=n، 563/0=r). اما در بین آزمونهای وکسلر و لایتر و وکسلر و گودیناف همبستگی معنی دار دیده نمی شود و همچنین نتایج نشان می دهد بین دو گروه کودکان عادی و عقب مانده در آزمون های هوش تفاوت معنی دار وجود دارد (0005/0>p و 508/92 =f ) این تفاوت در آزمون وکسلر (0005/0>p و 26/200=f) و گودیناف (0005/0>pو 86/145=f) و آزمون لایتر (0005/0>p و 33/110=f ) است. بحث: با توجه به یافته های بدست آمده در این پژوهش می توان گفت بین سه آزمون وکسلر کودکان، لایتر و گودیناف همبستگی معنی دار وجود دارد بهتر است سازمان آموزش وپروش استثنایی از یکی از آنها استفاده کند تا هم در هزینه و وقت صرفه جوئی شود و هم آزمونگر و کودک با اجرای سه تست خسته نشده و کیفیت کارپائین نیاید و با توجه به نتایج آزمون وکسلر بهتر از دو آزمون دیگر تفاوت کودکان عقب مانده و عادی را به دست می آورد و در اجرا بهتر است از این آزمون به تنهائی استفاده شود. کلید واژه ها: آزمون گودیناف، آزمون لایتر، آزمون وکسلر کودکان، عقب ماندگی ذهنی
سکینه جبارنسب مهربانی محمدباقر کجباف
در طرح پژوهشی حاضر، بررسی اثربخشی«برنامه گروهی فرزندپروری مثبت» را برمیزان استرس والدگری مادران کودکان 12-6 ساله مبتلا به اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه مورد مطالعه قرار گرفته است. از میان مادران کودکان مذکور 30 نفر بصورت تصادفی انتخاب و در 2 گروه 15 نفری آزمایش وکنترل قرار داده شدند. ابزار این پژوهش، پرسشنامه «شاخص تنیدگی والدینی» بود. در چارچوب روش تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، ابتدا پیش آزمون در دو گروه اجرا شد، سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش «برنامه گر وهی فرزند پروری مثبت» بر اساس الگوی ساندرز قرار گرفتند، این جلسات بصورت گروهی وهفتگی برگزار شد. در پایان، مجددا" هر دوگروه مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد برنامه گروهی فرزند پروری مثبت، موجب شده است تنیدگی والد گری در قلمرو والدین (0001/0p<) و قلمرو کودک (0001/0p<) کاهش معناداری نموده و بین گروه آزمایش و گروه کنترل در کاهش تنیدگی واسترس والدگری مادران کودکان مبتلا به بیش فعالی/ نقص توجه تفاوت دیده شود و میانگین تنیدگی گروه آزمایش پایین تر از گروه گواه بوده وهمچنین میانگین صلاحیت گروه آزمایش بالاتراز گروه گواه و میانگین افسردگی گروه آزمایش پایین تر از گروه گواه بود. بنابراین، اثربخشی آموزش«برنامه گروهی فرزندپروری مثبت» بر کاهش استرس والدین کودکان مبتلا به بیش فعالی/ نقص توجه تایید گردید.
امین زارعی محمدباقر کجباف
از جمله مباحث اساسی و عمده در حوزه ی آسیب شناسی روانی، افسردگی است. افسردگی، تجربه کردن حالت ناشادی است که تحمل آن دشوار است و این حالت معمولاً توأم با اضطراب و پرخاشگری است. در سالهای اخیر پژوهشگران به تجربه افسردگی در دوران کودکی توجه زیادی نموده اند و مطالعات فراوانی در مورد افسردگی کودکی و علائم آن و راههای بهبود و پیشگیری از آن انجام داده اند. مطالعات مختلف حاکی از آن است که کودکان در سالهای آغازین، افسردگی را تجربه می کنند. نبود تجربه های شادی آور، خلق گرفته و غمگین، انزوای اجتماعی و گوشه گیری، کاهش عزت نفس، عدم تمرکز، رفتارهای منفعل یا پرخاشگرانه، نارسایی در کارهای مدرسه، تغییر در فعالیتهای زیستی همچون خوابیدن، خوردن و دفع، احساس خستگی و دردهای جسمی از جمله عوارض افسردگی کودکی است (سلیگمن ، 1995). در زمینه ی علل بروز افسردگی کودکی، اظهار نظرهای مختلفی شده است و رویکردهای مختلف روانشناسی عواملی مختلفی را برشمرده اند. یکی از عوامل عمده ای که پژوهشگران حوزه ی شناختی برای افسردگی برشمرده اند، درماندگی آموخته شده است. درماندگی آموخته شده در مفهوم کلی به معنای شناخت کنترل ناپذیر بودن حوادث است که منجر به کاهش فعالیتهای حرکتی، کاهش عزت نفس و گاهی اوقات حتی به خودکشی و مرگ منجر می شود که همان علائم افسردگی است. در سالهای اخیر تبیین جدیدتری از نظریه ی درمانگی ارائه شده که مفهوم سبک های اسنادی را در بر می گیرد که به فرایند نسبت دادن علت پدیده ها به عوامل گوناگون اشاره دارد. فرایند نسبت دادن سه بعد را شامل می شود، پایدار در برابر ناپایدار، فراگیر در برابر اختصاصی و شخصی در برابر غیر شخصی. بر همین اساس سبک تبیینی (اسنادی) خوش بینانه به سبک شناختی اشاره دارد که در آن، افراد علل رویدادهای خوشایند را به عوامل پایدار، فراگیر و شخصی نسبت می دهند و رویدادهای ناخوشایند را به عوامل ناپایدار، اختصاصی و غیرشخصی نسبت می دهند و سبک تبیینی (اسنادی) بدبینانه به سبک شناختی اشاره دارد که برعکس سبک اسنادی خوشبینانه عمل می کند. یعنی در مواجهه با رویدادهای خوشایند، آن را به عوامل ناپایدار، اختصاصی و غیر شخصی نسبت می دهند و در مواجهه با رویدادهای ناخوشایند زندگی، آن را به عوامل پایدار، فراگیر و شخصی، نسبت می دهند(گاسچک ، 1996). افراد منفی نگر و بدبین به احتمال بیشتری در برابر درماندگی تسلیم می شوند. احتمال بروز افسردگی در همین افراد هم بیش از سایرین است. از آن سو، هر گاه افراد خوش بین و مثبت اندیش با مشکلات حل نشدنی روبرو شوند در مقابل درماندگی مقاوم هستند و تسلیم مشکلات نمی شوند. در سال های آغازین زندگی، بدبینی باعث افسردگی و افت تحصیلی می شود. در صورتی، شیوه هایی که باعث می گردند بزرگسالان، خوش بینی را بیاموزند، در مورد کودکان اعمال شود، می توان کودکان سنین دبستان و نوجوانان را با این شیوه ها در برابر افسردگی ایمن ساخت (سلیگمن، 1995). با توجه به اینکه در سالهای اخیر درمانهای روان شناختی رویکرد خود را به درمان افسردگی تغییر داده اند و بیشتر توجه خود را به برنامه های پیشگیری از افسردگی در همان اوان زندگی متمرکز کرده اند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر این است که با به کارگیری یکی از برنامه های شناختی - رفتاری پیشگیری از افسردگی به نام آموزش سبک اسنادی خوش بینانه، اثربخشی این برنامه را در پیشگیری و کاهش علائم افسردگی کودکان دختر مدارس شهرستان شوش دانیال(ع) مورد بررسی قرار دهد تا بر اساس نتایج آن در مورد کارآیی این گونه برنامه ها در مدارس کشور و در ارتباط با کودکان ایرانی مورد ارزیابی قرار گیرد. والدین برای کودکانشان، خواسته هایی فراتر از سلامتی جسمی دارند. آنان خواهان آنند که زندگی کودکشان سرشار از عشق و محبت و آکنده از اعمال و دستاوردهای والا باشد. دوست دارند که آنها به یادگیری علاقمند باشند و تمایل داشته باشند با مشکلات به مقابله بپردازند. مایلند تا کودکانشان میراثشان را پاس بدارند و در عین حال از اعمال و دستاوردهای خودشان احساس غرور کنند. تمایل دارند که آنها با اعتماد به آینده، علاقه به ماجراجویی، درک عدالت و شهامت عمل کردن بر مبنای آن احساس عدالت، بزرگ شوند. خواهان آنند که آنها در برابر پسرفتها و شکست هایی که با بزرگتر شدنشان، همراهشان است، مقاوم باشند. و مایلند که به هنگام خود، والدین خوبی باشند. با وجود این، مانع عمده ای که بر سر راه تحقق آرزوهایشان وجود دارد، تحلیل رفتن خوش بینی طبیعی کودک است. با توجه به آنچه که بیان شد می توان بر اساس یافته های این پژوهش، پیشنهادهایی در مورد شیوه های یادگیری، آموزش و ارائه ی تکالیف در مراکز آموزشی، بکارگیری تشویق و تنبیه، انتقاد و سرزنش کودکان توسط مربیان و والدین آنان ارائه داد.
رضوان السادات جزایری محمدباقر کجباف
هدف پژوهش: بررسی و مقایسه تأثیر آموزش شناختی-رفتاری و آموزش شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی بر میزان همسرآزاری و اختلالات رفتاری فرزندان در بین مردان متأهل شاغل در یک مرکز صنعتی شهر اصفهان بود. روش تحقیق: طرح این پژوهش نیمه تجربی بود، که در آن پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری: تمام مردان متأهل دارای حداقل یک فرزند در محدوده سنی 2-18 سال شاغل در یک مرکز صنعتی شهر اصفهان در سال 1389 بود. از بین این جامعه آماری 45 نفر به صورت تصادفی ساده در طی چند مرحله انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در سه گروه 15 نفری (گروه شناختی-رفتاری، شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی و گروه کنترل) قرار گرفتند. ابزار: ابزار مورد استفاده برای اندازه گیری متغیر وابسته همسرآزاری، مقیاس تاکتیک های تعارض بود (این ابزار دارای خرده مقیاس های عدم مذاکره، پرخاشگری عاطفی، فیزیکی، جنسی، مالی و آزار و صدمه جسمی است) و جهت ارزیابی اختلالات رفتاری فرزندان، پرسشنامه علائم مرضی کودک، فرم والد مورد استفاده قرار گرفت. سپس دو رویکرد آموزش شناختی-رفتاری و شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی در دو گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه اجراء شد. میزان همسرآزاری و اختلالات رفتاری فرزندان در سه گروه، طی سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد، میانگین نمرات همسرآزاری در گروههای آموزشی کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل داشت (01/0p<). همچنین بر اساس نتایج تحلیل کواریانس، مشخص شد که میانگین نمرات علائم اختلالات رفتاری (شامل کمبود توجه، بیش فعالی، کمبود توجه/بیش فعالی ، لجبازی و نافرمانی، اختلال سلوک، اضطراب فراگیر، ترس مشخص، افسرده خویی، ترس اجتماعی، اضطراب جدایی و بی اختیاری ادرار) در فرزندان دو گروه آموزشی نسبت به گروه کنترل از نظر آماری کاهش معناداری داشت. همچنین نتایج نشان داد که در آزمون پیگیری، آموزش شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی در کاهش شدت علائم اختلال لجبازی و نافرمانی فرزندان تأثیر بیشتری داشت.
امیر قمرانی محمدباقر کجباف
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش قدردانی بر امید، تاب آوری، خوش بینی و شادکامی نوجوانان شاهد و ایثارگر و نوجوانان غیر شاهد و ایثارگر در سال تحصیلی 89-1388 بود. روش پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه نوجوانان سنین 14تا17 ساله شهرستان بیرجند بود که از این جامعه نمونه ای به حجم 160نفر (80نوجوانان شاهد و ایثارگر و 80نوجوانان غیرشاهد و ایثارگر) با نسبت برابر از دو جنس در قالب 4گروه آزمایشی و 4گروه کنترل انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری در این پژوهش شامل پرسشنامه های زیر بود: 1) پرسشنامه قدردانی صفتی(مک کالوک و همکاران، 2003)، 2- مقیاس امید صفتی بزرگسالان (اشنایدر و همکاران،1991)، 3- مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، 4-پرسشنامه ی جهت گیری به زندگی (،شی یر و کارور،1985)و 5-مقیاس شادکامی آکسفورد (آرگایل و همکاران،1989). روایی و پایایی پرسشنامه های مذکور، مطلوب ارزیابی شد. به منظور بررسی سوالات پژوهش از روش های آمار توصیفی و استنباطی (نظیر آزمون t مستقل و وابسته، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل کواریانس چند متغیری، مقایسه های زوجی و تحلیل واریانس دوراهه) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که در تمام گروه های آزمایش تأثیر مداخلات قدردانی بر امید، خوش بینی و شادکامی آزمودنی ها موثر می باشد( p=??????). علاوه بر این مشخص شد که مداخلات قدردانی بر افزایش تاب آوری تأثیر معنی داری ندارد. همچنین مقایسه اثربخشی مداخلات قدردانی در نوجوانان شاهد و ایثارگر و نوجوانان غیرشاهد و ایثارگر نشان داد که نوجوانان شاهد و ایثارگر از مداخلات قدردانی سود بیشتری می برند و به لحاظ متغیرهای امید و شادکامی تفاوت معناداری با نوجوانان غیرشاهد و ایثارگر دارند ( p=??????). علاوه براین، نتایج نشان داد که اندازه اثر مداخلات قدردانی در حد زیاد می باشد و اثربخشی مداخلات قدردانی به جنسیت آزمودنی ها بستگی ندارد. در مجموع نتایج حاصل از این پژوهش اثربخشی مداخلات قدردانی را در ارتقای امید، خوش بینی و شادکامی نوجوانان تأیید کرد.
سمیه آقامحمدی محمدباقر کجباف
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودکارآمدی برکیفیت زندگی در دختران فراری شهر اصفهان بود. روش: در این پژوهش از روش پژوهشی مورد منفرد با طرح خط پایه ی چندگانه با شرکت کنندگان استفاده شده است. طرح خط پایه ی چندگانه شامل کاربرد یک موقعیت مداخله در دو یا چند خط پایه ی مختلف در یک مدل زمانی پلکانی است. آزمودنی های این پژوهش سه دختر فراری ساکن در مرکز ارشاد بهزیستی شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی 1 پس از 3 جلسه خط پایه، آزمودنی 2 پس از 5 جلسه خط پایه و آزمودنی 3 پس از 7 جلسه خط پایه به صورت پلکانی وارد طرح پژوهشی شدند و طی 12 جلسه ی مداخله ی انفرادی، آموزش خودکارآمدی را دریافت کردند و یک ماه پس از پایان مداخله به مدت 2 هفته ی پی در پی تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. ابزار سنجش پژوهش حاضر پرسشنامه ی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود که در ایران توسط نجات و همکاران(1385) ترجمه و هنجاریابی شده است. یافته های این پژوهش بر اساس تحلیل دیداری و شاخص های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد مداخله ی مورد نظر در مورد هر سه آزمودنی اثر بخش بوده است (با pnd 100% برای هر سه آزمودنی). همچنین یافته های جانبی نشان داد که آموزش خودکارآمدی بر افزایش روابط اجتماعی مثبت دو نفر از آزمودنی ها نیز اثر بخش بود(با pnd 100% برای هر دو آزمودنی). نتیجه گیری: نتایج پژوهش های پیشین نشان داده است که با افزایش خودکارآمدی، کیفیت زندگی افراد بهبود پیدا می کند. بنابراین همسو با پژوهش های قبلی در مطالعه ی حاضر نیز آموزش خودکارآمدی موجب افزایش کیفیت زندگی در دختران فراری شده است.
سیدمحمدعلی محمدی محمدباقر کجباف
چکیده عده ای از افراد جامعه به علت ارتکاب جرم و شکستن قوانین مدتی از عمر خود را در زندان سپری می کنند. زندگی در زندان با مشکلات فراوانی برای مسئولین و فرد زندانی همراه است. یکی از مشکلات درون زندان ها، پرخاشگری و درگیری زندانیان با یکدیگر است. به طوری که ریشه اغلب تخلفات درون زندان ها به خصوص اخلال در نظم زندان، پرخاشگری زندانیان نسبت به یکدیگر است. پرخاشگری نوعی رفتار با هدف آسیب رساندن به فرد دیگر یا تخریب اموال است. براساس پژوهش های انجام شده، درمان های شناختی- رفتاری می توانند به طور قابل توجهی موجب کاهش پرخاشگری آزمودنی ها گردند. براین اساس، در این پژوهش به بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت خشم به شیوه شناختی- رفتاری و درمان یکپارچه توحیدی بر میزان پرخاشگری زندانیان زندان مرکزی قم و مقایسه این دو شیوه با یکدیگر پرداخته شده است. فرضیه های اصلی پژوهش شامل بررسی تأثیر گروه درمانی یکپارچه توحیدی و شناختی- رفتاری بر میزان پرخاشگری زندانیان زندان مرکزی قم بود. روش این تحقیق نیمه تجربی سه گروهی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه بود. انتخاب نمونه ها به صورت تصادفی چند مرحله ای صورت گرفت؛ به این صورت که از میان 140 نفر زندانی که پرسشنامه پرخاشگری باس و پری را تکمیل نموده بودند، 80 نفر نمره بالاتر از 78 (نقطه برش) در مقیاس پرخاشگری باس و پری را کسب کرده و شرایط ورود به پژوهش را پیدا کردند. که از آن تعداد 45 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در سه گروه 15 نفره، شامل دو گروه آزمایش (گروه شناختی- رفتاری و یکپارچه توحیدی) و یک گروه کنترل قرار گرفتند و دو گروه آزمایش تحت هشت جلسه گروه درمانی 90 دقیقه ای به شیوه شناختی- رفتاری و یکپارچه توحیدی به منظور کاهش رفتارهای پرخاشگرانه قرار گرفتند. و گروه کنترل تحت هیچ برنامه ای قرار نگرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش گروهی مدیریت خشم به شیوه شناختی- رفتاری و آموزش درمان یکپارچه توحیدی باعث کاهش معنی دار میزان پرخاشگری آزمودنی ها در مراحل پس آزمون و پیگیری می گردد (p < 0/01) و مقایسه دو رویکرد شناختی- رفتاری و یکپارچه توحیدی بیانگر کاهش معنی دار میزان پرخاشگری آزمودنی های گروه آموزش درمان یکپارچه توحیدی نسبت به گروه شناختی- رفتاری در مرحله پیگیری بود (p < 0/05). که حاکی از پویا بودن آموزش های درمان یکپارچه توحیدی بود؛ زیرا که سیر نزولی میزان پرخاشگری بعد از پیگیری دو ماهه ادامه یافته بود. البته تفاوت معنی داری بین دو گروه در مرحله پس آزمون وجود نداشت. با توجه به نتایج این پژوهش می توان از دو شیوه شناختی- رفتاری و درمان یکپارچه توحیدی در جهت اصلاح رفتارهای پرخاشگرانه زندانیان استفاده کرد. و استفاده از شیوه آموزش درمان یکپارچه توحیدی موجب اثربخشی بهتری می شود.
زهرا امامی محمدباقر کجباف
چکیده هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی کیفیت زندگی درمانی (qolt) بر اضطراب و افسردگی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر دهاقان می باشد. پژوهشی از نوع نیمه تجربی همراه با گروه آزمایش و گواه و پگیری (45 روزه) بود. روش نمونه گیری، تصادفی ساده بود. از بین 150 نفر که به پرسشنامه های اضطراب و افسردگی پاسخ دادند، 48 نفر نمره بالا دریافت کردند و در دو گروه 24 نفره گمارش شدند. هر کدام از گروه های 24 نفره به دو گروه 12 نفره آزمایش و گواه تقسیم شدند و مداخله درمانی یعنی 8 جلسه کیفیت زندگی درمانی روی دو گروه آزمایش انجام شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش بیانگر آن است که کیفیت زندگی درمانی میزان اضطراب و افسردگی گروه های آزمایش را نسبت به گروه های در دو مرحله پس آزمون و پیگیری به طور معناداری (0005/0p<) کاهش داده است. واژگان کلیدی: اضطراب، افسردگی، کیفیت زندگی درمانی
آرمیتا نویین محمدباقر کجباف
این پژوهش به بررسی مقایسه اثر بخشی پنج مداخله درمانی نمایش درمانی سنتی ، طرح واره درمانی ، تحلیل رفتار متقابل ، نمایش درمانی با محتوای طرح واره درمانی و نمایش درمانی با محتوای تحلیل رفتار متقابل بر کاهش نارسایی هیجانی و درد مزمن جسمی در جانبازان با معلولیت 35% به بالا پرداخت . به این منظور از میان جانبازان با معلولیت جسمی 35% درصد به بالا 60 نفر به صورت خوشه ای تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در پنج گروه مداخله نمایش درمانی سنتی ، طرح واره درمانی ، تحلیل رفتار متقابل ، نمایش درمانی با محتوای طرح واره ای ، نمایش درمانی با محتوای تحلیل رفتار متقابل و گروه گواه قرار گرفتند . گروه های درمانی هر کدام 10 جلسه 90 دقیقه ای ، هر هفته 2 بار مورد درمان قرار گرفتند . پیش از آغاز نخستین جلسه درمانی ، پس از پایان آخرین جلسه درمانی و 1 ماه بعد از آخرین جلسه درمان همه شرکت کنندگان به تکمیل مصاحبه بالینی ، فرم فارسی آزمون نارسایی هیجانی تورنتو (ftas-20) و زیر مقیاس درد در آزمون پرسشنامه چند بعدی درد وست هاون ییل (whympi) پرداختند . نتایج بدست آمده توسط نرم افزار spss ورژن 17 مورد تحلیل های توصیفی و استنباطی قرار گرفت . تحلیل عوامل در آزمون نارسایی هیجانی دو عامل ( دشواری در توصیف و شناسایی هیجانات و تفکر عینی ) و در پرسشنامه درد مزمن جسمی دو عامل (عامل هیجانی درد و تداخل درد در در زندگی ) را استخراج کرد . نتایج نشان داد که تفاوت بین گروه های درمانی موفق به کاهش معنی دار دشواری در توصیف شناسایی هیجانات ، تفکر عینی ، تداخل درد در زندگی و عامل هیجانی درد در هز دو مرحله پس آزمون و پیگیری شده اند . (001/0 p= ). نتایج نشان می دهد که به ترتیب نمایش درمانی با محتوای تحلیل رفتار متقابل ، نمایش درمانی با محتوای طرح واره درمانی ، نمایش درمانی سنتی ، تحلیل رفتار متقابل و طرح واره درمانی توانسته اند کمترین میزان دشواری در شناسایی – توصیف هیجانات و تفکر عینی را در مرحله پس آزمون کاهش بخشند و همین نتیجه را تا یک ماه بعد یعنی در مرحله حفظ کنند . هم چنین نتایج نشان می دهد که هر دو گروه نمایش درمانی با محتوای تحلیل رفتار متقابل و نمایش درمانی با محتوای طرح واره درمانی به یک میزان ، تحلیل رفتار متقابل ، نمایش درمانی سنتی و طرح واره درمانی در مرحله پس آزمون بیشترین کاهش میانگین را در عامل هیجانی درد در مرحله پس آزمون داشته اند . و در مرحله پیگیری تحلیل رفتار متقابل ، نمایش درمانی سنتی ، نمایش درمانی با محتوای تحلیل رفتار متقابل و نمایش درمانی با محتوای طرح واره درمانی به یک میزان و طرح واره درمانی به ترتیب بیشترین کاهش را داشته اند.. و در مورد تداخل درد در زندگی نتایج نشان می دهند که بیشترین کاهش تداخل درد در زندگی توسط گروه ها ی نمایش درمانی با محتوای تحلیل رفتار متقابل و نمایش درمانی با محتوای طرح واره درمانی به یک میزان ، تحلیل رفتار متقابل ، نمایش درمانی سنتی و طرح واره درمانی در مرحله پس آزمون بوده است . در مرحله پیگیری نیز همین ترتیب گروهی نتایج دیده می شود. کلیدواژه ها : نارسایی هیجانی ، درد مزمن جسمی ، تئاتردرمانی ، تحلیل رفتار متقابل ، طرح واره درمانی
علی نقی قاسمیان نژاد جهرمی محمدباقر کجباف
تجربه ی نزدیک به مرگ را رویدادی تعریف کرده اند که طی آن فرد تجربه کننده به رغم مرگ بالینی هشیار بوده و قادر به ادراک و فهم وقایع می باشد. این تجربیات می تواند منشا اثر تغییرات شگرفی در فرد تجربه کننده در حوزه های روانشناختی، فیزیولوژیکی، دینی و اجتماعی شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی متغیرهای کیفیت زندگی، قدردانی و مادی گرایی بین سه گروه افراد تجربه کننده نزدیک به مرگ، افراد تجربه کننده یک رویداد تهدید کننده زندگی و افراد عادی می باشد. نمونه گیری به صورت نمونه گیری هدفمند انجام شد که برای تشخیص داشتن یا نداشتن تجربه نزدیک به مرگ از مقیاس 16 سوالی بروس گریسون استفاده شد. تعداد افراد شرکت کننده در پژوهش57 نفر بودند که شامل20 نفر در گروه اول، 13 نفر در گروه دوم و 24 نفر در گروه سوم بود. این افراد پرسشنامه های جمعیت شناختی، کیفیت زندگی، قدردانی و مادی گرایی را تکمیل نمودند. سپس دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که در زیرمقیاس های کیفیت زندگی بین گروه های پژوهش تفاوت معناداری وجود نداشت. در حالی که در میزان قدردانی و مادی گرایی بین گروه ها تفاوت معنادار وجود داشت (05/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که میزان قدردانی و مادی گرایی تنها بین گروه های با تجربه ی نزدیک به مرگ و بدون تجربه ی نزدیک به مرگ و گروه با تجربه ی نزدیک به مرگ و گروه افراد عادی تفاوت معنادار وجود داشت به طوری که میانگین قدردانی افراد با تجربه نزدیک به مرگ نسبت به دیگر گروه ها بیشتر و میانگین مادی گرایی کمتر بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت پشت سر گذاشتن تجربه ی نزدیک به مرگ در افزایش میزان قدردانی و کاهش حس مادی گرایی اثر معنادار داشته ولی بر میزان سلامت روانی، اجتماعی، جسمانی و محیط فرد تجربه کننده اثر معناداری ندارد.
لیدا وحیدی مطلق محمدباقر کجباف
چکیده ندارد.
حفیظ اله رییس پور محمدباقر کجباف
چکیده ندارد.
زهرا درخانی محمدباقر کجباف
چکیده ندارد.
محمد کاویانی ارانی محمدباقر کجباف
چکیده ندارد.
مجید صدوقی محمدباقر کجباف
چکیده ندارد.
ملیحه پیروز شعله امیری
چکیده ندارد.
مسعود پایدار حسین مولوی
چکیده ندارد.
زهره علاءالدینی محمدباقر کجباف
چکیده ندارد.
علی ستوده محمدباقر کجباف
این پژوهش با هدف هنجاریابی ، بررسی روایی و پایابی پرسشنامه استرس شغلی و پرسشنامه منابع استرس شغلی دیویس و همکاران در بین کارکنان شهر اصفهان انجام شد . با توجه به اهمیت شناخت استرس های شغلی و منابع آن در امر مداخله درمانی ، پژوهش ، مشاوره و راهنمایی و با عنایت به اهمیت رعایت اصول روان سنجی ، این پژوهش در راستای ایجاد ابزار مناسب برای شناخت استرس و منابع استرس شغلی کارکنان شهر اصفهان انجام شد. در این تحقیق 200 نفر از کارکنان سازمانها و صنایع شهر اصفهان در سال 1381 به شیوه نمونه برداری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. آنها به سه پرسشنامه استرس شغلی ، منابع استرس شغلی و فرم مشخصات فردی پاسخ گفتند. در این پژوهش برای هر دو پرسشنامه استرس شغلی و پرسشنامه استرس شغلی ، رتبه های درصدی و نمرات استاندارد t به عنوان هنجارهای آن ارائه شد.نقطه برش رتبه های درصدی پرسشنامه استرس شغلی 9/36 و نقطه برش نمرات استاندارد t آن 41/63 شد و همچنین نقطه برش رتبه های درصدی پرسشنامه منابع استرس شغلی 97 و نقطه برش نمرات استاندارد t آن 66/62 بدست آمد. نتیجه تحلیلی سوالات هر دو پرسشنامه نشان داد که کلیه سوالات هر دو پرسشنامه رابطه مثبت و خوبی با کل پرسشنامه دارا هستند . روایی آزمون هر دو پرسشنامه به شیوه ضریب روایی همزمان (روایی ملاک) مورد ارزیابی قرار گرفت و برای هر دو پرسشنامه معادل 71 درصد بدست آمد . ضریب پایانی هر دو پرسشنامه به شیوه آلفای کرونباخ محاسبه شد که این میزان برای پرسشنامه استرس شغلی 86 درسد و برای پرسشنامه منابع استرس شغلی 92 در صد بدست آمد. همچنین بین میزان استرس شغلی و مسئولیت شغلی و سطح تحصیلات همسران کارکنان از یک طرف و بین منابع استرس شغلی و سابقه کار کارکنان همبستگی منفی معنی داری بدست آمد. با توجه به نتایج بدست آمده از هنجاریابی ، بررسی روایی و پایانی چنین نتیجه گیری شد که پرسشنامه استرس شغلی و منابع آن به منظور شناخت استرس شغلی و منابع آن قابل استفاده است.