نام پژوهشگر: مریم شادمحمدی
مریم شادمحمدی حسین بهزادی اندوهجردی
طنز یکی از زیر شاخه های گونه ی ادبی غنایی و مبتنی بر زیباترین حالت انسانی یعنی خنده است؛ اگر در پس این خنده، هدفی برتر همچون تعالی انسان و اصلاح اجتماع نهفته باشد، طنز در معنای واقعی خود شکل گرفته است. اما اگر تنها به قصد تنوع و تحت تأثیر کلام بی پروای راوی صورت پذیرد، هزل است و اگر از روی غرض شخصی به دشنام و نفرین منجر گردد، به هجو گراییده است. طنز، هجو و هزل به عنوان قالب های ادبی از دوران کهن در ادبیات ایران کاربرد داشت، اما قلمرو طنز محدودتر بوده است؛ ایجاد تحولات همه جانبه در عصر مشروطه، قالب طنز نخست به عنوان ابزاری کارآمد به ادبیات سیاسی ـ اجتماعی و سپس به حوزه ی ادبیات داستانی راه یافت. سیدمحمدعلی جمال زاده، پیشرو در داستان نویسی جدید ایران، تحت تأثیر فضای فکری موجود از مایه های طنز در سطح معنا و زبان برای بیان مفاهیم اجتماعی ـ سیاسی عصرخود بهره جست. پس از وی، هدایت نیز در برخی از آثار خود مستقلاً از قالب طنز استفاده کرد. هدایت با رویکردی پخته تر علاوه بر موضوعات اجتماعی به قلمرو فکری و مذهبی جامعه نیز وارد شد. صادق چوبک نیز در آثار خود، از طنزی تلخ که منبعث از دیدگاه او درباره ی زشتی ها و پلیدی های جامعه بود استفاده کرد. در کنار آن به دلیل بی پروایی در بیان، هزل نیز در برخی از آثار او جایگاه خاصی دارد. آل احمد نیز تحت تأثیر فضای جامعه ی عصر خود، به طنز اجتماعی و انتقاد از کمرنگ شدن اصالت های فرهنگی پرداخته و در بخش هایی از طنز کلامی که به کنایه زدن می انجامد، به هجو و هزل متمایل شده است. بهرام صادقی نیز با آگاهی از ساختار طنز، از تکنیک های طنزآفرینی در ظاهر داستان و طنزی تلخ در محتوای آن بهره برده است. نگارش این رساله با استفاده از روش کتابخانه ای و با تحلیل محتوایی آثار داستانی نویسندگان مورد اشاره، انجام شده است. نتیجه ی حاصل از این تحقیق، میزان بهره گیری این نویسندگان از قالب طنز و چگونگی آن رادر آثارشان نشان می دهد. واژگان کلیدی: طنز، هجو، هزل، سیدمحمدعلی جمال زاده، صادق هدایت، صادق چوبک، جلال آل احمد، بهرام صادقی.