نام پژوهشگر: لیلا شبانی
الهام معرفت لیلا شبانی
چکیده سویا (glycine max l.) به عنوان یک محصول کشاورزی دارای اهمیت اقتصادی فراوان است. کادمیوم از جمله آلاینده های محیط زیست بوده که اثرات سمی بر گیاهان، جانوران و انسان دارد. اسید سالیسیلیک به عنوان یک مولکول پیام رسان داخلی نقش مهمی در تحمل گیاهان به استرس های زیستی و غیر زیستی ایفا می کند. این تحقیق به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کامل تصادفی و با سه تکرار در محیط کشت هیدروپونیک جامد انجام شد. در این تحقیق، نقش اسید سالیسیلیک در تغییرات فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی القا شده توسط کادمیوم در گیاهان سویا و در محیط کشت هیدروپونیک با بستر جامد مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا به منظور انتخاب غلظت مناسب کلرید کادمیوم جهت ایجاد استرس در گیاهان سویا، تاثیر پنج غلظت متفاوت کلرید کادمیوم (25، 50، 100، 200 و 400 میکرومولار) بر شاخص ظهور (درصد جوانه زنی)، شاخص مقاومت ریشه و نیز دیگر شاخص های رشد (وزن تر و خشک و طول ریشه و اندام هوایی) نسبت به شاهد روی بذرهای ضد عفونی شده سویا (رقم هیبرید williams × colombus) در محیط کشت هیدروپونیک جامد و در دوره نوری 13 ساعت روشنایی (دمایc ?28) و 11 ساعت تاریکی (دمایc ?18) و در شدت نور 7000 لوکس و رطوبت 50% به مدت ده روز مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر این شاخص ها، سرعت رشد ریشه و اندام هوایی بر اساس تغییرات طول ریشه و اندام هوایی بین روزهای سوم تا دهم بعد از کاشت (به مدت یک هفته) و سپس شیب خط رشد محاسبه شد. بر اساس محاسبه مقادیر ec10 و ec50 برای شاخص های ذکر شده (غلظت هایی از کلرید کادمیوم که منجر به مهار شاخص های ذکر شده به میزان 10 و 50 درصد در نشاهای سویا می شوند) و نیز مشاهده کمترین میزان این شاخص ها در غلظت 200 میکرومولار کلرید کادمیوم و مهار کامل میزان شاخص ها در غلظت بالاتر (400 میکرومولار)، غلظت 200 میکرومولار کلرید کادمیوم برای تاثیر اسید سالیسیلیک روی سمیت کادمیوم در گیاهان سویا انتخاب شد. در این آزمایش، پس از خیساندن نیمی از بذرهای ضد عفونی شده سویا در محلول اسید سالیسیلیک 5/0 میلی مولار و نیمی دیگر در آب مقطر به عنوان شاهد به مدت 6 ساعت، بذرها به گلدان های حاوی پرلیت در اتاقک رشد (مشابه شرایط ذکر شده در آزمایش اول) منتقل شدند. پس از آبیاری گلدان ها به مدت سه روز با آب مقطر، نیمی از گلدان های دارای اسید سالیسیلیک و نیز نیمی از گلدان های شاهد، با محلول غذایی هوگلند (تمام قدرت) دارای محلول 200 میکرومولار کلرید کادمیوم، هر دو روز یک بار و به مدت 20 روز آبیاری شدند. پس از برداشت گیاهان و اندازه گیری شاخص های رشد (وزن تر و خشک و طول ریشه و اندام هوایی)، میزان رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیل a و b و کاروتنوئیدها)، میزان پراکسیداسیون لیپید (بر اساس میزان مالون دآلدئید) و درصد نشت الکترولیتی در برگ، مقادیر کربوهیدرات-های محلول، پرولین و میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت (کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز و گایاکول پراکسیداز) در بخش هوایی و نیز میزان عناصر کادمیوم (در ریشه و اندام هوایی) و پتاسیم و کلسیم (در اندام هوایی) مشخص شد که اسید سالیسیلیک تاثیر کمی روی این شاخص ها در غیاب کادمیوم داشته، ولی در حضور کادمیوم شاخص های رشد، میزان رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیل و کاروتنوئیدها)، مقادیر کربوهیدرات های محلول و نیز میزان عناصر پتاسیم و کلسیم را افزایش و میزان پراکسیداسیون لیپید، درصد نشت الکترولیتی، میزان عنصر کادمیوم در اندام هوایی و نیز میزان پرولین و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت را کاهش داده است.
زهره جلال پور لیلا شبانی
جنس تاکسوس از خانواده تاکساسه، منبعی غنی از دی ترپن های مفیدی بنام تاکسول است، یک ترکیب ثانویه گیاهی ازگروه ترپنوئیدها. تاکسول بعنوان یک داروی ضد سرطان با ارزش معرفی می شود. این ترکیب مهم به مقدار کم در پوست تاکسوس وجود دارد. تولید ترپنوئیدها، فلاونوئیدها، ترکیبات فنولی، آلکالوئیدها و فیتوآلکسین ها با الیسیتشن افزایش می یابد، که بعنوان راهکاری موثر برای افزایش متابولیت های ثانویه است. در این تحقیق، به منظور بررسی اثرات متیل ژاسمونات و اسکوالستاتین بر تولید تاکسول و بیان ژن های دخیل در بیوسنتز آن (3-n-دبنزوئیل-2- دزوکسی تاکسول n-بنزوئیل ترانس فراز و ، باکاتین3-3 آمینو-فنیل پروپانوئیل-کوآترانس فراز)، روش کشت سوسپانسیون سلولی و تکنیک های کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا و واکنش زنجیره ای پلیمراز در زمان واقعی استفاده گردید. نرخ رشد و میزان فلاونوئید سلولی در کشت سوسپانسیون اندازه گیری شد. تیمار سلول ها با متیل ژاسمونات، تولید تاکسول را در کشت سلولی به طور معنی داری افزایش داد، و ممانعت رشد در متیل ژاسمونات 100 میکرمولار نسبت به کنترل مشاهده شد. درحالیکه، اسکوالستاتین در غلظت های 1/0 و 1 میکرومولار افزایش تولید تاکسول را بدون تغییری در نرخ رشد داشت. همچنین، در ترکیب این دو الیسیتور بعنوان تیمار، ممانعت رشد سلولی مشاهده شد. افزایش میزان تاکسول برون سلولی و کل در تیمار سلول ها با متیل ژاسمونات 100 میکرومولار، پس از 7 روز مشاهده گردید. میزان تاکسول درون سلولی، برون سلولی و کل در تیمار با غلظت 1/0 میکرومولار اسکوالستاتین پس از 7 روز افزایش یافت، درصورتیکه، میزان تاکسول برون سلولی و کل با اسکوالستاتین 1 میکرومولار افزایش یافت. پس از 7 روز الیسیتیشن، در تیمار با متیل ژاسمونات 100 میکرومولار یا اسکوالستاتین 1/0 میکرومولار محتوای فلاونوئید درون سلولی و کل افزایش نشان داد و محتوای فلاونوئید در تمام زمینه با اسکوالستاتین 1 میکرومولار پس از 7 روز افزایش داشت. نتایج حاصل از واکنش زنجیره ای پلیمراز در زمان واقعی نیز نشان داد که رونوشت کد کننده آنزیم کلیدی بیوسنتز تاکسول،” 3-n-دبنزوئیل-2- دزوکسی تاکسول n-بنزوئیل ترانس فراز “پس از 24 ساعت تیمار با تمام غلظت های متیل ژاسمونات و اسکوالستاتین افزایش یافت. به طور مشابه، رونوشت” باکاتین3-3 آمینو-فنیل پروپانوئیل-کوآترانس فراز “ در 24 ساعت تیمار با تمام غلظت های متیل ژاسمونات و اسکوالستاتین افزایش نشان داد. بیشترین افزایش رونوشت ها با ترکیب الیسیتورها گرفته شد. نهایتا، نتایج نشان داد که تغییرات معنی دار در میزان بیوسنتز تاکسول، گرفته شده از تغییرات اندک در بیان ژن های dbtnbt و bapt است، این افزایش بیان ژن های کلیدی نوید بخش تولید تاکسول بیشتر در کشت سلولی تاکسوس خواهد بود.
لادن افغانی خراسکانی لیلا شبانی
سرخدار به عنوان یک گیاه دارویی بسیار با اهمیت است. متیل ژاسمونات از جمله الیسیتورهای غیر زیستی است که در گیاهان نقش پیام رسان دفاعی را در مقابل حمله پاتوژن ها و گیاهخواران ایفا می کند، همچنین متیل ژاسمونات باعث فراتنظیمی ژن های دخیل در سنتز متابولیت های ثانویه می شود و به این طریق باعث تجمع متابولیت های ثانویه می شود. اسکوالستاتین الیسیتور قارچی و بازدارنده آنزیم اسکوالن سنتاز است. آنزیم اسکوالن سنتاز واکنش سنتز اسکوالن از فارنسیل دی فسفات را کاتالیز می کند. این واکنش اولین مرحله ورود کربن از مسیر ایزوپرنوئید به سمت بیوسنتز تری ترپن ها است. باکاتین پیش ماده مهم و اصلی در سنتز تاکسول است و در درمان بسیاری از سرطان ها از جمله سرطان سینه، تخمدان و پروستات نقش دارد. در این تحقیق، تاثیر متیل ژاسمونات با غلظت 100 میکرومولار و اسکوالستاتین با غلظت های 1 و 1/0 میکرومولار بر میزان شد سلول ها، بیان ژن- های10 داستیل باکاتین iii-o- استیل ترانسفراز (dbat) و تاکسادین سنتاز (ts) و میزان باکاتین iii و ترکیبات فنولیک کل در کشت سوسپانسیون سلولی سرخدار بررسی شد. بررسی میزان رشد نشان داده که در تیمار با متیل ژاسمونات و همچنین در ترکیب متیل ژاسمونات و اسکوالستاتین میزان رشد سلول ها مقدار 40 درصد نسبت به نمونه شاهد کاهش داشته است اما در تیمار با اسکوالستاتین تفاوت معنی داری در میزان رشد سلول ها با نمونه شاهد دیده نشده است. نتایج واکنش زنجیره ای در زمان واقعی نشان داد که متیل ژاسمونات بعد از 24 ساعت باعث افزایش در بیان ژن هایts و dbat به میزان به ترتیب 94/14 و 16/17 برابر نسبت به نمونه شاهد شده است، همچنین تیمار با اسکوالستاتین نیز باعث افزایش در میزان بیان ژن های dbat و ts شده است. نتایج کروماتوگرافی مایع نشان داده که میزان تولید باکاتین درون سلولی و برون سلولی در تیمار با غلظت های مختلف اسکوالستاتین و متیل ژاسمونات بعد از 7 روز افزایش داشته است. همچنین میزان ترکیبات فنولیک به وسیله اسپکتوفوتومتری بررسی شد و نتایج نشان داد که میزان ترکیبات فنولیک برون سلولی و درون سلولی در تیمار با غلظت های مختلف اسکوالستاتین و متیل ژاسمونات افزایش داشته است. نهایتا، نتایج بخش واکنش زنجیره ای در زمان واقعی نشان داد که که تغییرات معنی داری که در میزان بیوسنتز باکاتین به وجود آمده، از تغییرات اندکی در بیان رونوشت ژن های کد کننده آنزیم های کلیدی مسیر بیوسنتز باکاتین (ts,dbat) بدست آمده است، لذا افزایش بیان این ژن های کلیدی نوید بخش تولید باکاتین بیشتر خواهد بود.
سمانه باقری محمد علی ابراهیمی
نعناع سبز (mentha spicata l.) گیاهی دارویی، یکی از 25 گونه جنس منتا و متعلق به خانواده لامیاسه است. این گیاه به دلیل دارا بودن روغن فرار و محصول شاخ و برگ آن از لحاظ تجاری محصولی مهم محسوب می شود. متابولیت های ثانویه موجود در این گیاه شامل ترکیبات آروماتیک (روغن فرار و سایر ترپنوئیدها) و آلیفاتیک (فنولیک ها) می باشد. امروزه استفاده از قارچ های میکوریز آربسکولار به عنوان کودهای زیستی، جهت افزایش تجمع متابولیت های ثانویه در گیاهان گسترش یافته است. در این تحقیق، مطالعه دو گونه از قارچ مایکوریز آربسکولار glomus etunicatum و g. mosseae برای تعیین اثرات تلقیح بر میزان رشد و تجمع متابولیت های ثانویه سه ژنوتیپ از نعناع سبز (اصفهان، کرمانشاه و یزد) صورت گرفت. جهت انجام تلقیح از 20 گرم مایه تلقیح هر دو گونه قارچی استفاده و پس از گذشت یک دوره رشد سه ماهه، میزان رشد، جذب عناصر غذایی و انباشتگی متابولیت های ثانویه بررسی شد. نتایج حاکی از آن بود که قارچ های میکوریز در تلقیح با گیاهان نعناع سبز منجر به بهبود رشد (وزن تر، خشک و طول اندام هوایی)، افزایش جذب عناصر غذایی (فسفر، سدیم، پتاسیم، روی و منگنز)، تجمع متابولیت های ثانویه (ترکیبات فنولیک کل، آنتوسیانین و اسانس) و افزایش فعالیت آنزیم فنیل آلانین آمونیا لیاز شده است. افزایش غلظت ترکیبات فنولیک کل و اسانس در این گیاهان به واسطه بهبود وضعیت تغذیه (افزایش جذب عناصر غذایی فسفر، سدیم، پتاسیم، روی و منگنز) در آن ها است. همچنین ارتباط بسیار بالایی میان میزان کلروفیل و بیوماس اندام هوایی با میزان اسانس گیاهچه های هر سه ژنوتیپ مشاهده شد، که نشان دهنده رابطه میان میزان فتوسنتز که متابولیسم اولیه گیاه است و تولید اسانس در نتیجه متابولیسم ثانویه، می باشد. مطابق نتایج این مطالعه استفاده از قارچ های میکوریز آربسکولار به عنوان یک مکمل در جهت بهبود رشد و افزایش متابولیت های ثانویه در گیاهان دارویی مانند نعناع جایگاه مهمی را دارا می باشد
زهرا میرزاحسینی محمدرضا سبز علیان
آلودگی خاک به فلزات سنگین از مهمترین مسائل زیست محیطی است که بر سلامت محصولات کشاورزی و در نتیجه انسان اثرات سوء گذاشته است. قارچ های اندوفایت گروهی از قارچ ها هستند که به طور همزیست در اندام هوایی برخی گیاهان علفی وجود دارند و باعث افزایش مقاومت به تنش های مختلف می شوند. برای مثال قارچ های اندوفایت باعث افزایش مقاومت گیاهان به خشکی، شوری، آفات، حشرات و بیماری ها و بهبود جذب عناصر و رشد می شوند. در این پژوهش، تأثیر قارچ اندوفایت نئوتیفودیوم کوانوفیلالوم و ژنوتیپ بر تحمل تنش نیکل در گیاه فسکوی بلند (فستوکا آروندیناسه) مورد بررسی قرار گرفت. دو ژنوتیپ از فسکیوی بلند (b75 و c75) به دو صورت آلوده به اندوفایت (e+) و بدون اندوفایت (e-) در خاک های آلوده به غلظت های 30، 90 و 180 میلی گرم نیکل در کیلوگرم، در 3 تکرار رشد داده شدند. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی اجرا شد. برای پی بردن به مکانیسم های مقاومت گیاه، میزان کلرفیل و کاروتنوئید، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت (کاتالاز، سوپراکسیددیسموتاز، آسکوربات پراکسیداز، گویاکول پراکسیداز، گلوتاتیون ردوکتاز و گلوتاتیون اس ترانسفراز)، میزان ترکیبات فنولیک کل، میزان کربوهیدرات محلول، جذب نیکل، و بیان ژن های abc و met پس از 8 هفته، و شاخص های رشد (وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، طول ریشه و اندام هوایی و تعداد پنجه) پس از 12 هفته اندازه گیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد که وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی و طول ریشه و اندام هوایی در کلون b75 در گیاهان e+ نسبت به گیاهان e- افزایش یافت ولی در ژنوتیپ c75 این شاخص ها در گیاهان e+ کاهش یافتند. تعداد پنجه در هر دو ژنوتیپ، در گیاهان e- بیشتر بود. در کلون b75 حضور اندوفایت به طور معنی داری سبب افزایش میزان کلرفیل و کاروتنوئید در گیاهان شاهد شد ولی در شرایط تنش حضور اندوفایت تأثیری بر میزان این شاخص ها نداشت. در کلون c75 حضور اندوفایت سبب افزایش معنی دار کاروتنوئید در شرایط تنش شد. میزان کلرفیل نیز در این ژنوتیپ در دو غلظت 0 و ppm90 در گیاهان e+ بیشتر بود. در ژنوتیپ b75 فسکیوی بلند، حضور اندوفایت سبب افزایش معنی دار فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان کاتالاز، گایاکول پراکسیداز و گلوتاتیون ردوکتاز و کاهش فعالیت آنزیم آسکوربات پراکسیداز شد. فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون اس ترانسفراز در غلظت های مختلف نیکل متفاوت بود. در ژنوتیپ c75 حضور اندوفایت سبب افزایش معنی دار فعالیت آنزیم های کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز و گلوتاتیون ردوکتاز و کاهش فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز (فقط در شاهد) و گایاکول پراکسیداز (در شرایط کنترل و تنش) شد. فعالیت آنزیم گلوتاتیون اس ترانسفراز در گیاهان e+ و e- تفاوت معنی داری نداشت. آلودگی با اندوفایت همچنین سبب افزایش میزان ترکیبات فنولیک کل در تیمارهای 30 ppm90 ژنوتیپ b75 و در تمام سطوح نیکل در ژنوتیپ c75 شد. میزان کربوهیدرات محلول در شرایط تنش نیکل در گیاهان e- ژنوتیپ b75 بیشتر از گیاهان e- بود. در کلون b75 با وجود عدم تفاوت در میزان نیکل ریشه، نیکل اندام هوایی در گیاهان e- به طور معنی داری بیشتر از گیاهان e+ بود. در ژنوتیپ c75 میزان نیکل ریشه در گیاهان e- در مقایسه با گیاهان e+ بیشتر بود ولی نیکل اندام هوایی در گیاهان e+ بیشتر از گیاهان e- بود. هر دو ژن abc و met در گیاهان e- (ژنوتیپ b75) بیان بالاتری داشتند. طبق نتایج این تحقیق آلودگی با اندوفایت در ژنوتیپ b75، با بهبود مکانیسم های آنتی اکسیداتیو و کاهش جذب نیکل، سبب مقاومت و رشد بیشتر گیاه فستوکا آروندیناسه در تنش نیکل شد. نتایج این تحقیق همچنین نشان می دهد که تأثیر اندوفایت در میزبان به ژنوتیپ میزبان وابسته است.
مریم صالحی محمدرضا سبزعلیان
با افزایش آلودگی فلزات سنگین به دلیل فعالیت انسان و طبیعت، اکوسیستمها در حال آلوده شدن توسط فلزات سنگین هستند. افزایش غلظتهای فلزات ضروری و غیر ضروری در خاک میتواند منجر به علائم سمیت و ممانعت از رشد در بسیاری از گیاهان شود. مشارکت بین اندوفایتهای neotyphodium spp. و گراس سردسیری lolium perenne میتواند منجر به افزایش مقاومت به استرس زیستی و غیر زیستی شود. این تحقیق به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی و با سه تکرار در شرایط گلخانهای انجام شد. هدف از این مطالعه تخمین اثرات عفونت اندوفایت در تحمل فلز سنگین در گراسهای میزبان، توسط مقایسه ویژگیهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی رایگراس عفونی و غیر عفونی در معرض استرس نیکل بود. گیاهان در خاک آلوده شده به نیکل در غلظتهای 0، 30، 90 و 180 میلیگرم نیکل در خاک رشد داده شدند. پس از 2 ماه اثر نیکل، اندوفایت و جمعیت روی فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانت مختلف مانند آسکوربات پراکسیداز (apx)، گایاکول پراکسیداز (gpx)، کاتالاز (cat)، سوپراکسید دیسموتاز (sod)، گلوتاتیون ردوکتاز (gr) و گلوتاتیون s-ترانسفراز (gst)، همچنین محتوای کلروفیل، کاروتنوئید و ترکیبات فنولیک و بیان ژن های lptip1;1 و lptip1;2 در رایگراس با و بدون اندوفایت بررسی شد. مطالعه حاضر نشان داد که فعالیت آنزیمهای apx، gpx، sod و gst در گیاهان تحت تیمار در مقایسه با کنترل افزایش یافت. درحالیکه فعالیت cat و gr کاهش یافت. همچنین عفونت اندوفایت فعالیت آنزیمهای apx، gpx ، cat، gr و gst را افزایش داد ولی فعالیت آنزیم sod را کاهش داد. نتایج نشان داد که استرس نیکل بهطور معنیداری محتوای کلروفیل a، b و کلروفیل کل و کاروتنوئید را در برگ کاهش داد. همچنین گیاهان آلوده به اندوفایت بهطور معنیداری محتوای کلروفیل a، b و کلروفیل کل و کاروتنوئید بیشتری از گیاهان فاقد اندوفایت نشان داد. اختلافات معنیداری در محتوای ترکیبات فنولیک در گیاهان با و بدون اندوفایت در جمعیتها مشاهده شد. بهطوریکه ترکیبات فنولیک در گیاهان فاقد اندوفایت در جمعیت اول بیشتر از گیاهان فاقد اندوفایت در جمعیت دوم بود. همچنین افزایش بیان ژن lptip1;1 در گیاهان دارای اندوفایت در همه تیمارها و در گیاهان فاقد اندوفایت در تیمار 30 مشاهده شد. درحالیکه بیان ژن lptip1;2 در گیاهان فاقد اندوفایت افزایش یافت و در گیاهان دارای اندوفایت تفاوت معنیداری با شاهد نشان نداد. پس از 3 ماه از تیمار گیاهان، کاهش معنیدار در زیست توده ریشه و اندام هوایی در گیاهان با و بدون اندوفایت در تیمار 180 مشاهده شد و آلودگی به اندوفایت زیست توده گیاهان را کاهش داد. اگرچه، عفونت اندوفایت بهطور معنیداری توانایی پنجهزنی در رایگراس میزبان را بهبود بخشید. همچنین افزایش معنیداری در غلظت نیکل ریشه و اندام هوایی تحت استرس نیکل مشاهده شد و غلظت نیکل در گیاهان دارای اندوفایت در ریشه و اندام هوایی به ترتیب % 7/12 و % 7/88 بالاتر از گیاهان فاقد اندوفایت بود. روی هم رفته، نتایج پیشنهاد میکند که تنوع در پاسخ به استرس نیکل در جمعیتهای رای گراس با و بدون اندوفایت ممکن است به بقاء گراسها تحت شرایط تنش یاری رساند.
معصومه احمدی خویی لیلا شبانی
نعنا سبز با نام علمی l. mentha spicata از جمله گیاهان دارویی و معطر با ارزش در صنایع دارویی، غذایی، آرایشی و بهداشتی است و به علت اهمیت اقتصادی و دارویی توجه بیشتر محققان را به خود جلب کرده است. همزیستی مایکوریزی نوعی همزیستی است که هر دو گیاه میزبان و قارچ از آن سود می برند. قارچ های مایکوریز آربسکولار از جمله مهمترین ریزموجودات خاکزی هستند و نقش بسیار مهمی در حاصلخیزی خاک ایفا می کنند. در حدود 80% از گیاهان خشکزی با قارچ های مایکوریز آربسکولار همزیستی دارند. به منظور بررسی اثرات مایکوریز آربسکولار بر عملکرد گیاه نعنا آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار اجرا شد. در این تحقیق تکثیر گیاه نعنا از طریق ریزوم و در گلدان های حاوی پرلیت و ماسه به نسبت 50:50 صورت گرفت و رشد آنها در شرایط کنترل شده گلخانه ای انجام شد. در این آزمایش به مطالعه و مقایسه اثر دو گونه قارچ مایکوریز گلوموس اتونیکیتوم و گلوموس موسه آ بر سه جمعیت از نعنا سبز (میبد، کاشان و بجنورد) پرداخته شد. سه ماه بعد از کشت گلدان ها، شاخص های رشدی، جذب عناصر غذایی و غلظت متابولیت های ثانویه بررسی شد. تلقیح گیاه با قارچ های مایکوریز آربسکولار به طور معنی داری ، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی و طول اندام هوایی، محتوای رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیل a، b، کلروفیل کل و کارتنوییدها در برگ)، جذب عناصر( فسفر، پتاسیم، سدیم، منگنز و روی) ریشه و ساقه، میزان قندهای محلول، غلظت متابولیت های ثانویه (ترکیبات فنولیک کل، آنتوسیانین ها و اسانس) و تعداد تریکوم سطح برگ را در مقایسه با گیاهان غیر میکوریزی افزایش داد. نتایج این تحقیق نشان داد که وسعت رشد، میزان جذب عناصر غذایی و تولید متابولیت های ثانویه بسته به ترکیب ژنوتیپ گیاه و گونه قارچ متفاوت بود. نتایج بررسی تاثیر دو گونه قارچی بر میزان اسانس گیاه میزبان نشان داد که قارچ گلوموس اتونیکیتوم در مقایسه باقارچ گلوموس موسه آ تاثیر بیشتری داشته و افزایش بیشتری را در میزان اسانس موجب شده است. همچنین همبستگی مثبت میان میزان اسانس با مقدار کلروفیل، میزان فسفر و بیوماس اندام هوایی در شرایط تلقیح در این تحقیق نشان داده شده است. علاوه بر این، برگ های گیاه نعنا جمعیت میبد تلقیح شده با قارچ گلوموس اتونیکیتوم حاوی محتوای اسانس بیشتری (در مقایسه با دو جمعیت کاشان و بجنورد، با 130% افزیش در مقایسه با شاهد) بودند که این افزایش با تجمع بالای رونوشت های ژن لیمونن سنتاز همخوانی داشت.
محفوظ ادوای مجید شریفی تهرانی
جنس لاله واژگون fritillaria l متعلق به تیره liliaceae است که پراکنش گونه های آن عمدتاً در نواحی معتدله نیمکره شمالی بویژه در نواحی مدیترانه، ایران، شمال شرقی عراق، افغانستان، پاکستان، کشمیر، چین، هیمالیا و تا کالیفرنیا پراکنش دارند. ایران در سطح بالاتر از گونه مرکز تکامل و تنوع جنس لاله واژگون دنیا است. چون ایران مرکز تلاقی نفوذ این گونه ها از قفقاز، مدیترانه و آسیای مرکزی است.جنس fritillaria در ایران شامل 4 زیرجنس fritillaria,petilium,therseia و rhinopetalum است. به دلیل شباهت های مورفولوژیکی زیاد این گونه ها با همدیگر و همچنین وقوع پدیده دورگه گیری بین آن ها تمایز گونه های این جنس با همدیگر با مشکل و خطا روبه رو شده است. بطوریکه نظریه های تاکسونومی مختلفی در این زمینه موجودند که که با هم دارای اختلاف و تناقص می باشند. امروزه استفاده از بارکدهای ژنتیکی در سیستماتیک مولکولی دارای کاربرد زیادی است که بسیاری از مشکلات تاکسونومی در گیاه شناسی را حل کرده است. برای این پژوهش 18 گونه موجود از جنس لاله واژگون در ایران از استان های چهارمحال و بختیاری،لرستان، کردستان، کرمانشاه، همدان، آدربایجان غربی و آذربایجان شرقی، خراسان رضوی و خراسان شمالی جمع آوری شده و پس از شناسایی استخراج dna صورت گرفته و توالی فاصله بین ژنی trnh-psba تکثیر شد، بعد از تعیین توالی ان با استفاده از نرم افزار mega آنالیزهای ml,me,mp,nj و upgma صورت گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه قرابت زیرجنس petilium با زیرجنس theresia و همچنین زیرجنس fritillaria با زیرجنس rhinopetalum قرابت مورفولوژیکی و ژنتیکی دارد.
معصومه رفیعی دمنه لیلا شبانی
آلودگی خاک با فلزات سنگین از مهمترین مسائل زیست محیطی است. گیاه پالایی به عنوان یک روش امید بخش، استفاده از گیاهان برای اصلاح یا پاک سازی خاک های آلوده به فلزات سنگین است. علاوه بر این یکی دیگر از روش-های کاهش اثرات نامطلوب آلودگی خاک ها به فلزات سنگین استفاده از روش های زیستی همچون استفاده از قارچ های همزیست با ریشه (قارچ های میکوریز آربسکولار) است. بر این اساس در این مطالعه تأثیر قارچ میکوریز آربسکولار glomus intraradices به عنوان یکی از میکروارگانیسم های همزیست با گیاه بر تحمل تنش نیکل در گیاه فسکیوی بلند (festuca arondinacea) مورد بررسی قرار گرفت. گیاه فستوکا به دو حالت آلوده به قارچ (m+) و عاری از آن (m-) تحت 4 غلطت نیکل (کنترل، 30، 90 و 180 میلی گرم بر کیلوگرم) در خاک استریل به مدت سه ماه کشت داده شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی اجرا شد. برای پی بردن به مکانیسم های مقاومت گیاه، شاخص های رشد (وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی و طول ریشه و اندام هوایی)، میزان کلروفیل و کاروتنوئید، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان (کاتالاز، سوپراکسید دیسموتاز، آسکوربات پراکسیداز، گایاکول پراکسیداز، گلوتاتیون ردوکتاز و گلوتاتیون اس ترانسفراز)، درصد نشت الکترولیتی غشا، میزان کربوهیدرات محلول ریشه، میزان ترکیبات فنولیک کل، میزان عناصر ضروری مس، روی، آهن و منگنز، جذب نیکل، فاکتور انتقال نیکل و بیان ژن های met و abc پس از سه ماه اندازه گیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد که وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی و طول ریشه و اندام هوایی در گیاهان m+ نسبت به گیاهان m- افزایش یافت ولی در شرایط تنش حضور قارچ تأثیری بر میزان این شاخص ها نداشت. حضور قارچ g. intraradices سبب افزایش میزان کلروفیل و کاروتنوئید اندام هوایی، کربوهیدرات محلول ریشه در گیاهان m+ نسبت به گیاهان m- تحت تنش فلز سنگین نیکل شد. حضور قارچ g. intraradices سبب افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان کاتالاز و گایاکول پراکسیداز (در شرایط تنش) و گلوتاتیون ردوکتاز (در شرایط کنترل) در گیاهان m+ نسبت به گیاهان m- شد. فعالیت آنزیم گلوتاتیون اس ترانسفراز در شرایط تنش نیکل در گیاهان m+ نسبت به گیاهان m- کاهش یافت. حضور قارچ تأثیری بر فعالیت آنزیم های آسکوربات پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز نداشت. درصد نشت الکترولیتی غشا و میزان ترکیبات فنولیک کل در گیاهان m+ نسبت به گیاهان m- کاهش یافت ولی در شرایط تنش حضور قارچ تأثیری بر این شاخص ها نداشت. میزان عناصر مس، روی و منگنز ریشه و آهن و منگنز اندام هوایی تحت تنش فلز سنگین نیکل در گیاهان m+ بیشتر از گیاهان m- بود. میزان مس، روی و فسفر اندام هوایی و آهن و فسفر ریشه در گیاهان m+ بیشتر از گیاهان m- بود ولی در شرایط تنش حضور قارچ تأثیری بر میزان این شاخص ها نداشت. میزان روی ریشه در غلظت های پایین نیکل در گیاهچه های m- بیشتر از گیاهچه های m+ بود و در غلظت های بالای نیکل تأثیر قارچ معنی دار نبود. میزان روی اندام هوایی نیز در گیاهچه های m- بیشتر از گیاهچه های m+ بود. میزان و جذب نیکل ریشه و اندام هوایی گیاهان m- بیشتر از گیاهان m+ بود. میزان بیان ژن های met و abc در ریشه و اندام هوایی تحت تنش فلز سنگین نیکل در گیاهان m+ بیشتر از گیاهان m- بود. طبق نتایج این تحقیق آلودگی گیاه با قارچ g. intraradices با افزایش بیان ژن های met و abc در ریشه و اندام هوایی، بهبود مکانیسم های آنتی اکسیداتیو، افزایش میزان عناصر ضروری و کاهش جذب نیکل سبب مقاومت گیاهچه های فستوکا تحت تنش نیکل شد.
لیلا بهمنی باب اناری لیلا شبانی
اکوسیستم ها با تنش های غیر زیستی فراوانی از جمله فلزات سنگین روبرو هستند. نقش قارچ میکوریز آربسکولار در کاهش تنش فلزات سنگین برای گیاهان اثبات شده است. کلونیزاسیون با قارچ میکوریز آربسکولار از طریق بهبود جذب مواد غذایی توسط گیاه و ایجاد مانعی برای فلز سنگین از طریق ممانعت از جذب فلز سنگین توسط گیاه به تحمل فلز سنگین کمک می کند. این تحقیق به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی و با سه تکرار در شرایط گلخانه انجام شد. بدین منظور بذرهای لولیوم در غلظت های کنترل، 30، 90، 180 میلی گرم در کیلوگرم نیکل کشت داده شد. در این تحقیق اثر نیکل (ni) و گونه ای از قارچ های میکوریز آربسکولار (glomus fasiculatum) بر رشد، میزان کلروفیل و کاروتنوئید، میزان ترکیبات فنولیک، کربوهیدرات محلول کل، نشت، انتقال فلز و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان شامل آسکوربات پراکسیداز (apx)، سوپر اکسید دیسموتاز (sod)، گایاکول پراکسیداز (gpx)، کاتالاز (cat)، گلوتاتیون s ترانسفراز (gst)، گلوتاتیون ردوکتاز (gr) و بیان ژن های lptip1;1 و lptip1;2 را در گیاهچه های lolium perenne بررسی شد. مطالعه حاضر نشان داد که تنش نیکل رشد، وزن تر و خشک، طول ریشه و اندام هوایی، مقادیر کلروفیل a، b، کلروفیل کل و کاروتنوئید در برگ ها را کاهش داد. همچنین فعالیت آنزیم های sod، gpx و gst در گیاهچه های تیمار شده با نیکل در مقایسه با گیاهچه های کنترل افزایش و فعالیت آنزیم های cat، gpx و gr کاهش یافت. بررسی جذب نیکل و عناصر دیگر نشان داد که میزان ni، مس (cu)، فسفر (p)، آهن (fe) و منگنز (mn) در گیاهچه های لولیوم تحت تیمار ni در مقایسه با کنترل افزایش یافت اما میزان روی (zn) کاهش یافت. گیاهچه های تلقیح شده در مقایسه با گیاهچه های فاقد قارچ، رشد، وزن تر و خشک، طول ریشه و اندام هوایی، میزان کلروفیل کل و کاروتنوئید بیشتری را نشان دادند. فعالیت آنزیم gst در گیاهچه های l.perenne تلقیح شده با قارچ میکوریز آربسکولار افزایش یافت، در حالی که میزان فعالیت آنزیم های gpx، apx و sod کاهش یافت. همچنین میزان ترکیبات فنولیک و کربوهیدرات محلول کل در گیاهچه های تلقیح شده افزایش یافت اما درصد نشت الکترولیتی غشاء کاهش یافت. میزان بیان ژن های lptip1:1 و lptip1;2 در گیاهچه های تلقیح شده در مقایسه با گیاهچه های فاقد قارچ افزایش یافت. نتایج این پژوهش نشان داد که تلقیح قارچ g.fasiculatum با افزایش میزان عنصر ضروری فسفر در ریشه، افزایش میزان کلروفیل، کاروتنوئید، ترکیبات فنولیک، کربوهیدرات محلول کل و میزان فعالیت آنزیم gst و کاهش میزان فلز سنگین نیکل در اندام هوایی مقاومت گیاهچه های لولیوم تحت تنش فلز سنگین نیکل را افزایش داد و در نتیجه رشد و وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی در گیاهچه های لولیوم تحت تنش فلز سنگین نیکل بهبود یافت. بنابراین استفاده از تلقیح میکروبی در خاک غنی از فلز می تواند راهکاری مناسب جهت کاهش سمیت فلزات سنگین باشد.
مژگان محمدی نواز خرازیان
جنسstachys در جهان، با بیش از 300 گونه به عنوان یکی از بزرگترین جنس های تیره ی lamiaceae محسوب می گردد که اغلب در نواحی شمالی اروپا، جنوب غرب آسیا، جنوب آفریقا، شمال و جنوب آمریکا و نواحی گرم مدیترانه گسترش یافته اند. ایران نیز به عنوان یکی از مراکز تنوع این جنس، تقریباً 35 گونه را در بر دارد که 13 گونه اندمیک می باشد. این جنس نه تنها از جنبه دارویی و دارا بودن ترکیباتی ویژه نظیر فلاونوئید، روغن های فرار، ترپنوئید و غیره حائز اهمیت می باشد، بلکه از جنبه تاکسونومیکی نیز به عنوان یک تاکسون پیچیده تلقی می گردد، به طوری که به علت وجود دورگه گیری های زیاد، موقعیت و حدود گونه ها مخدوش شده است. بنابراین هدف این تحقیق کموتاکسونومی، شناسایی و بررسی ترکیبات فنولی (فلاونوئیدی) می باشد. از این رو 15 گونه (و 3 زیر گونه) و 68 جمعیت از جنس stachys از رویشگاه های زاگرس مرکزی (استان های چهارمحال و بختیاری، اصفهان و یاسوج) مورد مطالعه قرار گرفت. با استفاده از عصاره ی فلاونوئید برگ هر یک از گونه ها و جمعیت ها و با بهره گیری از دستگاه روتاری، بافر استخراج و کروماتوگرافی لایه نازک، مطالعات فیتوشیمی انجام گرفت. همچنین جهت تعیین نوع ترکیبات فلاونوئیدی یا کلاس هریک از آن ها، از کروماتوگرافی ستونی و سیلیکاژل استفاده شد. تنوع الگوی فلاونوئیدی هر یک از جمعیت های متعلق به گونه ها نیز با استفاده از کروماتوگرافی لایه نازک انجام شد. مطالعات کموتاکسونومی نیز با استفاده از تحلیل های آماری نظیر خوشه ای مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از کروماتوگرافی لایه نازک چنین نشان می دهد که اغلب رنگ های ایجاد شده در بین گونه ها زرد، آبی، بنفش، زرد فلئورسنت، آبی فلئورسنت، قهوه ای و نارنجی می باشد که حاکی از وجود فلاونوئیدها و فلاون ها در جنس stachys است. مطالعات برروی نوع فلاونوئیدها نیز نشان می دهد تعداد کل ترکیبات فلاونوئیدی شناسائی شده در این جنس 59 ترکیب می باشد که بالاترین آن ها فلاون ها (37 ترکیب) و کمترین آن چالکون ها (2 ترکیب) می باشد. در این تحقیق فلاون ها، ایزوفلاونول ها، فلاونول ها، فلاونون ها، دی هیدرو فلاونول ها و چالکون ها با در صدهای متفاوت در بین گونه ها وجود دارد. نتایج حاصل از مطالعات کموتاکسونومی نیز حاکی از این است که گونه های sect. fragilicaulis با وجود شباهت های ریخت شناسی بالا از یکدیگر قابل تفکیک هستند. در این بخش ارتباط نزدیکی بین گونه های st. benthamiana و st. ballotiformis و گونه های st. kurdica و st. asterocalyx وجود دارد و گونه ی st. megalodonta کاملاً از سایر گونه های این بخش جدا شده است. در sect. aucheriana نیز ارتباط نزدیکی بین دو گونه ی st. pilifera و st. aucheri مشاهده شد و گونه های st. acerosa و st. multicaulis در کلاسترهای مجزائی قرار گرفتند. در sect. eriostomom نیز دو گونه ی مشابه st. cretica و st. spectabilis از هم تفکیک شده اند. زیرگونه های sect. setifolia نیز تا حدودی از هم متمایز شده اند. از لحاظ تنوع الگوهای فلاونوئیدی نیز شایان ذکر است که جمعیت های st. benthamiana، st. ballotiformis، st. kermanshahensis، st. pilifera، st. aucheri، st. inflata و st. spectabilis از تنوع بالاتری در بین جمعیت های stachys برخوردار هستند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که نشانگرهای مبنتی بر فلاونوئید می تواند به عنوان مناسب ترین نشانگر جهت مطالعات تاکسونومی و تغییر پذیری در داخل و بین جمعیت های جنس stachys معرفی گردد.
سودابه مصطفوی پور لیلا شبانی
در طی دهه اخیر، به دلیل افزایش غلظت نیکل تا حدود 26000 میلی¬گرم بر کیلوگرم در خاک¬های آلوده، این فلز به عنوان فلز سنگین خطرناک مورد توجه قرار گرفت. شدت تاثیر سمیت نیکل بر فیزیولوژی گیاهان بسته به نوع گونه گیاهی، مرحله رشد، شرایط کشت، غلظت نیکل و مدت زمان قرارگیری گیاه در معرض آن متفاوت است. اثرات سمیت غلظت بالای نیکل در مراحل چندگانه شامل مهار فعالیت¬های میتوزی، کاهش رشد، کاهش روابط آبی گیاه و فتوسنتز، مهار فعالیت¬های آنزیمی نظیر متابولیسم نیتروژن، تداخل با جذب دیگر یون¬های فلز ضروری و مهار تنش اکسیداتیو مشاهده شده است. اما امروزه اثر فلزات سنگین توام با قارچ میکوریزای بر گیاهان مورد توجه اکثر دانشمندان قرار گرفته است. قارچ¬های میکوریز- آربسکول برقرار کننده¬ی همزیستی غیر تخصصی با اکثر گیاهان کره زمین هستند و در بیش از 80% از خانواده¬ی گیاهان خشکی یافت می¬شوند. این قارچ¬ها باعث افزایش مقاومت به تنش¬های مختلف می¬شوند.
مهین هاشمی نواز خرازیان
شناسایی وضعیت طبقه بندی گونه های جنس marrubium با استفاده از داده های مورفولوژیکی و فیتوشیمیایی، تشخیص کلاس های فلاونوئیدی در هر گونه و نشان دادن تنوع مورفولوژیکی و شیمیایی در میان گونه های marrubium در ناحیه زاگرس ایران. همه داده های مورفولوژیکی و شیمیایی برای اولین بار در این مطالعه گزارش شده است. در این مطالعه، صفات مرفولوژیکی، کموتاکسونومی و ترکیبات فلاونوئیدی از پنج گونه marrubium و یک گونه ballotaبررسی شده است. در مطالعات کموتاکسونومی، استخراج فلاونوئید در کروماتوگرافی لایه نازک با سیلیکا ژل f60 ، خالص سازی فلاونوئید با ستون کروماتوگرافی و در طول موج 366 نانومتر انجام شد. آنالیز خوشه ای با ضریب فاصله اقلیدسی و spss.v.20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در یک روش مشابه، آنالیز خوشه ای برای داده های مورفولوژیکی استفاده شده است. بر اساس نتایج بدست آمده، مجموع 51 ترکیب فلاونوئیدی در گونه های marrubium شناسایی شده است.
الهام معرفت لیلا شبانی
سویا (glycine max l.) به عنوان یک محصول کشاورزی دارای اهمیت اقتصادی فراوان است. کادمیوم از جمله آلاینده های محیط زیست بوده که اثرات سمی بر گیاهان، جانوران و انسان دارد. اسید سالیسیلیک به عنوان یک مولکول پیام رسان داخلی نقش مهمی در تحمل گیاهان به استرس های زیستی و غیر زیستی ایفا می کند. این تحقیق به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کامل تصادفی و با سه تکرار در محیط کشت هیدروپونیک جامد انجام شد. در این تحقیق، نقش اسید سالیسیلیک در تغییرات فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی القا شده توسط کادمیوم در گیاهان سویا و در محیط کشت هیدروپونیک با بستر جامد مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا به منظور انتخاب غلظت مناسب کلرید کادمیوم جهت ایجاد استرس در گیاهان سویا، تاثیر پنج غلظت متفاوت کلرید کادمیوم (25، 50، 100، 200 و 400 میکرومولار) بر شاخص ظهور (درصد جوانه زنی)، شاخص مقاومت ریشه و نیز دیگر شاخص های رشد (وزن تر و خشک و طول ریشه و اندام هوایی) نسبت به شاهد روی بذرهای ضد عفونی شده سویا (رقم هیبرید williams × colombus) در محیط کشت هیدروپونیک جامد و در دوره نوری 13 ساعت روشنایی (دمایc ?28) و 11 ساعت تاریکی (دمایc ?18) و در شدت نور 7000 لوکس و رطوبت 50% به مدت ده روز مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر این شاخص ها، سرعت رشد ریشه و اندام هوایی بر اساس تغییرات طول ریشه و اندام هوایی بین روزهای سوم تا دهم بعد از کاشت (به مدت یک هفته) و سپس شیب خط رشد محاسبه شد. بر اساس محاسبه مقادیر ec10 و ec50 برای شاخص های ذکر شده (غلظت هایی از کلرید کادمیوم که منجر به مهار شاخص های ذکر شده به میزان 10 و 50 درصد در نشاهای سویا می شوند) و نیز مشاهده کمترین میزان این شاخص ها در غلظت 200 میکرومولار کلرید کادمیوم و مهار کامل میزان شاخص ها در غلظت بالاتر (400 میکرومولار)، غلظت 200 میکرومولار کلرید کادمیوم برای تاثیر اسید سالیسیلیک روی سمیت کادمیوم در گیاهان سویا انتخاب شد. در این آزمایش، پس از خیساندن نیمی از بذرهای ضد عفونی شده سویا در محلول اسید سالیسیلیک 5/0 میلی مولار و نیمی دیگر در آب مقطر به عنوان شاهد به مدت 6 ساعت، بذرها به گلدان های حاوی پرلیت در اتاقک رشد (مشابه شرایط ذکر شده در آزمایش اول) منتقل شدند. پس از آبیاری گلدان ها به مدت سه روز با آب مقطر، نیمی از گلدان های دارای اسید سالیسیلیک و نیز نیمی از گلدان های شاهد، با محلول غذایی هوگلند (تمام قدرت) دارای محلول 200 میکرومولار کلرید کادمیوم، هر دو روز یک بار و به مدت 20 روز آبیاری شدند. پس از برداشت گیاهان و اندازه گیری شاخص های رشد (وزن تر و خشک و طول ریشه و اندام هوایی)، میزان رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیل a و b و کاروتنوئیدها)، میزان پراکسیداسیون لیپید (بر اساس میزان مالون دآلدئید) و درصد نشت الکترولیتی در برگ، مقادیر کربوهیدرات-های محلول، پرولین و میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت (کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز و گایاکول پراکسیداز) در بخش هوایی و نیز میزان عناصر کادمیوم (در ریشه و اندام هوایی) و پتاسیم و کلسیم (در اندام هوایی) مشخص شد که اسید سالیسیلیک تاثیر کمی روی این شاخص ها در غیاب کادمیوم داشته، ولی در حضور کادمیوم شاخص های رشد، میزان رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیل و کاروتنوئیدها)، مقادیر کربوهیدرات های محلول و نیز میزان عناصر پتاسیم و کلسیم را افزایش و میزان پراکسیداسیون لیپید، درصد نشت الکترولیتی، میزان عنصر کادمیوم در اندام هوایی و نیز میزان پرولین و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت را کاهش داده است.
فائزه مختاری لیلا شبانی
مقاومت به تنش های غیر زنده یک صفت کمی است، که معمولا ماهیت چند ژنی دارد و در حقیقت به وسیله اثرات متقابل پیچیده با محیط تحت تاثیر قرار می گیرد .بنابراین شناسایی ژن های القا کننده مقاومت به شوری در گیاهان دشوار است. همچنین در میان گیاهان تفاوت معنی داری در پاسخ به شوری وجود دارد. در پژوهش حاضر مشخص گردید که پاسخ گونه-های مختلف یونجه یکساله به شوری، از لحاظ الگوی بیان ژنی متفاوت است. در بررسی حاضر الگوی بیان پنج نوع فاکتور رونویسی نشان داد که فاکتور رونویسی zpt2-2 و cbf4 در ژنوتیپ متحمل به شوری، بیان بالاتری دارند. بعبارتی بیان بالاتر zpt2-2 و cbf4 تحمل بیشتر به تنش شوری را بهمراه دارد. این یافته می تواند اصلاح کنندگان گیاه را برای استفاده از این فاکتورهای رونویسی در انتخاب ژنوتیپ های متحمل به نمک در یونجه های یکساله یاری نماید.
بهنوش صغیرزاده دارکی لیلا شبانی
محیط های کشت a. annua به وسیله غلظت های متفاوت نیترات نقره (کنترل، 2، 1، 0/1، 0/01و 0/001میلی مولار) تغذیه شدند و هفت روز بعد از تیمار، شاخص های رشد، بیوشیمیایی و فیزیولوژیک در کشت های ساقه اندازه گیری شد.شناسایی آرتمیزینین توسط روش tlc scanner انجام شد و مقدار آن در تمام غلظت ها به جز غلظت 0/01 میلی مولار نیترات نقره افزایش یافت. نتایج این تحقیق نشان داد که تغییرات معنی داری در میزان بیوسنتز آرتمیزینین رخ داده است. به نظر می رسد که الیسیتور ag+، فعالیت آنزیم لیپواکسیژناز که واسطه ای در مسیر انتقال پیام و تولید جاسمونیک اسید (مسیر اکتادکانوئید) است را تغییر داده و با افزایش جاسمونیک اسید، بیوسنتز آرتمیزینین افزایش می یابد.
ریحانه پورواعظ اصفهانی لیلا شبانی
گیاهartemisia annua l. به خانواده asteraceae تعلق دارد. اهمیت دارویی و اقتصادی آرتمیزیا، تولید آرتمیزینین (artemisinin) است. گیاهان از طریق تغییر سیستم دفاعی و آنتی اکسیدان ها و بوسیله القای متابولیسم فنل ها برای پاسخ به تنش های مختلف و کاهش ros استفاده می کنند. پرولین باعث تحریک مسیرهای پنتوز فسفات، شیکیمات و فنیل پروپانوئید شده، بنابراین منجر به افزایش سنتز ترکیبات فنولیک می شود. در این تحقیق در شرایط این ویترو ساقه های گیاه a. annua با غلظت های متفاوت سولفات مس (کنترل، 5، 10 و 25 میکرومولار) و پرولین (0 و 5/0 میلی مولار) تیمار شدند و هفت روز بعد از تیمار شاخص های رشد (وزن تر و خشک اندام هوایی)، میزان کلروفیل ها و کاروتنوئید، h2o2، پراکسیداسیون لیپیدی غشا، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان (کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز، گایاکول پراکسیداز، گلوتاتیون ردکتاز و سوپراکسید دیسموتاز)، میزان ترکیبات فنولیک، پرولین، فعالیت آنزیم فنیل آلانین آمونیالیاز و مقدار آرتمیزینین در ساقه ها اندازه گیری شد. وزن تر نمونه های تحت تیمار با افزایش غلظت سولفات مس نسبت به نمونه شاهد کاهش و وزن خشک افزایش یافت. میزان کلروفیل a در غلظت 5 میکرومولار مس افزایش یافت. تیمار سولفات مس باعث افزایش کلروفیل b، میزان پراکسیداسیون لیپید، میزان h2o2 و فعالیت آنزیم کاتالاز (در غلظت های 10 و 25 میکرومولار)، فعالیت آنزیم آسکوربات پراکسیداز (در غلظت 5 و 10 میکرومولار)، و فعالیت آنزیم pal و میزان آرتمیزینین (در غلظت 5 و 25 میکرومولار سولفات مس) شد
لیلا شبانی علی اکبر احسان پور
چکیده ندارد.