نام پژوهشگر: ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
ندا فتحی ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
با توجه به اهمیت بالای دافنی در پرورش لارو ماهیان آب شیرین، در این مطالعه، اثر غنی سازی daphnia magna با روغن کانولا بعنوان یک منبع مهم گیاهی از اسیدهای چرب در چهار مقطع زمانی 3، 6، 9 و 12 ساعته و یگ گروه دافنی غنی نشده (شاهد) بر روی پروفایل اسید چرب دافنی انجام گرفت. پس از تعیین بهترین زمان غنی سازی دافنی از لحاظ پروفیل اسیدهای چرب ضروری، تیمار زمانی 6 ساعت غنی سازی با بیشترین میزان n-3 hufa (14/1 درصد) برای تغذیه لاروهای ماهی سفیدrutilus frisii kutum با وزن اولیه 1/2±62/?2 میلی گرم به مدت 14 روز به همراه دو تیمار دیگر شامل دافنی غنی نشده با روغن کانولا و غذای دستی بیومار با سه تکرار از هر تیمار انتخاب و اثرات آنها بر روی رشد، بازماندگی و مقاومت به استرس شوری در لارو ماهی سفید بررسی شد. نتایج نشان داد که میزان رشد در بین تیمارها اختلاف معنی داری (0?/0p <) داشته به طوریکه بیشترین وزن و طول کل نهایی در لارو های تغذیه شده با دافنی غنی شده (به ترتیب 1/173 میلی گرم و 30/31 میلی متر) و کمترین مقدار در لاروهای تغذیه شده با غذای دستی بیومار (به ترتیب 4/138 میلی گرم و 78/2? میلی متر) دیده شد. درصد بازماندگی در طول دوره پرورش و میزان مقاومت لارو ماهی سفید در برابر شوری 2? در هزار در بین تیمارها تفاوت زیادی نداشته (0?/0p >) ولی میزان مقاومت در شوری 13 در هزار دارای اختلاف معنی داری (0?/0p <) بود، بطوریکه درصد بازماندگی در تیمار تغذیه شده با دافنی غنی شده بیشترین مقدار (33/93 درصد) بود. با توجه به نتایج این مطالعه، در غنی سازی 6 ساعته دافنی ماگنا با روغن کانولا بهترین مقدار اسیدهای چرب ضروری بدست آمد. همچنین لاروهای ماهی سفید با تغذیه دافنی های غنی شده از روغن کانولا نتایج بهتری از نظر رشد، بازماندگی و مقاومت به استرس شوری از خود نشان دادند. لذا استفاده از روش غنی سازی غذاهای زنده (ازجمله دافنی ماگنا) می تواند به عنوان روشی مفید در افزایش روند بازسازی ذخایر گونه های ارزشمندی مانند ماهی سفید به شمار رود.
صالح سیفی ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
تغذیه ماهیان به خصوص مولدین از مهم ترین مراحل در پیشرفت تکثیر و پرورش ماهیان تجاری و زینتی محسوب می گردد. ماهی گورامی سه خال (trichogaster trichopterus) به عنوان یکی از ماهیان زینتی باارزش تجاری در بازار به شمار رفته که در مرحله لاروی تلفات نسبتا بالایی از خود نشان می دهد. یکی از راهکارهای مهم برای کاهش میزان تلفات در مرحله لاروی، بهبود جیره غذایی مولدین از نظر اسیدهای چرب می باشد. در این مطالعه، تاثیر چند نوع جیره غذایی در مولدین (با تاکید بر نوع اسیدهای چرب جیره) بر کیفیت تخمک، میزان هماوری و درصد تخم گشایی ماهی گورامی سه خال بررسی گردید. بچه ماهیان یک گرمی با چهار جیره غذایی متشکل از غذاهای حاوی روغن ماهی، روغن کانولا، روغن سویا، روغن بزرک و یک جیره شاهد در مدت سه ماه تغذیه در شرایط آکواریومی به مرحله مولد رسیدند. مولدین در شرایط پرورشی تخمریزی کرده و تاثیر نوع جیره بر روی پارامترهای مختلف تخم گشایی (قطر تخمک)، ترکیب بیوشیمیایی لاشه و تخمدان بررسی گردید. نتایج نشان داد که ماهیان تغذیه شده با جیره های حاوی روغن ماهی و کانولا میزان هماوری بالاتری نسبت به سایر تیمارها از خود نشان دادند (05/0p?). میزان اسید اولئیک، لینولئیک و لینولنیک نسبت به گروه n-3 hufa که اسیدهای چرب شاخص آن dha و epa می باشد، در تخمک مولدین تیمارهایی که جیره آنها حاوی روغن گیاهی بوده بیشتر و دارای اختلاف معنی داری بود (05/0?p)، ولی در تیمارهای شاهد و تیمار جیره حاوی روغن ماهی میزان اسید اولئیک و لینولئیک نسبت به گروه n-3 hufa بیشتر ولی میزان اسید لینولنیک آن پایین بود. میزان اسید اولئیک و لینولئیک در لاشه مولدین همه تیمارها بالا بود ولی میزان اسید لینولنیک در لاشه مولدین تیمارهایی که در جیره غذایی آنها از روغن گیاهی استفاده شد بیشتر بوده است (05/0?p). از نظر درصد تخم گشایی، مولدین جیره حاوی روغن کانولا درصد تخم گشایی بالاتری نسبت به دیگر تیمارها داشته و اختلاف معنی داری نسبت به دیگر گروه ها مشاهده شد (05/0p?). مولدینی که جیره غذایی آنها حاوی روغن ماهی بود در مقایسه با دیگر تیمارها عملکرد تولید مثلی پایین تری از خود نشان دادند (05/0?p). با توجه به تحقیق حاضر و با در نظر گرفتن افزایش میزان هم آوری، درصد تخم گشایی و تولید لارو پیشنهاد می شود که از روغن های گیاهی کانولا و بزرک در جیره غذایی مولدین گورامی سه خال استفاده گردد.
میثم عباس تبار نشلی محمدرضا احمدی
در این مطالعه اثر پساب مزارع پرورش ماهی قزل آلای رنگین کمان بر روی تنوع و بیوماس بزرگ بی مهرگان کفزی در رودخانه هراز شهرستان آمل مورد بررسی قرار گرفت. نمونه برداری به صورت ماهانه از مهر 1391 تا شهریور 1392 در منطقه مورد مطالعه صورت پذیرفت. 3 ایستگاه در طول ناحیه مورد بررسی انتخاب گردید که ایستگاه 1 (کنترل) در قسمت بالادست مزرعه قزل آلا، ایستگاه 2 و 3 (ایستگاه های تحت اثر) به ترتیب حدود 20 و 1800 متری پایین دست مزارع پرورش ماهی قرار داشتند. نمونه برداری از بی مهرگان کفزی توسط دستگاه نمونه بردار سوربر با مساحت 0/1 متر مربع و با چشمه تور 63 میکرون با 3 تکرار در هر ایستگاه صورت پذیرفت. بر اساس نتایج بدست آمده 32993 نمونه بزرگ بی مهره کفزی متعلق به 28 جنس، 28 خانواده، 13 راسته و 6 رده و 2 گونه شناسایی گردید که در این بین لاروهای حشرات آبزی از میان موجودات شناسایی شده در همه ایستگاه ها غالب بودند. نتایج نشان داد که دامنه مقدار پارامترهای فیزیک و شیمیایی و مواد مغذی در مدت بررسی برای دمای آب 14/8-1/66، درجه حرارت هوا 27/16-9، tds 6/285-202 میلی گرم در لیتر، ec 574/3-372/6 میکروموس بر سانتی متر، ph 8/1-7/3، do 9/9-8 میلی گرم در لیتر، nh4 1/92-0/03 میلی گرم در لیتر، no2 0/027-0/003 میلی گرم در لیتر، no3 2/06-0/25 میلی گرم در لیتر و po4 0/21-0/02 میلی گرم در لیتر متغییر بود. در مطالعه حاضر شاخص های جمعیتی شامل فراوانی کل، غنای ept، ept/chir مورد محاسبه قرار گرفتند که نتایج نشان داد مقادیر این شاخص ها به طور قابل توجهی در ایستگاه 2 نسبت به ایستگاه 1 پایین تر بود. در صورتی که شاخص درصد oc (oligochaeta, chironomidae) در ایستگاه 2 نسبت به ایستگاه 1 روند افزایشی را نشان داده است. گروه های تغذیه ای cf(colector filtering)، cg(colector grathing) و cg/scr(coloector grathing/scraper) نسبت به سایر گروه ها در تمامی ایستگاه های مطالعاتی از بیشترین فراوانی نسبی برخوردار بودند. بر اساس نتایج شاخص زیستی هیلسنهوف (hilsenhoff family biotic index-hfbi) به ترتیب در ایستگاه های 3 و 2، کمترین و بیشترین مقدار این شاخص مشاهده گردید. بنابراین می توان بیان نمود که پساب مزارع پرورش ماهی یکی از عوامل مؤثر در تغییر ساختار و ترکیب جمعیت کفزیان می باشد که در نتیجه سبب افزایش گروه های مقاوم در ایستگاه بعد از مزرعه می گردد. هم چنین توان خودپالایی رودخانه در برگشت تغییرات ایجاد شده در ساختار بزرگ بی مهرگان در ایستگاه 3 قابل توجه بوده است.
مریم نوبخت آهی دشتی محمدکاظم خالصی
پاروپایان (کوپه¬پودها) تولیدکنندگان اصلی رنگدانه آستاگزانتین و مهم¬ترین زئوپلانکتون¬ها در محیط های دریایی هستند. کوپه¬پودها قادر به ساخت رنگدانه¬ها نمی¬باشند، بنابراین آن ها بایستی رنگدانه¬ها را از طریق غذا به دست آورند. هدف از این تحقیق تعیین اثرات جیره های حاوی جلبک های isochrysis galbana و chaetoceros calcitrans بر روی میزان کاروتنوئیدهای کل کوپه¬پود کالانوئید دریای خزر a. clausi بوده است برای این منظور کوپه¬پود کالانوئید دریای خزر در مراحل مختلف رشد با سه تیمار جلبکی شامل جلبک i. galbana ، c. calcitrans و مخلوط دو جلبک (با نسبت مساوی 1:1) و در سه سطح مختلف غذایی شامل سطوح غذایی 5000، 15000 و 30000 سلول در هر میلی لیتر پرورش یافتند. سپس مراحل ناپلیوسی، کوپه¬پودیت و بالغین a. clausi با توری با اندازه چشمه های مختلف جدا شدند و میزان کاروتنوئید کل در هر مرحله با حلال¬های استون، اتانول و متانول اندازه¬گیری شد. نتایج نشان داد که بالاترین میانگین کاروتنوئید کل در سطح 30000 سلول جلبکی در هر میلی¬لیتر و در مرحله¬ی کوپه¬پودیت در تیمارهای تغذیه شده با جلبک c. calcitrans و مخلوط دو جلبک با نسبت مساوی به ترتیب (0/03±0/257و 0/02±0/595) بود که این میزان با سطوح 5000 و 15000 سلول جلبکی در هر میلی¬لیتر و مراحل ناپلی و بالغ اختلاف معناداری داشت (0/05˂p). در تیمار تغذیه شده با جلبک i. galbana (0/006±0/465) در مرحله¬ی ناپلیوسی بیشترین کاروتنوئید کل مشاهده شد که دارای اختلاف معناداری با دو سطح دیگر و مراحل کوپه¬پودیت و بالغ بود (0/05˂p) . مقایسه اثر حلال¬های مختلف در استخراج کاروتنوئید کل a. clausi نشان داد که حلال¬های اتانول و متانول در تیمارهای تغذیه شده با جلبک c. calcitransدارای اختلاف معناداری با دو تیمار جلبکی دیگر بودند (0/05˂p)، در حالیکه حلال استون در تیمارهای مختلف جلبکی اختلاف معناداری نشان نداد (p>0/05). با توجه به نتایج تحقیق حاضر، جهت تولید انبوه این گونه برای کاربردهای آبزی پروری، جیره غذایی مخلوط دو جلبک و سطح 30000 سلول در هر میلی¬لیتر، و نیز کاربرد حلال متانول برای استخراج رنگدانه پیشنهاد می¬گردد.
مرتضی گنجی ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف پودر آزولا (azolla filiculoides) به همراه مکمل¬های اسید آمینه لیزین و متیونین در جیره غذایی بر عملکرد رشد، هضم پذیری و ترکیب بدن بچه ماهی انگشت قد کپور علفخوار (ctenopharyngodon idella) انجام شد. جیره ها با میزان پروتئین یکسان (31 درصد) و چربی یکسان (5 درصد) تنظیم و یک جیره بدون پودر آزولا و مکمل اسید آمینه بعنوان جیره شاهد در نظر گرفته شد و پودر آزولا در سطوح 15، 30 و 45 درصد و در سه سطح مشابه نیز مکمل¬های لیزین و متیونین به آن اضافه شد تا همسان با جیره شاهد شود. این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی در 7 تیمار (هر کدام در سه تکرار) به مدت 10 هفته انجام شد. سیصد و پانزده قطعه بچه ماهی کپور علفخوار با وزن اولیه 54/0±07/18 گرم در بیست و یک تانک به طور کاملا تصادفی توزیع شدند. نتایج نشان داد که میزان بازماندگی در بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشت (05/0p≥). عملکرد رشد در بچه ماهیان تغذیه شده تا سطح 30 درصد پودر آزولا شبیه با جیره شاهد بود (05/0p≥). همچنین، ضریب تبدیل غذایی و ضریب کارایی پروتئین ماهیان تغذیه شده با جیره حاوی 15 درصد پودر آزولا اختلاف معنی داری با جیره شاهد نداشت (05/0p≥). مکمل های اسیدآمینه تاثیر معنی داری بر عملکرد رشد، ضریب تبدیل غذایی و ضریب کارایی پروتئین نداشتند (05/0p≥). قابلیت هضم پذیری ظاهری ماده خشک و پروتئین در ماهیان تغذیه شده با جیره حاوی 45 درصد پودر آزولا کاهش یافت. افزودن مکمل های اسیدآمینه به طور معنی داری (05/0p<) قابلیت هضم پذیری چربی را بهبود بخشیده ولی تاثیری روی قابلیت هضم پذیری ظاهری ماده خشک و پروتئین نداشت. تفاوت معنی داری در رطوبت و خاکستر لاشه بین تیمارها وجود نداشت، اما ماهیان تغذیه شده با جیره حاوی 45 درصد پودر آزولا میزان پروتئین و چربی کمتری در لاشه نسبت به سایر جیره ها داشتند (05/0p<). علاوه بر این، پروتئین و چربی لاشه به طور معنی داری با افزودن مکمل اسیدآمینه بهبود یافت (05/0p<). همچنین با افزایش سطح پودر آزولا در جیره شاخص کبدی کاهش یافت (05/0p<). بر اساس نتایج مطالعه حاضر پیشنهاد می شود که امکان و قابلیت گنجاندن تا سطح 30 درصد از پودر آزولا در جیره کپور انگشت قد علفخوار وجود دارد.
شیما مسعودی اصیل ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
در بین پارامترهای مختلف محیطی، نور (از نظر شدت، طیف و طول دوره نوری) تاثیر زیادی بر روی رشد، میزان تخم گشایی و پارامترهای تولید مثلی سخت پوستان از جمله آرتمیا دارد. در این مطالعه، اثرات چهار سطح متفاوت شدت نور شامل تاریکی کامل (صفر لوکس)، 100 لوکس (نور کم)، 2000 لوکس (نور متوسط) و 5000 لوکس (نور زیاد) بر روی پارامترهای تخم گشایی، رشد از نظر رسیدگی جنسی، میزان بازماندگی (مراحل ناپلیوسی و بلوغ) و میزان تولیدمثل آرتمیای ارومیه (artemia urmiana) بصورت انفرادی تا مرگ کلیه بالغین بررسی شد. برای تغذیه کلیه مراحل رشدی آرتمیا از جلبک dunaliella salina استفاده شد. نتایج نشان داد که اختلاف معنی داری در درصد تخم گشایی سیست ها دیده شد.بررسی نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که آرتمیای ارومیه از قابلیت تولیدمثلی بیشتری در شدت های نوری متوسط (2000 لوکس) و بالا (5000 لوکس) برخوردار بوده، در حالیکه کلیه این پارامترها در شدت نوری کم (100 لوکس) و تاریکی کامل اختلافات قابل ملاحظه ای با تیمارهای متوسط و زیاد داشتند. با افزایش شدت نور در کشت انفرادی آرتمیا، طول دوره تولید مثلی افزایش قابل ملاحظه ای داشت. با توجه به تحقیق حاضر میتوان پیشنهاد کرد که آرتمیای ارومیه میتواند بسته به شرایط متفاوت شدت های نوری درصد سیست یا ناپلیوس زایی خود را تغییر داده و لذا بسته به نوع هدف کاری از نظر پرورش آن در سیستم های بسته پرورشی میتوان شدت های نوری مورد نظر را تغییر داد.
مجید شایگان ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
پاروپایان مهمترین زئوپلانکتون های محیط های آبی بوده که در تغذیه لارو آبزیان بخصوص در مراحل اولیه تغذیه ای نقش حیاتی دارند. پاروپای acartia clausi یکی از مهم ترین گونه های زئوپلانکتونی دریای خزر بوده که می تواند به عنوان یک کاندیدای مناسب برای پرورش در شرایط کارگاهی به شمار رود. در میان پارامترهای محیطی تاثیرگذار بر رشد، تراکم و هم آوری پاروپایان، شوری به عنوان یکی از مهم ترین عوامل به شمار می رود. در این مطالعه اثر شوری بر روی برخی از پارامترهای زیستی و تولید مثلی شامل تولید تخم، پلت مدفوعی، موفقیت تخم گشایی، نسبت جنسی، اندازه بالغین و رشد جمعیت در چهار سطح شوری 13، 20، 35 و 45 در هزار بررسی شد. مولدین a. clausi پس از صید (از دریای خزر) و سازگاری با شوری های مختلف، جهت مطالعات انفرادی در 15 جفت (نر و ماده) از آخرین مرحله پوست اندازی به مدت 2 هفته مورد بررسی قرار گرفتند. تغذیه پاروپا با مخلوطی از دو جلبک isochrysis galbana و chaetoceros sp. در غلظت غذایی 40000 سلول در هر میلی لیتر انجام و روزانه محتویات ظروف شامل تخم، ناپلیوس و پلت مدفوعی جمع آوری و شمارش شدند. به منظور بررسی نسبت جنسی و اندازه بالغین ناپلیوس ها با روش ذکر شده جمع آوری و پس از کشت تا مرحله بلوغ شمارش شدند. برای مطالعه جمعیتی بعد از سازگاری گونه به شوری های مختلف، 5 جفت (نر و ماده) پاروپای بالغ a. clausi به صورت تصادفی از تانک های ذخیره سازی جدا و بعد از قرارگیری در تانک های 15 لیتری در شرایط مشابه با مطالعات انفرادی کشت یافتند. سپس روزانه نمونه های یک لیتری جهت شمارش مراحل مختلف رشدی (تخم، ناپلیوس، کوپه پودیت و بالغین) از هر تانک برداشت و با توری 20 میکرون جداسازی و شمارش شدند. طول دوره آزمایش 15 روز بود. نتایج نشان داد که بالاترین میانگین تخم توسط هر ماده در روز (تخم/ماده/روز) در شوری 20 در هزار ثبت شد (84/14) که این میزان با شوری های 13 و 45 در هزار اختلاف معنی دار داشته (05/0p?)، اما با شوری 35 در هزار (65/11) اختلاف معنی داری نشان نداد (05/0p?). همچنین بیشترین میانگین تولید پلت مدفوعی (پلت مدفوعی/ماده/روز) در شوری 35 در هزار (97/46) مشاهده شده که این مقدار با شوری 20 در هزار اختلاف معنی داری نداشت (05/0p?). موفقیت تخم گشایی در سطوح مختلف شوری تفاوت معنی داری نشان نداد(05/0p?). از نظر نسبت های جنسی نیز درصد افراد ماده به طور معنی داری تحت تاثیر شوری بوده و نسبت افراد ماده به نر در شوری 35 تا 34/0 کاهش یافت (05/0p?). همچنین افزایش شوری به طور معنی داری سبب افزایش طول کل بدن افراد ماده شد (91/1172 میکرومتر در شوری 35 در هزار)(05/0p?)، ولی طول بدن افراد نر الگوی ثابتی نداشت. نتایج مطالعات جمعیتی نیز نشان داد که بالاترین تراکم ها در شوری 13 و 35 در هزار را به دست آمد. با توجه به تحقیق حاضر پیشنهاد می شود که جهت تولید انبوه این گونه برای مقاصد آبزی پروری، شوری 20 در هزار بهتر می باشد (با توجه به میزان تولید تخم)، ولی از نظر رشد جمعیت در کشت های 15 لیتری، این گونه قابلیت کشت تا شوری 35 در هزار را نیز دارد.
محسن اروجلو ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
چکیده: عوامل مختلف محیطی به خصوص درجه حرارت، شوری، ph، مقدار مواد مغذی و نور اثرات واضح بر رشد و تولیدمثل سخت-پوستان دارند. در این مطالعه، اثرات همزمان سه سطح از شدت نور (3000، 15000 و 50000 لوکس) همراه با دو سطح از طول دوره نوری (16:08 و 08:16 ساعت؛ تاریکی: روشنایی) در قالب آزمون فاکتوریل طرح کاملا تصادفی (2×3) بر رشد، بازماندگی، مدل تولیدمثل و هماوری آرتمیای پارتنوژنز (artemia parthenogenetica) بررسی شد. نتایج نشان داد که بالاترین میزان بازماندگی (9/73 درصد) در نور 3000 لوکس – 16:08 بوده و کم ترین مقادیر (1/36 تا 6/47 درصد) در شرایط 08:16 در مقایسه با نورهای 16:08 (9/51 تا 9/73 درصد) مشاهده شد. بیش ترین اندازه بدن در شرایط 15000 لوکس - 08:16 بوده که با تیمارهای 3000 لوکس- 08:16 و 3000 لوکس- 16:08 اختلاف معنی داری نداشت (05/0p>). در عین حال، کم ترین اندازه در شرایط 50000 لوکس- 08:16 بوده که با تیمارهای 3000 و 15000 لوکس- 16:08 اختلاف معنی داری نداشت (05/0p>). از نظر تولیدمثلی، بالاترین میزان تولید کل اولاد (7/499±6/927 اولاد) در شرایط 3000 لوکس - 16:08 مشاهده شده که اختلاف معنی داری را با سایر تیمارها نشان داد (05/0p<). از نظر مدل تولیدمثل مولدین واقع در هر دو سطح دوره نوری، روند سیست زایی پایین تری را همراه با اختلافات معنی دار با افزایش شدت نور از خود نشان دادند (05/0p<). هم چنین، با کاهش طول روشنایی، درصد سیست زایی در مولدین به شدت افزایش یافت. تعداد اولاد به ازای هر کیسه تخم با افزایش شدت نور در هر یک از سطوح دوره نوری، به طور نسبی روند کاهشی نشان داد. از طرف دیگر، تولید اولاد به ازای هر ماده در روز روند کاملا واضحی همراه با اختلافات معنی دار در شرایط 3000 لوکس نسبت به شدت های نوری دیگر نشان داد، در حالی که متوسط روزانه تولید اولاد در سطوح دوره نوری 16:08 روند بهتری در مقایسه با 08:16 نشان داد. مولدین آرتمیای واقع در 16:08 با شدت 3000 و 15000 لوکس بالاترین تولید (به ترتیب 8/12 و 8/10 اولاد به ازای هر ماده در روز) را در مقایسه با مولدین واقع در شدت 50000 لوکس (8 اولاد به ازای هر ماده در روز ) نشان دادند. آرتمیاهای دوره نوری 16:08 طول عمر بالاتری (بین 90 – 50 روز) در مقایسه با دوره نوری 08:16 (بین 71 – 40 روز) نشان دادند. بر اساس نتایج می توان عنوان کرد که از نظر طول دوره نوری، دوره های بالاتر عملکرد رشدی و تولیدمثلی مطلوب تری را در مقایسه با دوره های پایین تر داشته در حالی که از نظر شدت نور، شدت نوری پایین تر (3000 لوکس) بهترین عملکرد را در مقایسه با سطوح بالاتر نشان داد. بنابراین مطلوب-ترین شاخصه های تولیدمثلی و چرخه زندگی آرتمیای پارتنوژنز به ترتیب در نورهای3000 - 16:08، 15000 – 16:08 و نهایتا 3000 – 08:16 مشاهده شد که از میان سه سطح فوق، سطح 3000 – 16:08 برای تولید انبوه و پرورش آرتمیای پارتنوژنز در سیستم های مداربسته، محیط های سرپوشیده (indoor) و حتی محیط های کنترل شده باز (outdoor) پیشنهاد می شود.