نام پژوهشگر: محمد عباس زاده جهرمی
محمد عباس زاده جهرمی عسگر دیرباز
طبق مدعای حرکت جوهری، عالم طبیعت در حال تغییر و نو به نو شدن است به گونه ای که آن به آن، صورت جدیدی بر روی صور پیشین قرار می گیرد. طبق این نظریه، نفس انسان به جهت علقه ای که به عالم طبیعت دارد، نیز مشمول این حرکت و سیلان تدریجی است. حدوث جسمانی نفس، ایجاد نفس را از دل جسم و در نتیجه تحوّل آن می داند. در این رساله تأثیرات این دو نظریه در علم اخلاق مورد کنکاش و بررسی قرار گرفته که روش آن کتابخانه ای، توصیفی و تحلیلی است. آسیب شناسی حرکت جوهری نفس و پاسخ به برخی انتقادات قابل طرح به این نظریه، از جمله اهداف آن محسوب می شود. غایت اخلاق، تأمین سعادت است، اما طرح حرکت جوهری در نفس، موجب می شود تا غایات نفس، متعدد و راه وصول به غایت برای هر فردی نیز عوض شود. از این روی، با تفاوت مطرح در سلوک مختلف نیل به غایات اخلاق، مطلق نبودن و نوعی نسبیّت در اخلاق مطرح خواهد شد. لذا نسبیّت گرایی اخلاقی به عنوانی چالشی در ذیل نظریه حرکت جوهری نفس در فصل چهارم مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سعی شده است به کمک اصول و مباحث مطرح در مباحث پیشین، پاسخی برای سوال اصلی رساله ارائه شود. تکثرگرایی اخلاقی نیز چالش دیگری است که لازم است مورد توجه قرار گیرد. تفاوت مطرح بین نفوس در ذیل حرکت جوهری، تفاوت تشکیکی است که در سایه آن، ارتقا یا تنزّل درجه مراتب نفوس جایگاه پیدا می کنند. بر این مبنا ممکن است بتوان نوعی تشکیک در سعادت را طرح کرد، اما تشخیص های خوب یا بد و برداشت های احکام در هر مرتبه عمومیت و اطلاق دارد، لذا این نظریه، محملی برای نسبیّت گرایی اخلاقی فراهم نمی کند. ضمن اینکه نفوس صاحب مراتب برتر به جهت اشرافی که دارند می توانند احکام و حالات مراتب پایین تر را متناسب با آن مرتبه دریابند. حرکت جوهری نفس و حدوث جسمانی آن، پیامدهای ایجابی و لوازم تربیتی نیز دارد. اشتدادپذیری نفس، کمال گرایی بی نهایت و تجسّم و تجسّد اخلاق از جمله پیامدهای ایجابی این دو نظریه است و تأثیر افعال و رفتار در ملکات اخلاقی، نقش نیت در تکامل و رشد انسان، اثر معاش در معاد، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن اخلاق و... را می توان از لوازم تربیتی حدوث جسمانی و حرکت جوهری نفس دانست.