نام پژوهشگر: وحید اسمعیلی
وحید اسمعیلی محمد اسماعیل ریاحی
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی اثرات ساختارهای اجتماعی و فرآیند های یادگیری بر نگرش به قتل های ناموسی است. روش تحقیق، پیمایش و ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه و جامعه آماری تحقیق متشکل از افراد بالای 18 سال شهر مریوان بوده است. در مجموع 450 پرسشنامه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد و در نهایت 361 پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفت. چهارچوب نظری تحقیق نظریه ساختار اجتماعی-یادگیری اجتماعی رونالد ایکرز بوده است. فرض اساسی در این نظریه این است که متغیرهای یادگیری نقش واسط و میانی در تأثیر ساختارها و فاکتورهای اجتماعی بر روی نرخ جرم و رفتارهای انحرافی دارند، یعنی رابطه معنادار و مستقیم بین یادگیری اجتماعی و نرخ جرم، انعکاسی از تأثیر ساختارهای اجتماعی بر رفتارهای انحرافی است. متغیرهای مستقل مدل تحلیلی که در پی تبیین متغیر وابسته تحقیق (نگرش نسبت به قتل های ناموسی) بوده اند، شامل جنسیت، سن، پایگاه اجتماعی-اقتصادی، احساس نابرابری جنسیتی، ساختار استبدادی خانواده، میزان پذیرش باورهای مردسالاری، دینداری، بی نظمی و متغیر یادگیری است. بر اساس تحلیل داده-های تحقیق، متغیر یادگیری اجتماعی قوی ترین و مهمترین پیش بینی کننده (مستقیم) نگرش نسبت به قتل ناموسی است. بعد از این به ترتیب متغیرهای احساس نابرابری جنسیتی (13/0-)، میزان پذیرش باورهای مردسالاری (09/0) و دینداری (06/0) بیشترین تأثر را بر روی نگرش نسبت به قتل ناموسی داشته اند. همچنین نتایج تحلیل داده های تحقیق برای بررسی تأثیر متغیر های ساختاری بر یادگیری اجتماعی نشان می-دهد که به جز متغیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی، سایر متغیرهای ساختاری تأثیر معنی داری بر یادگیری اجتماعی داشته اند. متغیر میزان پذیرش باورهای مردسالاری (38/0) قوی ترین و مهمترین پیش بینی کننده متغیر یادگیری اجتماعی است. بعد از این به ترتیب متغیرهای دینداری (17/0)، احساس نابرابری جنسیتی (16/0-)، سن (14/0)، جنسیت (12/0)، ساختار استبدادی خانواده (10/0) و بی نظمی (09/0) بیشترین تأثیر را بر متغیر یادگیری اجتماعی داشته اند. نتایج حاکی از آن است که متغیرهای ساختاری با میانجی گری متغیر یادگیری اجتماعی، بر نگرش به قتل ناموسی تأثیر می گذارد. متغیر یادگیری به دلیل آنکه تأثیر ساختارهای اجتماعی را به نگرش به قتل ناموسی منتقل می کند، قوی ترین و مهمترین پیش بینی کننده ی نگرش به قتل ناموسی است که این یافته در راستا و تأیید کننده ی نظریه ایکرز می باشد.