نام پژوهشگر: الهه اسماعیلی

تهیه و شناسایی نانو ذرات مس(i) و کادمیوم (ii)سولفید از طریق فرآیند هیدروترمال کمپلکس های فتالات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کاشان 1389
  الهه اسماعیلی   مسعود صلواتی نیاسری

در سال های اخیر، گسترش نانومواد توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. کاهش اندازه ذرات به ابعاد نانومتر موجب ایجاد خواص ویژه ای در مقایسه با حالت حجیم می گردد. نانومواد سولفید فلزی با اندازه 100-1 نانومتر حاوی ناحیه ی سطحی بزرگی هستند. نانوساختارهای سولفید فلزات مس و کادمیوم با روش های شیمیایی مرطوب با اضافه کردن تیوگلیکولیک اسید، مس فتالات و کادمیوم فتالات به عنوان پیش ماده ساخته شد. محصولات ساخته شده، با الگوی پراش اشعه ایکس، میکروسکوپ الکترونی روبشی، میکروسکوپ الکترونی عبوری، اسپکتروسکوپی فتولومینسانس ، طیف تبدیل فوریه مادون قرمز و آنالیز حرارتی شناسایی شدند. رویکرد جدید دیگری که باید به آن اشاره شود استفاده از ترکیبات کئوردیناسیون بجای نمک های فلزی به عنوان پیش ماده است. چون لیگاندهای کئوردینه شده به فلز با ایجاد ممانعت فضایی باعث می شوند تا یونهای فلزی بصورت مجزا از یکدیگر عمل کنند و هرچه لیگاندها از نظر ساختاری حجیم تر باشند، روی کاهش اندازه ی ذرات بیشتر اثر می گذارند. در راستای تحقق این اهداف، لیگاند فتالات به عنوان یک گزینه ی مناسب انتخاب شد. به نحوی که نانوساختارهای کادمیوم سولفید و مس سولفید طی فرآیند هیدروترمال کمپلکس های فتالات تهیه شدند. اثر غلظت واکنشگر ها، دمای واکنش و زمان واکنش بر روی ساختار بلوری و شکل محصولات مورد تحقیق قرار گرفت. نتایج نشان دهنده ی سنتز نانوساختارهایی با اندازه ی کوچک و اشکال متنوع بود که قابلیت بالقوه برای کاربردهای متفاوت را دارا هستند.

مقایسه ی خودکارآمدی تحصیلی، سازگاری و کیفیت زندگی در مدرسه در دختران عادی و بی سرپرست مقطع راهنمایی شهر مشهد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  الهه اسماعیلی   سید محسن اصغری نکاح

با توجه به افزایش روزافزون کودکان و نوجوانان بی سرپرست و آسیب های هیجانی و مشکلات تحصیلی که در آن ها بر اثر جدایی از کانون خانواده به وجود می آید، ضرورت شناسایی ویژگی های روان شناختی و آموزشگاهی دانش آموزان بی سرپرست و ارایه ی خدمات روان شناختی و تربیتی متناسب به ایشان بیشتر احساس می شود، لذا هدف این پژوهش، مقایسه ی خودکارآمدی تحصیلی، سازگاری و کیفیت زندگی در مدرسه در دختران عادی و بی سرپرست مقطع راهنمایی است. روش پژوهش حاضر علّی مقایسه ای بود و جامعه ی آماری، دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهر مشهد را که در سال تحصیلی 92- 91 مشغول به تحصیل بودند، در بر می گرفت. نمونه ی آماری شامل 25 دختر بی-سرپرست و 125 دختر عادی بود. با توجه به محدود بودن تعداد دختران بی سرپرست در مقطع مورد نظر، کل جامعه ی آماری (معادل 25 نفر) به صورت سرشماری به عنوان نمونه انتخاب شد. سپس با استفاده از جدول مورگان و با در نظر گرفتن شرایطی نظیر معلم، مدرسه و موقعیت مدرسه و کلاس، به ازای هر دانش آموز بی سرپرست از بین دانش آموزان عادی همکلاسی آن ها به صورت تصادفی از هر کلاس 5 دانش آموز به عنوان نمونه ی عادی برگزیده شد. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه ی خودکارآمدی تحصیلی مورگان و جینکز، پرسشنامه ی سازگاری سینها و سینگ و پرسشنامه ی کیفیت زندگی در مدرسه ی اندرسون و بورک. داده ها از طریق آزمون آماری t مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد: 1- بین خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان عادی و بی سرپرست تفاوت معناداری مشاهده شد؛ به طوری که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان بی سرپرست، نمرات بالاتری در خودکارامدی تحصیلی کسب کردند. 2- دانش آموزان عادی و بی سرپرست از نظر سازگاری به طور معناداری متفاوت از یکدیگرند؛ به نحوی که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان بی سرپرست نمرات پایین تری در سازگاری کسب کردند. 3- دانش آموزان عادی و بی سرپرست ادراک متفاوتی از کیفیت زندگی در مدرسه دارند؛ به طوری که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان بی سرپرست نمرات بالاتری در کیفیت زندگی در مدرسه به دست آوردند.