نام پژوهشگر: سارا حسینی
سارا حسینی غلامحسین غلامحسین زاده
از روزگاران کهن تاکنون، داستان در زندگی انسان ایرانی جایگاه ویژه ای داشته است، اما رمان و داستان به شکل امروزی آن، پس از مشروطه مورد توجه واقع گردید و به بخش مهمی از ادبیات فارسی تبدیل شد که در سیر تاریخی خود و در هر دوره، عرصه ی ظهور جریان تازه ای بوده است. تحولات سیاسی و اجتماعی و همچنین جریان های فکری مسلط هر دوره، تأثیر ویژه ای در محتوا و حتی فرم داستان های آن دوره داشته اند و سبب خلق آثار داستانی بسیاری گردیده اند. از سال های پس از مشروطه تا سال های پایانی دهه ی هشتاد، جریان هایی چون رئالیسم، رمانتیسم، سوررئالیسم، جریان سیال ذهن، رئالیسم جادویی، مدرنیسم، پست مدرنیسم و فمینیسم در ادبیات داستانی فارسی وجود داشته اند، البته گاه در یک دوره، چند جریان در کنار هم مورد توجه بوده اند ، اما یکی از آن ها بیش از همه، مورد علاقه ی نویسندگان و خوانندگان آثار داستانی بوده است. در پنج سال گذشته[ از ابتدای سال 1385 تا پایان سال 1389] نیز در ادامه ی همان روند، جریان های رئالیسم، مدرنیسم، پست مدرنیسم، فمینیسم و ادبیات اقلیمی بیش از دیگر جریان ها رواج داشته اند. گرچه جریان تازه ای در این دوره ی پنج ساله، وارد حوزه ی ادبیات داستانی فارسی نشده است، اما نگاه تازه ای که به هر یک از این جریان ها شده، آثار تازه ای خلق نموده است که به نوعی آن ها را از آثار سال های پیش از آن متمایز می گرداند. آثار داستانی مدرن در این پنج سال، به پختگی و کمال در فرم و محتوا رسیده اند و نویسندگان داستان های پست مدرن که آثار اولیه شان در دهه ی هفتاد، به زعم منتقدان تنها بازی با فرم داستان پست مدرن بود، در این سال ها آثار قابل قبول تری پدید آوردند. آثار داستانی زنان نیز در دهه ی هشتاد به اوج شکوفایی خود رسید و در سال های پایانی این دهه، موفق به ارائه ی جهان و زبانی زنانه و مستقل در آثار خود گردید. تفاوت آثار اقلیمی این دوره ی پنج ساله با سال های پیش از آن، در کم رنگ شدن مولفه های اقلیمی داستان های برخی اقلیم ها و همچنین برخورد انعطاف پذیرتر با مظاهر مدرنیسم و پست مدرنیسم و حفظ ارزش های بومی در کنار آن ها است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیل محتوا به بررسی سیر جریان های مذکور در ادبیات داستانی فارسی پرداخته است، البته تأکید ویژه ی آن بر بررسی روند حرکت این جریان ها در پنج سال اخیر بوده است و در هر یک از فصول، یکی از این جریان ها مورد بررسی قرار گرفته است.
سارا حسینی ابراهیم ادهمی
تحقیق حاضر به منظور بررسی 1- اثر افزودن خاک فسفات خام و خالص بر شکل های معدنی و آلی فسفر در ورمی کمپوست حاصل از مواد آلی مختلف. 2- تغییرات شکل های آلی و معدنی فسفر در یک نمونه خاک آهکی پس از تیمار با ورمی کمپوست تولید شده در مرحله یک و 3- اثر حضور قارچ a. niger بر تغییرات شکل های فسفر در اثر تیمار خاک با ورمی کمپوست انجام شد. آزمایش در قالب فاکتوریل از مواد آلی (خاکبرگ و کود گوسفندی)، خاک فسفات (صفر، 2% وزنی خالص و 6% وزنی خام) و کرم خاکی (عدم کاربرد و 10 جفت در هر گلدان) با سه تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. پس از دو ماه ورمی کمپوست تولید شده جدا شده و خصوصیات شیمیایی آن و شکل های فسفر آلی و معدنی محلول در بیکربنات سدیم، هیدروکسید سدیم و اسید کلریدریک اندازه گیری شدند. پس از تولید ورمی کمپوست، آزمایش به صورت افزودن مقدار صفر و 2 درصد ورمی کمپوست تولید شده با یا بدون قارچ آسپرجیلوس در یک نمونه خاک آهکی صورت گرفت. بعد از تهیه تیمارهای آزمایش، نمونه ها در شرایط ثابت آزمایشگاهی در دمای 25 درجه سانتی گراد و رطوبت 75 درصد ظرفیت مزرعه به مدت 60 روز نگهداری شدند، در این مدت رطوبت نمونه ها به روش توزین هر 3 روز یکبار تنظیم گردید. پس از 60 روز شکل های فسفر، شامل فسفر آلی و معدنی محلول در بیکربنات، فسفر آلی و معدنی محلول در هیدروکسید سدیم 1/0 مولار و فسفر آلی و معدنی محلول در اسید کلریدریک 5/0 مولار اندازه گیری شد. نتایج مرحله اول آزمایش نشان دادند که: عمل ورمی کمپوستی شدن در هر سه نوع تیمار خاک فسفات نسبت به تیمارهای شاهد آن ها (بدون کرم خاکی)، سبب افزایش فسفر معدنی و آلی عصاره گیری شده با بیکربنات سدیم به ترتیب در حدود 15 و 51 درصد با ماده ی آلی کود گوسفندی و 27 و 10 درصد با ماده ی آلی خاکبرگ، فسفر معدنی و آلی عصاره گیری شده با هیدروکسید سدیم به ترتیب در حدود 41 و 100 درصد با ماده ی آلی کود گوسفندی و 150 و 95 درصد با ماده ی آلی خاکبرگ گردید. فسفر کل و ec در تمامی تیمارها (هر دو نوع کود گوسفندی و خاکبرگ با تمامی سطوح خاک فسفات) مستقل از کاربرد یا نوع خاک فسفات افزایش یافت. نتایج مرحله دوم آزمایش نیز نشان دادند که: تلقیح خاک با قارچ و ورمی کمپوست کود گوسفندی و خاکبرگ نسبت به تیمارهای شاهد (بدون قارچ) سبب افزایش، فسفر معدنی و آلی عصاره گیری شده با بیکربنات سدیم در حدود 39 و 18 درصد در ورمی-کمپوست کود گوسفندی و 27 و 31 درصد در ورمی کمپوست خاکبرگ، فسفر معدنی و آلی (naoh-pom و naoh-pos) عصاره گیری شده با هیدروکسید سدیم به ترتیب در حدود 19، 18 و 25 درصد در ورمی کمپوست کود گوسفندی و 16، 9 و 14 درصد در ورمی کمپوست خاکبرگ، فسفر معدنی و آلی عصاره گیری شده با اسید کلریدریک در حدود 9 و 14 درصد در ورمی کمپوست کود گوسفندی و 9 و 20 درصد در ورمی کمپوست خاکبرگ گردید.
سارا حسینی رضا زنجیرانی فراهانی
هدف این پایان نامه، طراحی یک شبکه توزیع استوار در یک زنجیره تامین غیرقطعی در سطح تصمیم سازی استراتژیک می باشد. خروجیهای مدل موردنظر که سه رده کارخانه تولیدی، انبار توزیع و مشتریان ، را درنظر می گیرد شامل تعداد، مکان و ظرفیت بهینه کارخانه های تولیدی و انبارهای توزیع، تعیین بهترین استراتژی جهت توزیع محصول از کارخانه ها به انبارها و از انبارها به مشتریان و تقاضای برآورده نشده تحت سناریوهای مختلف اقتصادی خواهد بود. به دلیل تاثیرات طولانی مدت تصمیمات طراحی سطح استراتژیک بر سطوح اجرایی، نزدیک کردن طراحی های این فاز به واقعیتهای زمان اجرا، بسیار حایز اهمیت است. یکی از عناصر کلیدی در این رابطه، وجود پارامترهای غیرقطعی از قبیل تقاضای مشتریان و نحوه مواجهه با آنها در هنگام مدلسازی می باشد. زنجیره تامین مورد نظر تحقیق حاضر، نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد. درواقع، این پایان نامه می کوشد عدم قطعیت موجود در تقاضای مشتریان و همچنین هزینه های حمل و توزیع را در هنگام طراحی سطح استراتژیک، منظور نماید، امری که در ادبیات موضوع، با وجود اهمیت زیاد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در راستای تحقق این هدف، از بین رویکردهای موجود جهت مدلسازی عدم قطعیت، متد بهینه سازی استوار سناریومحور انتخاب گردیده تا بتوان حساسیت مدل را نسبت به داده های مختلف غیرقطعی تحت سناریوهای مختلف و به شکلی کاربردی کاهش داد. مساله مورد نظر که نوع خاصی از مساله مکانیابی تسهیلات با ظرفیت محدود است و به شکل برنامه ریزی خطی عدد صحیح مختلط، مدل شده است در دسته مسایل np-hard قرار می گیرد. ازآنجاکه روشهای حل دقیق موجود، کارایی مناسبی در حل این دسته مسایل ندارند علاوه بر استفاده از نرم افزار lingo جهت حل دقیق، یک الگوریتم ابتکاری ترکیبی موثر بر پایه الگوریتم ژنتیک و برنامه ریزی ریاضی، در این پایان نامه توسعه می یابد و نتایج حاصل برای چندین سناریوی تصادفی با هم مقایسه می گردد. این نتایج، کارکرد موثر الگوریتم ارایه شده را به خوبی نشان داده است.
سارا حسینی هوشنگ واحدی
هدف از این پروژه، سنتز لیگاندهای حفره دار از دندرایمرهای نسل پایین است. با توجه به کاربردهای وسیع ترکیبات حلقوی انتظار این می رود که این لیگاندهای سنتزی بتوانند با داشتن حفرات و خواص منحصر به فرد به عنوان حامل دارو، عامل انتقال ژن، کاتالیزور انتقال فاز و ... به کار گرفته شوند. در کار حاضر، از دی متیل استیلن دی کربوکسیلات (dmad) و 2- بنزیلیدین مالونونیتریل به عنوان الکتروفیل برای حلقوی نمودن شاخه های انتهایی آمینی دندرایمر پلی (آمیدو آمین) (pamam) نسل صفر (g) با چهار گروه انتهایی و نسل یک (g1)با هشت گروه انتهایی، دارای هسته دی اتیل آمین استفاده شد. این ترکیبات با راندمان خوب و تحت شرایط ملایم سنتز شدند. ترکیبات سنتزی توسط روش های اسپکتروسکوپی c-nmr, h-nmr, ir و mass مورد بررسی قرار گرفته و تایید شدند.
سارا حسینی زهرا قادری
هدف از پژوهش حاضر مقایسه تنظیم شناختی هیجان و سبک هویت در افراد معتاد به مواد مخدر و غیرمعتاد ساکن شیراز بود. طرح پژوهش از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری کلیه افراد معتاد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر شیراز و افراد غیر معتاد همین شهر بود. نمونه آماری این تحقیق شامل دو گروه بود: گروه اول افراد معتادی که از اول تیر ماه 1391 برای ترک اعتیاد برای نخستین بار به مراکز ترک اعتیاد شهر شیراز مراجعه کردند و گروه دوم افراد غیر معتاد که شامل والدین کودکان زیر 6 سال مهدکودک های سطح شیراز بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و سبک هویت برزونسکی بود. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t گروه های مستقل نشان داد که بین تنظیم شناختی هیجان در افراد معتاد به مواد مخدر و غیرمعتاد تفاوت معناداری وجود نداشت. بین ابعاد تنظیم شناختی هیجان (به جز بعد فاجعه آمیز کردن) در افراد معتاد و غیرمعتاد تفاوت معنادار وجود نداشت. بین سبک هویت در سبک های هنجاری و تعهد بین افراد معتاد به مواد مخدر و غیر معتاد تفاوت معنادار دیده شد. استفاده بیش از حد از راهبرد شناختی فاجعه آمیز کردن جهت تنظیم و کنترل هیجانات، می تواند در گرایش به اعتیاد نقش داشته باشد. هم چنین انتخاب سبک های پردازش هویت هنجاری و تعهد، منجر به کاهش گرایش افراد به مصرف مواد مخدر می گردد.
سارا حسینی سکینه شاهی
پژوهش حاضر با هدف بررسی آسیب ها و چالش های ارتباط صنعت و دانشگاه شهید چمران اهواز صورت گرفته است. روش پژوهش، مبتنی بر نظریه داده بنیاد بوده، و در آن از کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی استفاده شد. بدین گونه که داده های حاصل شده از مصاحبه، کدگذاری و یک مقوله به عنوان محور قرار داده شده است، سپس سایر مقوله ها از درون مصاحبه ها استخراج گردیده و در نهایت الگوی پارادایمی پژوهش به دست آمده است. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه و اسناد و مدارک صورت گرفته شد. قلمرو تحقیق شامل دانشگاه شهید چمران اهواز، سازمان آب و برق خوزستان و شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب بود. از طریق نمونه گیری نظری با 32 نفر از اعضای هیأت علمی در دانشگاه شهید چمران اهواز که بیشترین تعداد قراردادهای پژوهشی را با سازمان ها و دستگاه های اجرایی منعقد کرده بودند، 6 نفر از صاحب نظران در سازمان آب و برق خوزستان و 34 نفر از صاحب نظران در شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب که بیشترین درگیری را در تصویب و تأیید پروژه های پژوهشی داشته اند مصاحبه صورت گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن بود که وجود عواملی در دانشگاه و صنعت مانع برقراری ارتباط مطلوب میان این دو نهاد می شود، این عوامل که به طور مستقیم بر ارتباط میان آن ها تأثیر گذاشته، در 6 مقوله ی فقدان برنامه ریزی بلندمدت، عدم نوآوری در ارائه پروپوزال، نداشتن ویترین زیبا، عدم تسهیل فرآیند پژوهش، اعتقاد نداشتن به توانایی های دانشگاه و عدم رعایت اخلاق حرفه ای شناسایی و تحلیل گردیده است. در این راستا دانشگاه و صنعت راهبردهایی را به کار گرفته اند؛ این راهبردها در دو محور دانشگاه و صنعت تنظیم شده است. شرایط زمینه ای و مداخله ای که بر راهبردها اثر می گذارند شامل: ویژگی های ساختاری و منطقه ای، زمینه ی کاری مشترک و ... می باشد. در نهایت مشخص شد که راهبردهای متأثر از کمرنگ بودن ارتباط که توسط دانشگاه و صنعت به کارگرفته شده، دارای پیامدهای علمی، پیامدهای صنعتی و پیامدهای کشوری هستند.
سارا حسینی مهدی سرخوش
مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین خود کار آمدی و مدیریت کلاسی معلمان زبان ایرانی انجام شده است. علاوه بر این، تفاوت بین معلمان تازه کار و با تجربه با توجه به سبک های مدیریت و خود کار آمدی معلم مورد بررسی قرار گرفته است. در مجموع 60 استاد دانشگاه زن و مرد در این مطالعه شرکت کردند. پرسشنامه ی نگرش ها و باورها در کنترل کلاس درس مارتین و غیره (١٩٩٨) برای ارزیابی باورها و دیدگاه های معلمان نسبت به شیوه های مدیریت کلاس درس انتخاب شد. پرسشنامه ی خود کار آمدی برای جمع آوری داده های کمی در مورد خودکارآمدی عمومی و شخصی استفاده شد.نسخه اینترنتی پرسشنامه از طریق ایمیل به معلمان داده شد. نتایج نشان می دهد که در حالی که خود کار آمدی معلم به طور کلی یک رابطه غیر معنی دار با سبک های مدیریت داشت، خود کار آمدیشخصی معلم شخصی با مدیریت آموزشی، مدیریت رفتار، و مدیریت افراد ارتباط معنی داری داشت. تفاوت آماری معنی دار بین خرده مقیاس مدیریت و متغیر تجربه یافت شد. نتایج همچنین تفاوت بین معلمان تازه کار و با تجربه در باورهای خودکارآمدی خود را نشان داد. جزئیات نتایج بیشتر بحث شده است.