نام پژوهشگر: آیت اله رزمجو
محمدعلی ایزدپناه آیت اله رزمجو
هویت در حوزه علوم انسانی به عنوان عامل عظیم موثری در همه ابعاد رشد اجتماعی و روانی بشرشناخته می شود. از سوی دیگر فراگیری زبان دوم تأثیر انکارناپذیری بر شکل گیری دوباره تصاویر ذهنی و درک ما از آنچه هستیم دارد. در این راستا این تحقیق کوشیده است تا به بررسی هر گونه رابطه احتمالی میان سبک های پردازش هویت و سواد در زبان دوم درمیان زبان آموزان ایرانی بپردازد. حجم نمونه تحقیق حاضر شامل 160 زبان آموز ایرانی(51 نفر مرد و 109 نفر زن) می شود. برای ارزیابی سطح سواد خواندن و نوشتن در زبان دوم نرم افزار شبیه سازی تافل اینترنتی بکار گرفته شد و به منظور دسته بندی نمونه بر اساس سبک های پردازش هویت، سبک اطلاعاتی، سبک هنجاری، سبک گسیخته-اجتنابی، پرسشنامه سبک هویت (isi-4 ) بکار گرفته شد. نتایج این تحقیق حاکی از اینست که رابطه معنا دارمثبت اما ضعیفی میان سواد زبان دوم و بطور خاص مهارت نوشتن به عنوان بخشی از سواد و سبک اطلاعاتی پردازش هویت وجود دارد. در این تحقیق همچنین رابطه معنادار منفی کوچکی بین سبک هنجاری و سواد زبان دوم دیده شد. از سوی دیگر سبک گسیخته-اجتنابی به نظر می رسد که ارتباطی با سواد زبان دوم ندارد. نتایج این تحقیق همچنین نشانگر این نکته است که گر چه سبک های پردازش های هویت قادر به پیش بینی 10% از واریانس در نمرات سواد بودند امابه نظر می رسد هیچ یک از آنها قادر به پیش بینی موفقیت یا عدم موفقیت زبان آموزان در بحث سواد زبان دوم نیستند. همراستا با مطالعات پیشین، نتیجه گیری عمده ای که می توان از این تحقیق داشت اینست که عوامل روانشتاختی و خاصه در مورد این تحقیق،سبک های پردازش هویت، در سواد زبان دوم نقش ایفا می کنند. با توجه به این نتایج،توصیه می شود که مطالعات با موضوعیت هویت در برنامه های آموزشی زبان گنجانده شود تا به مدرسان زبان کمک کندکه بحث سواد خواندن و نوشتن را کارآمدتر تدریس کنند.
سولماز یزدان پناهی رحمان صحراگرد
نشانگرهای درگیر کننده نیز ابزار میان فردی مهمی برای ارتباط برقرار کردن با خوانندگان در متن می باشند. اما، درباره ی تفاوت استفاده ی این نشانگرها در مقالات مجله های رشته های علوم انسانی و علوم محض و هم چنین تغییرات کاربردی این نشانگرها طی گذشت زمان اطلاعات زیادی در دست نمی باشد.مطالعه ی کنونی، شامل بررسی کمی و مقایسه ای بر اساس دو مجموعه از چهار رشته ی علوم انسانی (روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و حقوق) و چهار رشته ی علوم محض (ریاضیات، زمین شناسی، فیزیک و زیست شناسی) می باشد. شانزده مقاله از هر رشته به صورت تصادفی از مجموعه ای از مقالات مجلات تحقیقاتی انتخاب شدند و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان می دهند که در مقالات تحقیقاتی مجلات علوم انسانی نسبت به مقالات تحقیقاتی علوم محض نیز نشانگرهای درگیر کننده ی بیشتری استفاده شده اند. هم چنین نتایج حاکی از این هستند که در هر دو مجموعه ی مقالات علوم انسانی و علوم محض نیز دستور دهنده ها نسبت به دیگر نشانگرها بیشتر استفاده شده اند. نتایج به دست آمده هم چنین مبین این نکته بود که در دهه ی 2000 نسبت به دهه ی 1990، افزایش مهمی در کاربرد نشانگرها در هر دو مجموعه ی مقالات علوم انسانی و علوم محض مشاهده شده است.
ساناز دقت آیت اله رزمجو
چکیده ندارد.