نام پژوهشگر: مریم کورش نیا

بررسی رابطه بین جهت گیری هدف و یادگیری خودتنظیمی با اضطراب امتحان دانش آموزان مقطع متوسطه
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  صغری ناظری   سیده مریم حسینی

هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه بین جهت گیری هدف و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با اضطراب امتحان بود. به لحاظ ماهیت و اهداف، این پژوهش از نوع کاربردی و برای اجرای آن از روش همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شهر شیراز بوده که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای تعداد 340 نفر به عنوان حجم نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های جهت گیری هدف بوفارد و همکاران (1998)، یادگیری خودتنظیمی پنتریچ و دی گروت (1990) اضطراب امتحان ابوالقاسمی و همکاران (1375) استفاده شده است که روایی و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفته است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از داده ها در سطح آمار استنباطی از آزمون های ضریب همبتگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که از بین ابعاد جهت گیری هدف بین جهت گیری تسلط با اضطراب امتحان رابطه منفی و معنادار و بین جهت گیری عملکرد گرایشی و جهت گیری عملکرد پرهیزی با اضطراب امتحان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین از بین ابعاد یادگیری خودتنظیمی بین خودکارآمدی، راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی با اضطراب امتحان رابطه منفی و معنادار و بین بعد اضطراب امتحان با اضطراب امتحان رابطه مثبت و معنادار و بین ارزش تکلیف با اضطراب امتحان رابطه ی معناداری مشاهده نگردید. همچنین یافته ها نشان داد که بعدهای جهت گیری تسلط، خودکارآمدی، راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی به طور منفی دارای قدرت پیش بینی معنادار برای متغیر اضطراب امتحان می-باشد و بعدهای جهت گیری عملکرد گرایشی، جهت گیری عملکرد پرهیزی و اضطراب امتحان به صورت مثبت دارای قدرت پیش بینی معنادار برای متغیر اضطراب امتحان می باشد.

نقش واسطه گری خود تنظیمی یادگیری بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه شهر شیراز
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  الهام امیدپناه   سلطانعلی کاظمی

چکیده هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای خود تنظیمی یادگیری در رابطه بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی به زندگی در دانش آموزان متوسطه شهر شیراز در سال تحصیلی 93-1392 بود. به لحاظ ماهیت و اهداف، این پژوهش از نوع کاربردی بود و برای اجرای آن از روش همبستگی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر مدارس متوسطه شهر شیراز در سال تحصیلی 93-92 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای تعداد 400 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان (1997) ، پرسشنامه خودتنظیمی یادگیری بوفارد (1998) استفاده شد که روایی و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پرسش نامه ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. در سطح آمار توصیفی از آماره هایی نظیر فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که خودتنظیمی یادگیری توانسته است در رابطه ی بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی نقش تعدیل گری معنادار ایفا نماید.