نام پژوهشگر: حسین حسینیان مقدم
حسین حسینیان مقدم محمدعلی چلونگر
چکیده بخش عمده هر فرهنگ و تمدن محصول تفکر و دستمایه علمی پیروان آن است که شجره علمی و هویت معرفتی آنان را به نمایش می گذارد. با این وصف که هر چه این معرفت و تفکر سابقه کهن تری داشته باشد ریشه ها و لایه های آن بهتر قابل ترسیم است. از این رو بحث و بررسی آن در میان رهبران نخستین یا نسل اول از پیروان آنان، از اهمیت بسزایی برخوردار است. شکوفایی علوم اسلامی از همان قرن نخست در یک تلاش همگانی مبتنی بر آموزه ها و تعالیم دینی، همراه با درک صحیح از شرایط اجتماعی و نیازهای آن عصر، سبب بالندگی تمدن اسلامی در قرون نخستین شد. اما در خصوص این که اصحاب امامان شیعه(ع) به عنوان رهبران و عالمان دینی در این باب چه نقشی ایفا نموده اند، پرسشی است که به ویژه در قرن اخیر، برخی را به انکار و برخی را به اثبات اساسی ترین نقش و بنیادی ترین تأثیر در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی وادار کرده است. پژوهش حاضر برآن است که با رویکردی علمی تحلیلی نقش آنان را در فرهنگ و تمدن اسلامی بدون افراط و تفریط، در بازه ی زمانی قرن های دوم و سوم و با توجه به گستردگی بحث، در دامنه دانش تاریخ و جغرافیا مورد بررسی قرار دهد. این بررسی براساس گزاره های تاریخی موجود در کتب تاریخی، تمدنی، ادبی، تراجم، رجال، جغرافیایی انجام می شود و در مقام داوری با آمیزه ای از توصیف نقلی و تحلیل عقلی دامنه تحقیق را جمع می کند. ناپیدا بودن کتب و بیشتر اخبار اصحاب امامان(ع) از دشواری های رسیدن به این بررسی است. ذهن شناسی فکری و علمی اصحاب، مقایسه ی آثار و کتب اصحاب با دیگر آثارشان و نیز آثار دیگران و هم چنین انعکاس اخبار آنان در میان نسل های بعدی سه شیوه ی کاربردار برای رسیدن به محتوای آثار مفقود اصحاب است. پژوهش پیش رو در محورهای سیره ی نبوی، سیره ی اهل بیت(ع)، وقایع نگاری و جغرافیانگاری سامان یافته و به مسایلی مانند بنیان گذاری یا استمرار بخشی حرکت علمی اصحاب امامان(ع) در حوزه ی تاریخ و جغرافیا، جایگاه علمی آنان، انعکاس اخبار آنان در نسل های بعدی، بستر حرکت علمی اصحاب، گونه شناسی فکری، صنف شناسی نگارشی، نوع شناسی تعامل آنان با دیگران و فرایند شناسی انتقال علوم به اصحاب و از آنان به آیندگان می-پردازد. واژگان کلیدی: اصحاب، امام، شیعه، فرهنگ، تمدن، تاریخ، جغرافیا
وحید متشکر آرانی محمد رضا بارانی
همان طور که هر پدیده طبیعی و مادی، زاییده ی علت یا علل و عواملی است که دست به دست هم داده آن را پدید می آورند، هر پدیده ی اجتماعی و هر حادثه ای هم که در جهان اتفاق می افتد، بدون علت نیست. این مسأله چه در حوادث کوچک روزمره و چه در تحولات و حوادث مهم اجتماعی و رویدادهای مهم جهان صادق است. مشارکت و یا عدم مشارکت جریان های شاخص در انقلاب ها، قیام ها، جنبش ها و نهضت های ملی و مذهبی از یک سلسله عوامل و انگیزه های اجتماعی و سیاسی و دینی سرچشمه می گیرد که در نهاد جامعه نهفته است. از این رو تحقیق و بررسی پیرامون علت عدم همراهی چنین انقلاب هایی، بدون توجه به ریشه ها و عوامل اصلی و کلی آن ها، منطقی نیست. از طرف دیگر، حوادث تاریخی و علت یابی در مورد آن ها، مثل حلقه های زنجیر، بهم پیوسته است و لذا اگر این حلقه ها مجزّا از هم، مورد بحث قرار گیرد، نتیجه مطلوب فراهم نخواهد شد. عدم مشارکت جریان های شاخص در واقعه کربلا و نهضت عاشورا از این معنا مستثنی نیست. از این رو باید این موضوع از نظر ریشه های تاریخی و اجتماعی، نظامی و اقتصادی، و زمینه های دینی و اعتقادی و با توجه به تسلسل حوادث مهم تاریخ اسلام از سال ده و یا حتی قبل از آن تا سال شصت هجری مورد بررسی قرار گیرد. همگام با شکل گیری حکومت اسلامی و شکل گیری مدنیت مدینه، جریان ها و گروه هایی نیز در کنار آن، شکل و یا رشد و نمو یافتند. برخی از این جریان ها قبلاً در جامعه ی عرب جاهلی موجود بودند، و چنان قدرتمند و ریشه دار شده بودند، که پای به دوره بعد(اسلام) گذاشته و نه تنها به حیات خود ادامه دادند، بلکه رشد و پیشرفت نیز کردند و ریشه هایشان را ناخودآگاه در تمام ابعاد و ارکان جامعه اسلامی نیز گستراندند و به نوعی خودشان را داخل در مفاهیم و فرهنگ اسلامی کردند. به عنوان نمونه جریان سیاسی و شاخصِ قریش در میان اکثر قبایل و جریان ها، صاحب قدرت و نفوذ بود؛ طوری که بسیاری از سمت و مشی های سیاسی از طریق این جریان هدایت می شدند. این جریان در جهان اسلام نه تنها مضمحل نشد، بلکه با ایجاد شاخه ها و جریان های جدید، هم چون؛ جریان تند قریش، جریان میانه و جریان بنی هاشم، پایه ها و ارکانِ نفوذ و تأثیر خود را بر مردم و جریان های دیگر قوت بخشید.این شاخه ها و زیر شاخه ها با تولید و حمایت دوباره از زیرشاخه های جدید خود، تبدیل به یک شبکه پیچیده شدند؛ شبکه ای مخفی که با ایجاد روابط بین جریانی تنها قطب تعیین کننده و تصمیم ساز در بین مردم و جامعه شده بودند. این روابط، گاه به روابطی دو - مانند جریان اموی با جریان اشرافیت- و یا چند طرفه- مانند جریان اموی عثمانی، جریان میانه قریش با جریان قدرت - می رسیدند؛ روابطی که گاه موثِر و گاهی موثَر نسبت به یکدیگر بودند، طوری که اشتراک منافع آنها در این ارتباط ها هدف گذاری شده بود. بدین ترتیب برخی از جریان های شبکه ای از اِعمال نفوذ و قدرت در میان خودشان بوجود آورده بودند و تبدیل به جریان های شاخص در زمان خود شدند؛ جریان هایی که بدون آن که در خارج دیده شوند اثرات و تصمیماتشان را بر جامعه می گذاشتند. ضرورت این مسئله و بحث از آن در اهمیت قیام امام حسین(ع) است که هر چه اهمیت یک موضوعی زیادتر باشد لزوم پرداختن به ابعاد آن نیز بیشتر می شود. قیامی که در آن پسر رسول خدا(ص)اهدف عالی خویش را چنین اعلام کرد؛«اصلاح امت جدم، امر به معروف و نهی از منکر و...» ولی چه شد که جریان های مدعی در برپایی حقوق اسلامی، خود را کنار کشیدند؟ امام به دنبال احیای مکتب اصیل اسلامی، توقع یاری و همراهی تمام مسلمانان را داشتند مخصوصاً از جریان های شاخص که نقطه قوت و محرک اصلی جامعه بودند. لذا در این تحقیق، بعد از فصل اول که کلیاتی از موضوع و مسئله را مورد بررسی قرار می دهد، در فصل دوم جریان های شاخص مناطق مهم جغرافیای جهان اسلام معرفی می شود جریان های شاخص و تأثیرگذاری که به نوعی مربوط به واقعه ی کربلا و عاشورا می شوند و از آن جایی که نوع عملکرد جریان های شاخص تا حد زیادی مربوط به سران(خواص) این جریان ها و احزاب می باشد؛ از این رو در ادامه همین فصل معرفی و شناخت برخی از خواص حضور نیافته، در صحنه ی کربلا انجام شده، بعد به اختصار به بیان دیدگاه های این افراد و علل عدم حضور آن ها در قالب نظرتشان به این قیام نیز پرداخته شده است، در بحث خواصِ شرکت نکرده، مختصری از تاریخچه این افراد نیز مطرح می شود. علل عدم حضور جریان های شاخص و خواص جامعه نیز در قالب کلی در دو فصل از دلایل سیاسی اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فکری فرهنگی، عقیدتی ارائه شده است.
غلام حضرت نظری محمد رضا هدایت پناه
فضایل و امتیازات خاص امام علی(ع) ، منشأ حسادت و کینه توزی برخی از مسلمانان، خصوصاً بنی امیه حتی در زمان حیات پیامبر اسلام(ص) بود. رفتارهای غلط خلفا همچون جلوگیری از بیان احادیث نبوی، بدعت در مسایل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، تبعیض های سیاسی همچون قوم گرایی، احیای معیارهای جاهلی و قرار دادن آن ها به جای ایمان و تقوا، تبعیض های اقتصادی در تقسیم بیت المال و غنایم جنگی، کشته شدن عثمان در سال 35 هجری و جهالت مردم نسبت به فضایل و جایگاه امام علی(ع) ، جامعه ای را پدید آورده بود که تاب احیای حکومت نبوی در قالب عدالت محوری امام علی(ع) را نداشت. بعد از بیعت مردم با آن حضرت، حکومت ایشان با چالش های سیاسی و نظامی، از قبیل جبهه گیری سران و اشراف مناطق حجاز، عراق، یمن و شام در مقابل ایشان، و همچنین جنگ های جمل، صفین و نهروان روبرو شد. بازگشت فرهنگ جامعه به تعصبات قبیله ای، و تشکیل جلسات قصه خوانی و نقل اسرایلیات نیز از جمله چالش های فرهنگی موجود در زمان حکومت علی(ع) بود. در این بستر اجتماعی، گروه های سیاسی مذهبی متعددی از قبیل اندیشه علوی، اندیشه عثمانی، گروه قاعدین، خوارج و مرجیه شکل گرفت. مردم که تحت تاثیر منحرفین، از جنگ خسته شده بودند، عملاً از فرمان امام سرپیچی می کردند. آن حضرت در برابر مشکلات سیاسی به مدارا و گفتگو با مخالفان، و قاطعیت در مقابل تهدیدکنندگان اصول و ارزش های اسلامی پرداخت. او با اقداماتی نظیر پس گرفتن بیت المال از متعرضین به آن، تقسیم مساوی بیت المال، تقسیم غنایم جنگی بین رزمندگان، دعوت غلات به حق و در نهایت سرکوب آن ها، راهنمایی و سرزنش صوفیان، به مقابله با چالش های اقتصادی و فرهنگی زمان خویش پرداخت. تلاش های آن حضرت، احیای سنت نبوی، سرکوب زیاده خواهان و قدرت طلبان، روی کار آمدن افراد شایسته و باایمان، عدالت در تقسیم بیت المال و برخورد با متخلفین برای استیفای حق مردم را در پی داشت.