نام پژوهشگر: ایمان زکریایی کرمانی
امیر نظری امید قجریان
همواره پژوهش هایی که در حیطه ی هنرهای سنتی، به خصوص حوزه ی نقوش و معناشناسی آن ها صورت می گیرد، به بازشناسی ارزش هایی هویتی و فرهنگی این هنرها منجر خواهدشد. در این میان دانش نشانه شناسی یکی از روش هایی است که برای خواندن متون تصویری، کلامی و تجسمی مورد استفاده قرار می گیرد، نقوش مختلف در هنرها زمانی که در برگیرنده ی معنا می شوند تبدیل به نشانه شده و می توان در قالب نظام نشانه شناسی به مطالعه ی آن ها پرداخت. سفالینه های کلپورگان به عنوان میراث دار هنر کهن و ارزشمند سفالگری در سرزمین بلوچستان ایران، در بردارنده ی نقوشی است که در قالب فرم های هندسی با بیانی انتزاعی، دارای معانی می باشد. با هدف بررسی و مطالعه ی نقوش سفال کلپورگان، نشانه شناسی سفال کلپورگان کمک خواهد کرد نشانه های سفال این منطقه را که به عنوان بخشی از بافت فرهنگی سرزمین بلوچستان قلمداد می شود در حوزه های معنا شناسی و ساختاری مورد بررسی قرار داده تا نقش مهم ارتباطی این نشانه ها میان سفالگر به عنوان خالق این نشانه ها و مخاطبان انسانی او پی ببریم. با خوانش نشانه های سفال کلپورگان روشن شد، نقوش سفال کلپورگان در قالب نشانه ها دارای معانی مختلفی می باشند که به طور کلّی بازتاب باورها، عقاید، فرهنگ قوم بلوچ می باشند و در الهام گیری این نشانه ها از طبیعت بلوچستان نیز استفاده شده است. پژوهش پیش رو به روش تاریخی، توصیفی، تحلیلی، تجربی صورت گرفته و در جمع آوری اطلاعات از مشاهده ی میدانی و منابع مکتوب در رابطه با فرهنگ اعتقادات و سرزمین بلوچستان بهره گرفته شده است،که می توان از آن در بازشناسی هنر سنتی گذشته و الهام گیری در جهت ساخت آثار هنری معاصر بهره گرفت. همچنین در این پژوهش با بهره گیری از نقوش هندسی سفالینه های کلپورگان و با استفاده از شیوه خاتم، در ساخت سرامیک های کاربردی متناسب با فضای امروزی کوشیده شده است تا با تلفیق دو شیوه هنرهای سنتی ارائه ای نو درجهت تقویت این هنرها صورت گیرد.
ایمان زکریایی کرمانی حمیدرضا شعیری
در گذشته های نه چندان دور، فرش در نظام فرهنگی کرمان به عنوان یک ابژه واجد ارزش های مبادله ای و نمادین شناخته می شد، اما امروزه با شکل گیری تحولاتی قابل توجه در بافت های اجتماعی- فرهنگی، ارزشی گفتمانی ایجاد شده است که شکل دهنده ی هویت فرهنگی و تاریخی آن است. فرش یک نظام گفتمانی است که معنا درون آن همواره پویا، سیال، متحول، متکثر و زاینده است و در نتیجه تحلیل این نظام می تواند سازوکارها و ابعاد آن را روشن و در نتیجه از زوال و نابودی آن جلوگیری کند. رویکردهای مختلفی می توان به حوزه ی گفتمانی فرش کرمان داشت اما نشانه-معناشناسی دیداری می تواند به عنوان مسیری مفید و کارا جهت مطالعه ی متون و سازوکارهای حاکم بر نظام گفتمانی فرش کرمان باشد. این پژوهش که از نوع پژوهش های توسعه ای است، سعی دارد با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش اصلی پاسخ دهد که چگونه می توان با بهره گیری از رویکردی گفتمانی و از منظر نشانه-معناشناسی دیداری، نظام فرش کرمان را مورد مطالعه قرار داد و در این فرایند معناکاوی چه عوامل و متغیرهایی باید مدنظر گرفته شود؟ مهم ترین هدف این پژوهش دستیابی به یک رویکرد نوین در تحلیل نظام فرش کرمان است که بر اساس آن ابعاد حسی-ادراکی، عاطفی، شناختی، زیبایی شناختی، کاربردی، ارتباطی، اسطوره ای، ارزشی و روایی فرش کرمان مورد توجه قرار می گیرد. در این پژوهش ابتدا با تحلیل برخی عوامل و مولفه های ساختاری موثر در جریان تولید معنا در فرش مانند رنگ، بافتار، حدود، اندازه، موقعیت در سطح، قاب، برجستگی، جهت مندی، ضرب آهنگ و ریتم به روابط حاکم بر ساختار متون پی برده و سپس وارد مطالعه فرایند گفتمانی می شویم. در فرایند گفتمانی موضع گیری گفته پرداز، جهت مندی، نیت گفته پردازی و روایت مداری مطالعه می شود تا طبیعت، فرهنگ و قدرت را از طریق کارکردهای مکانی، عاطفی، تنشی، پدیداری و اسطوره ای فرش کرمان مطالعه کنیم. در این راستا از مجموعه نمونه های موجود در حوزه ی تحقیق تعداد 5 نمونه انتخاب و هر یک را با توجه به یک مولفه ی خاص مورد مطالعه و تحلیل گفتمانی قرار داده ایم. در فرایند تحلیل نمونه ها و با توجه به اهداف هر تحلیل از رویکردهای مختلفی مانند نشانه-معناشناسی دیداری، فرهنگی، اجتماعی و تحلیل انتقادی گفتمان استفاده شده است. از مهم ترین دستاوردهای این پژوهش می توان به شکل گیری روش تحلیل نشانه-معناشناسی پدیداری فرش اشاره کرد که بر مبنای آن معناها در درون فرایند گفتمانی فرش، به صورت سیال تولید و خوانش می گردد. از دیگر یافته ها می توان به تأثیر ماده ی برونه به عنوان یک عنصر مهم معناساز در فرش و همچنین معنای فرش به عنوان یک عنصر کاربردی در زندگی انسان اشاره نمود.
اکرم غفرانی زفره یی جلیل جوکار
آموزش به معنای بالابردن آگاهی ها و اطلاعات در خصوص موضوعاتی است که همه ی انسان ها به نحوی با آن در ارتباط هستند. یکی از کارکردهای نهاد آموزش و پرورش که نشان دهنده ی بخش مهمی از اهداف این نهاد است، تلاش در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای هنری و زیبایی شناختی دانش آموزان و مسأله ی آموزش هنر است. آموزش هنر چندین حوزه ی فعالیت را دربر می گیرد: آموزش هنرآموزان حرفه ای، تعلیم صنعتگران دستی و تعلیم هنر به عنوان بخشی از آموزش عمومی کودکان و نوجوانان. در ایران هنر به دو شیوه ی تجربی و آکادمیک آموزش داده می شود. آموزش هنر صناعی فرش نیز هم چون سایر هنرهای سنتی، از دیرباز به شیوه ی استاد- شاگردی صورت می پذیرفته است. شیوه¬ی آموزشی هنرمندان طراح و نقاش فرش را در اصفهان معاصر می¬توان به دو گروه آکادمیک وآزاد تقسیم کرد. گروه اول هنرمندانی هستند که به صورت آکادمیک در هنرستان و دانشگاه آموزش دیده اند. گروه دوم هنرمندانی هستند که آموزش آن ها به شیوه ی سنتی استاد – شاگردی است. به جهت ارتباط مستقیم فرش با موضوع طراحی آن، همواره مبحث طراحی فرش از موضوعاتی بوده است که اهمیت بسیاری در رشد و پیشرفت این هنر - صنعت داشته است. با توجه به اینکه آموزش طراحی فرش در سال های اخیر به دانشگاه وارد شده و به نظر می رسد تا حدودی روش بازاری را منسوخ کرده است، بیان نقاط ضعف و قوت این دو حوزه می تواند، به بهبود وضعیت آموزش طراحی فرش در دانشگاه کمک کند. این پژوهش در پی پاسخ به این سوال است که دو نظام آموزش طراحی فرش آکادمیک و آزاد در اصفهان دارای چه نقاط ضعف و قوتی هستند؟ مسأله ی این تحقیق که بررسی دو نظام آموزش طراحی فرش در اصفهان است، برمبنای چهار مولفه ی محصول هنری، تاریخ هنر، نقد هنر و زیبایی شناسی بررسی و تحلیل خواهد شد. مهم ترین نتایج این پژوهش رسیدن به یک راهکار همگرا برای داشتن یک نظام فعال و پویا در عرصه ی آموزش طراحی فرش است و در نهایت با بهره گیری از روش برنامه ریزی راهبردی و تحلیل سوات پیشنهاداتی جهت آموزش طراحی در عصر حاضر ارائه می شود.
عاطفه حیدری سورشجانی نادر شایگان فر
چکیده فرش نظامی گفتمانی است که در درون آن معنا همواره پویا، سیال، چند بُعدی، تکرار شونده و متکثر است. فرش چهارمحال و بختیاری در نظام فرش بافی ایران از جایگاه قابل توجهی برخوردار است و نقوش آن برگرفته از بافت فرهنگی این منطقه است و معانی متعددی را با خود به همراه دارند. نقش پرنده در فرش بافی منطقه ی چهارمحال و بختیاری نیز عاملی گفتمانی است که معنایی ایستا ندارد بلکه گفتمانی را در فرش این منطقه شکل می دهد که در موقعیت ها و بافت های مختلف می تواند معناهایی سیال، پویا، متکثر و متعدد را آشکار سازد. می توان فرش و نقوش آن از جمله نقش پرنده را با رویکرد های مختلفی مطالعه کرد و در این بین رویکرد نشانه – معناشناختی گفتمان، رویکردی مناسب برای مطالعه ی این بخش از هنرهای سنتی این مرز و بوم به شمار می رود. بر اساس رویکرد نشانه – معنا شناختی، نقش پرنده در فرش عاملی گفتمانی است که معنایی ثابت ندارد. این پژوهش سعی دارد از طریق ابعادحسی – ادراکی، شناختی، عاطفی، زیبایی شناختی، اسطوره ای و هویتی به مطالعه، تحلیل و بررسی نقش پرنده بپردازد و سعی دارد با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی پرسش اصلی این پژوهش را پاسخ دهد که چگونه می توان با رویکرد نشانه – معناشناختی گفتمانی به بررسی نقش پرنده در دستبافته های منطقه ی چهارمحال و بختیاری پرداخت؟ مهم ترین هدف پژوهش، نشان دادن ضرورت خوانش های نشانه – معناشناختی در نقوش دستبافته های چهارمحال و بختیاری است که در این راستا از طریق ابعاد ذکر شده نقش پرنده در فرش چهارمحال و بختیاری خوانش می گردد. در این راستا از بین نمونه های گردآوری شده از نقش پرنده در فرش های چهارمحال و بختیاری، 5 نمونه بر حسب اهداف پژوهش انتخاب شد و با استفاده از ابعاد فوق الذکر مورد مطالعه و تحلیل گفتمانی قرار گرفتند. از جمله نتایجی که این پژوهش به آن دست یافت این است که، نقش پرنده در نظام گفتمانی فرش چهارمحال و بختیاری دارای قابلیت های متعددی است که با توجه به موقعیت مکانی و زمانی می توان وجوه معنایی آن را کشف نمود و در ابعاد گوناگون گفتمانی همواره معنایی سیال و پویا دارد.
بصیرت ثابتی بهمن نامورمطلق
عناصر گوناگون فرهنگی در هر جامعه، چگونگی سیر تاریخی و تحولات جامعه را نشان می دهد. طی قرن سیزدهم ه.ق. تحولات فرهنگی و صنعتی که موجد حرکت هایی در شمال غربی اروپا بود، موجب شد تا پیامدهای موثری در سراسر جهان رخ دهد. جوامع شرقی با یک نظام نوین بین المللی سیاسی و تجاری مواجه شدند که پیشرفت را با الگوبرداری و پیروی از اروپاییان معرفی می کردند. در دوره ی قاجار با اقتباس از عناصر اروپایی، اصطلاح«فرنگی سازی» در عرصه ی هنر شکل می گیرد و به خصوص زمینه ی گفتمانی های نوینی در حوزه ی فرش قاجار را به وجود می آورد. با الگوبرداری از این عناصر تأثیرات زیادی بر یک دوره ی زمانی مشخص نا همگن و متکثر ایرانی بر جای ماند، به طوری که مضمون های اروپایی در ایران مبدل به اسطوره شدند. حال این سوال پیش می آید که؛ کدام اسطوره باعث دگرگونی و به وجودآمدن یک فرهنگ در دوره ای خاص مانند قاجار می گردد. تنها رویکرد سراسطوره بررسی حضور همزمان سه پارادایم یا سه سراسطوره ی ایرانی، اسلامی و فرنگی را در حوزه ی خود می طلبد. با استناد به تعریف ژیلبر دوران که؛اسطوره نماد روایت دار است؛ و با بهره گیری از رویکرد سراسطوره سعی در پاسخگویی به آن را داریم. روش تحقیق از کل به جزء و به روش تطبیقی-تحلیلی است و مباحث تاریخی و گفتمانی اهمیت زیادی می یابد. نمونه های انتخابی از فرش کرمان است که جامع ترین آن ها فرش مشاهیر با مجموعه ی کثیری از اسطوره های اروپایی است. از جمله نتایج تحقیق؛ با بررسی در دنیای متنی قالی مشاهیر لوئی چهاردهم به عنوان سراسطوره ی قدرت در منظومه ی اسطوره ای درون متن معرفی شد و با مهاجرت به جامعه ی ایرانی و بررسی در یک نظام گفتمانی برون متنی تبدیل به حلقه ی اسطوره ای قدرت با کلان اسطوره ی ناپلئون شد و با مجموع حلقه های زن فرنگ، شهر فرنگ و...، منظومه ی اسطوره ای فرنگ را در کنار دو منظومه ی اسطوره ای دیگر به وجود آورد.
آذر جهانگیری ایمان زکریایی کرمانی
فرش سنندج با طرح ها، رنگ ها و سیستم بافت خاص خود از مهم ترین فرش های غرب ایران به شمار می رود. به نظر می رسد که امروزه دیگر مصرف کنندگان فرش در سنندج فرش های اصیل این شهر مشهور به سنه را کمتر خریداری می کنند و ذائقه ی آنان به سوی مصرف فرش های دیگر مناطق ایران گرایش یافته است. این پژوهش، ضمن تلاش برای شناسایی گونه های فرش موجود در بازار، به ویژه در پی پاسخ به این پرسش است که چه عامل یا عواملی باعث تغییر ذائقه در مصرف کننده ی فرش سنندج شده است؟ چارچوب نظری این بررسی تلفیقی از آرای جامعه شناسان حوزه ی فرهنگ و به ویژه نظریه ی بوردیو در باره ی ذائقه است. روش پژوهش تحلیلی- توصیفی بوده و برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی و میدانی استفاده شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان دهنده ی این است که بین متغیر های زمینه ای به استثنای تأهل؛ و گرایش به خرید فرش کُردی رابطه وجود ندارد، هم چنین بین تبلیغات رسانه ای، هویت های قومی و محیط های معاشرت پذیری، ترجیحات فرهنگی و اجتماعی، از یک سو، و گرایش به خرید فرش کرُدی، از سوی دیگر، رابطه ی معناداری وجود دارد.
نگین امان بهاره تقوی نژاد
نقش ترکان سلجوقی در تاریخ هنر ایران به نحوی سامان یافته که اغلب تاریخ دانان و متخصصین هنر، عصر حکومت آنان را اوج هنرهای اسلامی ایران در طول چهارده قرن گذشته دانسته اند. در همین راستا مرکزیت فرهنگی ایران در آن عصر باعث شد کلیه خط مشی های هنری خود را از ایران گرفته و با حمایت های خود آثار بسیاری در غالب معماری، صنایع مستظرفه و... تولید و به سر حد کمال برسانند. از جمله هنرهایی که در این دوره توانســته شــکوفایی عصر فرهنگی دوره سلجوقی را در هنر ایران به نحو شایسته ای در خود جای دهد، فلزکاری بوده است. در این پژوهش به بررسی ویژگی های هنر فلزکاری عصر سلجوقی، فلزات مورد استفاده، روش های متداول تزئین اشیاء فلزی، بررسی و تقسیم بندی گستره نقوش به کار رفته در آن ها، و همچنین بررسی گونه های اشیای فلزی سلجوقی پرداخته شد تا در راستای شناسایی نقوش و فرم های این آثار و فرهنگی که در این عصرنهفته است، ضمن احیای بخشی از این نقوش با اصالت، پیشنهاداتی جهت کاربردی ساختن آنها ارائه شود. با آنالیز نقوش و فرم های مورد نظر مجموعه ای از طرح های با هویت فراهم شد، پس از آن نقوش بدست آمده به منظور کاربردی شدن در زیورآلات مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت با در نظر گرفتن قابلیت تطبیق و همسو سازی نقوش متناسب، سعی بر استفاده از آنها در طراحی و ساخت زیورآلات شده است. پژوهش صورت گرفته از حیث هدف توسعه ای- کاربردی؛ از نظر نوع روش توصیفی- تحلیلی و از نظرروش گرد آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی است و روش تجزیه و تحلیل آن کیفی است.
بهاره نویدزاده علی عطافر
محقق در این تحقیق موانع نوآوری در این هنر را شناسایی و بررسی کرده و راهکارهایی را ارائه داده است. در این تحقیق که به روش توصیفی – پیمایشی است، با هدف شناسایی و رتبه بندی موانع موجود در زمینه نوآوری در فرش دستبافت اصفهان، ارائه مدلی برای نوآوری در فرش دستبافت اصفهان و ارائه راهکارهای رفع موانع موجود در زمینه نوآوری در فرش دستبافت اصفهان، ابتدا عواملی همچون عوامل اقتصادی، بازاریابی، فرهنگی، مدیریتی و تکنولوژیکی را که مانع نوآوری در طراحی فرش دستباف اصفهان است را شناسایی کرده و سپس با طرح پرسشنامه ای و توزیع آن بین نمونه ی آماری که شامل تولیدکنندگان، فروشندگان و طراحان فرش دستباف اصفهان بود،و با استفاده از نرم افزار lisrel به تحلیل آن ها پرداخته است