نام پژوهشگر: فریبا صادقی

نقش استعاره در بازنمایی ایدئولوژی در متون ادبی ازدیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده علوم انسانی 1393
  فریبا صادقی   رویا صدیق ضیابری

تحلیل گفتمان انتقادی از نظریات میشل فوکو است که سیری تکوینی از مباحث تحلیل گفتمان را طی می کند و در آن، از حد توصیف زبانی صرف، پا را فراترنهاده و مراحل مختلف شکل گیری گفتمان را در دو حوزه اجتماعی و زبان شناختی مورد بررسی قرار می دهد. در این دیدگاه متن ادبی همانند سایر متن های سیاسی، اجتماعی و.... هدفی ارتباطی دارد. تحلیلگر خوانش های متفاوت از یک متن را که حاصل وجود ایدئولوژی های گوناگون در سه سطح توصیف(واژگان و نحو)، تفسیر و تبیین، بررسی میکند. هوشنگ گلشیری و زویا پیرزاد دو نویسنده موفق در زمینه خلق گفتمان ادبی هستند که در دو اثر مشهورشان؛ "شازده احتجاب" و " چراغها را من خاموش می کنم"، گفتمان های سیاسی، اجتماعی، فمنیستی و ... را خلق می کنند. گلشیری به سبب بیان برهه ای از تاریخ ایران در عهد قاجار در داستان خود، از فعل های گذشته با وجه اخباری بهره برده است و استعاره هایی را به کار گرفته که به شخصیتها و فضاهای روزگار حاکمان قاجار باز می گردد. پیرزاد، شخصیت اصلی داستانش را زنی خانه دار توصیف کرده است که با مسائل دفاع از حقوق زن روبه رو می شود. وی برای روایت شخصیت ها، از جملات ساده و کوتاه، همراه با فعل های حال ساده بهره برده است. در این پژوهش، نگارنده بر آن است تا با بررسی ویژگی های تحلیل گفتمان انتقادی و نقش استعاره ادبی در تولید گفتمان ادبی به استخراج مولفه های زبان شناختی دو رمان فوق بپردازد.