نام پژوهشگر: جواد مهربانی
مجید ستوده بهمن میرزایی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر دو الگوی تمرینی موازی استقامتی- مقاومتی نوبتی و ترکیبی بر برخی از عوامل منتخب آمادگی جسمانی مردان جوان هندبالیست بود. 20 بازیکن هندبال شهرستان بندرانزلی (میانگین سنی 15/18 سال) که سابق? 1 تا 2 سال ورزش هندبال را داشتند، به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به طور تصادفی در دو گروه تمرینی نوبتی (10 نفر) و ترکیبی (9 نفر) قرار گرفتند. یک نفر از آزمودنی ها در طی اجرای این پژوهش به دلایل شخصی از ادام? شرکت در تحقیق حاضر خودداری کرد. اختلاف معنی داری بین میانگین سن (37/0 ± 1/18 و 27/0 ± 2/18 سال، 8/0=p)، میانگین قد (33/2 ± 9/178 و 23/2 ± 38/181 سانتی متر، 45/0=p) و میانگین وزن (76/3 ± 56/83 و 69/2 ± 42/84 کیلوگرم، 85/0=p) آزمودنی های دو گروه نوبتی و ترکیبی مشاهده نشد. بعد از انجام اندازه گیری های مورد نظر، آزمودنی ها به مدت 9 هفته و 3 روز در هفته در برنام? تمرینی موازی استقامتی - مقاومتی شرکت کردند. آزمودنی ها علاوه بر تمرینات مقاومتی و استقامتی، یک جلسه در هفته تمرینات تکنیکی و تاکتیکی ویژ? ورزش هندبال را انجام می دادند. در پایان از آزمون t همبسته برای مقایس? نتایج پیش آزمون و پس آزمون، و برای مقایس? پس آزمون های دو گروه از آزمون t مستقل در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدل نوبتی تمرین موازی موجب افزایش معنی داری در توان بی هوازی بی لاکتیک (4%)، توان بی-هوازی بالاکتیک (4%)، چابکی (2%)، سرعتِ حرکت (2%)، قدرت بالاتنه (12%)، قدرت پایین تنه (7%)، انعطاف پذیری بالاتنه (9%)، انعطاف پذیری پایین تنه (8%)، استقامت عضلانی میان تنه (33%) و کاهش معنی داری در مدت زمان دویدن مسافت یک مایل (18%-)، درصد چربی بدن (4%-)، سطوح استراحتی لاکتات خون (3%-) و سطوح لاکتات خون پس از آزمون rast (14%-) شد. همچنین مدل ترکیبی تمرین موازی موجب افزایش معنی داری در توان بی هوازی بی لاکتیک (7%)، توان بی-هوازی بالاکتیک (12%)، چابکی (2%)، سرعتِ حرکت (6%)، قدرت بالاتنه (15%)، قدرت پایین تنه (8%)، انعطاف پذیری بالاتنه (16%)، انعطاف پذیری پایین تنه (19%)، استقامت عضلانی میان تنه (25%) و کاهش معنی داری در مدت زمان دویدن مسافت یک مایل (17%-)، درصد چربی بدن (13%-)، سطوح لاکتات خون استراحتی (4%-) و سطوح لاکتات خون پس از آزمون rast (20%-) شد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که هر دو برنام? آماده سازی موازی نوبتی و ترکیبی آمادگی جسمانی بازیکنان جوان هندبال را بهبود می بخشد.
سید حسین شریفی ارسلان دمیرچی
هدف از این مطالعه، ارزیابی میزان فعالیت بدنی، الگوها و عادتهای غذایی مردان شهر اراک و تعیین رابطه آنها با شیوع چاقی و سلامت عمومی می باشد. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 400 نفر از مردان 20 تا70 ساله شهر اراک با روش نمونه گیری خوشه ای- تصادفی و با مراجعه به منازل، مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات فردی نمونه ها توسط پرسشنامه و از طریق مصاحبه جمع آوری شد. برای ارزیابی میزان فعالیت بدنی از پرسشنامه فعالیت بدنی بک، تعیین الگوها و عادتهای غذایی از پرسشنامه تغذیه آدامی و کوردرا و برای ارزیابی سلامت عمومی از پرسشنامه 12 سوالی سلامت عمومی (ghq) استفاده شد. وزن نمونه ها با ترازوی عقربه ای استاندارد و قد با استفاده از متر نواری اندازه گیری شد. برای تعیین شیوع چاقی، شاخص توده بدنی (bmi) محاسبه و مقادیر بین 25 تا 9/29 دارای اضافه وزن و 30 و بیشتر به عنوان چاقی در نظر گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کروسکال والیس، خی دو، یومن ویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن در سطح اطمینان 95 درصد استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss (نسخه 16) انجام شد. یافته ها نشان داد که گروه سنی 51 تا 70 سال نسبت به گروه های سنی دیگر کمترین میزان فعالیت بدنی و بیشترین bmi را داشت. بین فعالیت بدنی و الگوهای غذایی رابطه مثبتی وجود داشت (05/0?p) امّا بین فعالیت بدنی و عادتهای غذایی رابطه معنی داری مشاهده نشد. همچنین بین فعالیت بدنی و سلامت عمومی رابطه مثبتی وجود داشت (05/0?p). شیوع اضافه وزن و چاقی به ترتیب 05/21 و 02/9 درصد بود و با افزایش سن و کاهش فعالیت بدنی بیشتر می شد (05/0?p). طبقه چاق کمترین میزان فعالیت بدنی را داشت و بین الگوهای غذایی در طبقات مختلف bmi رابطه معنی داری وجود داشت (05/0?p). رابطه بین عادتهای غذایی در طبقات مختلف bmi معنی دار نبود. بین چاقی و وضعیت تأهل رابطه مثبتی مشاهده شد (05/0?p) اما این رابطه با سطح تحصیلات، درآمد، مصرف سیگار، سابقه بیماری های قلبی( فردی و خانوادگی) و وضعیت مسکن معنی دار نبود. در مجموع، یافته ها نشان داد انتخاب شیوه زندگی با میزان فعالیت بدنی پایین و الگوها و عادتهای غذایی ناسالم، موجب افزایش وزن، چاقی و کاهش سلامت عمومی می شود. بنابراین ضروری است برنامه ریزی مناسب برای دستیابی به راهکارهای عملی به منظور ارتقا دانش عمومی در زمینه سلامتی و اصلاح شیوه زندگی در جهت افزایش فعالیت بدنی و نیز بهبود تغذیه جامعه صورت پذیرد.
جواد مهربانی ارسلان دمیرچی
چکیده تجمع بیش از حد تود? چربی موجب افزایش غلظت برخی ادیپوسایتوکاین هایِ التهابی در خون مانند لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا می شود. افزایش غلظت این سایتوکاین ها، به عنوان عوامل مهم پیش بینی کنند? برخی اختلالات و بیماری های متابولیک مانند مقاومت انسولینی و دیابت-2 معرفی شده است. فعالیت بدنی منظم یکی از روش های کاهش این سایتوکاین ها و مقاومت انسولینی است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر دو شدت تمرین هوازی بر تغییرات لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا و نیز شاخص مقاومت انسولینی (homa-ir) روی 27 مرد چاق غیرفعال (سن = 5 ± 9/43 سال، شاخص تود? بدن = 5/1 ± 8/31 کیلوگرم/مترمربع و vo2max = 8/1±8/31 ml/kg/min) که از بین افراد داوطلب به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. شرکت کنندگان به سه گروه مساوی شدت متوسط (گروه اول)، شدت بالا (گروه دوم) و بی تمرین (گروه سوم) تقسیم شدند. گروه های تمرین در یک برنام? دویدن روی نوارگردان (12 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه) شرکت کردند. شدت تمرین برای گروه اول برابر با 55-45 و برای گروه دوم برابر با 75-65 درصد vo2max بود. یافته ها نشان داد 12 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنی داری در مقادیر لیپوکالین-2 سرُم (از 2/11±1/53 به 1/8±5/43 g/lµ) آزمودنی های گروه دوم شده بود (05/0p<) و این کاهش، نسبت به گروه های اول (از 3/10±2/52 به 5/8±5/47 g/lµ) و سوم (از 7/9±1/54 به 9/11±2/53 g/lµ) تفاوت معنی داری را نشان -داد (05/0p<). کاهش معنی داری در مقادیر لیپوکالین-2 گروه اول مشاهده نشد. علاوه بر این، تمرین هوازی کاهش معنی داری را در مقادیر اینترلوکین-1 بتا گروه های اول (از 315±51/1721 به 218±85/1429 pg/ml) و دوم (از 289±26/1684 به 302±12/1344 pg/ml) ایجاد کرده بود (05/0p<). در میزان کاهش بین دو گروه، تفاوت معنی داری دیده نشد؛ اما نسبت به گروه بی تمرین (از 254±65/1701 به 272±82/1711 pg/ml) به طور معنی داری کمتر بود (05/0p<). شاخص مقاومت انسولینی نیز در دو گروه شدت متوسط (از 8/0±01/3 به 8/0±61/2 homa-ir) و شدت بالا (از 9/0±87/2 به 6/0±84/1 homa-ir) به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0p<) و نسبت به گروه بی تمرین (از 7/0±95/2 به 9/0±11/3 homa-ir) اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0p<). رابط? معنی داری بین لیپوکالین-2 و homa-ir در گروه 2 مشاهده شد و در سایر گروها این رابطه معنی دار نبود. همچنین، رابط? معنی داری بین اینترلوکین-1 بتا و homa-ir در دو گروه تمرین وجود داشت. رابط? معنی داری نیز بین اینترلوکین-1 بتا و لیپوکالین-2 در هر دو گروه تمرین مشاهده شد (05/0p<). به طور کلی، یافته ها نشان داد اجرای 12 هفته تمرین با شدت 75-65 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی، برخلاف تمرین با شدت پایین تر (55-45 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی)، توانسته موجب کاهش مقادیر سرُمی لیپوکالین-2 در مردان چاق میانسال شود. در حالی که، مقادیر اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت انسولینی در هر دو شدت تمرین، کاهش یافته بود. این نتایج پیشنهاد می کند برای کاهش مقادیر لیپوکالین-2، نسبت به اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت انسولینی، علاوه بر کاهش وزن، احتمالاً به تمرین با شدت بالاتری از 55-45 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی نیاز است و احتمالاً کاهش در مقادیر لیپوکالین-2 و اینتر لوکین-1 بتا در شدت 75-65 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی پس از سه ماه تمرین، با تغییرات وزن بدن و بهبود شرایط متابولیک ناشی از تمرین، همراه بوده است.
سیده فاطمه موسوی بقرآباد ارسلان دمیرچی
هدف از این مطالعه، ارزیابی میزان فعالیت بدنی و وضعیت تغذیه در مردان و زنان بزرگسال شهر رشت و تعیین رابطه آن با چاقی عمومی و موضعی بود. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 200 نفر از مردان و 200 زنان 18 تا 70 سال شهر رشت با روش نمونه گیری طبقه ای – تصادفی و با مراجعه به باشگاه ها و اماکن ورزشی، مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات فردی در مورد نمونه ها با پرسشنامه بین المللی فعالیت بدنی(ipaq) و پرسشنامه وضعیت تغذیه آدامی و کودرا (2003) جمع آوری شد. برای تعیین چاقی عمومی، شاخص توده بدنی (bmi)و برای تعیین چاقی موضعی (شکمی)، نسبت دور کمر به لگن (whr)و دور کمر (wc)محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه (آزمون های f و آزمون توکی)، خی دو و آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد)05/0? .(pیافته ها نشان داد که در مردان گروه سنی 69-60 سال نسبت به گروه های سنی دیگر کمترین میزان فعالیت بدنی و بیشترین میانگین bmi،whrوwc و در زنان نیز گروه سنی 69-60 و 49-40 سال نسبت به گروه های سنی دیگر به ترتیب کمترین میزان فعالیتبدنی و بیشترین میانگین bmi،whrو wcرا داشتند.در زنان بین فعالیت بدنی، سن، سابقه بیماری های قلبی (فردی،خانوادگی)، وضعیت تأهلو در مردان بینفعالیت بدنیوسن رابطه منفی معنی دار وجود داشت)05/0?.(pهمچنیندر زنان بین سطح تحصیلات و فعالیت بدنی رابطه مثبت معنی داری دیده شد )05/0?.(pدر زنان بین سن، سطح تحصیلات، سابقه بیماری های قلبی، وضعیت تأهل و بیکاری ودر مردان بین سن، سابقه بیماری های قلبی، وضعیت تأهل و میزان درآمد با چاقی عمومی رابطه مثبت معنی داری مشاهده شد )05/0? .(pهمچنین در زنان بین سن، سابقه بیماری های قلبی، وضعیت تأهل، میزان درآمد و بیکاری با whrو wcو در مردان بین سنو سطح تحصیلات با whrرابطه مثبت معنی داری وجود داشت )05/0? .(pعلاوه بر این در زنان بین مصرف سیگار با wcرابطه مثبت معنی داروجود داشت،ولی در مردان بین ویژگی های دموگرافیک و wcرابطه معنی دار مشاهده نشد) 05/0 .(p?شیوع اضافه وزن، چاقی عمومی در مردان به ترتیب 54 و 5/14 درصد و در زنان به ترتیب 50 و 5/32 درصد بود.شیوع چاقی شکمی بر حسبwhr در مردان و زنان به ترتیب 5/1 و 56 درصد و بر حسب wcدر مردان و زنان به ترتیب 4 و 5/51 درصد بود)05/0? .(pدر هر دو گروه جنسیتی طبقه چاق کمترین میزان فعالیت بدنی را داشت.براساس یافته ها به نظر می رسد انتخاب شیوه زندگی با فعالیت بدنی پایین و وضعیت تغذیه ای ناسالم، موجب افزایش وزن، چاقی عمومی و شکمی می شود. بنابر این لازم است برنامه ریزی مناسب و موثر جهت دستیابی به راهکارهای عملی به منظور ارتقای آگاهی عمومی در زمینه سلامتی و اصلاح شیوه زندگی در جهت افزایش فعالیت بدنی، تحرک جسمانی و نیز بهبود وضعیت تغذیه جامعه صورت پذیرد.
محمد رضا افخمی اردکانی حمید اراضی
چکیده زمینه و هدف: در دهه اخیر، ورزش به عنوان وسیله ای برای مقابله با درد یا مکملی برای داروهای ضد درد مورد توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر، در مورد اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر کاهش درد اطلاعات کافی وجود ندارد. همچنین، پاسخ های قلبی-عروقی متفاوتی پس از فعالیت مقاومتی وجود دارند. بر این اساس، هدف از این پژوهش بررسی اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر آستانه و ادراک درد، لاکتات خون و پاسخ های قلبی– عروقی بود. روش کار: ??دانشجوی مرد غیر ورزشکار با نمایه توده بدنی ?±??.?? کیلوگرم بر متر مربع و فشارخون طبیعی (فشارخون سیستولی ?3? و فشارخون دیاستولی 89 میلی متر جیوه) به صورت تصادفی هدفدار انتخاب شدند و پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه، 4 حرکت فعالیت مقاومتی (پرس سینه، پرس شانه، زیر بغل سیم کش و جلو بازو) را با سه شدت 40، 60 و 80 درصد 1rm به صورت هم حجم اجرا کردند. آستانه درد از طریق آلگومتر و فشار خون بوسیله فشار سنج جیوه ای در دست چپ اندازه گیری شد. همچنین، لاکتات یک دقیقه قبل و بعد از فعالیت اندازه گیری شد و در نهایت، داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: فشار خون سیستولی و ضربان قلب در مقایسه با پیش از فعالیت، در فعالیت با شدت های 40، 60 و 80 درصد 1rm، به طور معنی داری بلافاصله پس از فعالیت افزایش یافت (??/?>p) و در دقایق 10، 15، 20 و 25 پس از فعالیت نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنی داری داشت (??/?>p). فشار خون دیاستولی هم پس از شدت های مذکور تغییر معنی داری نداشت (??/?<p). افزایش معنی دار آستانه درد تا دقیقه ی 5 پس از فعالیت مقاومتی با شدت 40 درصد 1rm مشاهده شد و در شدت های 60 و 80 درصد پس از فعالیت مقاومتی افزایش غیر معنی داری مشاهده گردید و بین لاکتات و آستانه درد هم ارتباط معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس عمده یافته های این پژوهش، تقابل فشار خون و آستانه درد در شدت پایین تر فعالیت مقاومتی مشاهده شد که می تواند حاکی از تاثیر مدت و تکرار بیشتر حرکات باشد. همچنین، عوامل موثر در هیپوآلژزیا می توانند وابسته به شدت فعالیت مقاومتی باشند.
پویان صیاد حق شمار حمید محبی
هدف: مطالعات مختلف صورت گرفته در خصوص تأثیر انواع فعالیت های ورزشی با شدت های مختلف بر پاسخ سریع و دراز مدت سیستم ایمنی مخاطی بویژه iga و کورتیزول بزاقی نتایج متناقضی را گزارش کرده اند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر کاهش ذخایر کربوهیدراتی بدن بر پاسخ iga و کورتیزول بزاقی و بازگشت به حالت اولی? آنها به تمرین تناوبی پاروزنی در مردان قایقران رشت? کایاک بود. روش پژوهش: آزمودنی ها شامل 10 مرد نخب? قایقران رشت? کایاک، با میانگین سنی 4/2 ± 6/18 سال، قد 07/4 ± 2/179 سانتی متر، وزن 6/9 ± 3/68 کیلوگرم و درصد چربی 9/1 ± 2/7، بودند که در دو جلس? مجزا به فاصل? حداقل 7 روز در دو آزمون شرکت کردند و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در یک نوبت در شرایطی که سطوح کربوهیدرات طبیعی بود، پروتکل تمرین تناوبی شامل سه وهله پاروزنی به مسافت 1000 متر با فواصل استراحتی 5/1 برابر زمان پارو زدن با شدت 90% حداکثر ضربان قلب انجام شد و در نوبت دیگر، بعداز ظهر روز قبل از اجرای آزمون اصلی، به منظور کاهش ذخایر کربوهیدراتی بدن، یک آزمون پاروزنی با شدت 80% حداکثر ضربان قلب به مدت 60 دقیقه و نیز 4 وهله پاروزنی به مسافت 250 متر با شدت 90% حداکثر ضربان قلب و فواصل استراحت 5/1 برابر زمان پاروزدن انجام دادند. سپس وضعیت تغذی? آزمودنی ها کنترل شد و از آنها خواسته شد تا در شب قبل از آزمون ناشتا باشند. صبح روز بعد و پس از 12 ساعت ناشتایی، پروتکل تمرین تناوبی اجرا شد. نمونه های بزاقی، قبل، بلافاصله و 3 ساعت پس از پایان تمرین جمع آوری شد. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی جهت تعیین محل تفاوت و از آزمون t مستقل برای مقایسه اختلاف در شرایط طبیعی و کاهش ذخایر کربوهیدراتی بدن استفاده شد. یافته ها: یک نوبت فعالیت تناوبی پاروزنی در شرایط طبیعی و کاهش ذخایر کربوهیدراتی بدن موجب کاهش میزان iga و افزایش کورتیزول بزاقی به طور معنی داری شد (05/0> p)، با وجود این، تفاوت معنی داری بین پاسخ های iga و کورتیزول در این دو شرایط مشاهده نشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد که فعالیت ها و تمرینات ورزشی شدید که بصورت روزانه و تکراری می باشند، مانند فعالیت های انجام شده توسط ورزشکاران نخبه با مهار سطح iga و افزایش کورتیزول بزاقی همراه هستند.
مصطفی سلمانی پور ارسلان دمیرچی
سابقه و هدف: بیومارکر های قلبی عواملی هستند که برای شناسایی آسیب سلول های قلبی به کار برده می شوند. هدف از این پژوهش مقایسه تغییرات در سطوح تروپونین i (ctni) و کراتین فسفوکیناز قلبی (ck-mb) در میانسالان مبتلا به سندروم متابولیک و سالم در پاسخ به فعالیت هوازی بیشینه بود. روش: 9 بیمار با سابقه ی بیماری سندروم متابولیک( سن : 44/4 ± 33/58، قد: 67/5 ± 168، وزن: 02/5±43/73) و 8 مرد سالم(سن: 09/5 ± 62/57، قد: 70/4 ± 171، وزن: 72/8 ± 73/75) آزمون ورزشی بالک(سرعت ثابتkm/h 53/5 و شیب هر دقیقه یک درجه افزایش می یابد) را اجرا کردند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله، یک و 24 ساعت پس از فعالیت گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی( tمستقل برای مقایسه گروه ها و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای زمان های مختلف اندازه گیری و در صورت معنی دار بودن از آزمون تعقیبی بونفرونی) استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد ctni و ck-mb به طور معنی داری در دو گروه پس از فعالیت افزایش یافت (05/0p ?). ck-mb بین دو گروه اختلاف معنی داری نشان داد و گروه سالم افزایش بیشتری نسبت به گروه سندروم متابولیک داشتند (05/0p ?) اما ctni بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت(05/0p ?). نتیجه گیری: مقادیر ctni و ck-mb افزایش یافته در اثر فعالیت هوازی وامانده ساز در دو گروه، می تواند نشانه ی آسیب به میوکارد در اثر اسکیمی ناشی از فعالیت ورزشی باشد، اما کاهش ctni پس از 24 ساعت می تواند بیانگر تفاوت این افزایش با نشانه های سکته قلبی باشد. افزایش مقادیر ck-mb پس از فعالیت هوازی در گروه سالم بالاتر از گروه سندروم متابولیک بود، که ناشی از فعالیت هوازی روی نوارگردان با شیب بود و گروه سالم مدت زمان بیشتری را فعالیت کرده بودند، این اختلاف می تواند نشانه آسیب سلول های عضلانی در گروه سالم باشد. کلمات کلیدی: سندروم متابولیک،فعالیت هوازی، ctni، ck-mb
فهیمه مهربانی بهمن میرزایی
اگرچه اجرای تمرینات هوازی مزایای بسیاری دارد، اما فعالیت هوازی شدید منجر به بروز استرس اکسایشی در بافت های مختلف می گردد. یکی از شیوه های مقابله با آثار نامطلوب استرس اکسایشی، استفاده از مکمل های گیاهی و طبیعی است که در این بین می توان به سیر بعنوان یک آنتی اکسیدان قوی اشاره کرد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر ارزیابی تاثیر مکمل گیری کوتاه مدت (3 روز) عصار? سیر بر فعالیت آنزیم های بزاقی استرس اکسایشی پس از فعالیت شدید استقامتی در دختران جوان ورزشکار بود. به این منظور تعداد 10 دانشجوی دختر ورزشکار (سن: 12/22 سال، قد: 23/165سانتی متر، وزن: 35/57کیلوگرم، چربی بدن: 64/23 درصد، اکسیژن مصرفی بیشینه: 27/39 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه و شاخص توده بدن 09/21 مترمربع/کیلوگرم) انتخاب و به صورت تصادفی و به روش متقاطع به دو گروه 5 نفری مکمل (روزانه 1200 میلی گرم: 3 عدد کپسول 400 میلی گرمی عصاره سیر) و دارونما (روزانه 1200 میلی گرم: 3 عدد کپسول 400 میلی گرمی نشاسته) تقسیم شدند. کپسول های سیر به همراه 500 میلی لیتر آب در طی وعده ناهار مصرف شد. آخرین وعده کپسول ها به طور همزمان به همراه ناهار مشترک با فاصله سه ساعت قبل از اجرای فعالیت شدید هوازی صرف شد. آزمودنی ها پس از گرم کردن به مدت 30 دقیقه بر روی چرخ کارسنج با شدت %80 ضربان قلب بیشینه رکاب زدند. نمونه های بزاقی قبل و بعد مکمل گیری و بلافاصله، 30 و 60 دقیقه بعد از رکاب زدن به منظور تعیین فعالیت آنتی اکسیدان های سوپر اکسید دیسموتاز (sod) و پراکسیداز (pod) جمع آوری شد. سپس آزمودنی ها با فاصله 5 روز استراحت برای مرحله دوم پروتکل آماده شدند. به این صورت که تمام مراحل مانند مرحله اول تکرار شد و فقط گروه آزمودنی ها به روش متقاطع تغییر کرد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد میزان فعالیت آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز بلافاصله و 30 دقیقه پس از فعالیت نسبت به قبل از فعالیت و قبل از شروع مکمل گیری به طور معنی داری افزایش نشان داد. همچنین مقادیر این آنزیم بلافاصله، 30 و 60 دقیقه پس از فعالیت ورزشی در گروه مکمل نسبت به گروه دارونما بالاتر بود(05/0>p). مقادیر پراکسیداز بزاقی بلافاصله و 30 دقیقه پس از فعالیت نسبت به قبل از فعالیت و قبل از مکمل گیری به طور معنی داری بالاتر بود(05/0>p). همچنین سطح فعالیت این آنزیم 30 دقیقه پس از فعالیت ورزشی در گروه مکمل سیر نسبت به دارونما به طور معنی داری بیشتر بود(05/0>p). نتایج نشان داد مصرف عصاره سیر موجب افزایش در مقادیر آنزیم های آنتی اکسیدانی سوپر اکسید دیسموتاز و پراکسیداز بلافاصله و تا یک ساعت پس از فعالیت شدید هوازی در دختران ورزشکار می شود. بنابراین احتمالاً مکمل گیری سیر توانسته است موجب افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی بدن در پاسخ به یک جلسه فعالیت هوازی شدید شود.
مرجان حسینی جواد مهربانی
زمینه و هدف: عموماً یائسگی با بروز عوارض سندروم متابولیک همراه است که یکی از راه های مقابله با آن افزایش سطح فعالیت های بدنی منظم است. در این پژوهش، شاخص مقاومت به انسولین (homa-ir)، هموگلوبین گلیکوزیله (hba1c) و اسیداوریک زنان یائسه مبتلا به سندروم متابولیک در سطوح مختلف فعالیت بدنی مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش: در این مطالعه تعداد 30 زن یائسه مبتلا به سندروم متابولیک (بر مبنای معیارهای who) ساکن شهر رشت شرکت کردند. سطح فعالیت با پرسشنامه بین المللی ارزیابی فعالیت بدنی (ipaq) اندازه گیری و بر اساس آن، آزمودنی ها به 3 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه فعال: فعالیت بدنی به میزان حداقل 3 روز یا بیشتر از 2 ساعت در هفته و مقدار met بالاتر از 3000 در هفته؛ گروه نیمه فعال: فعالیت بدنی به میزان کمتر از 3 روز و مقدار met 3000-600 در هفته؛ گروه غیرفعال: فعالیت بدنی به میزان met کمتر از 600 در هفته. متغیرهای مقاومت به انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله (hba1c)، ترکیب بدن و اسیداوریک بین آزمودنی های سه گروه مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته ها: اندازه شاخص مقاومت به انسولین (homa-ir ) در افراد فعال ) 1/02±2/02) و نیمه فعال (1/65±50/2) نسبت به افراد غیرفعال (3/24±4/88) به طور معنی داری پایین تر بود (0/05>p)، سطوح هموگلوبین گلیکوزیله (hba1c) در افراد فعال (2/00±9/85) نسبت به گروه نیمه فعال (2/76±7/65) و غیرفعال (1/69±7/65) به طور معنی داری پایین تر بود (0/05>p) و سطوح اسید اوریک در افراد فعال (1/09±4/70) و نیمه فعال (1/04±4/17) و غیر فعال (1/56±4/89) بود، بنابراین در میانگین سه گروه تفاوت معنی¬داری مشاهده نشد. همچنین با توجه به مقادیر میانگین نسبت دور کمر به لگن در افراد فعال(0/71±85/50*)، نیمه فعال (0/23±86/81) و غیر فعال(0/67±88/30)، شاخص توده بدن در افراد فعال (3/14±32/90)، نیمه فعال (5/74±34/50) و غیر فعال(4/12±34/25)، فشار خون دیاستولیک در افراد فعال(0/52±9/40)، نیمه فعال (0/52±9/40) و غیر فعال(0/82±9/70) و سطح گلوکز خون در افراد فعال(24/53±105/90)، نیمه فعال (38/35±150/70) و غیر فعال(28/11±166/20) مشاهده شد که به طور معنی داری میانگین مقادیر در گروه فعال نسبت به غیرفعال پایین تر بود (0/05>p). نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد با افزایش سطح فعالیت بدنی در زنان یائسه ، عوامل خطرزای سندرم متابولیک کاهش می یابد. بنابراین انتخاب سبک زندگی فعال به ویژه برای زنان یائسه از اهمیت بسیاری برخوردار است.