نام پژوهشگر: جهانگیر خواجه علی
لیلا برکتین علی نیکبخت
ژربرا یکی از مهمترین گلهای شاخه بریده جهان محسوب میشودکه هر روز تولید آن افزایش مییابد. یکی از مشکلات عمده در پرورش ژربرای شاخه بریده، کاهش محصول و کیفیت گل و نقصان عمر پس از برداشت به خصوص در فصل زمستان و در شرایط گلخانههای غیر استاندارد میباشد. تولیدکنندگان گل ژربرا معمولاً برای کاهش این مشکلات، از غلظتهای بالای محلولهای غذایی استفاده میکنند. با توسعه روزافزون صنعت گلکاری و لزوم افزایش کمیت و کیفیت گل، لازم است از عناصر سودمند در تولید گلها استفاده شود. سیلیسیم، یکی از این عناصر سودمند مهم میباشد. در مطالعهی حاضر، اثر استفاده از عنصر سودمند سیلیسیم، به دو صورت سیلیکات پتاسیم و نانوسیلیس، به منظور ارزیابی اثر آنها بر تولید گل، کیفیت و عمر پس از برداشت ژربرا رقم"یانارا" در دانشگاه صنعتی اصفهان مورد آزمایش قرار گرفت. در این آزمایش از غلظتهای مختلف سیلیکات پتاسیم و نانوسلیس شامل محلولپاشی نانوسیلیس با دو غلظت 5/12 و 25 میلیگرم در لیتر (بر اساسsio2) ، محلولدهی نانوسیلیس در بستر با دو غلظت 5/12 و 25 میلی گرم در لیتر (بر اساسsio2) و محلولدهی سیلیکات پتاسیم در دو غلظت 25 و 50 میلی گرم در لیتر (بر اساسsio2) و شاهد در سه تکرار استفاده شد. ویژگیهای گل شامل تعداد، وزن تر و قطر گل، قطر و طول ساقه گلهای برداشت شده در طی مدت آزمایش ثبت شد. برای انجام آزمایش پس از برداشت، گلها در 450 میلیلیتر آب مقطر دردمای 2±24 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 4±40 درصد و دوره روشنایی 13 ساعت نگهداری شدند. عمر گلدانی، محتوای آب، وزن خشک، وزن تر نسبی گل ثبت شد. همچنین فاکتورهای فیزیولوژیک، شامل کلروفیل نسبی برگ، پتانسیل آب آوند چوب دمگل و دمبرگ، میزان فتوسنتز، تعرق، کارایی مصرف آب فتوسنتزی، هدایت روزنهای و دیاکسید کربن زیر روزنهای برگ اندازهگیری شد. بر اساس نتایج به دست آمده در این پژوهش، محلولدهی 25 میلیگرم در لیتر نانوسیلیس نسبت به شاهد 2/42 درصد افزایش در تعداد گل نشان داد در حالی که بر عمر گل و قطر گل آذین اثری نداشت. کاربرد نانوسیلیس و سیلیکات پتاسیم باعث کاهش پتانسیل آب دمگل نسبت به شاهد شد ولی تغییری در عمر گل ایجاد نکرد. غلظت 25 میلیگرم در لیتر نانوسیلیس نسبت به شاهد، کاهش 3/12 درصدی وزن تر گل را نشان داد و منجر به کاهش 8/21 و 7/23 درصدی طول ساقه گل نسبت به سیلیکات پتاسیم، چه به صورت محلول دهی و چه به صورت محلول پاشی در همین غلظت شد. غلظت 25 میلی گرم در لیتر سیلیکات پتاسیم باعث افزایش 8/22 درصدی طول ساقه گل نسبت به گروه شاهد شد و همچنین منجر به افزایش 12/2 درصدی محتوای آب گل نسبت به محلول پاشی غلظت 25 میلی گرم نانوسیلیس گردید. محلولدهی 25 میلیگرم در لیتر نانوسیلیس و سیلیکات پتاسیم نسبت به گروه شاهد، به ترتیب 3/17 و 6/15 درصد وزن تر گل را کاهش داد. غلظت 5/12 میلی گرم در لیتر محلولپاشی و محلول دهی نانوسیلیس منجر به کاهش 1/12 و 5/13 درصدی وزن تر گل نسبت به گروه شاهد شد. همچنین غلظت 5/12 میلی گرم در لیتر محلولپاشی منجر به افزایش 9/19 درصدی کلروفیل نسبی نسبت به گروه شاهد گردید. محلول دهی 50 میلی گرم در لیتر سیلیکات پتاسیم، 2/8 درصد خمش گردن ژربرا را افزایش داد. غلظت های مختلف نانوسیلیس و سیلیکات پتاسیم تاثیر معنی داری بر فاکتورهای فتوسنتزی، اعم از تعرق، فتوسنتز، کارایی مصرف آب و هدایت روزنهای نداشت. به طور کلی تأثیر نانوسیلیس در تغییر صفات مورد مطالعه بسیار بیشتر از تأثیر غلظتهای مشابه سیلیکات پتاسیم بوده است. با توجه به اثر گیاه سوزی نانوسیلیس در غلظتهای بالا، در صورت کاربرد غلظتهای کمتر این ماده میتوان به بهبود صفات مطلوب در ژربرا دست یافت.
محدیث هاشمی طامه مسعود بهار
فایتوپلاسماها به عنوان یکی از مهمترین عوامل ایجاد کننده بیماری در روی درختان میوه در سراسر جهان گسترش زیادی داشته و خسارات فراوانی به این محصولات وارد می کنند. طی سال های اخیر در مناطقی از استان اصفهان علایم جاروک، تغییر شکل برگ و میوه ها، رشد گوشوارک ها و ضعف و کم رشدی در درختان سیب و لوله شدن برگ، قرمز شدن برگ ها و زوال و کم رشدی درختان گلابی مشاهده شد که با علایم بیماری های فایتوپلاسمایی شباهت داشت. به منظور شناسایی و گروه بندی فایتوپلاسماهای آلوده کننده درختان سیب وگلابی استان اصفهان، استخراج dna از رگبرگ و دمبرگ نمونه های جمع آوری شده از درختان مشکوک صورت گرفت و برای ردیابی فایتوپلاسما از واکنش pcr با جفت آغازگر های عمومی ناحیه 16s rrna فایتوپلاسمایی استفاده شد. در واکنش pcr دور اول برای ردیابی فایتوپلاسما در این نمونه ها، جفت آغازگر های p1/p7 و p1a/p7a استفاده شدند. با استفاده از آغازگر p1/p7 در تعداد محدودی از نمونه ها قطعه bp 1784 تکثیر شد و بقیه نمونه ها باندی تولید نکردند، ولی استفاده از آغازگر p1a/p7a منجر به تکثیر قطعه bp 1759 در تعداد بیشتری از نمونه ها شد. در ادامه کار، برای تکثیر نواحی مشخصی از قسمت داخلی ناحیه 16s-23s rrna تکنیک nested-pcr با استفاده از دو جفت آغازگر r16f2n/r16r2 و r16f1(x)/r16r1(x) به کار گرفته شد. استفاده از جفت آغازگر r16f2n/r16r2 در nested-pcr بعد از pcr اول با جفت آغازگرهای p1/p7 و p1a/p7a منجر به تکثیر قطعه bp 1239 در تعداد زیادی از نمونه های جمع آوری شده در اواخر تابستان و اوایل پاییز شد، ولی تکثیر قطعه مورد نظر فایتوپلاسمایی در نمونه های بهاره و اوایل تابستان موفقیت آمیز نبود. ترکیب جفت آغازگر p1a/p7a به عنوان جفت آغازگر pcr دور اول و r16f2n/r16r2 در دور دوم بهترین روش ردیابی فایتوپلاسماهای سیب و گلابی ارزیابی گردید. با توجه به اهمیت گروه شاخه انبوهی سیب در بروز بیماری های فایتوپلاسمایی سیب و گلابی از جفت آغازگر r16f1(x)/r16r1(x) اختصاصی این گروه در واکنش nested-pcr استفاده شد که قطعه bp 1100 در هیچکدام از نمونه های سیب آلوده به فایتوپلاسما مشاهده نگردید در حالی که این قطعه در نمونه های گلابی آلوده تکثیر شد. با توجه به عدم حضور فایتوپلاسماهای گروه شاخه انبوهی سیب، در سیب و به منظور شناسایی جدایه های عامل بیماری در سیب و گلابی جمع آوری شده، از آزمون pcr-rflp جدایه ها استفاده شد. به این منظور یک قطعه bp 1239 از ناحیه داخلی ژن 16s rrna فایتوپلاسمایی جدایه ها با استفاده از آغازگر r16f2n/r16r2 در واکنش nested-pcr تکثیر شد و سپس این قطعه توسط آنزیم های برشی rsai ,haeiii ,hpaii, taqi و hhai(cfoi) مورد هضم آنزیمی قرار گرفت. نتایج نشان داد که جدایه های فایتوپلاسمایی متنوعی در ایجاد بیماری فایتوپلاسمایی سیب و گلابی نقش دارند. بر اساس این آزمون، جدایه های سیب در دو گروه و جدایه های گلابی در چند گروه طبقه بندی شدند که تعدادی از آنها به عنوان نماینده برای تعیین توالی نوکلئوتیدی انتخاب گردیدند. مقایسه توالی های نوکلئوتیدی این جدایه ها با توالی های موجود در بانک ژن نشان داد که توالی جدایه های مورد مطالعه، 99%-100% با توالی فایتوپلاسمایی ثبت شده در بانک ژن جهانی (ncbi) مشابهت دارند. بررسی توالی های بدست آمده مشخص نمود که جدایه های فایتوپلاسمایی در سیب متعلق به دو گونه candidatus. phytoplasma. asteris و ca. p. aurantifolia می باشند. گونه ca. p. mali که در اروپا به عنوان مهمترین عامل فایتوپلاسمایی سیب شناخته شده است، در باغات سیب استان ردیابی نشد. از طرف دیگر، گونه ca. p. pyri عامل اصلی بیماری زوال گلابی در باغات گلابی استان شناخته شد، هرچند تعدادی جدایه ca. p. asteris و یک جدایه گونه ca. p. prunorum عامل ایجاد بیماری زردی هسته دارها به عنوان فایتوپلاسماهای همراه گلابی در این تحقیق شناسایی شدند. با توجه به حضور گونه ca. p. pyri در باغات گلابی می توان آن را به عنوان شایع ترین عامل فایتوپلاسمای گلابی معرفی کرد که در دنیا نیز مهمترین عامل بیماری زوال گلابی گزارش شده است. بر اساس توالی یابی ژن پروتئین ریبوزومی (rp) با استفاده از آغازگر rp (i)f1a/rp (i)r1a جدایه ها ی aster yellows سیب وگلابی در زیر گروه rp-b قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان داد، امکان همراهی فایتوپلاسماها از گروه های فایتوپلاسمایی مختلف در درختان سیب و گلابی وجود دارد که احتمالاً تغذیه یک ناقل مشترک در روی گیاهان یکساله و درختان سیب و گلابی سبب انتشار این عوامل بیماری زا می گردد. واژگان کلیدی: سیب، گلابی، فایتوپلاسما، گروه شاخه انبوهی سیب، آنالیز pcr-rflp ، تعیین توالی نوکلئوتیدی
عظیمه پولادچنگ نجف آبادی حسین توانایی
در این تحقیق ابتدا تهیه ی میکرو و نانوالیاف پلی کاپرولاکتون حاوی درصدهای مختلف آفت کش تیرام و سپس ارزیابی رهایش تیرام از این الیاف مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تهیه ی میکروالیاف، محلول هایی حاوی 9، 11، 13، 15 و 17% وزنی- حجمی پلی کاپرولاکتون نسبت به حجم حلال کلروفرم تهیه شد و پس از الکتروریسی و مشخص شدن غلظت بهینه، محلول هایی با غلظت 15% پلی کاپرولاکتون در کلروفرم و مقادیر 5، 10، 15 و 20% وزنی- وزنی تیرام نسبت به وزن پلیمر تهیه و الکتروریسی شدند. به منظور تهیه ی نانوالیاف، غلظت 5/9% از بین محلول های حاوی 5/8، 5/9 و 5/10% وزنی- وزنی پلی کاپرولاکتون نسبت به وزن مخلوط حلال های کلروفرم- متانول (با نسبت 70- 30 ) به عنوان غلظت بهینه برای الکتروریسی انتخاب شد و محلول هایی با این غلظت و مقادیر 5، 10، 15 و 20% وزنی- وزنی تیرام نسبت به وزن پلیمر تهیه و الکتروریسی شدند. این الیاف با استفاده از fesem، ftir و xrd مورد ارزیابی قرار گرفتند. تصاویر fesem نشان داد که در میکروالیاف افزایش تیرام به دلیل کاهش گرانروی باعث کاهش قطر می شود. اما در نانوالیاف، افزایش تیرام از 0 تا 10% باعث کاهش قطر و از 10 تا 20% سبب افزایش قطر نانوالیاف می گردد. نتایج تست ftir نشان داد که هیچ گونه بر هم کنش شیمیایی بین پلی کاپرولاکتون و تیرام صورت نگرفته است. به منظور بررسی رهایش تیرام از میکرو و نانوالیاف، روش اسپکتروفتومتری و آنالیز tga مورد استفاده قرار گرفت. در روش اسپکتروفتومتری میزان تیرام رهایش شده و در آنالیز tga مقدار تیرام باقیمانده در نمونه پس از گذشت مدت زمان مشخصی از رهایش اندازه گرفته شد. رهایش تیرام در آب دیونیزه انجام شد و نتایج مشابهی در هر دو روش به دست آمد. نتایج نشان داد که نوع الیاف (میکروالیاف و یا نانوالیاف) و غلظت تیرام تأثیر قابل توجهی بر پروفایل و سرعت رهایش دارند. رهایش از نانوالیاف پلی کاپرولاکتون حاوی مقادیر مختلف تیرام با مکانیزم فیکی صورت گرفته است. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت میکرو و نانوالیاف پلی کاپرولاکتون حاوی قارچ کش تیرام تولید شده به روش الکتروریسی توانایی رهایش تیرام به صورت کنترل شده را داشته و می تواند به عنوان یک سیستم رهایش کنترل شده ی تیرام در کشاورزی مورد استفاده قرار گیرند.
نسیبه موذنی جهانگیر خواجه علی
تولیدات کشاورزی به وسیله بیش از 1200 گونه آفت شامل سوسک ها، پروانه ها و کنه ها مورد حمله قرار می گیرند. در بین آفات انباری، بال پولکداران خانواده pyralidae قرار دارند که مهم ترین آن ها متعلق به جنس های plodia و ephestia می باشند که در شرایط انباری به آرد، سبوس، میوه های خشک، غلات و مواد غذایی گوناگون زیان های سنگینی وارد می کنند. با توجه به معایب استفاده از سموم شیمیایی، در جستجو برای رسیدن به روشی کاربردی برگرفته از مواد طبیعی برای کنترل آفات انباری، در این پژوهش اثرات حشره کشی ترکیب گیاهی neemarin®، سمیت تنفسی و اثر دورکنندگی اسانس گیاهی آویشن دناییthymus daenensis celak (lamiaceae)، و اثرات حشره کشی فرمولاسیون dryacide® خاک دیاتومه روی برخی مراحل زیستی شب پره مدیترانه ای آرد، ephestia kuehniella و شب پره هندی،plodia interpunctella مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این بررسی کارایی قابل قبول نیمارین را در کنترل هر دو گونه آفت نشان داد. به طوری که در بالاترین غلظت های به کار رفته (7000 و 5600 پی پی ام) پس از 14 روز 90 و 80 درصد مرگ ومیر به ترتیب روی لاروهای سن اول شب پره آرد و هندی مشاهده شد. نتایج بررسی سمیت تنفسی اسانس آویشن دنایی نشان داد اسانس این گیاه خاصیت حشره کشی بالایی علیه مراحل مختلف رشدی این دو شب پره دارد، به طوری که در مجموع آزمایش های انجام شده مرگ ومیر بالاتر از 70 درصد به دست آمد. میزان lc50 سمیت تنفسی این اسانس روی حشرات کامل شب پره آرد و هندی به ترتیب 0/191 و 0/274 میلی لیتر بر لیتر هوا بود که سمیت بسیار بالای اسانس آویشن دنایی را روی این مرحله از زندگی شب پره های مورد آزمایش نشان می دهد. علاوه بر این اثر دورکنندگی این اسانس نیز روی حشرات کامل شب پره آرد و هندی قابل توجه بود. آزمایش های انجام شده در بررسی سمیت درای ساید روی لارو شب پره های مورد آزمایش، سمیت بالای این فرمولاسیون از خاک دیاتومه را روی این حشرات نشان داد. میزان مرگ ومیر در همه تیمارها با گذشت زمان افزایش می یافت. lc50 به دست آمده پس از 14 روز برای لاروهای سن دو و سن سه شب پره آرد، 29/06 و 236/55 میلی گرم بر کیلوگرم و در شب پره هندی 13/82 و 307/07 میلی گرم بر کیلوگرم بود. با توجه به کارایی بالای آفت کش های مورد آزمایش در این پژوهش، با انجام مطالعات تکمیلی روی روش های کاربردی مناسب تر می توان از این آفت کش ها در آینده ای نزدیک در کنترل آفات انباری استفاده کرد.
نجمه صاحب زاده رحیم عبادی
حشرات گرده افشان و به خصوص زنبور عسل، از حشرات مفیدی هستند که در معرض آسیب ناشی از اثر حشره کشها قرار دارند. یکی از بهترین روشهای حفاظتی حشرات گرده افشان در برابر آسیب سموم استفاده از ترکیبات دورکننده میباشد. به منظور ارزیابی اثر برخی ترکیبات دور کننده شیمیایی برای کاهش آسیب سموم روی حشرات گرده افشان، چهار مرحله آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد.
مهناز کهن سال جهانگیر خواجه علی
مهم ترین آفت مو از نظر اقتصادی در اصفهان، زنجرک موarboridia kermanshah dlabola است. در این پژوهش، تأثیر آبیاری و ارقام مختلف مو بر تغییرات فصلی جمعیت، خسارت و ترجیح زنجرک مو a. kermanshah در سال های 1384 و 1385 در دانشگاه صنعتی اصفهان ارزیابی شد. تأثیر تنش رطوبتی روی 5 رقم مو شامل یاقوتی سفید، ریش بابا سیاه، ریش بابا سفید، عسکری و شاهانی با طرح بلوک های کامل تصادفی در قالب کرت های خرد شده در واحد زمان و مکان در 3 تکرار انجام شد. دو رژیم آبیاری قطره ای، یکی رژیم معمولی ( 100 لیتر برای هر بوته در هفته) و دیگری رژیم حداقل (100 لیتر برای هر بوته درهر دو هفته یکبار) به کار گرفته شد. ترجیح میزبانی و تغییرات فصلی آفت بدون تأثیر تنش رطوبتی روی 9 رقم شامل یاقوتی سفید، ریش بابا ، عسکری، خلیلی (بوآنات)، رطبی، سیاه، کشمشی سفید قزوین، کشمشی قرمز قزوین و یاقوتی سیاه نیز ارزیابی شد. برای مطالعه تغییرات فصلی، تخم های سالم و پارازیته هر هفته، با نمونه برداری از برگ در سه ارتفاع از تاج گیاه به عنوان یک واحد نمونه برداری در هر کرت شمارش شدند. حشرات کامل و پوره های زنجرک مو با دستگاه مکنده (d-vac) هفتگی نمونه برداری شدند. درصد خسارت با دستگاه اندازه گیری سطح برگ محاسبه شد. ترجیح تخم گذاری آفت با آزمایش های انتخابی و غیر انتخابی و با اندازه پرز برگ ها تعیین شد. در ترجیح انتخابی قلمه هایی از 9 رقم مو به صورت جفتی در هرگلدان کاشته شد. در این آزمایش 36 ترکیب مختلف از 9 رقم با چهار تکرار ایجاد شد. هنگامی که قلمه ها 40 سانتی متر طول و 6 تا 10 برگ کاملاً رشد یافته داشتند، رهاسازی حشرات کامل نر (10 عدد) و ماده (15 عدد) زنجرک روی آن ها داخل کیسه های توری به ابعاد 50 در 50 سانتی متر انجام شد. در آزمایش غیر انتخابی، رهاسازی حشرات نر (5 عدد) و ماده (10 عدد)، داخل قفس های برگی نصب شده روی ارقام مختلف با ابعاد 15 در 15 سانتی متر در 4 تکرار در شرایط طبیعی تاکستان انجام شد. در هر دو آزمایش بعد از یک هفته از رهاسازی، برگ های داخل قفس ها چیده و در آزمایشگاه تعداد تخم-های سالم شمارش و ثبت شد. برای تعیین عملکرد سنین مختلف پورگی زنجرک روی ارقام مختلف در شرایط طبیعی تاکستان، یک برگ با 1یا 2 تخم سالم زنجرک از هر رقم مو در 4 تکرار در قفس های برگی محصور شد و تا زمان حشره کامل به صورت روزانه بازدید شدند. در بررسی نوسانات فصلی این زنجرک روی 9 رقم مو معلوم شد که حداکثر تراکم حشرات کامل و هم پوره روی رقم یاقوتی سفید وجود داشت. حداقل تراکم حشرات کامل و درصد خسارت آفت روی رقم یاقوتی سیاه بود. ارقام کشمشی سفید، کشمشی قرمز و یاقوتی سیاه حداقل تراکم پوره را داشتند. حداکثر درصد خسارت روی ارقام یاقوتی سفید و عسکری تعیین شد. بیشترین طول کل دوره پورگی روی رقم یاقوتی سیاه، 3/0 ± 33/29 روز و کمترین آن، روی رقم یاقوتی سفید 9/0 ± 33/26 روز تعیین شد. در هر دو آزمایش ترجیح، کمترین تعداد تخم روی رقم یاقوتی سیاه بود که سطح متوسطی از میانگین تراکم پرز (08/0-03/0 پرز در میلی متر مربع) را در سطح برگ داشت. در آزمایش انتخابی حداکثرتخم ریزی زنجرک روی رقم یاقوتی سفید بود علیرغم این که تراکم بالایی (بالاتر از 08/0 پرز در میلی متر مربع) از پرز داشت. بیشترین تخم ریزی در آزمایش غیر انتخابی روی ریش بابا با تراکم پایینی از پرز بود. بنابراین زنجرک مو a. kermanshah نسبت به تراکم پرز در سطح برگ ارقام مختلف مو ترجیح تخم گذاری مشخصی نشان نداد. معمولاًً تراکم جمعیت، درصد پارازیتیسم تخم و خسارت زنجرک در کرت های با آبیاری معمولی، بیشتر از کرت های با آبیاری حداقل بود. افزایش تعداد و سطح برگ در ارقامی مانند یاقوتی سفید بر تراکم جمعیت و خسارت آفات موثر بود.
مرضیه کشکولی نفیسه پورجواد
با توجه به اهمیت کنترل بیولوژیک تریپس پیاز،(thysanoptera: thripidae) thrips tabaci، پتانسیل نماتدهای بیماری زای حشرات در کنترل مراحل خاکزی این آفت و همچنین اثر ترکیب این نماتدها با گیاهان مختلف میزبان تریپس و حشره کش ها در شرایط آزمایشگاهی و گلخانه ای مورد ارزیابی قرار گرفت. در شرایط آزمایشگاهی، نماتدهای مورد استفاده شامل جدایه بومی نماتد steinernema feltiae (t1) و سه گونه/نژاد تجاری نماتدهای s. feltiae، s. carpocapsae (rhabditida: steinernematidae) و heterorhabditis bacteriophora (rhabditidae: heterorhabditidae) بودند. اثر بیماری زایی این نماتدها در غلظت های 400 و 1000 نماتد بیماری زا به ازای هر سانتی متر مربع سطح، علیه مراحل لارو سن دوم، پیش شفیره و شفیره تریپس پیاز مورد ارزیابی قرار گرفت. در آزمایش های تاثیر گیاه میزبان، اثر نماتد s. carpocapsae در غلظت های 400 و 1000 نماتد بیماری زا/سانتی متر مربع سطح، روی تریپس تغذیه کرده از سه میزبان گیاهی شامل برگ پیاز allium cepa (l.)، غلاف لوبیا سبز phaseolus vulgaris (l.) و میوه خیار(l.) cucumis sativus مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین تاثیر پیش تیمار حشره با سموم ایمیداکلوپراید، دلتامترین و آبامکتین در حساسیت تریپس به نماتدهای s. carpocapsae و h. bacteriophora در غلظت های 400 و 1000 نماتد بیماری زا/سانتی متر مربع سطح، علیه لارو تریپس پیاز در شرایط آزمایشگاهی مطالعه شد. در آزمایشات گلخانه ای نیز، اثر نماتدهای s. carpocapsae و h. bacteriophora در غلظت های 104 و 104×2 لارو بیماری زا در هر میلی لیتر، علیه لارو تریپس پیاز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که مراحل زندگی تریپس پیاز، غلظت ها و گونه ها/نژادهای نماتدهای بیماری زای حشرات باعث ایجاد تفاوت معنی دار در کنترل این آفت توسط نماتدها می شوند. بیشترین نرخ مرگ و میر ایجاد شده روی مراحل شفیرگی (59/92%) وپیش-شفیرگی( 92%) و به ترتیب توسط نماتدهای (t1) s. feltiae و s. carpocapsae در غلظت 1000 نماتد بیماری زا/سانتی متر مربع سطح بود. کمترین نرخ تاثیر نیز توسط نژاد تجاری نماتد s. feltiae در غلظت 400 نماتد بیماری زا/سانتی متر مربع با 7/3% مرگ و میر بر لارو تریپس پیاز ایجاد گردید. در این آزمایشات، با افزایش غلظت، نرخ مرگ و میر تریپس افزایش یافته و مراحل پیش شفیره و شفیره حساسیت بیشتری به نماتدها داشتند. از میان گیاهان میزبان مختلف، تغذیه لاروهای تریپس از لوبیاسبز باعث ایجاد مرگ و میر بالاتری توسط نماتد s. carpocapsae شد که این مقدار در غلظت 1000 نماتد بیماری زا/سانتی متر مربع سطح، 63/41% بود. پیش تیمار لاروهای تریپس پیاز توسط سموم حشره کش به ترتیب باعث ایجاد اثرات سینرژیستی و آنتاگونیستی در کارایی نماتدهای s. carpocapsae و h. bacteriophora شد. در این آزمایشات پیش تیمار سم ایمیداکلوپراید بر لاروهای تریپس پیاز و استفاده از نماتد s. carpocapsae در غلظت 1000 نماتد بیماری زا/سانتی متر مربع سطح با 87/53% مرگ و میر بیشترین و پیش تیمار همین سم بر لاروها و استفاده از نماتد h. bacteriophora در غلظت 400 نماتد بیماری زا/سانتی متر مربع سطح با 56/9% مرگ و میر، کمترین اثر را ایجاد کرد. در آزمایشات شبه گلخانه ای تفاوت معنی داری بین تیمارهای مختلف مشاهده نشد. با توجه به نتایج آزمایش ها، استفاده از نماتدهای steinernema spp. علیه مراحل پیش شفیره و شفیره تریپس پیاز پیشنهاد می شود. کلمات کلیدی: تریپس پیاز، نماتدهای بیماری زای حشرات، کنترل بیولوژیک، مراحل زندگی تریپس، گیاه میزبان، حشره کش ها
پرهام حسینی مسعود بهار
فایتوپلاسماها یکی از عوامل مهم بیماری های گیاهان بوده و سالانه خسارات فراوانی به محصولات کشاورزی در سراسر جهان وارد می کنند. در سال های اخیر، علایم مشابه با بیماری های فایتوپلاسمایی در جوانه غده های بذری و بوته های سیب زمینی مناطقی از استان های اصفهان، تهران، کرمانشاه، همدان، آذربایجان شرقی و چهارمحال و بختیاری مشاهده شد. بوته های سیب زمینی آلوده علایم ریزبرگی، پیچیدگی برگ، زردی و ارغوانی شدن حاشیه برگچه ها، تشکیل غده های هوایی و پلاسیدگی غده ها را دارا بودند که با علایم بیماری فایتوپلاسمای سر ارغوانی سیب زمینی شباهت داشت. علایم بیماری در غده ها شامل ایجاد جوانه هایی نازک و مویی شکل و تولید غده های ثانویه به جای جوانه بودند غده ها پس از کشت گلخانه ای، علایم بیماری سر ارغوانی را نشان دادند و در یک نمونه علایم بیماری جاروی جادوگر شامل پرپشت شدن بوته و تغییر شکل برگ ها مشاهده شد. برای تشخیص فایتوپلاسمایی بودن در این نمونه ها، ابتدا از جوانه غده ها و رگبرگ بوته های آلوده استخراج dna صورت گرفت و سپس از واکنش های زنجیره ای pcr و nested-pcr برای تکثیر فایتوپلاسمایی استفاده شد. در ردیابی فایتوپلاسما در این نمونه ها طی pcr دور اول توسط جفت آغازگرهای p1/p7 و p1/tint، در دو نمونه قطعه 1784 نوکلیوتیدی تکثیر شد و بقیه نمونه ها باندی تولید نکردند، ولی استفاده از جفت آغازگرr16f2n/r2 در nested-pcr بعد از pcr اول با جفت آغازگرهای p1/p7 و p1/tint منجر به تکثیر یک قطعهbp 1239 در تعداد زیادی از این نمونه ها شد. همچنین جفت آغازگر fu5/ru3 نیز یک قطعه bp876 از dna حاصل از pcr دور اول با p1/p7 و p1/tint تکثیر نمود. ردیابی توالی فایتوپلاسمایی از سیب زمینی های دارای علایم بیماری های جاروی جادوگر و سر ارغوانی سیب زمینی و عدم تکثیر قطعات dna فایتوپلاسمایی در گیاه سالم نشان داد که عوامل فایتوپلاسمایی در ایجاد این بیماری ها در مزارع سیب زمینی مورد بررسی نقش دارند. برای شناسایی جدایه های بیمارگر سیب زمینی جمع آوری شده، از آزمون pcr-rflp استفاده شد. به این منظور یک قطعه bp1239 نوکلیوتیدی از ناحیه داخلی ژن 16sr rna فایتوپلاسمایی به کمک جفت آغازگر p1/p7 در pcr دور اول و r16f2n/r16r2 در دور دوم تکثیر شد و سپس این قطعه توسط آنزیم های محدودگر alui، ecori، cfoi، hindiii، kpni، msei، rsai و taqi برش داده شدند. نتایج pcr-rflp نشان داد که جدایه های مختلفی در ایجاد بیماری فایتوپلاسمایی سر ارغوانی سیب زمینی نقش دارند. بر اساس این آزمون, چهار الگوی باندی مختلف از فایتوپلاسماهای سیب زمینی به دست آمد که تعدادی از آنها به عنوان نماینده برای تعیین توالی نوکلیوتیدی انتخاب گردیدند. مقایسه توالی های نوکلیوتیدی این جدایه ها با توالی های موجود در بانک ژن نشان داد که توالی جدایه های مورد مطالعه به میزان 98-99% با توالی فایتوپلاسماهای ثبت شده در بانک ژن جهانی(ncbi) مشابهت دارند. بررسی توالی های به دست آمده مشخص نمود که علایم جاروی جادوگر سیب زمینی در گلخانه توسط گونه candidatus phytoplasma trifolii ایجاد گردیده است و گونه های ca. phytoplasma trifolii، ca. phytoplasma astrisو ca. phytoplasma solani عوامل فایتوپلاسمایی بروز بیماری سر ارغوانی سیب زمینی در مزارع ایران می باشند. دو گونه ca. phytoplasma trifolii و ca. phytoplasma astris که در دنیا به عنوان مهمترین عوامل فایتوپلاسمایی سیب زمینی شناخته شده اند، پراکندگی محدودی در مزارع ایران داشتند. به نظر می رسد، با توجه به خسارت و پراکنش وسیع جغرافیایی ca. phytoplasma solani در مزارع سیب زمینی، بتوان آن را به عنوان مهمترین عامل فایتوپلاسمایی سیب زمینی کاری های ایران معرفی کرد که تاکنون خسارت جدی از این گونه فایتوپلاسمایی در مناطق سیب زمینی کاری دنیا گزارش نشده است. نتایج مطالعات نشان داد، هر سه جدایه ca. phytoplasma trifolii، ca. phytoplasma astris و ca. phytoplasma solani قادرند از طریق غده های بذری انتقال یابند بنابراین استفاده از بذور گواهی شده در کاهش آلودگی موثر است.
مهرناز ریاضی نفیسه پورجواد
شته جالیز، aphis gossypii، یکی از آفات اصلی تعدادی از محصولات مهم زراعی و گلخانه ای می باشد. در سال های اخیر، کاربرد اسانس های گیاهی مشتق شده از گیاهان معطر به عنوان حشره کش های کم خطر مورد توجه قرار گرفته است. این ترکیبات دارای اثرات دورکنندگی، حشره کشی و کاهش رشد روی حشرات مختلف می باشند. هدف از این مطالعه بررسی سمیت تدخینی، تماسی و دورکنندگی اسانس های پونه، زیره سبز، نعناع فلفلی، نعناع، باریجه، شوید، مورد، اکالیپتوس، اسطوخودوس، شمعدانی عطری، آویشن شیرازی، رازیانه و بابونه بر روی شته جالیز و شناسایی اجزاء موثر این ترکیبات به وسیله gc-mass می باشد. همچنین، میزان گیاهسوزی فرمولاسیون اسانس های گیاهی بر روی برگ خیار مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا غربالگری اولیه بیست اسانس گیاهی به صورت تدخینی در سه غلظت (4/1، 7/11 و 5/23 میکرولیتر بر لیتر هوا) انجام شد. سیزده اسانس گیاهی با بالاترین کشندگی در غلظت 5/23 میکرولیتر بر لیتر هوا برای انجام زیست سنجی تدخینی بر روی شته بالغ انتخاب شد. هفت اسانس گیاهی که 50lc کمتر از 11 میکرولیتر بر لیتر هوا داشته اند، برای انجام آزمایش های سمیت تدخینی بر روی پوره های سن سه و سن یک، سمیت تماسی بر روی بالغین، آزمایش های دورکنندگی و بررسی میزان گیاهسوزی انتخاب شدند. اصلی ترین ترکیبات اسانس های پونه، زیره سبز، نعناع فلفلی، نعناع، باریجه، شوید و مورد به ترتیب pulegone، cuminylaldehyde، menthole، carvone، ?-pinene، ?-phellandrene و 1,8-cineole شناسایی شد. در سمیت تدخینی بر روی شته بالغ، پونه (µl l?1 62/4 =50lc) سمی ترین اسانس بود. پس از آن به ترتیب، زیره سبز (µl l?1 98/4 =50lc)، نعناع فلفلی (µl l?1 02/5 =50lc)، نعناع (µl l?1 24/5 =50lc)، باریجه (µl l?1 83/5 =50lc)، شوید (µl l?1 94/7 =50lc)، اکالیپتوس (µl l?1 24/9 =50lc)، اسطوخودوس (µl l?1 33/9 =50lc)، مورد (µl l?1 72/10 =50lc)، رازیانه (µl l?1 59/16 =50lc)، آویشن شیرازی (µl l?1 79/19 =50lc)، شمعدانی عطری (µl l?1 42/23 =50lc) و بابونه (µl l?1 94/24 =50lc) تاثیر بیشتری داشتند. میزان 50lc سمیت تدخینی اسانس های گیاهی بر روی پوره سن سه و پوره سن یک به ترتیب شامل پونه (43/2 و 43/1 میکرولیتر بر لیتر هوا)، زیره سبز (23/3 و 82/1 میکرولیتر بر لیتر هوا)، نعناع (41/3 و 70/2 میکرولیتر بر لیتر هوا)، نعناع فلفلی (78/3 و 65/1 میکرولیتر بر لیتر هوا)، شوید (41/4 و 21/3 میکرولیتر بر لیتر هوا)، باریجه (56/5 و 06/4 میکرولیتر بر لیتر هوا) و مورد (05/7 و66/5 میکرولیتر بر لیتر هوا) محاسبه شد. میزان 50lc سمیت تماسی فرمولاسیون اسانس های زیره سبز، پونه، نعناع فلفلی، نعناع، شوید، باریجه و مورد به ترتیب 9045، 10497، 13620، 14033، 18221، 18685 و 22310 تعیین شد. آزمون دورکنندگی نشان داد که تمامی اسانس های گیاهی به جز نعناع و نعناع فلفلی اثر دورکنندگی بر روی شته داشته اند که در بین آنها باریجه بیشترین اثر دورکنندگی (75/68 درصد دورکنندگی) بر روی شته بالغ داشت. تمامی فرمولاسیون های اسانس های گیاهی در بالاترین غلظت مقداری گیاهسوزی ایجاد کردند. با توجه به کارایی بالای اسانس های مورد آزمایش در این پژوهش، با انجام مطالعات تکمیلی روی فرمولاسیون های مناسب تر می توان از این اسانس ها در آینده ای نزدیک در کنترل شته استفاده کرد.
مریم کاوه نفیسه پورجواد
کنه ی تارتن دونقطه ای tetranychus urticaeیکی از آفات مهم کشاورزی است. با توجه به مقاوم شدن کنه به سموم شیمیایی ارائه راهکارهای مناسب برای مبارزه با این آفت ضروری است. با توجه به اهمیت اسانس های گیاهی در این پژوهش به بررسی اثر این اسانس ها پرداخته شد ه است. چندین گیاه از خانواده ی نعناعیان اسانس گیری شدند و سمیت تدخینی تماسی و دورکنندگی آنها روی کنه مورد بررسی قرار گرفت. در پایان مشخص شد تمامی اسانس های به کار برده شده خاصیت کنه کشی داشته و دارای اثر دورکنندگی هستند.
بهناد روشنی حسین توانایی
هدف از انجام این تحقیق بررسی رهایش کنترل شده¬ی آفت¬کش (سم) تیرام از نانوالیاف پلی¬(لاکتیک¬اسید) (plla) بود.به این منظور ابتدا شرایط بهینه¬ی تولید نانوالیاف پلی (لاکتیک¬اسید) بعنوان بستر پلیمری برای رهایش کنترل شده¬ی آفت¬کش تیرام مورد بررسی قرار گرفت. تیرام به عنوان یک آفت¬کش برای کنترل قارچ خاک که باعث پوسیدگی ریشه ی گیاهان می شود و همچنین برای محافظت محصولات برداشت شده در طول ذخیره یا نقل و انتقال و بسته¬بندی¬ها مورد استفاده قرار می گیرد. به منظور تهیه¬ی نانوالیاف ابتدا محلول¬های پلیمری با غلظت¬های 8، 9، 10 و 11% وزنی- حجمی در مخلوط حلال¬های کلروفرم-متانول (نسبت 80-20) تهیه شد و پس از الکتروریسی و مشخص شدن غلظت بهینه (9%) محلول¬هایی با غلظت 5، 10، 15، 20و25% وزنی- وزنی تیرام نسبت به وزن پلیمر تهیه و الکتروریسی شدند. نانوالیاف بدست آمده توسط fesem، ftir و xrd مورد ارزیابی قرار گرفت. تصاویر بدست آمده از fesem نشان داد که غلظت 8% به دلیل گرانروی کم دارای نایکنواختی قطری و دانه¬دار است ولی با افزایش غلظت پلیمر به 9% نایکنواختی قطری و دانه¬دار بودن از بین رفته و از طرفی با افزایش غلظت پلیمر به 10و 11% افزایش قطر مشاهده شد. با افزایش تیرام از 0تا 10% کاهش قطر و از 10تا 25% افزاش قطر مشاهده گردید. نتایج ftir نشان داد که بین تیرام و پلیمر پلی¬(لاکتیک¬اسید) هیچ گونه برهمکنش شیمیایی صورت نگرفته است. به منظور بررسی تأثیر عملیات حرارتی (annealing) بر رهایش، نانوالیاف پلی(¬لاکتیک¬اسید) حاوی درصدهای مختلف تیرام تحت عملیات حراتی قرار گرفتند و با رهایش تیرام از آن¬ها با رهایش از نانوالیاف بدون عملیات حرارتی مقایسه گردید. نتایج xrd نیز نشان داد که بستر پلیمری حاوی تیرام بدون عملیات حرارتی از بلورهای بسیار ریز تشکیل شده است ولی بعد از عملیات حرارتی تیرام دچار تبلور شده¬. رهایش تیرام در آب دیونیزه پس از طی زمان¬های مشخص انجام گرفته شد و به منظور اندازه¬گیری رهایش آفت¬کش تیرام از نانوالیاف پلی¬(لاکتیک¬اسید) قبل و بعد از عملیات حرارتی از روش اسپکتروفتومتری uv استفاده شد. نتایج نشان داد که مکانیزم رهایش تیرام از نانوالیاف بدون عملیات حرارتی فیکی و برای نانوالیاف بعد از عملیات حرارتی غیرفیکی است. همچنین میزان رهایش و سرعت رهایش تیرام از نانوالیاف تحت عملیات حرارتی، کمتر و آرام¬تر از نانوالیاف بدون عملیات حراتی بود. بنابراین بر اساس نتایج گرفته شده از رهایش کنترل شده¬ی تیرام از نانوالیاف پلی(¬لاکتیک¬اسید)، می¬توان از روش الکتروریسی برای تولید بستر پلیمری برای رهایش کنترل شده¬ی تیرام برای مدت طولانی به عنوان یک سیستم رهایش کنترل شده در کاربردهای کشاورزی استفاده نمود.
محمد احمدی نفیسه پورجواد
شته سبز انار aphis punicae (hem., aphididae) از مهم ترین آفات انار می باشد که با تغذیه از شیره گیاهی و همچنین ترشح عسلک فراوان خسارت ایجاد می کند. جهت مطالعه تغییرات فصلی جمعیت این آفت طی دو منطقه از اصفهان در دو سال متوالی و به صورت هفتگی از درختان آلوده نمونه برداری شد و در فصل زمستان تلفات مرحله تخم بررسی گردید. فراسنجه های مهم رشد جمعیت و باروری شته انار در شرایط صحرایی با استفاده از قفس برگی و در قالب جدول زندگی تعیین شد. برای بررسی تاثیر رقم درخت انار بر نوسانات فصلی و ویژگی های زیستی شته انار، نمونه برداری ها از روی ده رقم انار به صورت هفتگی انجام شد و فراسنجه های مهم جدول زندگی شته بر روی رقم های شیشه پگ، رباب و شهرضا تعیین گردید. تاثیر تنش خشکی در سه سطح (بدون تنش، متوسط و شدید) و تاثیر دما در چهار سطح (19، 22، 25 و 27 سلسیوس) بر روی رشد و نمو و پارامترهای جمعیتی شته انار به ترتیب در گلخانه و آزمایشگاه در قالب جدول زندگی مطالعه شد. همچنین در این تحقیق دشمنان طبیعی این شته با نمونه برداری های هفتگی جمع آوری و شناسایی شدند و نوسانات فصلی چند گونه از آنها مطالعه و با نوسانات فصلی شته انار مقایسه گردید. نتایج نشان داد که اولین پوره ها در دهه دوم فروردین و اولین ماده های بالدار در دهه اول اردیبهشت روی درختان ظاهر شدند. جمعیت شته های زنده زا در اردیبهشت سریعاً افزایش یافت و در خرداد روند نزولی را طی نمود. از اواسط پاییز ماده های جنسی بی بال و نرهای بالدار ظاهر شدند و اولین تخمگذاری ها در نیمه دوم آبان بر روی سرشاخه انجام شد. نرخ ذاتی افزایش جعیت (rm)، نرخ متناهی افزایش جعیت (?)، نرخ خالص تولید مثل (r0) و متوسط مدت زمان یک نسل (t) در شرایط صحرایی و در بهار به ترتیب 010/0±258/0 در روز، 013/0±295/1در روز، 320/1±9/14 پوره و 27/±45/10 روز به دست آمد. بیشترین و کمترین تراکم جمعیت شته به ترتیب بر روی رقم رباب شیراز و رقم رودبار مشاهده شد. در بررسی ویژگی های زیستی، بیشترین طول دوره پورگی و بیشترین مدت زمان طول یک نسل مربوط به رقم شهرضا و کوتاه ترین مدت زمان طول یک نسل روی رقم شیشه پگ بود. همچنین کوتاهترین دوره پورگی، بیشترین نرخ رشد ذاتی افزایش جمعیت و بیشترین نرخ متناهی افزایش جمعیت، درسطح تنش خشکی متوسط دیده شد. این شته در دمای 22 درجه سلسیوس بیشترین و در دمای 27 درجه کمترین میزان بقا را داشت. در این پژوهش، دمای آستانه حداقل برای این شته 33/7 درجه سلسیوس محاسبه گردید. شانزده گونه دشمن طبیعی برای شته انار شناسایی شد که شامل هفت گونه کفشدوزک از خانواده coccinellidae، دو گونه لارو مگس گل از خانواده syrphidae، یک گونه مگس شکارگر از خانواده chamaemyiidae، همچنین تعداد سه گونه زنبور پارازیتوئید از خانواده braconidae، یک گونه از خانواده encyrtidae ، pteromalidae و figitidae بودند. فراوانی فصلی دشمنان طبیعی از نظر اوج ظهور با جمعیت شته تقریباً همزمانی داشت.
مهرناز امانی بنی جهانگیر خواجه علی
بهترین نماینده بندپایان در خاک، کنه ها هستند، چون کنه ها بیشترین تنوع را از نظر نیچ اکولوژیکی و رفتار دارا هستند. اولین گام در بررسی تنوع زیستی، بررسی فونستیک و شناسایی گونه های موجود در منطقه می باشد. در این تحقیق، نمونه برداری هایی به منظور تعیین فون کنه های خاکزی میان استیگمایان در دو شهرستان شهرکرد و سامان انجام شد و از راسته میان استیگمایان 12 خانواده، 17 جنس و 24 گونه شناسایی گردید. گونه multidentorhodacarus denticulates برای دومین بار از ایران گزارش می گردد. فراوانی و تنوع زیستی کنه های راسته میان استیگمایان خاکزی در باغات و زمین های زراعی در هشت ایستگاه در شهرستان های سامان و شهرکرد به مدت شش ماه مورد ارزیابی قرار گرفت. در هر ایستگاه مقایسه بین باغ و زمین زراعی انجام شده است. تنوع زیستی کنه های میان استیگمایان خاکزی در مناطق مورد مطالعه با استفاده از شاخص های تنوع زیستی محاسبه و با آزمون تجزیه واریانس مورد مقایسه قرار گرفتند. مقادیر شاخص های تنوع زیستی در ماه های مختلف حاکی از آن است که در ماه های گرم سال تنوع کنه های خاکزی میان استیگما نسبت به فصول سرد سال بیشتر است. در اغلب موارد مقادیر شاخص ها برای باغات بیشتر از مزارع بود. در مزارع متناسب با فصل برداشت، مقادیر شاخص ها کاهش یافته که احتمالا تخریب بافت خاک توسط ادوات کشاورزی از دلایل آن بشمار می رود. شاخص تنوع شانون- وینر کنه های میان استیگمای خاکزی بین مزارع و باغات در ایستگاه های مورد مطالعه از تفاوت معنی داری برخوردار بود. بیشترین مقدار این شاخص در شهرستان سامان مربوط به کد بادام/جو، محصول بادام (40/1) و کمترین مربوط به شهرستان سامان کد بادام/جو و محصول جو (16/0) بوده است. شاخص غنای گونه ای مارگالف برای باغ بادام کد بادام/جو در شهرستان سامان با مقدار 78/1 بیشتر از سایر مناطق بود. بیشترین مقدار شاخص سیمپسون در شهرستان سامان مربوط به تاکستان مو (35/6) و کمترین مربوط به مزرعه گندم کد گردو/گندم (97/1) بوده است. در این بررسی مقدار مواد آلی خاک نیز محاسبه شد که بیشترین میزان میانگین مواد آلی خاک مربوط به تاکستان مو در شهرستان سامان (%12/2) وکمترین مقدار آن مربوط به مزرعه گندم کد نارون/گندم (41/0) واقع در شهرستان شهرکرد می باشد. شواهد مبنی بر آن است که در مناطقی که میزان مواد آلی خاک بیشتر است، تعداد کنه های خاکزی میان استیگما نیز بیشتر است. در این بررسی معادله خط رگرسیون و ضریب تبیین میان میزان مواد آلی خاک و شاخص های تنوع زیستی کنه های میان استیگمای خاکزی محاسبه شد. میزان ضریب تبیین (898/0=2r) میان مقدار مواد آلی خاک و شاخص غنای گونه ای مارگالف بیشتر از سایر شاخص ها بود که بیان کننده همبستگی بالا میان این دو متغیر می باشد. مقادیر ضریب تبیین برای شاخص شانون- وینر (882/0=2r) و فراوانی کنه های میان استیگمای خاکزی (63/0=2r) محاسبه شد. بین میزان مواد آلی خاک و شاخص سیمپسون رابطه همبستگی ضعیفی مشاهده شد.
اشرف مسعودمقام نفیسه پور جواد
ایران یکی از مراکز اصلی تنوع ژنتیکی گونه های اهلی و وحشی گلرنگ است. مهمترین آفت گلرنگ در آسیا و اروپا مگس گلرنگ acanthiophilus helianthi است که می تواند رشد و تولید غوزه ی گلرنگ را متوقف نماید. به منظور بررسی مقاومت و یا حساسیت ژنوتیپ های مختلف گلرنگ به مگس گلرنگ، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 12 ژنوتیپ گلرنگ، سه ژنوتیپ اهلی ac-stirling، c111 وc4110 از گونه ی carthamus tinctorius و پنج ژنوتیپ وحشی، آذری، اراک، شیرازی، همدان و لورک از گونه ی c. oxyacanthus و سه ژنوتیپ وحشی دیگر از گونه های c. lanatus، c. dentatusو c. palaestinus، و یک ژنوتیپ هیبرید حاصل شده از تلاقی بین گونه ای (c111×isfahan) در نسل f7، در سال های 1392و 1393 در 3 تکرار در مزرعه ی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام گرفت. از زمان به غوزه رفتن گلرنگ تا زمان برداشت چهار بار نمونه برداری (در هر کرت20 غوزه به طور تصادفی) صورت پذیرفت. پارامتر های مورد ارزیابی شامل درصد غوزه های آلوده به مراحل مختلف مگس گلرنگ، وزن لارو و شفیره، طول عمر حشرات نر و ماده و درصد شفیره های پارازیته شده بود. در زمان برداشت درصد دانه ها و غوزه های آلوده و میانگین جمعیت مجموع مراحل مگس اندازه گیری شد. با توجه به نتایج در هر دو سال، شفیره و لارو های رشد کرده روی ژنوتیپ ac-stirling بیشترین وزن را به خود اختصاص داد. به طور کلی این ژنوتیپ بیشترین درصد دانه و غوزه های آلوده را داشت. در هر دو سال در ژنوتیپ های وحشی و هیبرید مرگ و میر لارو و شفیره ی بیشتری نسبت به ژنوتیپ های اهلی ثبت گردید. کمترین و بیشترین درصد کاهش عملکرد دانه در بوته در اثر مگس گلرنگ در سال 1392 به ترتیب در ژنوتیپ هیبرید (3/0±7/1) و ac-stirling (1±16)بود. در سال 1393 کمترین درصد کاهش عملکرد دانه در بوته در ژنوتیپ های c. palaestinus (2/0±6/0)، c. lanatus (6/0±7/1) و هیبرید (3/0±9/1) و بیشترین در ژنوتیپ ac-stirling (1±28) دیده شد. در آزمایش غیر انتخابی، رها سازی حشرات کامل نر ( 4عدد) و ماده (4 عدد) به ازای هر بوته، داخل قفس های با ابعاد 2/1 (عرض) × 5/1 (طول) با ارتفاع 2/1 متر انجام شد. در سال اول بیشترین مجموع مرگ و میر لارو و شفیره در ژنوتیپ هیبرید و در سال دوم در ژنوتیپ های آذری و هیبرید مشاهده شد. این مطلب احتمالا بیان کننده ی وجود مقاومت از نوع آنتی بیوز در برخی گونه های وحشی و ژنوتیپ هیبرید می باشد. دیگر آفت گیاه گلرنگ که مقاومت ژنوتیپ های گلرنگ به آن مورد بررسی قرار گرفت (lep: erebidae)eublemma parva بود. شب پره ی eublemma parva در جنوب اروپا، تا آسیای مرکزی یافت می شود و در ایران از روی گلرنگ گزارش شده است. نتایج نشان داد که این آفت پروانه ای ژنوتیپ های زراعی را به ژنوتیپ های وحشی ترجیح می-دهد، همچنین وقتی برخی ژنوتیپ های وحشی مورد حمله قرار گرفتند درصد دانه ی آلوده پایین بود. در این بین ژنوتیپ c. dentatusحساس ترین ژنوتیپ نسبت به سایر ژنوتیپ ها بود، اگر چه درصد غوزه های آلوده در بوته در این ژنوتیپ کم بود ولی بالا-ترین کاهش عملکرد دانه در بوته (1/1±99) در این رقم مشاهده گردید.
نیلوفر چمانی جهانگیر خواجه علی
آفت مهاجم پروانه مینوز گوجه فرنگی(lep.: gelechiidae) tuta absoluta اخیراً وارد ایران شده و به سرعت در تمام مناطق گوجه فرنگی کاری اعم از مزرعه و گلخانه گسترش یافته است و در حال حاضر به عنوان مهمترین آفت گوجه فرنگی در کشور مطرح می باشد. یکی از روش های کنترل پروانه مینوز گوجه فرنگی که امروزه در کشورهای خاستگاه آن و همچنین اروپا مورد توجه روزافزون می باشد کنترل بیولوژیک آن با استفاده از زنبورهای پارازیتوئید جنس (hym.: trichogrammatidae) trichogramma علیه مرحله تخم آفت در کشت های باز و گلخانه است. در این تحقیق چهار جمعیت از زنبورهای پارازیتوئید جنس trichogramma جمع آوری و با استفاده از خصوصیات مرفولوژی و توالی یابی منطقه its2 شناسایی شدند. این جمعیت ها شامل دو جمعیت از گونه t. brassicae که یکی از آنها به طور کامل به باکتری wolbachia آلوده بود، یک جمعیت از گونه t. evanescence و یک جمعیت از گونه t. sp. بود. به منظور ارزیابی پتانسیل جمعیت های مختلف زنبور تریکوگراما برای کنترل پروانه مینوز گوجه فرنگی، چهار آزمایش مستقل طراحی شد. در آزمایش اول خصوصیات زیستی و پارامترهای رشد جمعیت در قالب جدول زندگی باروری بر روی میزبان آزمایشگاهی ephestia kuehniella در شرایط دمایی 1±25 درجه ی سلسیوس ، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی و رطوبت نسبی 10±70 درصد بررسی شد. نتایج نشان داد بین ویژگی های زیستی و پارامترهای چهار جمعیت اختلاف معنی داری از لحاظ آماری وجود دارد، بطوریکه در مقایسه جمعیت ها با در نظر گرفتن صفاتی مانند میزان مرگ و میر قبل از بلوغ، تعداد تخم های پارازیته شده، درصد ظهور حشرات کامل، نرخ ذاتی رشد، نرخ خالص افزایش جمعیت و میانگین طول یک نسل،گونه t. sp. و پس از آن گونه t. evanescence بالاترین کارایی را نشان داد. همچنین مشخص شد که آلودگی به باکتری wolbachia در زنبوران متعلق به گونه t. brassicae می تواند تاثیر مثبت بر میزان نرخ ذاتی رشد و نرخ خالص افزایش جمعیت داشته باشد. در آزمایش دوم میزان پارازیتیسم تخم پروانه مینوز گوجه فرنگی بر روی برگ گوجه فرنگی و در شرایط آزمایشگاهی در سه روز اول عمر زنبوران ماده توسط جمعیت های مختلف بررسی شد. نتایج نشان داد که گونه t. evanescens بیشترین میزان پارازیتیسم در طول سه روز را داشته است. همچنین بین روز ها در میزان پارازیتیسم تخم پروانه مینوز گوجه فرنگی اختلاف معنی داری وجود داشت، بطوریکه بیشترین میزان پارازیتیسم در روز اول عمر زنبوان ماده اتفاق افتاد اما اثر متقابل جمعیت و روز معنی داری نشد. از آنجا که یکی از معیارهای مهم در ارزیابی توانایی دشمنان طبیعی، واکنش آنها به تراکم های مختلف میزبان است در آزمایش سوم توانایی پارازیتیسم جمعیت های مختلف زنبور در پاسخ به تراکم های مختلف میزبان (هفت تراکم از تخم پروانه بید آرد) در قالب واکنش های تابعی و در شرایط آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه داده ها نشان داد که واکنش تابعی هر چهار جمعیت نسبت به تراکم های مختلف تخم میزبان از نوع سوم می باشد. در آزمایش چهارم، توانایی پارازیتیسم جمعیت های مختلف زنبور بر روی تخم پروانه مینوز گوجه فرنگی بر روی بوته های گوجه فرنگی در شرایط قفس در گلخانه بررسی شد. تفاوت های مشاهده شده میان جمعیت های مختلف زنبور در شرایط آزمایشگاهی در آزمایش قفس مشاهده نشد و هر چهار جمعیت کارایی یکسانی را در کنترل پروانه مینوز گوجه فرنگی نشان دادند ، بطوریکه همه آنها حدود شش درصد تخم را پارازیته کردند. تفاوت مشاهده شده بین نتایج آزمایشگاهی و نتایج شبه گلخانه ای ممکن است به دلیل عوامل غیر زنده و زنده دیگری بویژه حضور میزبان گیاهی باشد که بر روی رفتار جستجوگری و کارایی زنبورهای تریکوگراما تاثیر گذار است.