نام پژوهشگر: فاطمه میرحسینی
فاطمه میرحسینی محمدجواد مهدوی نژاد
بدون شک طبیعت یکی از بزرگترین الطاف پروردگار برای بشر است. هر روزه تصمیمات و تمهیدات جدیدی در خصوص حفظ و حراست از طبیعت و گنج های طبیعی به عنوان عملکردی نو، برای زندگی بهتر ساکنان زمین ارائه میگردد. آنچه بحث فلسفی در خصوص طبیعت را برانگیخته است، مسئله موضع گیری انسان ها در قبال طبیعت است و دگرگونی حاصله از عملکرد آنها که نتیجه ای جز بروز هنجار در طبیعت را به همراه ندارد. تحولات ادوار اخیر در روند صعودی صنعتی شدن، بشر را به نوعی در مقابل طبیعت قرار داده است. مواجهه ی علمی و تکنیکی ما با طبیعت، ما را با وضعیتی روبرو ساخته است که از آن تعبیر به بحران طبیعت میکنیم. رو به پایان نهادن منابع مواد خام و انرژی که خوش باورانه گمان می رفت نا محدودند و یا ترمیم پذیر، تخریب منابع و مناطق اقلیمی، منقرض شدن فزاینده ی گونه های جانوری و گیاهی، بحران جمعیت، فرآیندهای جهانی شدن، مصرف گرایی بشر را به بهره گیری افراطی از طبیعت سوق داده است و نظایر آن پدیده هایی است که به گونه ای روز افزون از طریق رسانه های گروهی از آنها آگاه میشویم که گواهی جز تهدید حیات بشریت را به همراه ندارد و ابعاد آن شاید از تخریب ناشی از سلاح های کشتار جمعی جهانی، کمتر نیست. در این میان،لزوم ارائه یک دیدگاه نو در خصوص بقای پایدار و تلاش برای حفاظت و بهره مندی سازگار از طبیعت، به عنوان بزرگترین دایره ی بسته ی زندگی، اجتناب ناپذیر است8. انسان از بدو تولد با طبیعت زیسته و زندگی میکند و در عین حال برای حیات بهتر خویش در آن معماری میکند. در واقع رابطه ی تثلیث انسان و طبیعت، معماری است که درک چگونگی استفاده از طبیعت در ساخت محیط های انسان ساخت خود را جلوه میدهد. برای درک رابطه ی ساختن با محیط، ابتدا بایستی دیدگاه انسان نسبت به محیط و در کل نسبت به طبیعت مشخص گردد. اساس ساختن، دست اندازی به طبیعت است. نوع دست اندازی به طبیعت، ارتباط بسیار نزدیک با طرز تفکر بشریت نسبت به طبیعت دارد که این تفکر، برگرفته از فرهنگ است.