نام پژوهشگر: ارسلان دمیرچی
رضا نوری ارسلان دمیرچی
آثار فعالیت ورزشی ترکیبی بر برخی شاخص های آنتروپومتریک، فیزیولوژیک و بیومارکرهای خون زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی آثار فعالیت ورزشی ترکیبی بر برخی شاخص های آنتروپومتریک، فیزیولوژیک و بیومارکرهای خون زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان بود. بدین منظور 29 زن یائسه ی [با میانگین وزنی 22/5 ± 26/57 و میانگین قد 062/0 ± 56/1] مبتلا به سرطان پستان که جراحی، شیمی درمانی و پرتودرمانی دریافت کرده و در حال حاضر تحت دارودرمانی بودند، به دو گروه تجربی و شاهد تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 15 هفته و هر هفته 4 جلسه [دو جلسه پیاده روی و 2 جلسه تمرین مقاومتی] به فعالیت ورزشی پرداختند. در این مدت گروه شاهد در هیچ برنامه ی فعالیت ورزشی یا بدنی شرکت نکردند. کیفیت زندگی، وزن بدن، bmi، whr، vo2peak، ضربان قلب استراحت، قدرت بیشینه، سطوح گلوکز و انسولین ناشتا، مقاومت انسولینی، سطوح igf-1، igfb-1، igfb-3، نسبت igf-1 به igfb-3، سطوح استرادیول و پروژسترون، سطوح هورمون جنسی متصل به گلوبولین [shbg]، سطوح سوپراکسید دیسموتاز [sod] در پلاسما و گلوتاتیون پراکسیداز [gpx] در سرم پیش و پس از 15 هفته در هر دو گروه شاهد و تجربی مورد اندازه گیری قرارگرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس [ancova] تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنی داری در این پژوهش کم تر از 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها حاکی از عدم اثر معنی دار فعالیت ورزشی بر کیفیت زندگی [21/0 p=] و ابعاد آن در زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان بود [05/0 p>]. فعالیت ورزشی بر وزن بدن [028/0 p=]، bmi [019/0p=]، whr [010/0 p=]، ضربان قلب استراحت [013/0 p=]، vo2peak [000/0 p=] و قدرت بیشینه ی پایین تنه [017/0p=]، سطوح گلوکز ناشتا [033/0p=]، انسولین ناشتا [008/0p=]، سطوح igf-1 [001/0p=]، سطوح igfbp-3 [000/0p=]، نسبت مولار igf-1 به igfbp-3 [000/0p=]، سطوح استرادیول [002/0p=] و پروژسترون [001/0p=]، سطوح shbg [015/0p=] و سطوح gpx [030/0p=] زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان به طور معنی دار اثر داشت. از طرفی، فعالیت ورزشی بر مقاومت انسولینی [197/0p=]، سطوح igfbp-1 [ 652/0p=] و sod [224/0p=] زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان اثر معنی دار نداشت. با این حال، پس از 15 هفته در گروه تجربی مقاومت انسولینی کاهش و سطوح sod افزایش یافت. یافته های این پژوهش نشان داد که فعالیت ورزشی می تواند برخی از عوامل خطرزای بازرخداد سرطان پستان را در زنان یائسه ای که تحت درمان قرار گرفته اند، تعدیل کند.
حمید مولایی ارسلان دمیرچی
هدف این تحقیق، بررسی و مقایسه نیمرخ فیزیولوژیک، آنتروپومتریک و روان شناختی ورزشکاران رشته های هندبال، بسکتبال و والیبال بود. بدین منظور، 60 نفر از بازیکنان و در هر رشته ورزشی، 20 ورزشکار مرد، مورد بررسی قرار گرفتند. شاخص های آمادگی جسمانی، شامل استقامت عضلانی،قدرت عضلانی، سرعت، چابکی، انعطاف پذیری، توان هوازی و توان بی هوازی بود. برای بررسی نیمرخ آمادگی روانی، ویژگی های انگیزش، تمرکز، کنترل حالات روانی، تصویرسازی ذهنی و هدفمندی ورزشکاران، اندازه گیری شد. از آزمودنی ها اندازه گیری های آنتروپومتریک از قبیل قد، وزن، چربی زیر پوستی، طول اندام ها، محیط اندام ها و پهنای اندام های بدن به عمل آمد. پس از تعیین شاخص های آمار توصیفی (جداول، میانگین ها و انحراف استانداردها)، از آزمون های استنباطی(anova، tukey، wallis- kruskal و whitney-(u mann برای مقایسه ورزشکاران سه رشته ورزشی استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد از میان فاکتورهای فیزیولوژیکی، قدرت عضلانی و انعطاف پذیری بازیکنان هندبال و والیبال بیشتر از بازیکنان بسکتبال است(05/0>p). از سوی دیگر، توان عضلانی بسکتبالیست ها و والیبالیست ها بیشتر از هندبالیست ها بود(05/0>p) و توان هوازی ورزشکاران هندبال و بسکتبال بیشتر از ورزشکاران والیبال مشاهده شد(05/0>p). سرعت و توان بی هوازی بسکتبالیست ها بیشتر از هندبالیست ها بود(05/0>p)، در حالی که تفاوت معنی داری در استقامت عضلانی و چابکی ورزشکاران این سه رشته ورزشی مشاهده نشد(05/0>p). در اندازه گیری های به عمل آمده از فاکتورهای آنتروپومتریکی، بیشتر اندام های بازیکنان بسکتبال بلندتر از بازیکنان هندبال بود(05/0>p). محیط اعضای بسکتبالیست ها در بیشتر اندام ها، بزرگ تر از هندبالیست ها و والیبالیست ها بود(05/0>p). بر اساس دیگر یافته های تحقیق، پهنای مچ دست و آرنج هندبالیست ها بیشتر از بسکتبالیست ها و والیبالیست ها بود(05/0>p). قد ایستاده و قد نشسته ورزشکاران بسکتبال و والیبال بلندتر از ورزشکاران هندبال بدست آمد(05/0>p)، در حالی که ورزشکاران این سه رشته ورزشی، تفاوت معنی داری در سن و درصد چربی بدن نشان ندادند(05/0>p). از میان فاکتورهای روانی، تفاوت معنی داری در بیشتر فاکتورهای آمادگی روانی ورزشکاران هندبال، بسکتبال و والیبال مشاهده نشد(05/0>p)، در حالیکه اعتماد به نفس بازیکنان بسکتبال بیشتر از ورزشکاران والیبال بود(05/0>p). بسکتبالیست ها ویژگی های فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی بالاتری داشته و در این ویژگی ها، هندبالیست ها نتایج پایین تری را نشان دادند(05/0>p)؛ مربیان هندبال باید به تقویت این فاکتورها در تیم های ورزشی خود بپردازند. ورزشکاران هندبال، بسکتبال و والیبال، در ویژگی های روانی انگیزش، اعتماد به نفس و تصویرسازی ذهنی، مهارت های بالایی داشتند؛ درصورتی که در ویژگی های تمرکز، کنترل حالات روانی و هدفمندی، امتیازهای نسبتا خوبی داشتند. مربیان هندبال، بسکتبال و والیبال، بهتر است به تقویت ویژگی های روانی تمرکز، کنترل حالات روانی و هدفمندی ورزشکاران بپردازند. واژگان کلیدی: آمادگی جسمانی، طول اندام ها، پهنای اندام ها، محیط اندام ها، پرسشنامه sasi psych
علی اندام فرهاد رحمانی نیا
شیوع بالای چاقی میان کودکان و نوجوانان نگران کننده است. ارزیابی ازbmi دانش آموزان توسط مدرسه و آگاهی والدین به عنوان راهکار پیشگیری از چاقی پیشنهاد شده است. این پژوهش به بررسی واکنش والدین در مورد رده وزنی و آمادگی جسمانی فرزندشان پس از آگاهی از آن می پردازد. پس از اندازه گیری قد، وزن و آزمون های آمادگی جسمانی دانش آموزان، نامه ای حاوی جزئیات نتایج bmi و آمادگی جسمانی دانش آموزان برای والدین ارسال شد. به همراه نامه، برای والدین پرسشنامه ای ارسال شد که واکنش والدین را در پاسخ به وضعیت وزنی و آمادگی فرزندشان ارزیابی می کرد. از آزمون خی دو( 2? ) برای ارزیابی تفاوت های معنی دار براساس وضعیت وزنی و نوع مدرسه دانش آموزان و ویژگی های دموگرافیک ( تحصیلات، درآمد ماهیانه ) والدین استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که بیشتر والدین می خواستند تا سالانه از وضعیت وزنی و آمادگی جسمانی فرزندشان آگاه شوند و 91 % گزارش کردند که این اطلاعات برای آنان خیلی مهم است. 5/35 % والدین از وضعیت وزنی فرزندشان نگران نبودند و نسبت به دیگر رده های وزنی، والدین دانش آموزان چاق نگرانی بیشتری از وضعیت وزنی فرزندشان نشان دادند ( 01/0 p < ). والدین تمایل داشتند خدمات پزشکی ( 8/39 % )، فعالیت های تغذیه ای (9/33 % ) و فعالیت های جسمانی(5/83 %) برای کنترل وزن فرزندشان ارائه کنند. بین تمایل والدین برای آغاز برنامه های کنترل وزن براساس رده وزنی دانش آموزان تفاوت معنی داری داشت( 01/0p < ). بیشتر والدین می خواستند برای حفظ و یا بهبود آمادگی فرزندشان کاری کنند و فرزندشان در فعالیت های فوق برنامه ورزشی شرکت کند. برنامه والدین برای بهبود آمادگی جسمانی فرزندشان براساس ویژگی های دموگرافیک والدین و دانش آموزان تفاوت معنی داری داشت. والدین در واکنش به نامه می خواستند اقدامی انجام دهند. آگاهی بخشی والدین از رده وزنی و آمادگی فرزندشان می تواند روشی مفید برای پیشگیری از چاقی باشد.
هیوا حسینی بهمن میرزایی
هدف این پژوهش عبارت است از تعیین نیمرخ فاکتورهای آمادگی جسمانی فوتبالیست های منتخب استان کردستان و مقایسه آن با نورم تیم ملی فوتبال. بدین منظور 25 نفر از بازیکنان فوتبال لیگ استان کردستان (سن 35/3±08/22 سال، وزن 38/7±13/70 کیلوگرم، قد 61/6±32/177 سانتی متر و bmi 29/1±28/22 کیلوگرم بر مجذور متر) به طور تصادفی برای شرکت در مطالعه حاضر انتخاب شدند. شاخص های آمادگی جسمانی شامل انعطاف پذیری با استفاده از آزمون خمش به جلو، سرعت با استفاده از آزمون 40 یارد، چابکی با استفاده از آزمون ایلینویز، توان عضلانی پاها با استفاده از آزمون پرش سارجنت و توان هوازی (vo2max) با استفاده از آزمون دوی 12 دقیقه کوپر قبل از شروع لیگ استان اندازه گیری شدند. همچنین، برای مقایسه میانگین ها از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد میانگین انعطاف پذیری 6/2±68/35 سانتی متر، رکورد سرعت در 40 یارد 12/0± 94/4 ثانیه، چابکی 57/0± 29/16 ثانیه، پرش سارجنت 00/6±52/45 سانتی متر و توان هوازی (vo2max) 90/1 ± 27/52 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در دقیقه بود. به طور کلی یافته های این پژوهش نشان داد که آمادگی جسمانی بازیکنان فوتبال استان کردستان تفاوت معنا داری با بازیکنان تیم ملی نداشت. بنابراین مربیان تیم های استان کردستان می توانند علاوه بر حفظ آمادگی جسمانی آن ها بر روی جنبه های دیگر آمادگی( آمادگی تکینیکی، تاکتیکی و روانی ) تأکید کنند تا زمینه های پیشرفت فوتبال این استان فراهم شود.
زهرا آقابابایی ارسلان دمیرچی
چکیده هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه تأثیر سه روش تمرینی منتخب پلایومتریک، مقاومتی با وزنه و ترکیبی پلایومتریک- با وزنه بر توان انفجاری پا، قدرت عضلانی اندام تحتانی و چابکی دختران تمرین کرده بود.44 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی با میانگین و انحراف استاندارد سنی 80/1±39/21 سال، وزن 37/7± 18/57 کیلوگرم و قد 46/5± 162 سانتی متر، بدون سابقه آسیب در اندام تحتانی و با شرط نداشتن برنامه منظم تمرینی پلایومتریک و مقاومتی با وزنه در 6 ماه گذشته انتخاب شدند و به صورت تصادفی به چهار گروه پلایومتریک(10n=)، مقاومتی با وزنه(11n=)، ترکیبی پلایومتریک- مقاومتی با وزنه(11n=) و کنترل (12n=) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 6 هفته، 2 روز در هفته بر اساس برنامه تمرینی تنظیم شده به فعالیت پرداختند. گروه پلایومتریک ترکیبی از تمرینات پرشی، لی لی ها و پرش از روی جعبه را انجام می داد و تمرینات گروه با وزنه شامل پرس پا، خم شدن زانو، باز شدن زانو و بلند شدن روی پنجه همراه با وزنه بود. گروه ترکیبی پلایومتریک- با وزنه در ابتدا تمرینات پلایومتریک و با فاصله 3 تا 4 دقیقه تمرینات با وزنه را انجام می داد. گروه کنترل در هیچ یک از برنامه های تمرینی شرکت نداشت و تنها به فعالیت های عملی مربوط به رشته خود می پرداخت. توان انفجاری پا با استفاده از آزمون پرش سارجنت و قدرت عضلانی اندام تحتانی با 1rm پرس پا و چابکی با آزمون 9×4 متر، پیش و پس از دوره تمرینی اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آماری توصیفی، آزمون t همبسته، تجزیه و تحلیل واریانس در سطح معنی داری (05/0p?) استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که هر سه روش تمرینی تأثیر معنی داری بر افزایش توان انفجاری پا، قدرت عضلانی و چابکی آزمودنی ها داشته است(05/0p<)؛ با وجود این، بین سه روش تمرینی بر متغیرهای وابسته اختلاف معنی داری وجود نداشت. به طور کلی، با توجه به یافته های پژوهش احتمالا می توان بیان کرد که هر سه شیوه تمرینی پلایومتریک، با وزنه و ترکیبی پلایومتریک- با وزنه تأثیر مشابهی بر متغیرهای توان انفجاری، قدرت عضلانی و چابکی داشتند.
سید حسین شریفی ارسلان دمیرچی
هدف از این مطالعه، ارزیابی میزان فعالیت بدنی، الگوها و عادتهای غذایی مردان شهر اراک و تعیین رابطه آنها با شیوع چاقی و سلامت عمومی می باشد. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 400 نفر از مردان 20 تا70 ساله شهر اراک با روش نمونه گیری خوشه ای- تصادفی و با مراجعه به منازل، مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات فردی نمونه ها توسط پرسشنامه و از طریق مصاحبه جمع آوری شد. برای ارزیابی میزان فعالیت بدنی از پرسشنامه فعالیت بدنی بک، تعیین الگوها و عادتهای غذایی از پرسشنامه تغذیه آدامی و کوردرا و برای ارزیابی سلامت عمومی از پرسشنامه 12 سوالی سلامت عمومی (ghq) استفاده شد. وزن نمونه ها با ترازوی عقربه ای استاندارد و قد با استفاده از متر نواری اندازه گیری شد. برای تعیین شیوع چاقی، شاخص توده بدنی (bmi) محاسبه و مقادیر بین 25 تا 9/29 دارای اضافه وزن و 30 و بیشتر به عنوان چاقی در نظر گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کروسکال والیس، خی دو، یومن ویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن در سطح اطمینان 95 درصد استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss (نسخه 16) انجام شد. یافته ها نشان داد که گروه سنی 51 تا 70 سال نسبت به گروه های سنی دیگر کمترین میزان فعالیت بدنی و بیشترین bmi را داشت. بین فعالیت بدنی و الگوهای غذایی رابطه مثبتی وجود داشت (05/0?p) امّا بین فعالیت بدنی و عادتهای غذایی رابطه معنی داری مشاهده نشد. همچنین بین فعالیت بدنی و سلامت عمومی رابطه مثبتی وجود داشت (05/0?p). شیوع اضافه وزن و چاقی به ترتیب 05/21 و 02/9 درصد بود و با افزایش سن و کاهش فعالیت بدنی بیشتر می شد (05/0?p). طبقه چاق کمترین میزان فعالیت بدنی را داشت و بین الگوهای غذایی در طبقات مختلف bmi رابطه معنی داری وجود داشت (05/0?p). رابطه بین عادتهای غذایی در طبقات مختلف bmi معنی دار نبود. بین چاقی و وضعیت تأهل رابطه مثبتی مشاهده شد (05/0?p) اما این رابطه با سطح تحصیلات، درآمد، مصرف سیگار، سابقه بیماری های قلبی( فردی و خانوادگی) و وضعیت مسکن معنی دار نبود. در مجموع، یافته ها نشان داد انتخاب شیوه زندگی با میزان فعالیت بدنی پایین و الگوها و عادتهای غذایی ناسالم، موجب افزایش وزن، چاقی و کاهش سلامت عمومی می شود. بنابراین ضروری است برنامه ریزی مناسب برای دستیابی به راهکارهای عملی به منظور ارتقا دانش عمومی در زمینه سلامتی و اصلاح شیوه زندگی در جهت افزایش فعالیت بدنی و نیز بهبود تغذیه جامعه صورت پذیرد.
یازگلدی نظری ارسلان دمیرچی
هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر فعالیت هوازی حاد بر تغییرات آنتی اکسیدانهای بزاقی مردان غیر ورزشکار بود. برای این منظور 10 پسر غیر ورزشکار دانشگاهی (سن 6/1±2/21 سال، وزن 1/10±62/68 کیلوگرم، چربی بدنی 9/2±75/16 درصد، قد 7/6±3/174 سانتی متر، حداکثر اکسیژن مصرفی 4/2±54/37 میلی لیتر بر کیلوگرم بر دقیقه و شاخص توده بدنی 28/2±51/22 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت نمودند. آزمودنی ها روی نوارگردان با استفاده از آزمون استراند تا سر حدّ واماندگی دویدند و نمونه های بزاقی بصورت غیر تحریکی در سه مرحله شامل قبل، بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت برای اندازه گیری تغییرات فعالیت آنتی اکسیدانی آنزیم های پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز و همچنین تغییرات غلظت اسید آسکوربیک جمع آوری و بررسی شد. پس از اطمینان از طبیعی بودن توزیع داده ها با استفاده از آزمون کلموگراف-اسمیرنف، نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که فعالیت آنزیم پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت ورزشی افزایش معنی داری داشت (05/0>p)؛ ولی فعالیت آنزیم کاتالاز بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت کاهش معنی داری داشت (05/0>p)، غلظت اسید آسکوربیک نیز بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنی داری نشان داد ولی یک ساعت پس از فعالیت افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0>p). نتیجه گیری حاصل از پژوهش حاضر نشان می دهد، فعالیت هوازی تا سر حدّ واماندگی در مردان غیر ورزشکار، باعث افزایش آنتی اکسیدانهای مهم بزاقی نظیر آنزیم های پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز و غلظت اسید آسکوربیک می شود ولی منجر به کاهش فعالیت آنزیم کاتالاز می شود. واژه های کلیدی: فعالیت هوازی حاد، بزاق، آنتی اکسیدان
جواد مهربانی ارسلان دمیرچی
چکیده تجمع بیش از حد تود? چربی موجب افزایش غلظت برخی ادیپوسایتوکاین هایِ التهابی در خون مانند لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا می شود. افزایش غلظت این سایتوکاین ها، به عنوان عوامل مهم پیش بینی کنند? برخی اختلالات و بیماری های متابولیک مانند مقاومت انسولینی و دیابت-2 معرفی شده است. فعالیت بدنی منظم یکی از روش های کاهش این سایتوکاین ها و مقاومت انسولینی است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر دو شدت تمرین هوازی بر تغییرات لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا و نیز شاخص مقاومت انسولینی (homa-ir) روی 27 مرد چاق غیرفعال (سن = 5 ± 9/43 سال، شاخص تود? بدن = 5/1 ± 8/31 کیلوگرم/مترمربع و vo2max = 8/1±8/31 ml/kg/min) که از بین افراد داوطلب به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. شرکت کنندگان به سه گروه مساوی شدت متوسط (گروه اول)، شدت بالا (گروه دوم) و بی تمرین (گروه سوم) تقسیم شدند. گروه های تمرین در یک برنام? دویدن روی نوارگردان (12 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه) شرکت کردند. شدت تمرین برای گروه اول برابر با 55-45 و برای گروه دوم برابر با 75-65 درصد vo2max بود. یافته ها نشان داد 12 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنی داری در مقادیر لیپوکالین-2 سرُم (از 2/11±1/53 به 1/8±5/43 g/lµ) آزمودنی های گروه دوم شده بود (05/0p<) و این کاهش، نسبت به گروه های اول (از 3/10±2/52 به 5/8±5/47 g/lµ) و سوم (از 7/9±1/54 به 9/11±2/53 g/lµ) تفاوت معنی داری را نشان -داد (05/0p<). کاهش معنی داری در مقادیر لیپوکالین-2 گروه اول مشاهده نشد. علاوه بر این، تمرین هوازی کاهش معنی داری را در مقادیر اینترلوکین-1 بتا گروه های اول (از 315±51/1721 به 218±85/1429 pg/ml) و دوم (از 289±26/1684 به 302±12/1344 pg/ml) ایجاد کرده بود (05/0p<). در میزان کاهش بین دو گروه، تفاوت معنی داری دیده نشد؛ اما نسبت به گروه بی تمرین (از 254±65/1701 به 272±82/1711 pg/ml) به طور معنی داری کمتر بود (05/0p<). شاخص مقاومت انسولینی نیز در دو گروه شدت متوسط (از 8/0±01/3 به 8/0±61/2 homa-ir) و شدت بالا (از 9/0±87/2 به 6/0±84/1 homa-ir) به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0p<) و نسبت به گروه بی تمرین (از 7/0±95/2 به 9/0±11/3 homa-ir) اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0p<). رابط? معنی داری بین لیپوکالین-2 و homa-ir در گروه 2 مشاهده شد و در سایر گروها این رابطه معنی دار نبود. همچنین، رابط? معنی داری بین اینترلوکین-1 بتا و homa-ir در دو گروه تمرین وجود داشت. رابط? معنی داری نیز بین اینترلوکین-1 بتا و لیپوکالین-2 در هر دو گروه تمرین مشاهده شد (05/0p<). به طور کلی، یافته ها نشان داد اجرای 12 هفته تمرین با شدت 75-65 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی، برخلاف تمرین با شدت پایین تر (55-45 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی)، توانسته موجب کاهش مقادیر سرُمی لیپوکالین-2 در مردان چاق میانسال شود. در حالی که، مقادیر اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت انسولینی در هر دو شدت تمرین، کاهش یافته بود. این نتایج پیشنهاد می کند برای کاهش مقادیر لیپوکالین-2، نسبت به اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت انسولینی، علاوه بر کاهش وزن، احتمالاً به تمرین با شدت بالاتری از 55-45 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی نیاز است و احتمالاً کاهش در مقادیر لیپوکالین-2 و اینتر لوکین-1 بتا در شدت 75-65 درصد بیشین? اکسیژن مصرفی پس از سه ماه تمرین، با تغییرات وزن بدن و بهبود شرایط متابولیک ناشی از تمرین، همراه بوده است.
راضیه رضایی حمید محبی
یائسگی مرحله ای از زندگی زنان می باشد که با تغییرات نامطلوبی در آن ها همراه است. مشخص شده است که فعالیت بدنی می تواند تاثیرات مفیدی بر سلامتی افراد داشته باشد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر فعالیت بدنی بر برخی شاخص های آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی و متابولیکی زنان یائسه و غیر یائسه بود. بدین منظور، تعداد 35 زن در گروه های یائسه فعال (18n=) با دامنه سنی 9/3±2/52 سال و یائسه غیر فعال (17n=) با دامنه سنی 6/6±3/58 سال و 42 زن در گروه های غیر یائسه فعال (23n=) با دامنه سنی 5/2±3/43 سال و غیر یائسه غیر فعال (19n=) با دامنه سنی 8/2±2/42 سال از میان زنان شهرستان رشت به صورت غیر تصادفی هدفدار انتخاب شدند. برای اجرای تحقیق، پس از امضای فرم رضایت نامه، پرسش نامه فعالیت بدنی بوچارد برای ارزیابی هزینه انرژی تام و سپس تعیین سطح فعالیت بدنی آزمودنی ها در اختیار آن ها قرار داده شد. سپس قد آزمودنی ها با استفاده از متر نواری و وزن با استفاده از ترازوی دیجیتالی برای ارزیابی شاخص توده بدن، اندازه گیری شد. دور کمر و دور لگن آزمودنی ها برای به دست آوردن نسبت دور کمر به دور لگن با متر نواری اندازه گیری شد. اندازه گیری ضخامت چربی زیر پوستی با روش سه نقطه ای جکسون و پولاک در سه سر بازو، فوق خاصره و ران با استفاده از کالیپر برای تعیین درصد چربی صورت گرفت. همچنین فشار خون سیستولی (sbp) و دیاستولی (dbp) با استفاده از فشار خون سنج جیوه ای اندازه گیری شد. کلسترول تام (tc)، تری گلیسیرید (tg)، لیپوپروتئین کم چگال (ldl-c)، لیپوپروتئین پر چگال (hdl-c) و نسبت کلسترول به لیپوپروتئین پر چگال (tc/hdl-c) با آزمایش10 میلی لیتر خون آزمودنی ها درحالت ناشتا در آزمایشگاه انجام شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تجزیه و تحلیل واریانس (anova) و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که بین زنان یائسه (فعال و غیر فعال) و غیر یائسه (فعال و غیر فعال) در شاخص whr، sbp، dbp، tg، tc، hdl-c، ldl-c و tc/hdl-c تفاوت معنی داری وجود ندارد. اما نتایج آزمون anova و آزمون توکی در مورد bmi و bf نشان داد که این دو شاخص در زنان یائسه و غیر یائسه غیر فعال پایین تر است. این موضوع مورد انتظار نبوده است. ممکن است شدت فعالیت بدنی زنان فعال به اندازه کافی نبوده تا بتواند تاثیر مفید خود را بر چربی بدن و نیمرخ چربی ها داشته باشد. علاوه بر این احتمالا زنان فعال با انگیزه کاهش دادن وزن خود به فعالیت ورزشی منظم پرداخته اند. تغذیه نیز یک عامل تاثیر گذار مهم می باشد. برای ایجاد تاثیر مفید فعالیت بدنی عواملی مانند شدت و مدت فعالیت بدنی و تغذیه آزمودنی ها باید کنترل شود.
فراس حسینو فرهاد رحمانی نیا
چکیده مقدمه و هدف: نیمرخ فیزیولوژیک، شرایط آمادگی عمومی و اختصاصی بازیکنان یک تیم فوتبال را مشخص می کند و عواملی چون شیوه های تمرین، حجم تمرینات، مرحله و دوره مسابقات و دیگر موارد مشابه را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از این پژوهش، بررسی اثر دو الگوی تمرین مقاومتی هرمی مسطح و دو گانه بر شاخص های فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی بازیکنان جوان فوتبال بود. روش شناسی: برای این منظور، 39 فوتبالیست عضو لیگ برتر سوریه به صورت تصادفی انتخاب شده و در 3 گروه کنترل (13=n، سن 6/0±76/17 سال، وزن:4±9/71 کیلوگرم، قد: 5±2/176 سانتی متر، vo2max: 4/1±7/40 میلی لیتر بر کیلوگرم بر دقیقه)، تمرین مقاومتی با الگوی هرمی مسطح (13=n، سن 73/0±16/18 سال، وزن: 3/7±8/73 کیلوگرم، قد: 8/5±1/176 سانتی متر، vo2max: 6/3±3/42 میلی لیتر بر کیلوگرم بر دقیقه) و تمرین مقاومتی با الگوی هرمی دوگانه (13=n، سن 63/0±46/17 سال، وزن: 6±9/71 کیلوگرم، قد: 7/6±1/176سانتی متر، vo2max: 2±2/41 میلی لیتر بر کیلوگرم بر دقیقه) قرار گرفتند. وزن، درصد چربی بدن، شاخص توده بدنی (bmi)،قدرت عضلانی، سطح مقطع عرضی ران، رکورد آزمون های دوی 4×9 متر،دوی سرعت بی هوازی (rast)، پرش عمودی، شنای سوئدی، نشستن و خم شدن به جلو، بازکردن تنه، درازونشست، کشش بارفیکس و بالک در قبل و بعد از 8 هفته تمرینات اندازه گیری شد. آزمودنی های گروه های هرمی مسطح و هرمی دوگانه علاوه بر تمرینات عادی روزانه لیگ به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه در برنامه تمرین مقاومتی شرکت کردند. آزمونی های گروه کنترل هم تمرین عادی روزانه لیگ را انجام می دادند. از آزمون آماری t همبسته برای بررسی اثر هر یک از تمرینات مقاومتی بر متغیرهای مورد مطالعه و از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی و سطح معنی داری (05/0p<) به منظور مقایسه بین سه گروه استفاده شد. یافته ها: نتایج افزایش معنی داری را در توان هوازی هر سه گروه پس از 8 هفته تمرین نشان داد (05/0p<)، اما تفاوت معنی دار بین سه گروه مشاهده نشد. توان بی هوازی با اسید لاکتیک در دو گروه هرمی مسطح و هرمی دوگانه به طور معنی دار نسبت به پیش آزمون افزایش نشان داد (05/0p<). همچنین، درصد افزایش توان در گروه هرمی مسطح به ترتیب 05/17 %و66/31 % بیشتر از گروه هرمی دوگانه و کنترل بود (05/0p<). میانگین تغییرات توان بی هوازی بی اسید لاکتیک در دو گروهای هرمی مسطح و هرمی دوگانه به طور معنی داری نسبت به پیش آزمون افزایش نشان داده (05/0p<) و افزایش معنی داری در این شاخص در دوگروه هرمی مسطح و هرمی دوگانه نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (05/0p<). قدرت عضلانی درهر دو گروه هرمی مسطح و هرمی دوگانه،به طور معنی داری افزایش یافت (001/0p<) همچنین تفاوت معنی داری بین این دو گروه با گروه کنترل مشاهده شد (001/0p<). تمرینات مقاومتی تغییرات معنی داری در شاخص های ترکیب بدنی (شاخص توده بدن، درصد چربی بدن، دور شکم، دور باسن و دور سینه)آزمودنی ها ایجاد نکرد. میانگین رکورد شاخص های استقامت عضلانی (کشش بارفیکس، درازو نشست، شنای سوئدی)، چابکی و حجم عضلات (قطر بازو، محیط بازو، سطح مقطع بازو، سطح مقطع چهار سر ران، سطح مقطع همسترینگ، سطح مقطع ران) پس از تمرینات هرمی مسطح و هرمی دوگانه تغییرات معنی داری داشت (001/0p<). اگرچه میانگین شاخص های انعطاف پذیری (میزان خم و راست کردن تنه) پس از تمرینات هرمی مسطح تغییرات معنی داری داشت (05/0p<)، اما بعد از تمرینات هرمی دوگانه تغییرات معنی داری نداشت (05/0p>). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین مقاومتی در بهبود توان هوازی برتری خاصی نسبت به تمرینات عادی فوتبال ندارد، اما تمرین مقاومتی بدون توجه به الگوی باردهی مورد استفاده در این پژوهش در بهبود توان بی-هوازی موثرتر از تمرینات عادی فوتبال است. همچنین، تمرینات هرمی دوگانه و مسطح در دستکاری قدرت و یا حجم عضلانی مزیتی نسبت به هم ندارند و این امر نظریه های موجود مبنی بر برتری تمرینات هرمی دو گانه برای کسب قدرت و حجم عضلانی بیشتر در ورزشکاران را به چالش می کشد. واژه گان کلیدی: تمرین مقاومتی، توان هوازی، توان بی هوازی، حجم عضله، استقامت عضلانی، بازیکنان جوان فوتبال
محمد جهان مهین ارسلان دمیرچی
نتایج بررسی ها در مورد تأثیر حاد حرکات کششی پویا و کشش ایستا در عملکرد بیشینه عضلانی بالا تنه و پایین تنه کاملاً روشن نیست. به طوری که برخی پیشنهاد می کنند که حرکات کششی پویا نسبت به کشش ایستا تأثیر بهتری بر عملکرد بیشینه دارد، اما در مقابل، برخی محققان یافتند که تفاوتی بین کشش پویا و کشش ایستا وجود ندارد. بر این اساس، هدف از این پژوهش مقایسه تأثیر حاد حرکات کششی پویا و ایستا بر قدرت، استقامت و توان عضلانی بالا تنه و پایین تنه بود. به همین منظور، 12 آزمودنی مرد دانشگاهی غیر ورزشکار با (میانگین سن 06/4 ± 17/23 سال، قد 55/5 ± 17/175 سانتی متر، وزن26/8 ± 33/67 کیلوگرم، چربی بدن 82/1 ± 67/16 درصد و شاخص توده بدنی 13/2 ± 78/21 کیلوگرم بر متر مربع) در سه وضعیت کشش پویا، کشش ایستا و بدون کشش مورد بررسی قرار گرفتند. آزمودنی ها پس از 5 دقیقه دویدن آرام، آزمون های قدرت عضلانی (1rmپرس سینه و پرس پا)، توان عضلانی (پرتاب مدیسنبال و پرش عمودی) و استقامت عضلانی (پرس سینه و پرس پا با 60 درصد از تکرار بیشینه) را در قسمت بالا تنه و پایین تنه بعد از انجام حرکات کششی پویا به مدت (3 ست با 10 تکرار به مدت 10 دقیقه)، حرکات کششی ایستا (3 ست با 25 ثانیه حفظ کشش به مدت 10 دقیقه) و حالت بدون کشش اجرا کردند. کل مدت زمان انجام این پژوهش 3 هفته بود، که در هر هفته یکی از آزمون های قدرت، استقامت و توان عضلانی اندازه گیری شد. در هر هفته 3 جلسه آزمون در دو نوبت صبح و عصر به فاصله استراحتی 48 ساعت بین هر جلسه انجام شد. داده ها با روش آماری anova با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی سیداک با سطح معنی داری 05/0p? مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاضر نشان داد که بین هر دو حالت کشش پویا و کشش ایستا با بدون کشش و بین کشش پویا و ایستا در توان عضلانی بالا تنه اختلاف معنی دار وجود داشت (0/05>p). در حالیکه در پایین تنه بین کشش پویا و بدون کشش و بین کشش پویا با کشش ایستا اختلاف معنی دار وجود داشت (0/05>p) اما بین کشش ایستا و بدون کشش اختلاف معنی دار وجود نداشت. بین هر دو حالت کشش پویا و کشش ایستا با بدون کشش و بین کشش پویا و ایستا در قدرت عضلانی بالا تنه اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0p<). در قسمت پایین تنه بین کشش پویا و بدون کشش اختلاف معنی دار وجود داشت (0/05>p)، ولی بین کشش ایستا و بدون کشش اختلاف معنی دار وجود نداشت. و در نهایت بین حالت کشش پویا و کشش ایستا با بدون کشش و بین کشش پویا و ایستا در استقامت عضلانی بالا تنه و پایین تنه اختلاف معنی دار وجود داشت (0/05>p). بنابراین این پژوهش پیشنهاد می کند که در مجموع استفاده از حرکات کششی قبل از فعالیت موثرتر از حالت بدون کشش است. و همچنین حرکات کششی پویا نسبت به حرکات کششی ایستا تأثیر بهتری بر عملکرد عضلانی بالاتنه و پایین تنه داشت.
سیده فاطمه موسوی بقرآباد ارسلان دمیرچی
هدف از این مطالعه، ارزیابی میزان فعالیت بدنی و وضعیت تغذیه در مردان و زنان بزرگسال شهر رشت و تعیین رابطه آن با چاقی عمومی و موضعی بود. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 200 نفر از مردان و 200 زنان 18 تا 70 سال شهر رشت با روش نمونه گیری طبقه ای – تصادفی و با مراجعه به باشگاه ها و اماکن ورزشی، مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات فردی در مورد نمونه ها با پرسشنامه بین المللی فعالیت بدنی(ipaq) و پرسشنامه وضعیت تغذیه آدامی و کودرا (2003) جمع آوری شد. برای تعیین چاقی عمومی، شاخص توده بدنی (bmi)و برای تعیین چاقی موضعی (شکمی)، نسبت دور کمر به لگن (whr)و دور کمر (wc)محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه (آزمون های f و آزمون توکی)، خی دو و آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد)05/0? .(pیافته ها نشان داد که در مردان گروه سنی 69-60 سال نسبت به گروه های سنی دیگر کمترین میزان فعالیت بدنی و بیشترین میانگین bmi،whrوwc و در زنان نیز گروه سنی 69-60 و 49-40 سال نسبت به گروه های سنی دیگر به ترتیب کمترین میزان فعالیتبدنی و بیشترین میانگین bmi،whrو wcرا داشتند.در زنان بین فعالیت بدنی، سن، سابقه بیماری های قلبی (فردی،خانوادگی)، وضعیت تأهلو در مردان بینفعالیت بدنیوسن رابطه منفی معنی دار وجود داشت)05/0?.(pهمچنیندر زنان بین سطح تحصیلات و فعالیت بدنی رابطه مثبت معنی داری دیده شد )05/0?.(pدر زنان بین سن، سطح تحصیلات، سابقه بیماری های قلبی، وضعیت تأهل و بیکاری ودر مردان بین سن، سابقه بیماری های قلبی، وضعیت تأهل و میزان درآمد با چاقی عمومی رابطه مثبت معنی داری مشاهده شد )05/0? .(pهمچنین در زنان بین سن، سابقه بیماری های قلبی، وضعیت تأهل، میزان درآمد و بیکاری با whrو wcو در مردان بین سنو سطح تحصیلات با whrرابطه مثبت معنی داری وجود داشت )05/0? .(pعلاوه بر این در زنان بین مصرف سیگار با wcرابطه مثبت معنی داروجود داشت،ولی در مردان بین ویژگی های دموگرافیک و wcرابطه معنی دار مشاهده نشد) 05/0 .(p?شیوع اضافه وزن، چاقی عمومی در مردان به ترتیب 54 و 5/14 درصد و در زنان به ترتیب 50 و 5/32 درصد بود.شیوع چاقی شکمی بر حسبwhr در مردان و زنان به ترتیب 5/1 و 56 درصد و بر حسب wcدر مردان و زنان به ترتیب 4 و 5/51 درصد بود)05/0? .(pدر هر دو گروه جنسیتی طبقه چاق کمترین میزان فعالیت بدنی را داشت.براساس یافته ها به نظر می رسد انتخاب شیوه زندگی با فعالیت بدنی پایین و وضعیت تغذیه ای ناسالم، موجب افزایش وزن، چاقی عمومی و شکمی می شود. بنابر این لازم است برنامه ریزی مناسب و موثر جهت دستیابی به راهکارهای عملی به منظور ارتقای آگاهی عمومی در زمینه سلامتی و اصلاح شیوه زندگی در جهت افزایش فعالیت بدنی، تحرک جسمانی و نیز بهبود وضعیت تغذیه جامعه صورت پذیرد.
علیرضا همراه ارسلان دمیرچی
هدف از انجام این پژوهش تعیین رابطه بین برخی از ویژگی های آنتروپومتریکی اندام فوقانی کشتی گیران پسر 15 تا 25 سال استان گیلان با توان هوازی و بی هوازی آنان می باشد. آزمودنی های تحقیق شامل 32 نفر از کشتی گیران سالم استان گیلان می باشد که به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت نمودند. میانگین سن، قد و وزن آنها به ترتیب 77/2±18/20 سال، 38/6±37/176 سانتیمتر و 8/16±53/75 کیلوگرم و حداقل سابقه ورزشی آنها 2 سال بود. متغیرهایی که در این پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند عبارت بود از قد، وزن، سن، عمق سینه، محیط سینه، عرض شانه، طول بازو، طول ساعد، درصد چربی زیر پوستی، توان هوازی و توان بی هوازی پایین تنه. برای ارزیابی توان هوازی بر روی تردمیل از طریق آزمون بروس و توان بی هوازی از آزمون پرش سارجنت و نمودار لوئیز استفاده گردید و برای تعیین درصد چربی زیر پوستی سه ناحیه شکم فوق خاصره و سه سر بازویی اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار های spss و ms excel و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری (05/0 ?p) انجام گردید. یافته های پژوهش نشان داد که بین توان بی هوازی و طول بازو و ساعد، دور سینه، عمق سینه، عرض شانه و درصد چربی بدن رابطه معنی داری وجود دارد (05/0 ?p). همچنین توان هوازی با هیچکدام از متغیرها رابطه معنی داری نداشت. با توجه به یافته های تحقیق توجه به متغیرهای آنتروپومتریک در گزینش ورزشکاران برای رشته کشتی به دلیل رابطه معنی دارشان با توان بی هوازی بسیار مهم می باشد و مربیان و استعداد یاب های ورزشی باید آن را مورد توجه قرار دهند. واژه های کلیدی: توان هوازی، توان بی هوازی، ویژه گیهای آنتروپومتریکی.
محسن ابراهیمی فرهاد رحمانی نیا
اثر جنسیت و شدت فعالیت ورزشی هوازی بر پاسخ انرژی دریافتی و هورمون های تنظیم کننده انرژی بدن به فعالیت ورزشی هنوز مشخص نشده است. تحقیق حاضر با هدف بررسی آثار فعالیت هوازی با شدت پایین و بالا بر انرژی دریافتی و هورمون های تنظیم کننده انرژی در مردان و زنان غیر فعال انجام شد. 16 زن (سن 46/1 ±50/ 22 سال، قد 30/4 ± 160 سانتیمتر، وزن 25/4 ± 83/57 کیلوگرم، درصد چربی بدن 79/1 ± 26/28) و 16 مرد (سن44/1 ±09/ 22 سال، قد 33/6±55/172 سانتیمتر، وزن 90/8±55/70 کیلوگرم، درصد چربی بدن 30/4±95/17) سالم غیر فعال در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی های زن و مرد به صورت تصادفی به دو گروه فعالیت با شدت پایین (55 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 45 دقیقه) و فعالیت با شدت بالا (75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 30 دقیقه) تقسیم شدند. آزمودنی ها در دو شرایط آزمایشی با فاصله دو روز از هم شرکت کردند: پنج روز کنترل بدون فعالیت ورزشی و پنج روز فعالیت. فعالیت مورد نظر شامل دویدن روی نوارگردان بود که به مدت 5 روز متوالی انجام شد. آزمودنی ها غذای مصرفی خود را در طول هر پنج روز وزن کرده و در برگه روزانه ثبت کردند. نمونه خونی در صبح روز ششم در حالت ناشتا پس از شرایط کنترل و فعالیت اندازه گیری شد. غلظت گرلین و لپتین با روش الایزا در پلاسما و غلظت انسولین با روش کلیا در سرم مورد اندازه گیری قرار گرفت. از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمونt همبسته برای بررسی تفاوت ها استفاده شد. نتایج تغییر معنی داری در انرژی دریافتی مطلق و غلظت گرلین آسیل دار و لپتین در هیچ یک از گروه ها نشان نداد (05/0p>)؛ اما انرژی دریافتی نسبی به طور معنی داری فقط در گروه مردانی که با شدت پایین فعالیت کرده بودند، کاهش یافت (018/0p=). مردانی که با شدت پایین فعالیت کرده بودند، کربوهیدرات کمتر (039/0p=) و چربی بیشتری (026/0p=) در شرایط فعالیت مصرف کردند. همچنین کاهش معنی داری در غلظت انسولین در گروه مردانی که با شدت بالا (041/0p=) و زنانی که با شدت پایین (007/0p=) فعالیت کرده بودند، مشاهده شد. یافته های این تحقیق نشان می دهد پنج روز فعالیت هوازی با شدت پایین و بالا اثر معنی داری بر تعادل انرژی زنان جوان وزن طبیعی ندارد. همچنین، به نظر می رسد در مردان جوان وزن طبیعی فعالیت هوازی با شدت پایین در ایجاد تعادل منفی موثر تر از فعالیت هوازی با شدت بالا، با کالری یکسان، عمل می کند.
سجاد محمدی ارسلان دمیرچی
زمان استراحت بین نوبت ها، عامل کلیدی در توانایی حفظ تعداد تکرارها می باشد. معمولاً، زمان استراحت بین نوبت ها بر پایه هدف تمرین تجویز می شود، اما ممکن است توسط فاکتورهای زیادی دست خوش تغییر شود. خستگی نیز یکی از مهم ترین عوامل در طراحی برنامه های تمرین مقاومتی محسوب می شود. یکی از روش های دقیق تعیین خستگی و پاسخ های عصبی-عضلانی استفاده از دستگاه الکترمیوگرافی می باشد. هدف از این پژوهش، بررسی اثر زمان های مختلف استراحت بین نوبت ها در تمرینات مقاومتی بر پاسخ های حاد عصبی-عضلانی و خستگی در مردان ورزشکار بود. دوازده مرد تمرین کرده سالم در این پروتکل تمرینی شرکت کردند. آزمودنی ها در سه روز جداگانه به صورت تصادفی به زمان های استراحتی 60، 90 و 120 ثانیه بین نوبت ها تقسیم شدند و پروتکل تمرینی را اجرا کردند. هر پروتکل تمرینی شامل چهار نوبت حرکت باز کردن زانو تا خستگی و شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه بود. فرکانس میانه و الکترمیوگرافی یکپارچه (iemg) عضله راست رانی قبل و بلافاصله پس از پروتکل های تمرینی ثبت گردید. همچنین حجم تمرین انجام شده در هر یک زمان های استراحتی محاسبه گردید. ارزیابی آماری داده ها به وسیله آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر انجام شد. نتایج نشان داد که بین زمان های استراحتی مختلف تفاوت معنی داری از لحاظ مقدار تغییرات iemg و فرکانس میانه وجود نداشت (05/0p?). اما پس از فعالیت مقادیر iemg و فرکانس میانه نسبت به پیش از فعالیت کاهش معنی داری را در هر سه زمان استراحتی نشان می دهد (05/0p?). حجم تمرین اجرا شده در زمان های استراحتی 90 و 120 ثانیه به طور معنی داری بیشتر از زمان استراحتی 60 ثانیه بود ولی تفاوت معنی داری بین زمان های استراحتی 90 و 120 ثانیه از لحاظ حجم تمرین وجود نداشت. با توجه به یافته های این پژوهش، نتیجه گیری می شود که هر سه زمان استراحتی موجب خستگی می شود اما کاهش مقادیر iemg و فرکانس میانه در زمان استراحتی 60 ثانیه بیشتر از 90 و 120 ثانیه بوده است.
رسول نصیری ارسلان دمیرچی
مقدمه: به نظر می رسد زمان استراحت بین نوبت ها یک عامل مهم می باشد که بر حجم تمرین و خستگی ناشی از تمرین اثر می گذارد. هدف از این مطالعه مقایسه اثر استراحت فعال و غیرفعال بین نوبت ها با تناوب های استراحتی متفاوت (3 و 4 دقیقه) بر تعداد تکرارهای پرس سینه مردان تمرین نکرده با شدت 50 و 75 درصد یک تکرار بیشینه بوده است. روش کار: پانزده دانشجوی پسر غیرورزشکار (سن 17/2±7/21 سال، قد 98/5±174 سانتی متر، وزن 03/1±36/71 کیلوگرم، شاخص توده بدن 19/3±44/23 کیلوگرم بر مترمربع) طی 9 هفته مورد مطالعه قرار گرفتند. قبل از شروع مطالعه روش کار برای آزمودنی ها توضیح داده شد، سپس همه آزمودنی ها فرم سلامت را تکمیل و رضایت نامه شرکت در آزمون را امضا کردند. همه آزمودنی ها بصورت تفریحی فعالیت بدنی انجام می دادند، اما جز افراد تمرین کرده نبودند. هفته اول شامل 4 جلسه بود و هفته های بعد هر کدام شامل یک جلسه بود. جلسه اول روش اجرای صحیح تست یک تکرار بیشینه، پرس سینه و کشش پویا برای شرکت کنندگان توضیح داده شد. جلسه دوم و سوم آزمودنی ها پروتکل را به صورت آزمایشی اجرا کردند و جلسه چهارم یک تکرار بیشینه همه آزمودنی ها برای حرکت پرس سینه محاسبه شد. آزمون اصلی که شامل انجام سه نوبت پرس سینه تا سرحد خستگی و با تناوب استراحتی 3 و 4 دقیقه بین نوبت ها بود، در هشت هفته اجرا شد. حجم تمرین عبارت بود از مجموع کل تعداد تکرارها طی سه نوبت متوالی و استراحت فعال نیز عبارت بود از انجام حرکات کششی پویا. یافته ها: در هر دو شدت 50 و 75 درصد یک تکرار بیشینه استفاده از استراحت فعال بین نوبت ها در مقایسه با استراحت غیرفعال به طور معنی داری باعث انجام تعداد تکرارهای بیشتری در یک جلسه شد )05/0(p?. همچنین در استراحت فعال بین 3 و 4 دقیقه از نظر تعداد تکرارها تفاوت معنی داری مشاهد نشد. اما در استراحت غیرفعال تفاوت بین دو تناوب استراحتی معنی دار شد )05/0(p?. بحث و بررسی: یافته های مطالعه حاضر نشان داد، استفاده از کشش پویا بین نوبت های تمرین در مقایسه با استراحت غیرفعال، می تواند باعث سرعت بخشیدن به روند بازسازی ذخایر انرژی و دفع متابولیت های ناشی از فعالیت عضلانی و در نهایت باعث افزایش تعداد تکرارهای پرس سینه مردان تمرین نکرده در یک جلسه فعالیت با وزنه شود.
کریم آزالی علمداری ارسلان دمیرچی
چکیده فرضیه و هدف: شامل بررسی اثر تمرینات هوازی و بی تمرینی بر عوامل خطر متابولیک، عملکرد حافظه و bdnf در مردان میان-سال غیرفعال بود. مواد و روش ها: تعداد 21 نفر آزمودنی سالم (سن: 78/4±34/56 سال، قد: 067/0±7/1 متر، وزن: 13/12±79/75 کیلوگرم و 76/2±78/25 کیلوگرم بر مترمربع) و 21 نفر آزمودنی داوطلب مبتلا به سندروم متابولیک (سن: 12/8±12/58 سال، قد: 068/0±72/1 متر، وزن: 46/12±81/84 کیلوگرم و 57/3±49/28 کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی در چهار گروه شامل سالم تمرین(he)، سالم کنترل(hc)، سندروم متابولیک تمرین(me) و سندروم متابولیک کنترل(mc) گنجانده شدند. گروه های me و he، پس از انجام شش هفته تمرین هوازی با شدت %70-60 از mhr، شش هفته بی تمرینی را تجربه کردند. درمراحل پیش آزمون، پایان تمرین و پس از بی تمرینی، آزمون های عملکرد حافظه کوتاه مدت و میان مدت و همچنین خون گیری(برای اندازه گیری میزان bdnf و انسولین سرم و مقدار گلوکز، tg و hdl پلاسما) انجام شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر با سطح اطمینان 05/0تحلیل شدند. یافته ها: در گروه me، به دنبال تمرین هوازی اکثر شاخص های خطر متابولیک بطور معنی داری بهبود یافت، ولی پس از دوره بی-تمرینی، دورکمر و مقدار قندخون ناشتا به سطوح اولیه برگشتند(05/0>p). تمرین در گروه he نیز باعث کاهش دور کمر و تری-گلیسرید شد که این اثرات نیز در دوره بی تمرینی ماندگار نبودند (05/0>p). امتیاز z کل سندروم متابولیک پس از تمرین در هر دو گروه کاهش معنی دار یافت، ولی پس از بی تمرینی، این کاهش هنوز در گروه he باقی بود(05/0>p). عملکرد حافظه کوتاه مدت و میان مدت فقط در گروه he در پاسخ به تمرین افزایش یافت (05/0>p). تمرین باعث افزایشbdnf پایه در گروه he و کاهش آن در گروه me شد که این اثرات نیز در دوره بی تمرینی محو شدند (05/0>p). نتیجه گیری: این یافته ها از آثار مثبت ارتقا و حفظ آمادگی بدنی بر سندروم متابولیک و عملکرد حافظه حمایت می کنند. واژگان کلیدی: تمرین هوازی، بی تمرینی، سندروم متابولیک، bdnf، عملکرد
محمد رضا افخمی اردکانی حمید اراضی
چکیده زمینه و هدف: در دهه اخیر، ورزش به عنوان وسیله ای برای مقابله با درد یا مکملی برای داروهای ضد درد مورد توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر، در مورد اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر کاهش درد اطلاعات کافی وجود ندارد. همچنین، پاسخ های قلبی-عروقی متفاوتی پس از فعالیت مقاومتی وجود دارند. بر این اساس، هدف از این پژوهش بررسی اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر آستانه و ادراک درد، لاکتات خون و پاسخ های قلبی– عروقی بود. روش کار: ??دانشجوی مرد غیر ورزشکار با نمایه توده بدنی ?±??.?? کیلوگرم بر متر مربع و فشارخون طبیعی (فشارخون سیستولی ?3? و فشارخون دیاستولی 89 میلی متر جیوه) به صورت تصادفی هدفدار انتخاب شدند و پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه، 4 حرکت فعالیت مقاومتی (پرس سینه، پرس شانه، زیر بغل سیم کش و جلو بازو) را با سه شدت 40، 60 و 80 درصد 1rm به صورت هم حجم اجرا کردند. آستانه درد از طریق آلگومتر و فشار خون بوسیله فشار سنج جیوه ای در دست چپ اندازه گیری شد. همچنین، لاکتات یک دقیقه قبل و بعد از فعالیت اندازه گیری شد و در نهایت، داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: فشار خون سیستولی و ضربان قلب در مقایسه با پیش از فعالیت، در فعالیت با شدت های 40، 60 و 80 درصد 1rm، به طور معنی داری بلافاصله پس از فعالیت افزایش یافت (??/?>p) و در دقایق 10، 15، 20 و 25 پس از فعالیت نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنی داری داشت (??/?>p). فشار خون دیاستولی هم پس از شدت های مذکور تغییر معنی داری نداشت (??/?<p). افزایش معنی دار آستانه درد تا دقیقه ی 5 پس از فعالیت مقاومتی با شدت 40 درصد 1rm مشاهده شد و در شدت های 60 و 80 درصد پس از فعالیت مقاومتی افزایش غیر معنی داری مشاهده گردید و بین لاکتات و آستانه درد هم ارتباط معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس عمده یافته های این پژوهش، تقابل فشار خون و آستانه درد در شدت پایین تر فعالیت مقاومتی مشاهده شد که می تواند حاکی از تاثیر مدت و تکرار بیشتر حرکات باشد. همچنین، عوامل موثر در هیپوآلژزیا می توانند وابسته به شدت فعالیت مقاومتی باشند.
سید صالح صفری موسوی ارسلان دمیرچی
هدف: هدف از مطالع? حاضر بررسی اثر کاهش محتوای گلیکوژن عضله بر حداکثر اکسیداسیون چربی (mfo) و شدت ورزشی که حداکثر اکسیداسیون چربی در آن اتفاق می افتد (fatmax) در مردان جوان تمرین نکرده بود. روش تحقیق: هشت مرد سالم تمرین نکرده (سن 1± 1/22 سال، شاخص توده بدنی 5/1± 9/21 کیلوگرم بر متر مربع ، چربی بدن 1± 4/15 درصد و اوج اکسیژن مصرفی 41/0± 82/2 لیتر در دقیقه) در دو نوبت جداگانه در حالت ناشتا (7:00 صبح) با وضعیت طبیعی گلیکوژن عضله و تحت شرایط کاهش گلیکوژن عضله با فاصله حداقل یک هفته، به طور تصادفی آزمون فعالیت ورزشی فزاینده ای با مراحل 3 دقیقه ای تا سر حد خستگی روی چرخ کارسنج انجام دادند. در یکی از نوبت ها، آزمودنی ها عصر (18:00) روز قبل از اجرای آزمون فعالیت ورزشی به آزمایشگاه برای اجرای فعالیت ورزشی کاهش محتوای گلیکوژن عضله مراجعه کردند. کالری سنجی غیر مستقیم (گازآنالایزر) برای تعیین حجم اکسیژن مصرفی و دی اکسید کربن تولید شده در خلال فعالیت فزاینده استفاده شد. میزان اکسیداسیون مواد، mfo و fatmax با کمک معادلات عنصرسنجی تعیین و محاسبه شد. از آزمون آماری t همبسته برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: mfo در شرایط کاهش گلیکوژن عضله (08/0± 54/0 گرم در دقیقه) به طور معنی داری نسبت به شرایط طبیعی گلیکوژن عضله (04/0± 36/0 گرم در دقیقه) بالاتر بود (01/0?p). همچنین تفاوت معنی-داری در fatmax در شرایط کاهش گلیکوژن عضله (42/3± 01/65 درصد vo2peak) و در شرایط طبیعی گلیکوژن عضله (13/3± 12/46 درصد vo2peak) مشاهده شد (01/0?p). نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که کاهش گلیکوژن عضله قبل از فعالیت باعث افزایش mfo و جابجایی mfo و fatmax به شدت بالاتری از فعالیت می شود. این بدان معنی است که احتمالا شروع کاهش اکسیداسیون چربی در شدت بالاتری اتفاق می افتد و آزمودنی ها دیرتر به منابع کربوهیدرات وابسته می شوند.
اسماعیل فرزانه فرهاد رحمانی نیا
نقش چندگانه پروتئین های غذایی و اسیدهای آمینه کلیدی مانند گلوتامین و لوسین سبب ایجاد کاربردهای بالقوه گوناگونی برای ورزشکاران شده است بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرمکمل گلوتامین بر کوفتگی عضلانی تأخیری و تغییرات الکتریکی عضله (mdf,mpf) پس از انقباض های برونگرا در مردان تمرین نکرده بوده. آزمودنی های این تحقیق را 17 داوطلب مرد سالم تمرین نکرده (سن 27/2±35/22 سال، وزن 78/9±91/69 کیلوگرم، قد 32/4±08/177 سانتی متر) تشکیل داده که به صورت تصادفی و دو سو کور به دو گروه مکمل ( 9 نفر ) و دارو نما ( 8 نفر ) تقسیم شدند. آزمودنی ها مکمل و دارو نمای (1/0گرم/کیلوگرم وزن بدن) خود را 3 روز در هفته و برای 4 هفته مصرف کردند. هر آزمودنی قبل از ورود به مطالعه از نظر عادات غذایی مورد ارزیابی قرار گرفت. شرکت کنندگان 6 نوبت حرکت جلو ران تا مرز خستگی با 75 درصد یک تکرار بیشینه را با دستگاه جلو ران و با فاصله 3 دقیقه استراحت بین نوبت ها اجرا می کردند. کراتین کیناز، فعالیت الکترومیوگرافی، دامنه حرکتی مفصل زانو، درک درد عضلانی و حداکثر انقباض ارادی قبل از اجرای پروتکل و 24 و 48 ساعت پس از آن اندازه گیری شد. با توجه به اطلاعات بدست آمده هیچ نوع تفاوت معنی داری در کراتین کیناز، فعالیت الکترومیوگرافی، دامنه حرکتی، درک درد عضلانی و حداکثر انقباض ارادی بین دو گروه مشاهده نشد (05/0p>). با توجه به نتایج حاصله می توان چنین نتیجه گرفت که مکمل گلوتامین تأثیر معنی داری بر شاخص های آسیب عضلانی بین دو گروه نداشته است.
محمد مهدی پور ارسلان دمیرچی
هدف از انجام تحقیق: شامل بررسی اثر دو نوع فعالیت شدید هوازی و بی هوازی بر برخی شاخصهای خونی و عملکرد حافظه میان مدت در مردان میانسال فعال بود. مواد و روش ها: تعداد 19 نفر آزمودنی داوطلب ورزشکار سالم (سن: 68/3±36/51 سال، قد: 82/7±57/174سانتی متر، وزن: 98/8±07/79 کیلوگرم، شاخص توده بدنی: 46/2±89/25کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی به دو گروه فعالیت شدید هوازی (10=n) و بی هوازی (9=n) تقسیم شدند. همچنین تعداد 10 نفر افراد غیر ورزشکار به منظور مقایسه سطوح استراحتی عامل رشد عصبی مشتق شده از مغز(bdnf) و عملکرد حافظه میان مدت در شرایط استراحتی با افراد ورزشکار در یگ گروه به عنوان گروه کنترل گنجانده شدند. در مراحل پیش آزمون، و پایان فعالیت عملکرد حافظه میان مدت (با استفاده از آزمونtest (picture recall مورد بررسی قرار گرفت. همچنین برای اندازه گیری میزان bdnf و تعداد پلاکتها قبل و بلافاصله پس از فعالیت خون گیری انجام شد(4سی¬سی از سیاهرگ بازوئی در هر بار خون گیری). داده ها با استفاده از t مستقل و t وابسته با سطح اطمینان 05/0 تحلیل شدند. یافته ها: سطوح bdnf پایه هر دو گروه (گروه هوازی و بی هوازی) در اثر یک جلسه فعالیت شدید هوازی و بی هوازی تفاوت معنی داری داشت(05/0>p) (افزایش 46/97 درصدی پس از فعالیت شدید هوازی در مقابل افزایش 63/74 درصدی پس از فعالیت شدید بی هوازی). همچنین تفاوت معنی داری در تعداد پلاکت های افراد دو گروه پس از یک جلسه فعالیت هوازی و بی هوازی شدید دیده شد(05/0>p) (افزایش19/12 درصدی پس از فعالیت شدید هوازی در مقابل افزایش 10/22 درصدی پس از فعالیت شدید بی هوازی نشان داد). در مقابل عملکرد قبل و بعد حافظه دو گروه در اثر یک جلسه فعالیت شدید هوازی و بی هوازی نسبت به حالت استراحتی تفاوت معنی داری نداشت. همچنین رابطه معنی داری بین مقدار bdnf و تعداد پلاکت ها پس از فعالیت هوازی(0/643=r) و بی هوازی(574/0=r) شدید دیده نشد. از سوی دیگر افراد ورزشکار نسبت به افراد غیر ورزشکار دارای سطوح bdnf پایین تر اما عملکرد حافظه ای بهتر بودند(05/0>p). نتیجه گیری: یک جلسه فعالیت ورزشی هوازی یا بی هوازی شدید می تواند منجر به افزایش bdnf و تعداد پلاکت ها در افراد با سابقه طولانی ورزشی گردد. احتمالا ورزش با تاثیر بر نواحی مختلف مغز و جدا از فعال سازی مکانیسم های مولکولی مثل bdnf می تواند باعث افزایش عملکرد حافظه در افراد شود.
ندا شفاعی ملک زاده ارسلان دمیرچی
در نوجوانان سالم ، چاقی و عدم فعالیت بدنی دو عامل اصلی تاثیر گذار بر عملکرد تنفسی می باشند.تحقیقات انجام شده قبلی ، ارتباط نزدیک و معناداری بین عملکرد ریوی با سلامتی و میزان کلی مرگ و میر نشان داده است. هدف از این تحقیق بررسی اثر8 هفته تمرین هوازی بر ظرفیت ها و حجم های ریوی ((fvc, vc, fev, fev1, fev/fvcو vo2maxدختران دانش آموز 18-15سال چاق و با وزن طبیعی است. مواد و روشها: تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و برروی دانش آموزان دختر غیر فعال سالم 18-15 سال انجام شد که از مجموع 54 نفر دانش آموز چاق ، تعداد 19 نفر از دختران(kg/m^2 6/1±5/30= bmi) در گروه تمرین و از میان 59 نفر دانش آموز با وزن طبیعی تعداد 18 نفر(kg/m^2 3/1±24= bmi) به طور تصادفی در گروه شاهد تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت8 هفته در 24 جلسه 45 دقیقه ای با شدت 80-65 درصد حداکثر ضربان قلب فعالیت کردند .هر جلسه شامل10دقیقه گرم کردن با حرکات کششی و نرمشی،25 دقیقه فعالیت پرشی و جنبشی(ایروبیک)در حالت درجا و در نهایت 10 دقیقه سرد کردن بود. طی همین مدت، گروه کنترل در هیچ برنامه تمرینی مشارکت نداشتند. قبل و بعد از برنامه تمرینی توسط اسپیرومتر و پروتکل بروس به ترتیب حجمها، ظرفیتهای ریوی و اوج اکسیژن مصرفی افراد اندازه گیری شد. برای بررسی طبیعی بودن توزیع داده ها از آزمون کلموگراف-اسمیرنوف استفاده شد.آزمون t مستقل برای مقایسه دو گروه چاق و دارای وزن طبیعی در وضعیت پایه مورد استفاده قرار گرفت.برای مقایسه آزمون اولیه و آزمون نهایی در گروه های تمرین و برای بررسی اثر تمرین بر برخی از متغیر ها آزمون t وابسته به کار رفت. ضریب همبستگی پیرسون برای تحلیل ارتباط بین داده ها به کار برده شد. کلیه عملیات آماری تحقیق با نرم افزار spssنسخه 16 انجام شد و سطح معناداری آزمون ها p<0.05 در نظر گرفته شد. نتیجه گیری: 8 هفته تمرین هوازی با شدت 85-65% حداکثر ضربان قلب ، روی ظرفیت ها و حجم های ریوی(fvc,vc,fev,fev1,fev/fvc ) دختران دانش آموز 18-15سال چاق و با وزن طبیعی تاثیر معناداری ندارد و همچنین ارتباط معناداری بین اثر 8 هفته تمرین هوازی روی حجم ها و ظرفیت های ریوی آزمودنی های چاق و با وزن طبیعی دیده نشد. اما اثر8 هفته تمرین هوازی روی سطح vo2maxدختران دانش آموز 18-15سال چاق و با وزن طبیعی معنادار بود. p<0.05
نواب ابراهیمی ارسلان دمیرچی
هدف از مطالعه حاضر، اثر شش هفته تمرین هوازی با شدت متوسط به همراه مکمل¬یاری ویتامین e و c بر ترکیب بدن و نیمرخ چربی بدن افراد دارای اضافه وزن و چاق می¬باشد. بدین منظور تعداد 20 دانشجوی پسر سالم دارای اضافه وزن و چاق با میانگین (سن (سال) 2/8 ± 22/90، قد (سانتیمتر) 4/84± 178، وزن (کیلو¬گرم) گروه مکمل¬یاری 2/65±94، وزن گروه دارونما 4/78±92 و شاخص توده بدن (کیلوگرم بر متر مربع) گروه مکمل¬یاری 0/8±31، شاخص توده بدن گروه دارونما 2/1±29) انتخاب، سپس به دو گروه تمرین هوازی- مکمل¬یاری و تمرین هوازی- دارونما تقسیم و وارد مطالعه شدند. هر دوگروه در طول پژوهش (6 هفته)، پروتکل تمرینی یکسانی را انجام دادند. هر هفته شامل 3 جلسه تمرینی به مدت 60-70 دقیقه، شامل سه بخش گرم کردن (راه رفتن سریع و حرکات کششی)، بخش اصلی فعالیت (دویدن و حرکات ایستگاهی) و سرد کردن می¬باشد. شدت برنامه تمرینی در دو هفته اول با 60 درصد ضربان قلب، هفته¬های سوم و چهار و با شدت 65 درصد ضربان قلب و دو هفته پایانی با شدت 70 درصد ضربان قلب انجام گردید. ویتامین e و c به صورت کپسول¬ سلولزی 250 میلی¬گرمی ویتامین c و کپسول¬های 200 میلی¬گرمی (iu 266) ویتامین e تهیه و در اختیار گروه تمرین هوازی- مکمل¬یاری قرار داده شد، گروه تمرین هوازی- دارونما نیز به همان تعداد کپسول¬های مشابه و هم¬رنگ (آرد) را به مانند گروه تمرین هوازی- مکمل¬یاری روزانه (یک عدد کپسول ویتامین c و یک عدد ویتامین e) مصرف می¬کردند. پس از توضیح روند پژوهش، در شروع و پایان دوره و بعد از 12 ساعت ناشتایی میزان 5 میلی¬لیتر خون از ورید آرنج برای تعیین میزان لیپیدهای سرم از آزومودنی¬ها گرفته شد. طبیعی بودن داده¬ها با استفاده از آزمون کالموگراف- اسمیرنوف انجام گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ها از آزمون t مستقل و t وابسته برای مقایسه بین¬گروهی و درون¬گروهی و از آمار استنباطی برای تجزیه و تحلیل آزمون فرضیه¬ها استفاده شد. کلیه محاسبه¬های آماری با نرم افزار spss نسخه 20 صورت گرفت. نتایج نشان داد که فعالیت ورزشی با شدت متوسط و مصرف مکمل¬های آنتی¬اکسیدانی باعث تغییرات معنی¬دار بر¬روی غلظت ldl (لیپوپروتئین با چگالی پایین)، و کلسترول می¬شود (0/50 ≥p). همچنین نتایج نشان داد که فعالیت ورزشی با شدت متوسط و مصرف مکمل¬های آنتی¬اکسیدانی باعث تغییراتی بر¬ روی تری¬گلیسیرید، hdl (لیپوپروتئین با چگالی بالا)، درصد چربی بدن، شاخص توده بدن و وزن بدن می¬شود، هرچند این تغییرات از لحاظ آماری معنی¬دار نبودند. با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه به نظر می¬رسد، انجام فعالیت¬های منظم ورزشی (هوازی) و مصرف مواد غذایی حاوی ویتامین e و c می¬توان در افراد دارای اضافه وزن و چاق نتایج مفید و سودمندی را بدست آورد.
علی رضا ساعتی زارعی ارسلان دمیرچی
هدف از این پژوهش بررسی اثر 14 روز مکمل یاری عصاره سیر بر فعالیت آنتی اکسیدان های بزاقی پس از یک فعالیت هوازی وامانده ساز در ورزشکاران جوان بود. شانزده مرد ورزشکار جوان (سن: 29/2 ± 6/24سال، قد: 5/7 ± 175 سانتی متر، وزن: 78/12 ± 21/70 کیلوگرم، شاخص توده بدن: 84/2 ± 77/22 کیلوگرم بر متر مربع و حداکثر اکسیژن مصرفی: 9/1 ± 2/51 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. آنان به صورت تصادفی و دوسوکور به دو گروه مکمل (8n=، روزانه دو عدد کپسول 350 میلی گرمی مکمل عصاره سیر) و دارونما (8n=، روزانه دو عدد کپسول 350 میلی گرمی دکستروز بو داده شده) تقسیم شدند. قبل و پس از مصرف مکمل، آزمودنی ها فعالیت هوازی وامانده ساز را بر روی نوارگردان انجام دادند. قبل، بلافاصله و 1 ساعت بعد از فعالیت، نمونه های بزاقی به منظور تعیین فعالیت آنتی اکسیدان های بزاقی پراکسیداز (pod)، سوپر اکسید دیسموتاز (sod) و کاتالاز (cat) جمع آوری شد. افزایش معناداری در فعالیت آنتی اکسیدان های بزاقی sod، pod و cat در گروه مکمل نسبت به گروه دارونما مشاهده شد (05/0 p? ). نتایج این تحقیق نشان داد احتمالاً مصرف کوتاه مدت عصاره سیر می تواند با افزایش فعالیت آنتی اکسیدان های آنزیمی، رادیکال های آزاد تولید شده ناشی از ورزش های هوازی شدید را خنثی کرده و از تغییرات نامطلوب فرآیندهای اکسایشی در ورزشکاران بکاهد. واژگان کلیدی: رادیکال آزاد، آنتی اکسیدان های بزاقی، عصاره سیر، فعالیت هوازی وامانده ساز
مصطفی سلمانی پور ارسلان دمیرچی
سابقه و هدف: بیومارکر های قلبی عواملی هستند که برای شناسایی آسیب سلول های قلبی به کار برده می شوند. هدف از این پژوهش مقایسه تغییرات در سطوح تروپونین i (ctni) و کراتین فسفوکیناز قلبی (ck-mb) در میانسالان مبتلا به سندروم متابولیک و سالم در پاسخ به فعالیت هوازی بیشینه بود. روش: 9 بیمار با سابقه ی بیماری سندروم متابولیک( سن : 44/4 ± 33/58، قد: 67/5 ± 168، وزن: 02/5±43/73) و 8 مرد سالم(سن: 09/5 ± 62/57، قد: 70/4 ± 171، وزن: 72/8 ± 73/75) آزمون ورزشی بالک(سرعت ثابتkm/h 53/5 و شیب هر دقیقه یک درجه افزایش می یابد) را اجرا کردند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله، یک و 24 ساعت پس از فعالیت گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی( tمستقل برای مقایسه گروه ها و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای زمان های مختلف اندازه گیری و در صورت معنی دار بودن از آزمون تعقیبی بونفرونی) استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد ctni و ck-mb به طور معنی داری در دو گروه پس از فعالیت افزایش یافت (05/0p ?). ck-mb بین دو گروه اختلاف معنی داری نشان داد و گروه سالم افزایش بیشتری نسبت به گروه سندروم متابولیک داشتند (05/0p ?) اما ctni بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت(05/0p ?). نتیجه گیری: مقادیر ctni و ck-mb افزایش یافته در اثر فعالیت هوازی وامانده ساز در دو گروه، می تواند نشانه ی آسیب به میوکارد در اثر اسکیمی ناشی از فعالیت ورزشی باشد، اما کاهش ctni پس از 24 ساعت می تواند بیانگر تفاوت این افزایش با نشانه های سکته قلبی باشد. افزایش مقادیر ck-mb پس از فعالیت هوازی در گروه سالم بالاتر از گروه سندروم متابولیک بود، که ناشی از فعالیت هوازی روی نوارگردان با شیب بود و گروه سالم مدت زمان بیشتری را فعالیت کرده بودند، این اختلاف می تواند نشانه آسیب سلول های عضلانی در گروه سالم باشد. کلمات کلیدی: سندروم متابولیک،فعالیت هوازی، ctni، ck-mb
هیوا احمد رحیم ارسلان دمیرچی
هدف پژوهش: بافت چربی بافت فعالی است که در تنظیم واکنش های متابولیسمی و سیستمیک دخالت دارد و این عملکرد را به واسطه ترشحات شبه هورمونی خود، به ویژه آدیپوکاین ها، به انجام می رساند. آدیپوکاین ها پپتیدهایی هستند که بر متابولیسم انرژی کل بدن تاثیر می گذارند. دانش ما درباره تغییرات ویسفاتین و مقاومت به انسولین به دنبال یک فعالیت ورزشی هوازی وامانده ساز اندک است. لذا هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر فعالیت ورزشی هوازی وامانده ساز بر پاسخ های ویسفاتین سرم و مقاومت به انسولین در مردان میانسال تمرین کرده و تمرین نکرده دارای اضافه وزن می باشد. روش شناسی پژوهش: 16 مرد سالم (سن = 5.99±49.62 سال، شاخص توده بدن = 1.03±26.53 کیاوگرم/متر مربع و vo2max= 7.31±38.39 ml/kg/min) شهر رشت در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها به دو گروه تمرین کرده (8 نفر) و تمرین نکرده (8 نفر) تقسیم شدند. از آزمودنی ها در دو مرحله قبل و بلافاصله بعد از انجام آزمون ورزشی (بالک) خونگیری به عمل آمد. از روش آماری t وابسته و t مستقل و نیز ضریب همبستگی پیرسون جهت بررسی شاخص ها مورد استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد فعالیت ورزشی هوازی وامانده ساز باعث افزایش معنی داری در سطح ویسفاتین (031/0 = p) در گروه تمرین کرده گردید. همچنین سطح ویسفاتین در گروه تمرین نکرده کاهش غیر معنی داری یافت (664/0 = p). قبل و بعد از فعالیت در میزان مقاومت به انسولین در گروه تمرین کرده و تمرین نکرده تفاوت معنی داری مشاهده نشد. علاوه براین، همبستگی معناداری بین ویسفاتین سرم و مقاومت به انسولین در تمرین کرده (581/0 = p) یا تمرین نکرده (651/0 = p) وجود نداشت. بحث و نتیجه گیری: می توان گفت انجام فعالیت ورزشی هوازی وامانده ساز باعث افزایش معنی دار ویسفاتین سرم در مردان تمرین کرده و عدم تغییر شاخص مقاومت به انسولین در مردان تمرین کرده و تمرین نکرده اضافه وزن می شود.
مرجان حسینی جواد مهربانی
زمینه و هدف: عموماً یائسگی با بروز عوارض سندروم متابولیک همراه است که یکی از راه های مقابله با آن افزایش سطح فعالیت های بدنی منظم است. در این پژوهش، شاخص مقاومت به انسولین (homa-ir)، هموگلوبین گلیکوزیله (hba1c) و اسیداوریک زنان یائسه مبتلا به سندروم متابولیک در سطوح مختلف فعالیت بدنی مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش: در این مطالعه تعداد 30 زن یائسه مبتلا به سندروم متابولیک (بر مبنای معیارهای who) ساکن شهر رشت شرکت کردند. سطح فعالیت با پرسشنامه بین المللی ارزیابی فعالیت بدنی (ipaq) اندازه گیری و بر اساس آن، آزمودنی ها به 3 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه فعال: فعالیت بدنی به میزان حداقل 3 روز یا بیشتر از 2 ساعت در هفته و مقدار met بالاتر از 3000 در هفته؛ گروه نیمه فعال: فعالیت بدنی به میزان کمتر از 3 روز و مقدار met 3000-600 در هفته؛ گروه غیرفعال: فعالیت بدنی به میزان met کمتر از 600 در هفته. متغیرهای مقاومت به انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله (hba1c)، ترکیب بدن و اسیداوریک بین آزمودنی های سه گروه مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته ها: اندازه شاخص مقاومت به انسولین (homa-ir ) در افراد فعال ) 1/02±2/02) و نیمه فعال (1/65±50/2) نسبت به افراد غیرفعال (3/24±4/88) به طور معنی داری پایین تر بود (0/05>p)، سطوح هموگلوبین گلیکوزیله (hba1c) در افراد فعال (2/00±9/85) نسبت به گروه نیمه فعال (2/76±7/65) و غیرفعال (1/69±7/65) به طور معنی داری پایین تر بود (0/05>p) و سطوح اسید اوریک در افراد فعال (1/09±4/70) و نیمه فعال (1/04±4/17) و غیر فعال (1/56±4/89) بود، بنابراین در میانگین سه گروه تفاوت معنی¬داری مشاهده نشد. همچنین با توجه به مقادیر میانگین نسبت دور کمر به لگن در افراد فعال(0/71±85/50*)، نیمه فعال (0/23±86/81) و غیر فعال(0/67±88/30)، شاخص توده بدن در افراد فعال (3/14±32/90)، نیمه فعال (5/74±34/50) و غیر فعال(4/12±34/25)، فشار خون دیاستولیک در افراد فعال(0/52±9/40)، نیمه فعال (0/52±9/40) و غیر فعال(0/82±9/70) و سطح گلوکز خون در افراد فعال(24/53±105/90)، نیمه فعال (38/35±150/70) و غیر فعال(28/11±166/20) مشاهده شد که به طور معنی داری میانگین مقادیر در گروه فعال نسبت به غیرفعال پایین تر بود (0/05>p). نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد با افزایش سطح فعالیت بدنی در زنان یائسه ، عوامل خطرزای سندرم متابولیک کاهش می یابد. بنابراین انتخاب سبک زندگی فعال به ویژه برای زنان یائسه از اهمیت بسیاری برخوردار است.
فرناز سیفی اسگ شهر ارسلان دمیرچی
فعالیت های ورزشی علاوه بر آثار مفید و مثبتی که بر بهبود شاخص های مرتبط با سلامت دارد، در صورت افزایش بار تمرینی می تواند منجر به افت قابل توجه این شاخص ها و بروز برخی بیماری ها شود. در این مطالعه نشان داده شد که گلوتاتیون ردوکس گلبول های قرمز خون (به عنوان شاخص کمی تندرستی و وضعیت ردوکس درون سلولی) به دنبال فعالیت هوازی متوسط در ورزشکاران تمرین کرده تغییری نکرد؛ اما در ورزشکاران تفریحی به سمت محیطی با احیاگری بیشتر و در غیرورزشکاران به سمت محیط اکسیدکننده تر جا به جا شد. همچنین، یک جلسه فعالیت هوازی متوسط منجر به ایجاد فشار اکسایشی شد؛ طوریکه نسبت تیول به دی سولفید گلوتاتیون و سیستئین در پلاسما (به عنوان شاخص های غیرمستقیم فشار اکسایشی و وضعیت ردوکس برون سلولی) کاهش یافت.
هادی روحانی ارسلان دمیرچی
چکیده ندارد.
حجت باقری حسن دانشمندی
چکیده ندارد.
حمید اراضی ارسلان دمیرچی
چکیده ندارد.
ندا آقایی بهمن بگلو ارسلان دمیرچی
چکیده ندارد.
مجاهد کیانی ارسلان دمیرچی
چکیده ندارد.
مهدی برجی ارسلان دمیرچی
چکیده ندارد.
احسان اصغری ارسلان دمیرچی
چکیده ندارد.
حسین عابد نظری ارسلان دمیرچی
هدف از این پژوهش مقایسه تغییرات الکتریکی قلب و فشار خون بلافاصله پس از انجام انقباضهای ایزومتریک و ایزوتونیک با شدتهای 50 و 80 درصد است.
کریم خلاقی بیرک علیا حمید محبی
به منظور تعیین تاثیر یک دوره تمرینات تناوبی هوازی و بی هوازی بر میزان هموگلوبین ، هماتوکریت ، تعداد گلبولهای قرمز خون و درصد تغییرات حجم پلاسما در افراد غیرورزشکار جوان مطالعه حاضر انجام شد.
ابوالقاسم هاشمی ارسلان دمیرچی
کسب آمادگی مطلوب از عوامل اساسی موفقیت ورزشکاران در رقابتهای ورزشی می باشد. از جمله عوامل موثر در آمادگی جسمانی می توان به قدرت و توان انفجاری اشاره نمود. در سالیان اخیر برای بهبود قابلیت توان و قدرت روشهای مختلفی توسط محققین و مربیان مورد استفاده قرار گرفته است. با توجه به مطالعات قبلی استفاده از تمرینات با وزنه و پلایومتریک از اهمیت قابل توجهی برخوردار گردیده است.تحقیق حاضر در صدد است چگونگی تاثیر این دو روش تمرینی را بر توان انفجاری پا بررسی نماید.
عباس بنیان ارسلان دمیرچی
نتایج تحقیق نشان می دهد: 1-بیشترین علت آسیب دیدگی در بین دانش آموزان پسر دبیرستانهای تربیت بدنی ، بازیکن حریف و مکان ورزشی و در دختران آلودگی آب استخر و ضربه برخورد توپ بوده است. 2- بیشترین آسیب دیدگی پسران در رشته ورزشی فوتبال و دختران بعد از شنا که تنها وجود یک عامل (آلودگی آب استخر) موجب افزایش آسیب دیدگی شده است رشته ورزشی والیبال می باشد. 3- نوع آسیبهای وارده بربدن دانش آموزان دختر و پسر در رشته های مختلف ورزشی متفاوت است. 4- بیشترین آسیب دیدگی در پسران در انگشتان دست و زانو ، در دختران انگشتان دست و ران اتفاق افتاده است. 5-بیشترین آسیب دیدگی در پسران و دختران با ترتیب در اندامهای فوقانی-تحتانی ، سر و صورت و تنه اتفاق افتاده است. 6-دررفتگی و ضرب دیدگی در پسران و ضرب دیدگی و دررفتگی در دختران شایعترین نوع آسیب دیدگی بوده است. 7-بیشترین آسیب دیدگی در پسران به ترتیب در مسابقات ، کلاسهای آموزشی و فعالیتهای فوق برنامه و در دختران به ترتیب در کلاسهای آموزشی ، فوق برنامه و مسابقات اتفاق افتاده است. 8-بین عوامل موثر درایجاد آسیبهای ورزشی دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانهای تربیت بدنی اختلاف معنی داری وجود دارد. 9-بین رشته های ورزشی آسیب رساننده دردانش آموزان دختر و پسر دبیرستانهای تربیت بدنی اختلاف معنی داری وجود دارد.10-بین رشته های ورزشی از نظر نوع آسیب وارده در دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانهای تربیت بدنی اختلاف معنی داری وجود دارد. 11-بین عضوهای آسیب دیده در اندام فوقانی و تحتانی و سر و صورت دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانهای تربیت بدنی اختلاف معنی دار وجود دارد. اما در مورد تنه این اختلاف معنی دار نبوده است. 12-بین نوع آسیب دیدگی در اندامهای مختلف بدن دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانهای تربیت بدنی اختلاف معنی داری وجود دارد. 13-بین میزان آسیب دیدگی در کلاسهای آموزشی ، مسابقات و فوق برنامه دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانهای تربیت بدنی اختلاف معنی داری وجود دارد.
محسن عصارزاده نوش آبادی ارسلان دمیرچی
هدف از این تحقیق بررسی تاثیر یک جلسه فعالیت شدید هوازی تا مرز خستگی بر میزان ایمونوگلوبولین های a و g و اجزای c3 و c4 سرم پسران دانشجو بود.
مهتا اسکندر نژاد ارسلان دمیرچی
این پژوهش با هدف مقایسه خصوصیات آنتروپومتریکی و توان هوازی بانوان بدمینتون کار منتخب کشور و منتخب گیلان انجام گرفته است.
وحید مقدم ارسلان دمیرچی
هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات پلایومتریک بر بهبود توان پا و رکورد شنا در شناگران نوجوان 15-17 سال بود.
تهمینه سعیدی ضیابری خسرو ابراهیم
هدف از انجام این تحقیق مقایسه اعتبار جدول قد-وزن و فرمولهای استاندارد در برآورد وزن مطلوب بدن زنان ورزشکار و غیرورزشکار می باشد.
وحید رفیعی ده بیدی حمید محبی
یافتن روشهای مناسب برای بهبود فاکتورهای حرکتی و جسمانی ازجمله اهداف محققین علوم ورزشی بوده است و دراین میان ، بررسی متدهای تمرینی و تاثیر آنها از اهمیت خاصی برخوردار است. از جمله این روشهای تمرینی ، می توان به تمرینات پلایومتریک و تمرینات قدرتی با وزنه اشاره کرد. در این تحقیق تاثیر تمرینات پلایومتریک و با وزنه روی زمان واکنش، زمان حرکت، زمان اجرا و چابکی ازمودنی ها مورد بررسی قرار گرفته است.
علی صفاتیان ارسلان دمیرچی
آمادگی جسمانی و آسیب دو مقوله وابسته به یکدیگر می باشند که در صورت نادیده گرفتن هر یک از آن دو مقوله موجب تضعیف در دیگری خواهد شد. تمرینات آمادگی جسمانی علاوه بر تقویت عواملی چون ظرفیت هوازی بدن، قدرت، سرعت، چابکی و استقامت ، آسیب پذیری را به تاخیر و یا به حداقل می رساند. به منظور بررسی ارتباط آمادگی جسمانی و تعیین میزان شیوع آسیبهای ورزشی اندام تحتانی بازیکنان در رشته فوتبال ، تعداد 60نفر فوتبالیست انتخاب شدند.
تکذبان مددی ارسلان دمیرچی
هدف از این تحقیق بررسی تاثیر یک برنامه ورزشی منتخب هوازی بر میزان ایمونوگلوبولین های a و g سرم دانش آموزان دختر بود.
صادق کرباسی ارسلان دمیرچی
هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات پلیومتریک بر افزایش چابکی عمومی ، توان پا و انعطاف پذیری بازیکنان بدمینتون پسر 19-17 سال می باشد.