نام پژوهشگر: بابک سامانی
آرزو سرقلی نصراله کلانتری
در سال های اخیر همانطور که تقاضا برای آب زیرزمینی افزایش پیدا کرده ارزیابی منابع آب کارستی نیز به شکل فزاینده ای رو به افزایش است. محققان سنجش از دور و gisرا برای تلفیق لایه های گوناگون جهت اکتشاف منابع آب کارستی به کار برده اند. در این تحقیق هفت نمایه ی موثر در هیدروژئولوژی کارست جهت تعیین مناطقی با پتانسیل بالای آب زیرزمینی در مناطق کارستی در محدوده شمال شرق خوزستان پیشنهاد شده است. نقشه های معیار بارش(p)، تراکم شکستگی ها (d)، فاصله از شکستگی ها (b)، دما (t)، شیب (o)، لیتولوژی (g)، پوشش گیاهی (v) با استفاده از داده های موجود و توابع تحلیلی gisآماده سازی شدند. به منظور وزن دهی به معیارهای اصلی از روش آنالیز سلسله مراتبی (ahp)، با رعایت نرخ استاندارد ناسازگاری استفاده شد، سپس زیرمعیارها و معیارهای اصلی به منظور تحلیل مکانی وارد سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) شد. با تلفیق کلیه ارزش های وزنی با هم، محدوده های مناسب از لحاظ پتانسیل آب زیرزمینی تعیین گردید. نقشه نهایی پتانسیل آب زیرزمینی با استفاده از چشمه های موجود در منطقه صحت سنجی شد. بر اساس نقشه نهایی پتانسیل کارست در منطقه مورد مطالعه، از لحاظ توسعه کارست تاقدیس چاله منار بیشترین و تاقدیس های آرام، پابده و کمارون به ترتیب در رده های بعدی توسعه قرار دارند. در حالی که شواهد موجود (ظهور چشمه های پرآب مانند چشمه سبزآب در تاقدیس کمارون و چشمه بی بی-تلخون در تاقدیس پابده) حاکی از پتانسیل بالای آب تاقدیس های کمارون و پابده می باشند. نهایتاً می توان نتیجه گرفت که اگرچه پتانسیل یابی سطحی کارست معیاری برای شناسایی کارستیفیکاسیون است ولی عوامل دیگری را نیز باید در نظر گرفت.
زهرا خورسندی علیرضا زراسوندی
مناطق کانه دار ورزقان، خضرآباد و شهربابک به ترتیب واقع در استان های آذربایجان شرقی، یزد و کرمان، در کمربند آتشفشانی ـ نفوذی ارومیه ـ دختر می باشند که دارای پتانسیل کانه زایی مس با عیار مطلوب هستند. توده های گرانیتوئیدی با نفوذ در واحدهای رسوبی کرتاسه و سکانس آتشفشانی ـ رسوبی بعد از آن (ائوسن ـ میوسن)، کانه زایی مس پورفیری و اسکارن سازی را در مناطق ذکر شده باعث شده اند. هدف از انجام این تحقیق بررسی نقش کنترل کننده های ساختاری به خصوص گسل های امتدادلغز بزرگ و گسل-های مرتبط با آنها در جایگیری کانسارهای مس پورفیری می باشد. آنالیز fry و fractal به عنوان روش های مکمل جهت ایجاد این ارتباط در فهم چگونگی توزیع مکانی و ارزیابی ذخایر معدنی به کار رفته است. به طور کلی روند عمومی تجمع کانیایی در مناطق خضرآباد و شهربابک بصورت nw/se ، ne/sw و در ورزقان در جهات nw/se، n/s و e/w می باشد و همخوانی نسبتاً خوبی را با روند شکستگی های غالب منطقه با ماهیت کششی نشان می دهد، نتایج آنالیز fry و fractalنشان دهنده همبستگی خوبی بین چگونگی توزیع مکانی اندیس های مس و روند عمومی شکستگی ها و گسل ها می باشد. به طور کلی نتایج حاصل نشان می دهد که جایگیری این توده ها به همراه کانه زایی مس با زایش عمدتاً پورفیری، در یک شکستگی و یا فضای کششی (tensional gash) صورت گرفته که این زون های کششی مابین گسل های راستالغز فرعی ناشی از یک مولفه دگرشکلی اصلی تشکیل شده است. لذا شناسایی این زون های کششی و توده های گرانیتوئیدی جایگیر شده در آن ها می تواند به عنوان یک الگوی اکتشافی جهت کانسارسازی مس در مناطق ورزقان، خضرآباد و شهربابک مدنظر قرار گیرد. .
سعید پهلوانی زاده نصراله کلانتری
منطقه مورد مطالعه بخشی از رشته های کوه های زاگرس است که در شرق استان خوزستان، حدود 35 کیلومتری شمال شرقی شهرستان رامهرمز در محدوده سد مخزنی جره و در طول جغرافیایی 50َ °49 – 40َ °49 شرقی و عرض 30َ °31 – 25َ °31 شمالی قرار گرفته است. در این مطالعه به منظور پی بردن به ارتباط بین ساختارهای زمین شناسی و اشکال موفولوژیکی سازند گچساران ابتدا زمین شناسی ساختمانی منطقه مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که ارتباط نزدیکی بین این دو می باشد. مطالعات نشان داد که منطقه مورد مطالعه دارای گسل-خوردگی و شکستگی های فراوان است. سازند گچساران تحت تاثیر گسل معکوس جره و همچنین گسل های تراستی دشت شیر و دشت انار دارای شکستگی های فراوان شده که این شکستگی ها نفوذپذیری سازند گچساران را افزایش داده باعث توسعه کارست درون این سازند شده اند. بیش از 900 دولین در منطقه شناسایی شده که ارتباط نزدیکی با گسل ها دارند. دولین های منطقه به لحاظ قرارگیری در زون شکستگی ها دارای کشیدگی و قرارگیری در یک روند خطی می باشند. همچنین منطقه مورد بررسی دارای شواهدی از یک گسل امتدادلغز درون مخزن می باشد که بر ژئومورفولوژی و توسعه کارست منطقه تاثیر گذار است. در نهایت با توجه به شناختی که از منطقه مورد مطالعه به دست آمد، پتانسیل کارستی شدن مورد ارزیابی قرار گرفت. در این منطقه 2 افق کارستی مشخص شده که افق کارست بالایی در سطح سازند گچساران و افق کارست پایینی در دیواره مخزن سد و زیر سطح آب قرار دارد. بر این اساس پارامترهای موثر در پتانسیل کارستی شدن شامل بارش، تراکم خطواره، فاصله از خطواره، شیب، تراکم آبراهه، لیتولوژی، پوشش گیاهی و دما شناسایی و با استفاده از وزن لایه های موثر به دست آمد و در پایان نقشه پتانسیل کارستی شدن با تلفیق لایه های مربوطه در محیط نرم افزار gis10 استخراج گردید. بر این اساس در منطقه مورد مطالعه افق کارست بالایی به 4 گروه با پتانسل زیاد، متوسط، کم و خیلی کم طبقه بندی شده است. قسمت های حواشی حوضه که نزدیک به گسل ها هستند بیش ترین توسعه کارست را نشان داده اند و منطقه بین گسل دشت شیر و دشت انار به لحاظ میزان زیاد فرسایش و وجود میان لایه ها و رسوبات آبرفتی کم-ترین میزان پتانسیل را دارد. افق کارست پایینی فقط در دیواره مخزن توسعه یافته و در بالادست مخزن پیشرفته تر است.
حمیدرضا شکوهی فر بهمن سلیمانی
در این مطالعه پوش سنگ میادین نفتی بینک، سیاه مکان، کیلورکریم و گلخاری در حاشیه فروافتادگی دزفول جنوبی، مورد مطالعه قرار گرفته است. در این پژوهش به بررسی تغییرات سنگ شناسی و ضخامت پوش سنگ در بخش حاشیه ای حوضه و تعیین کیفیت فیزیکی آن بعنوان پوش سنگ پرداخته شده است. در این چهار میدان، همانند سایر میادین نفتی فروافتادگی دزفول، بخش 1 سازند گچساران نقش پوش سنگ مخزن نفتی آسماری را ایفا می کند. در این تحقیق با استفاده از نمودارهای پرتو گاما، صوتی، و نمودارهای ترسیمی سرچاه برای 33 حلقه چاه و بررسی میکروسکوپی 250 مقطع نازک به مطالعه پوش سنگ پرداخته شده است. مطالعات پتروفیزیکی و پتروگرافی بیانگر وجود 6 طبقه کلیدی در چهار میدان یاد شده می باشد که دارای تفاوتهای جزئی با یکدیگر هستند. فرایندهای دیاژنتیکی شامل انیدریتی شدن، دولومیتی شدن و فشردگی بوده و از بافتهای غالب در انیدریتها می توان بافت جریانی، نودولی، ضربدری، اسفرولیتی و کشیده را ذکر نمود. مجموعه شواهد پتروگرافی بیانگر رسوبگذاری پوش سنگ در محدوده ای از حاشیه ساحل و تالاب تا حداکثر محیط سبخایی می باشد. با توجه به نمودارهای انطباق چینه ای و نقشه های هم ضخامت ظاهری در بخشهای مختلف این چهار میدان می توان بیان کرد که ضخامت پوش سنگ در میادین گلخاری و بینک از شرق به طرف غرب دچار کاهش و در میادین سیاه مکان و کیلورکریم از جنوب به طرف شمال دچار افزایش شده است.
نرگس گلستان نژاد دزفولی نصراله کلانتری
منطقه گلگیر با مساحت 170 کیلومتر مربع، بین طول جغرافیایی?20´43?49 تا ?20´25?49 شرقی و عرض جغرافیایی ?38´48?31 تا ?17´36?31 شمالی، جنوب شرق مسجدسلیمان، شمال شرق اهواز و در حوضه کارون میانی واقع شده است. هرچند، تاقدیس آسماری در شمال خوزستان یکی از منابع مهم تغذیه کننده دشت گلگیر به شمار می رود، ولی از نظر هیدروژئولوژی و هیدروشیمیایی سازند آسماری به دلیل ذخیره آب و سازند گچساران به دلیل تأثیر نامطلوب روی کیفیت آب مهمترین سازندهای منطقه به شمار می روند. به طور کلی درجه کارست شدگی در یال جنوب غربی تاقدیس آسماری بیشتر از یال شمال شرقی می باشد، تاقدیس آسماری به لحاظ کارست شدگی در مرحله جوان (immature) قرار دارد. چشمه کارستی گرو نقطه تخلیه طبیعی آبخوان کارستی آسماری می باشد. به منظور بررسی هیدروژئوشیمیایی منابع آبی منطقه 17 نمونه از منابع آبی منطقه مورد آزمایش قرار گرفت. تفسیر آماری داده های شیمیایی نشان داد که همبستگی زیادی بین مقدار کل جامدات محلول و یون ها به غیر از بی کربنات وجود دارد، بی کربنات با تمام یون ها همبستگی کم و معکوسی دارد. بیشترین میزان همبستگی بین سدیم و کلرید 999% می باشد. انحلال کانی های ژیپس ، انیدریت ، دولومیت، هالیت و کلسیت بیشترین تأثیر را بر شیمی آبهای منطقه دارند. بررسی دیاگرام های ترکیبی نیز نقش کانی های ژیپس ، انیدریت ، دولومیت، هالیت و کلسیت را در ایجاد تغییرات کیفی آب های منطقه تایید می نماید. چهار تیپ آب در منطقه مشاهده می شود : 1- کلروره-سولفاته 2-کلسیم- منیزیم 3-کلروره-سولفاته-کربناتی 4-کلسیم- منیزیم-سدیم- پتاسیم. در مجموع تکامل هیدروشیمیایی آب در آبخوان گلگیر در جهت جریان به طور کامل صورت نگرفته است. بیشتر نمونه ها از نظر آشامیدن در رده قابل قبول جای می گیرند و نمونه های آب منطقه برای کشاورزی در کلاس c2s1 قرار دارند.
زهرا علی یاری نصراله کلانتری
منطقه مورد مطالعه، در شمال شرقی استان خوزستان، جنوب غربی ایران، در کمربند ساختمانی زاگرس واقع شده و به-طور عمده از سازند تبخیری گچساران پوشیده شده است. مساحت تقریبی منطقه 601 کیلومتر مربع است و در مختصات جغرافیایی ?30´10 °50 تا ?30´28 °50 طول شرقی و?40´40 °30 تا ?30´58 °30 عرض شمالی واقع شده است. هدف از این پژوهش، بررسی میزان تأثیر عوامل مختلف در توسعه کارست و پهنه بندی کارست محدوده سد مارون جهت پتانسیل یابی منابع آبی برای مصارف مختلف بوده است. جهت تهیه نقشه پهنه بندی توسعه کارست از لایه های لیتولوژی، پوشش گیاهی، تراکم شکستگی، فاصله از شکستگی، بارش، شیب و ارتفاع و روش تحلیل سلسله مراتبی و منطق فازی استفاده شده است. با شناسایی و استخراج پارامترهای موثر بر توسعه کارست و تلفیق لایه ها به روش تحلیل سلسله مراتبی و منطق فازی، منطقه مورد مطالعه به 4 پهنه کارست توسعه یافته، با توسعه متوسط، کم و توسعه نیافته تقسیم شد. این پهنه بندی با استفاده از اندیس تراکم دولین صحت سنجی شد و مورد تأیید قرار گرفت. با بررسی و مطالعه پارامترهای استخراج شده و تعیین میزان تأثیر هر یک از آن ها بر توسعه کارست مشاهده می شود که در مناطقی که دارای شیب کم، فاصله کم از شکستگی، تراکم مناسب شکستگی، میزان نسبتاٌ زیاد بارش و پوشش گیاهی متراکمی می باشند، کارست بیشتر از سایر مناطق توسعه یافته است. بنابراین، در محدوده مورد مطالعه در هر دو سازند انحلال پذیر آهکی و گچی، کارست توسعه یافته است و از نظر پتانسیل آبی سازند آهکی دارای آب قابل شرب می باشد، ولی با توجه به وسعت کم، ذخیره آبی محدود است. در سازند گچساران که پتانسیل آب قابل توجهی وجود دارد، جهت مصارف کشاورزی حائز اهمیت است.
سعید پهلوانی زاده محمدابراهیم فتاحی
چکیده ندارد.