نام پژوهشگر: ناصر اکبری
زینب دهستانی ناصر اکبری
به منظور مطالعه تأثیر فواصل خطوط کشت و میزان بذر مصرفی بر عملکرد و اجزای عملکرد دانه کلزا در شرایط اقلیمی خرم آباد آزمایشی در قالب اسپلیت پلات با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در 4 تکرار در سال زراعی 86-1385 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان، واقع در 12 کیلومتری جاده خرم آباد- اندیمشک اجرا گردید. در این آزمایش عامل اصلی فاصله ردیف کشت در 2 سطح(15 و 30 سانتی متر)، عامل فرعی میزان بذر مصرفی در 4 سطح(4، 6، 8 و 12 کیلوگرم در هکتار) و بذر مورد استفاده رقم اکاپی بود. نتایج این پژوهش نشان داد که تعداد خورجین در بوته و وزن هزار دانه در فاصله خطوط 15 سانتی متر و میزان بذر 4 کیلوگرم در هکتار و برای سطوح اثرات متقابل نیز فاصله ردیف بیشتر در میزان بذر کمتر دارای بیشترین مقدار بود ولی تعداد دانه در خورجین برای سطوح اصلی و فرعی و همچنین سطوح متقابل معنی دار نشد. عملکرد دانه در فاصله ردیف 15 و 30 سانتیمتر به ترتیب شامل 95/3595 و 88/2964 کیلوگرم در هکتار بود و در میزان بذرهای 4، 6، 8 و 12 کیلو گرم به ترتیب شامل 7/2621، 32/3479، 8/3501 و 85/3518 کیلو گرم در هکتار است که سه مقدار آخر از لحاظ آماری با هم تفاوتی ندارند. در اثرات متقابل فاصله ردیف 15 سانتی متری با میزان بذور 6 و 8 کیلوگرم بیشترین عملکرد(6/4034 و 05/3950 کیلوگرم در هکتار) را داشتند که از لحاظ آماری با هم تفاوتی نداشتند. درصد روعن نیز در فاصله ردیف بیشتر و میزان بذر کمتر دارای حداکثر مقدار خود بود به طوریکه بیشترین درصد (10/48) مربوط به فاصله ردیف 30 سانتی متر و میزان بذر 4 کیلوگرم در هکتار بود. بنابراین برای رسیدن به حداکثر عملکرد فاصله ردیف 15 سانتی متر و برای صرفه جویی در مصرف بذر، میزان بذر 6 کیلوگرم در هکتار توصیه می گردد.
نسیمه سهرابی منش ناصر اکبری
چکیده به منظور بررسی اثرات زمان محلول پاشی عناصر ریز مغذی بر روی عملکرد دانه و اجزای آن بر دو رقم گندم دیم کوهدشت و زاگرس، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات (کرتهای یکبار خرد شده) در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی با سه تکرار و ده تیمار در سال زراعی 90ـ1389 در منطقه کوهدشت لرستان اجراء گردید. در این آزمایش عامل اصلی شامل تیمار زمان محلول پاشی عناصر ریزمغذی (از منبع کود librel bmx ساخت انگلستان حاوی عناصر کم مصرف آهن، روی، منگنز و بور) در پنج سطح محلول پاشی در زمانهای پنجه دهی، ساقه دهی، خوشه دهی، دانه بندی و شاهد (عدم محلول پاشی) و عامل فرعی شامل رقم در دو سطح بنام های کوهدشت و زاگرس بود. در طی آزمایش صفات اجزاء عملکرد دانه، عملکرد دانه و بیولوژیک، شاخص برداشت، صفات مورفولوژیکی و شاخص های رشد اندازه گیری شوند. طبق نتایج تجزیه واریانس، تیمار زمان محلول پاشی عناصر ریز مغذی بر کلیه اجزاء عملکرد دانه معنی دار بود. بیشترین تعداد دانه در خوشه و وزن هزار دانه در زمان محلول پاشی در مرحله دانه بندی ولی بیشترین تعداد خوشه در متر مربع در زمان محلول پاشی در مرحله خوشه دهی حاصل گردید که با شاهد تفاوت معنی دار داشتند. ولی بین تیمارهای زمان محلول پاشی در هر یک از صفات نامبرده اختلاف معنی دار وجود نداشت. اثر رقم بر صفات تعداد خوشه و وزن هزار دانه معنی دار بود. بالاترین تعداد خوشه و وزن هزار دانه بترتیب متعلق به رقم کوهدشت و زاگرس بود. طبق نتایج تجزیه واریانس تیمار زمان محلول پاشی بر صفات عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت هر کدام در سطح 1% معنی دار بود ولی رقم و اثر متقابل زمان محلول پاشی در رقم بر صفات فوق اثر معنی دار نداشتند. بیشترین عملکرد دانه از کاربرد زمان محلول پاشی در مرحله دانه بندی بدست آمد که در مقایسه با شاهد 58 درصد افزایش داشت و در ضمن با سایر تیمارهای محلول پاشی تفاوت معنی دار داشت. همبستگی بین صفات نشان داد که مهمترین متغیرهای موثر بر عملکرد دانه در آزمایش حاضر، اجزاء عملکرد دانه (تعداد خوشه و وزن هزار دانه) و عملکرد بیولوژیک بودند. نتایج حاصله از تجزیه واریانس نشان داد که از بین صفات مورفولوژیک ارتفاع بوته و طول خوشه تحت تأثیر زمان محلول پاشی قرار نگرفتند ولی طول پدانکل تحت اثر این تیمار قرار گرفت. اما رقم بر هر سه صفت فوق اثر معنی دار داشت. طول پدانکل با وزن هزار دانه همبستگی مثبت داشت که نشان دهنده این است که افزایش طول پدانکل منجر به سنگین تر شدن دانه ها در گندم می شود. طبق نتایج مقایسه میانگین های اثرات متقابل زمان محلول پاشی در رقم بر صفات عملکرد دانه، وزن هزار دانه و شاخص برداشت، تلفیق زمان محلول پاشی عناصر ریز مغذی (از منبع کود معرفی شده) در مرحله دانه بندی با هر یک از ارقام تحت آزمایش (زاگرس یا کوهدشت) بدلیل کسب برتری معنی دار عملکرد دانه، وزن هزار دانه و شاخص برداشت در مقایسه با شاهد (عدم محلول پاشی) و سایر تیمارهای محلول پاشی، در شرایط محیطی منطقه مورد آزمایش قابل توصیه است.
سلمان یوسفوند ماشااله دانشور
به منظور بررسی اثرات محلول پاشی نانوکود کلات آهن (خضراء) بر عملکرد دانه و اجزای عملکرد آن بر سه ژنوتیپ عدس، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار بصورت دیم در سال زراعی 91-90 در دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان اجرا گردید. در این آزمایش عامل اول ژنوتیپ در سه سطح به نام های توده محلی، بیله سوار و کیمیا و عامل دوم محلول پاشی با نانو کود کلات آهن خضرا در چهار سطح: عدم محلول پاشی کود(فقط محلول پاشی آب)، 1، 5/2 و 4 کیلو گرم در هکتار بود. محلول پاشی در دو مرحله شروع گلدهی و هنگام دانه بندی انجام گرفت. در طی این آزمایش صفات عملکرد دانه، اجزاء عملکرد، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، کارایی مصرف کود، ارتفاع بوته، تعداد شاخه فرعی، میزان کلروفیل برگ، بهروری از بارش و درجه باردهی اندازه گیری شد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد که تیمار ژنوتیپ بر کلیه صفات مورد آزمون معنی دار شد همچنین تیمار محلول پاشی نانو کود (بجز صفات وزن هزار دانه، تعداد شاخه فرعی و تعداد غلاف پوک در بوته) معنی دار شد. اثرات متقابل ژنوتیپ در نانو کود بر صفات عملکرد دانه و بیولوژیک، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، شاخص برداشت، بهروری از بارش، کارایی مصرف کود، درجه باردهی، ارتفاع بوته و کلروفیل برگ معنی دار شد. مقایسه میانگین اثرات متقابل ژنوتیپ و نانو کود بر صفت عملکرد دانه نشان داد که بیشترین عملکرد دانه مربوط به ژنوتیپ کیمیا در سطح کودی 4 کیلوگرم در هکتار (616 کیلوگرم در هکتار) و کمترین مقدار عملکرد دانه مربوط به ژنوتیپ توده محلی در شرایط عدم مصرف کود (277 کیلوگرم در هکتار) بود. به طور کلی نتایج نشان داد که ژنوتیپ کیمیا از لحاظ توزیع آسیمیلات های تولیدی بر ژنوتیپ های دیگر برتری نسبی داشت و همجنین ژنوتیپ های اصلاح شده کیمیا و بیله سوار خاصیت کود پذیری نسبتا بالاتری نسبت به ژنوتیپ توده محلی برخوردار بودند. بنابراین باتوجه به نتایج کلی حاصله و با توجه به کاهش هزینه های تولید و ملاحظات زیست محیطی سطح کودی 4 کیلوگرم در هکتار به همراه ژنوتیپ کیمیا جهت کسب عملکرد دانه مناسب در شرایط دیم توصیه می شود.
ناصر اکبری مازیار شریف زاده
چکیده در این تحقیق، ساخت زئولیت طی فرآیند دو مرحله ای ذوب قلیایی - سنتز هیدروترمال انجام شده است. ساختار زئولیت، توسط آنالیزهای xrd، sem و ftir مورد بررسی قرار گرفته است. زئولیت ساخته شده به عنوان جاذب در آزمایشات ناپیوسته جذب سم هینوزان از پساب آب پنیر بکار برده شده است. مطالعه تاثیر پارامترهای مختلف بر واکنش جذب سم هینوزان از محلول آبی نشان داد که با افزایش ph تا 6 راندمان حذف افزایش و بعد آن راندمان کاهش یافت همچنین با افزایش مدت زمان تماس، مقدار جاذب و دما، راندمان جذب افزایش می یابد. شرایط بهینه بدست آمده برای جذب سم هینوزان توسط زئولیت شامل زمان تعادل 20 دقیقه (qe=330.088 mg/g) و مقدارg 4/0 جاذب می باشد. بررسی سینتیک جذب سم هینوزان توسط زئولیت نشان داد که داده های آزمایشگاهی بهترین تطابق را با مدل سینتیکی موریس وبر دارند. همچنین مطالعه مدل های ایزوترم جهت بررسی مکانیزم جذب سم هینوزان توسط زئولیت نشان داد که این فرآیندها شامل واکنش جذب فیزیکی می باشند. مقادیر محاسبه شده برای پارامترهای ترمودینامیکی ?h،?s و ?g در محدوده دمایی? 45-25 امکان پذیر، خود به خودی و گرماگیر بودن واکنش جذب سم هینوزان از محلول آبی توسط زئولیت را نشان داد. به طور کلی، نتایج حاکی از آن است که زئولیت ساخته شده در این تحقیق، در مدت زمانی کوتاه و محدوده وسیعی از ph، با استفاده از مقدار کمی جاذب می توان به راندمان بالایی از جذب دست یافت. کلید واژه:جذب سطحی، سم هینوزان، زئولیت، سینتیک، ایزوترم، ترمودینامیک.