نام پژوهشگر: عبداله محمودی
عبداله محمودی اصغر جوانی
چکیده: هنر ایران در دوره قاجار، با چالش های عمیقی از جمله بحران هویت، روبرو شد؛ دامنه های آن در ادوار پس از قاجار نیز، ادامه یافت؛ که نقاشی ایرانی هم از این بحران، بی بهره نبود. در دوره قاجار، افزون بر گزارش های فاقد تحلیل و سطحی مسافران به دیار فرنگ، تبلیغات فرقه گرایان1 انگلیسی و فرانسوی، و بخصوص اعزام دانشجویان ایرانی به اروپا روندی ناهماهنگ با هویت? فرهنگی ایران شکل گرفت. هنرمندان ایرانی با برداشتی ناقص و سطحی از هنر غرب، آثاری ارائه دادند؛ که تکه چسپانی هایی2 ناقص، از دو فرهنگ متفاوت بود. این پژوهش با هدف آسیب شناسی3 نقاشی ایران در دوره قاجار، کوشیده است؛ تا ریشه های گسست هویت نقاشی را، به عنوان رسانه ای تأثیر گذار در شاخصه های هویت دینی (الهی، اخروی، معنوی و مروج فضایل اخلاقی) و سنتی (دینی، الهی، قوم گرا و رمزگرا) تبیین نماید. روش این پژوهش مبتنی بر مطالعات تطبیقی- تاریخی و اسنادی از هویت شناسی نقاشی ایران بعد از اسلام (مکتب هرات) و پیکره نگاری درباری (قاجار) است؛ که این مطالعه، با مقایسه آثار مهرعلی (نقاش قاجار) با داوید4 (نقاش اروپایی)، کامل شده است؛ فنون جمع آوری این اطلاعات، مبتنی بر منابع کتابخانه ای و میدانی می باشد. نتایج بدست آمده از این پایان نامه نشان می دهد؛ که انفعال هویت در نقاشی قاجار در برابر فرهنگ و هنر اروپایی، ناشی از دو نکته بوده است: نخست آنکه، ایشان از مبانی نظری هنر غرب، تحلیل شایسته و هوشمندانه ای نداشته، و دیگر آنکه، نتوانستند پیوندی شایسته با نقاشی ایرانی، برقرار کنند؛ که نهایتاً برداشتی سطحی گرانه، حاصل کار نقاشان قاجار گردید.