نام پژوهشگر: محمدتقی یوسفی
مهدی محرمی محمدتقی یوسفی
چکیده در این نوشتار چهار دلیل به عنوان ادلّه عقلی ضرورت امام مطرح گردیده است . که دو تا از آنها ادلّه عقلی محض و دو تای دیگر ادلّه عقلی غیر محض محسوب می شوند.قاعده لطف و دفع ضررهای محتمَل به عنوان ادلّه عقلی محض و دلیل مقدّمه واجب مطلق بودنِِ امامو حافظ دین اسلام بودن امام به عنوان ادلّه عقلی غیر محض طرح شده اند. قاعده لطف یکی از مهم ترین ادلّه وجوب امامت به شمار می رود.متکلّمان امامیه ازطرفی با توجّه به این قاعده، سه تقریر مختلف از لطف بودن وجود امام ارائه داده اند.که علامه طباطبایی همچون فاضل مقداد،بدون محور قرار دادن تکالیف شرعی یاعقلی،به تقریر لطف بودن وجود امام پرداخته است.و از سوی دیگر متکلّمان وجوب لطف را براساس حکمت الهی تبیین کرده اند.فخررازی در مورددلیل لطف هم مقدّمه اول (لطف بودن وجود امام ) و هم مقدّمه دوم(وجوب کلامی لطف بر خدا)را موردتشکیک قرار داده است. دفع ضررهای محتمَل اگرچه یک دلیل عقلی محض به حساب می آید لیکن فخررازی آن را به عنوان دلیل غیر عقلی مطرح می کند.به همین جهت مورد نقد جدّی علمای شیعه همچون خواجه نصیرالدین طوسی قرار گرفته است.دلیلِمقدّمه واجب مطلق بودنِِ امام ،هم با توجه به اینکه اشاعره مُنکِرحُسن و قُبح عقلی اند؛با مبانی اشاعره سازگاری ندارد.بلکه این دلیل اگر از جانب قائلین به حُسن و قُبح عقلی (امامیه، معتزله)طرح گردد،موردقبول واقع می شود.دلیلِ حافظ دین اسلام بودن امام یکی از بهترین ادلّه عقلی غیر محض وجوب امامت است که علامه طباطبایی به احسن وجوه آن را تقریر و تبیین کرده است. در این نوشتار با توجه به آرا و اندیشه های فخررازی و علامه طباطبائی این چهار دلیل تقریر شده و اگر اشکالی این دو بزرگوار مطرح کرده اند؛ طرح اشکال گردیده است. به این ادلّه اشکالاتی وارد شده است؛که بر اساس مبانی فخررازی و علامه طباطبایی ،این اشکالات مورد نقد و بررسی قرار گرفته است در نهایت به دو نتیجه مهمّ می رسیم: (1) اگر این ادلّه اربعه از سوی اندیشمندان اشاعره مطرح شوند، قابل خدشه و مناقشه می باشد زیرا با مبانی آنها ناسازگار می باشند و اگر از سوی اندیشمندان امامیه مطرح شوند، پذیرفتنی و مقبولمی باشد.(2)به غیر از دلیلِمقدّمه واجب مطلق بودنِِ امام ، مقتضای سایر ادلّه ضرورت امامت، وجوب نفسی امامت است.
مریم رنجبر عسکری سلیمانی امیری
چکیده با یک نظرکلی و فراگیر بر تاریخ تفکر بشری می توان به این مهم دست یافت که بشر از ابتدای پیدایش، بر اساس فطرت جستجوگر خود همواره در پی کشف منشأ هستی در تلاش و تکاپو بوده است و در هیچ برهه از تاریخ، بحث از وجود خدا، از زندگی بشر، بکلی محو نشده است.آثار فلاسفه والهی دانان مشحون از برهانهای در اثبات وجود خدا است ولی در عین حال همان متفکران و اندیشمندان در عباراتی دیگر وجود خدا را برهان ناپذیر می دانند و گفته خود را اینگونه توجیه کرده اند که خداوند متعال در هستی خود نیازمند به علت نیست و به تعبیرآن ها مالاسبب است. مالاسبب نیز یا باید بیّن باشد و یا اینکه قیاس برهانی در رساندن شخص به یقین در این باره کارایی ندارد. تلاش نگارنده در این پژوهش متمرکز به این مسئله است که آیا می توان از یک سو، ملتزم به دو قاعده مالاسبب و ذوات الاسباب شد و از سوی دیگر، از طریق برهان های غیر لمّی به وجود خدا یقین پیدا کرد؟ در پاسخ به این سوال باید بر وجود برهان های خاصی که نه از نوع لمّی (سیر از علت به معلول) ونه از نوع دلیل(سیر از معلول به علت) است اذعان کرد. نام این برهان ها به تعبیر عموم منطق دانان از جمله ابن سینا (ره)، انّی مطلق و به تعبیر ملاصدرا (ره)، دلیل است که در وضعیت خاصی در مبحث اثبات وجود خدا مفید یقین می باشد. از این رو مقصود فلاسفه از نفی برهان بر وجود خدا، برهان؛ از نوع لمّی است چرا که وجود خدا علّّت ندارد تا برهان لمّی برآن اقامه شود. به این ترتیب بین دو مبحث طرح قاعده ذوات الاسباب و مالاسبب در منطق و وجود برهان های از نوع انّی مطلق در اثبات وجود خدا هیچ منافاتی وجود ندارد و تمام برهان ها وجود خدا از نوع انّی مطلق است که نوعی از آن از نظر منطقی معتبر و یقین آور است. واژگان کلیدی: برهان، برهان لمّی، برهان انّی، برهان انّی مطلق، برهان وجودی، برهان امکان و وجوب، برهان صدیقین، قاعده ذوات الاسباب، قاعده مالاسبب
مرضیه عظام نژاد یارعلی کرد فیروزجایی
چکیده بحث ازادراکات فطری به عنوان اساس معرفت بشرهمواره مورد توجه فلاسفه ی شرق وغرب بوده است. لذا دراثر حاضرسعی برآن است که دریک فصل، نگاهی اجمالی به تاریخچه ی بحث در میان فلاسفه ی شرق وغرب داشته سپس این بحث رابه طور مفصّل ازدیدگاه ملاصدرا و استاد جوادی آ ملی مورد بررسی قرارداده تا اینکه تفاوت دیدگاه ها دراین رابطه مشخص شود. دراین بررسی سه معنا از ادراکات فطری مورد نظراست: ادراکات فطری به معنای علوم بدیهی که اوّلیات تصوری وتصدیقی و فطریات اصطلاحی را دربردارد. ادراکات فطری حضوری که به نحو تکوین با انسان خلق می شوند که این دودسته مورد قبول غالب فلاسفه ی اسلامی است. و فطری به معنای علوم ذاتی عقل، که در میان فلاسفه ی غرب مطرح است.عموم فلاسفه ی مسلمان براین باورند که خداوند تعالی اساس ساختمان بشر را برفطرتی خاص آفریده است که اقتضای ذات اوست. وبه لحاظ این خلقت ویژه دارای اموری فطری است که به دو قسم بینش ها وگرایش های فطری تقسیم می شود از طرفی همه ی گرایش های فطری اش مبتنی بربینش های فطری است. بدین ترتیب انسان موجودی فطرتاً متفکراست که براساس علم واندیشه کار می کند.ازطرفی مطلق علم به حصولی و حضوری و علم حصولی به تصور و تصدیق و هرکدام ازاین دو به بدیهی ونظری،و بدیهی به اوّلی و ثانوی قابل انقسام است. درادراکات حصولی بدیهیات اوّلیه و فطریات اصطلاحی از بدیهیات ثانویه مصداق ادراکات فطری به دو معنای متفاوت هستند و همه ی ادراکات اعم ازنظری و بدیهی مبتنی بر بدیهیات اوّلیه اند؛ ادراکات فطری حضوری علومی هستند که ازبدو خلقت به نحو فطری همراه انسان اند و در مرتبه ی مطلق علم، مصداق دیگر ادراکات فطری و بدون واسطه برای نفس حاضرند.تااینجای بحث، نقطه مشترک تمام فلاسفه ی اسلامی ازجمله ملاصدرا واستاد جوادی آملی است. چند تفاوت قابل ملاحظه میان ملاصدرا واستاد جوادی آملی وجود دارد به این صورت که: ایشان برخلاف نظر ملاصدرا و دیگرفلاسفه ی اسلامی علم حضوری را نیز به بدیهی و نظری تقسیم میکند؛و معتقداست آنچه منحصردرعلم حصولی است تقسیم آن به تصوروتصدیق است که درعلم حضوری راه ندارد.از طرفی دیگر وی مطابقت وعدم مطابقت را ازلوازم هر دو قسم علم و همچنین کشف عرفا می داند. همچنین استاد جوادی معتقد است ادراکات حضوری ذاتی انسانند وانسان ازاین جهت مستوی الخلقه است؛ لذاسخن افلاطون که همه علوم را تذکّر و یادآوریِ دانسته های پیشین میداند، باتوجه به علوم حضوری صحیح است.از طرفی هردو بزگوار بواسطه ی مبنا بودن ادراکات فطری به نقد مکاتب معرفت شناسی ازجمله عقل گرایان، حس گرایان، شکاکان و سوفسطائیان پرداخته اند.کارکردهای دیگرادراکات فطری که دراین اثر به آن اشاره شده است عبارتند از: اثبات توحید، بازگشت علم حصولی به حضوری، ابتنای گرایش های عملی بینش های فطری، نقش ادراکات فطری درساختمان معرفت بشر.
عالمه علامی محمدمهدی گرجیان
مسئله تجرد نفس همواره مورد توجه اندیشمندان مسلمان قرار داشته و سبب پیدایش معرکه ای از آراء گوناگون گردیده است. علامه شیخ محمدباقر مجلسی در زمره متکلمانی قرار دارد که با تکیه بر ظواهر برخی روایات، تجرد نفس را انکار کرده است. وی ادله عقلی را در اثبات یا انکار تجرد نفس مخدوش می داند. همچنین به هیچ آیه ای از آیات قرآن کریم در اثبات جسمانیت نفس اشاره نمی کند. در مقابل، جناب صدرالمتألهین با استفاده از براهین عقلی نفس را موجودی مجرد دانسته است. علاوه بر این، آیات و روایات را نیز موید تجرد نفس می داند. دمیده شدن روح الهی در انسان، رویت ملکوت آسمان ها و زمین توسط ابراهیم خلیل –علیه السلام- ، آفرینش دیگرگون انسان، بازگشت آدمی به سوی پروردگار، همسنگ بودن شناخت خداوند و شناخت انسان، مقام بلند و جایگاه ویژه نبی اکرم –صلی الله علیه و آله- ، رویت خداوند توسط انسان از جمله ادله نقلی وی در اثبات تجرد نفس است. البته ملاصدرا به دلیل اعتقاد به جسمانیت نفس در مرحله پیدایش، دیدگاهی متفاوت با فلاسفه پیش از خود ارائه می دهد. در این دیدگاه نفس به واسطه حرکت جوهری اشتدادی خود مراحل مختلف ر ا از جسمانیت تا راه یافتن به مرحله تجرد می پیماید. در این میان تنها عده کمی از نفوس، به مرحله تجرد انسانی دست می یابند. سعی ما در این پژوهش معطوف به بررسی دیدگاه این دو اندیشمند مسلمان در باب آیات و روایات مربوط به تجرد نفس می باشد. به نظر می رسد با توجه به استنباط استدلالی ملاصدرا درباره آیات و روایات دال بر تجرد نفس و همچنین آثار مترتب بر تجرد نفس، دیدگاه وی مبنی بر دلالت آیات و روایات بر تجرد نفس قابل قبول باشد. این مطلب با مراجعه به آیات و روایات و نیز بررسی آثار این دو محقق مسلمان آشکار می گردد.
مجتبی افشارپور محمدتقی یوسفی
در میان ادله اثبات وجود خدا در فلسفه اسلامی، برهان های غیر مشهوری هم هستند، که در عین صحت و اتقان، کمتر مورد عنایت فیلسوفان قرار گرفته اند. یکی از این برهان ها، برهان نفس بر اثبات خدا است. در این برهان با استفاده از نفس انسانی و برخی اوصاف و عوارض آن، بر وجود خداوند سبحان استدلال می شود. ملاصدرا و برخی پیروان او چهار تقریر از این برهان ارائه کرده اند. با استفاده از علت حرکت نفس، حدوث نفس، علت غایی حرکت نفس و حرکت نفوس فلکی. این برهان به نحو مستقل در حکمت مشاء مطرح نبوده است؛ اما برخی اشراقیان به بعضی تقریرهای آن اشاره کرده اند و ملاصدرا با بهره گیری از اشارات پیشینیان و هم چنین مبانی فلسفی خود در مسأله نفس، حرکت جوهری، نحوه ارتباط حادث با محدث و . . . چنین برهانی را بیان کرده است. او هم چنین در این برهان، راه و رونده را متحد می داند و عینیت سالک و مسلک را از ویژگی های این برهان می شمارد و همین امر را دلیل شرافت این برهان بر سایر ادله اثبات واجب الوجود ـ به جز برهان صدیقین ـ عنوان می کند. در میان آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام نیز تأکیدات فراوانی بر پرداختن به نفس و توجه به خویشتن وارد شده است. بخش عمده ای از این آیات و روایات، معرفت نفس را به عنوان راهی برای معرفت خداوند معرفی کرده اند. برخی از حکما آیات انفسی خداوند را مربوط به علم حضوری به نفس دانسته اند. اما به عقیده عده دیگری از فلاسفه در عین اینکه معرفت حضوری نفس، شهود باطنی رب را در پی دارد، معرفت حصولی به نفس و دقت در عوارض آن نیز وسیله صعود به معرفت خداوند است. بنابراین می توان تبیینی از این آیات و روایات ارائه داد که مطابق با معرفت حصولی نفس علی الخصوص برهان نفس بر اثبات خدا باشد.
محمدعلی شمس آبادی محمدتقی یوسفی
مباحث الهیات بالمعنی الاخص در آثار ابن سینا و ملاصدرا به صورت مشروح مورد بحث قرار گرفته است و آیت الله جوادی آملی به عنوان یکی از حکمای معاصر به آنها توجه داشته و در جهت توضیح و تبیین آنها مباحث شایان توجهی ارائه کرده است و به پاره ای از شبهات نیز پرداخته اند. آیت الله جوادی آملی در برهان صدیقین دیدگاه صدرا را به طور کامل نمی پذیرد و دیدگاه علامه طباطبائی را می پسندد. در برهان امکان و وجوب بعد از پذیرش دیدگاه صدرا، یادآوری می¬کند که تحلیل فقری امکان صدرا، ریشه در سخنان گذشتگان دارد. ارزش برهان معجزه در دیدگاه ایشان به برهان امکان و وجوب است. به نظر ایشان برهان نظم در دیدگاه متکلمان غربی، بر خلاف فیلسوفان و متکلمان مسلمان یک برهان تام است. ایشان با چند تقریر به تبیین برهان پرداخته و ضعف آن را محدودیت کبرای قیاس دانسته و برای اثبات¬گری آن نیاز به تتمیم را مورد توجه قرار داده است. برهان حرکت و برهان حدوث دو برهانی هستند که در یک جا امّا به صورت مجزّا که البته غیر تام هستند، تقریر شده است. در برهان فطرت، مشکل اصلی برهان را صغرای آن می¬داند. در ادامه، تقریر و اشکالات برهان وجودی آنسلم و تجربه دینی و براهین اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است. در صفات خداوند سعی بر این شده که اکثریت صفات ذاتی و فعلی از جهت ایجابی و سلبی در مکاتب سه گانه و از دیدگاه آیت الله جوادی آملی مورد بررسی قرار گیرد. البته در افعال خداوند با توجه به سهم و فهم کتب، ایشان تقریر و تبیین کامل و متفاوتی ندارند.
معصومه اعتصامی نژاد محمدتقی یوسفی
بر اساس آیه 172-174 سوره اعراف که اصطلاحاً به آیه ذر معروف است، قرآن کریم به طور غیر صریح، به یک موطن و نشئه ای قبل از دنیا و تعلق نفس به بدن، اشاره می کند، که درآن موطن، خداوند از ذریه بنی آدم بر پرستش خود پیمان گرفته، تا در قیامت از ربوبیت خدا اظهار بی اطلاعی نکند، که درباره این عالم، نظرات مختلفی مطرح شده است. ائمه نیز در روایات به تبیین و توضیح این آیه پرداخته اند و برخی ویژگی های آن عالم را معرفی کرده اند. با توجه به شواهد ارائه شده وقوع عالم ذر به واقعیت نزدیک تر است و مطابقت داشتن آن با ظاهر لفظی آیه و وجود روایات فراوان، موید این نظر است. اما به دلیل صعوبت درک جزئیات این مسأله، بهتر است که اصل وجود آن را پذیرفته، و جزئییات آن را به راسخین در علم واگذاریم، اختلاف ظاهری هم که در روایات مرتبط با این مسأله مشاهده می شود، هیچ گاه اصل جریان عالم ذر را مخدوش نساخته و لطمه ای به آن نمی زند. به علاوه توجه به شرایط نقل و تدوین حدیث در آن زمان، بروز چنین اختلافی را توجیه می نماید. مسأله تناسخ نیز به عنوان یکی از آموزها ی مطرح در بسیاری از ادیان، نظام های فلسفی و باور اندیشمندان است، و ادله ای بر اثبات ضرورت، امتناع و امکان آن اقامه گردیده است که گروهی از فیلسوفان ما به جهت اینکه تناسخ را محال می دانند، عالم ذر را به آن شکلی که در ظاهر آیات و روایات آمده، نمی-پذیرند و به توجیه آیه و حمل آن برخلاف معنای ظاهری اش روی آوردند و دلایل مختلفی را ارائه کردند که بر این اساس اعتقاد به عالم ذر، مستلزم تناسخ باوری است. اما با توجه به عدم استحاله عقلی عالم ذر و با اعتقاد به امکان عقلی تناسخ که به خودی خود امری محال و ذاتاً ممتنع نیست، عالم ذر به معنای ظاهری اش گونه ای از تناسخ است و امکان چنین تناسخی وجود دارد و دیگر مشکلی در تحقق عالم ذر به وجود نمی آید. واژگان کلیدی: عالم ذر، ذر، تناسخ
رامین باباحسینی یارعلی کرد فیروزجایی
فلسفه اسلامی از علوم رایج در زمان ماست که علی رغم دانش آموختگان فراوان، در مسیر رشد و بالندگی خود مورد، نقدها وچالش های فراوانی قرار گرفته است. فلسفه اسلامی به حکم وصفی که او را همراهی می کند دانشی است که با اسلام نسبت دارد و افزون بر آن که فیلسوفان آن مسلمان بوده اند، از فرهنگ اسلامی نیز تأثیر پذیرفته است، از این روی فلسفه ی اسلامی در یک تعریف ساده عبارت است از نظام عقلانی ای که در طرح مسائل و استدلالات جدید، تصحیح برخی خطاهای فلسفی، اهتمام بیشتر به مسائل خاص و ...متأثر از معارف اسلام بوده و پیرامون موجود بما هو موجود بحث می کند. فلسفه ی اسلامی دارای کارکردهایی است همچون: - بررسی و تبیین مبانی فلسفی علم کلام - بررسی و تبیین مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی مانند مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی - تبیین مبانی عقلی نظام سیاسی اسلام و دفاع از آنها به فلسفه ی اسلامی اشکالات و شبهاتی همچون ناسازگاری فلسفه با آموزه های اسلام، تقلیدی بودن فلسفه ی اسلامی، نهی اسلام از فلسفه و.... وارد شده است که علّت عمده ی طرح این گونه شبهات، نا آشنایی با تبیین صحیح اندیشه ها و مسائل فلسفی می باشد.