نام پژوهشگر: داود مهدوی زادگان
اسماعیل فییضی وش داود مهدوی زادگان
چکیده کلید واژه ها: اجتهاد، انقلاب، مکتب، رهبری، مردم. پژوهش حاضر، در پی پاسخگویی به این سوال است: اجتهاد شیعی چه نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ در پاسخ به این سوال این فرضیه مطرح گردید که انقلاب اسلامی که مانند همه انقلاب های دارای سه رکن اساسی (مکتب، رهبری، مردم) است در سایه اجتهاد شیعی بارورشده است. به عبارت دیگر اجتهاد شیعی تأمین کننده و رشد دهنده سه رکن انقلاب بوده است ویژگی هایی همانند عقل گرایی، پویایی و شرط زنده بودن اجتهاد، اجتهاد شیعی را در ساختن مکتب انقلاب از طرفی، تکوین رهبری و ظهور امام خمینی از طرف دیگر و تبدیل مردم از یک توده بی شکل به یک ملت وامت واحده و در نتیجه تأمین کننده پشتوانه مردمی انقلاب اسلامی، نقش اساسی را ایفا کرده است. در این پژوهش نقش اجتهاد شیعی در تبدیل مذهب شیعه به مکتب انقلاب، تکوین رهبری انقلاب و تکوین ملت به ترتیب در سه فصل مورد بررسی قرار گرفته و به این نتیجه منجر شده که اجتهاد شیعی عامل اساسی در تکوین و هماهنگ نمودن ارکان انقلاب اسلامی و در نتیجه پیروزی آن بوده است.
سعید صادقی عماد افروغ
چکیده در طول بیش از سه قرن مدرنیته ای برای هویت یابی و بازآفرینی انسان نوین بر محور دوئالیسم، نه تنها دین و سنتهای خود، بلکه ملل غیراروپایی را «دیگرسازی» نمود. به عبارت دیگر غرب، هر آنچه در مقابل اصول و مبانی مدرنیته قرار می گرفت در حوزه دگرسازی قرار داده و با رویکرد سوژه به ابژه و فرادستی به فرودستی به ملل شرقی می نگریست. در این میان شرق شناسان نقش برجسته ای در این رابطه یکسویه و همگام با گسترش مرزهای استعمار در اقصی نقاط جهان ایفا نمودند. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک انقلاب مهم و تأثیرگذار در عصر مدرنیته که در قالب دو پارادایم سوسیالیسم و کاپیتالیسم بر جهان مسلط بود، راه سومی را برای جهانیان مطرح نمود. در این رساله فرض شده که استفاده از تئوریهای انقلاب غرب در تحلیل انقلاب اسلامی نوعی احیاء روح شرق شناسی در کالبد آنهاست. برجسته ترین نمود و جلوه این روح در تئوریهای انقلاب مفهوم «غیرسازی» است، بگونه ای که انقلاب اسلامی برای جهان غرب نوعی «دگربودگی» نوین است. بنابراین وجه تشابه این سبک شرق شناسی با دوره های قبل «غیرسازی» آن از انقلاب اسلامی بود. فرضیه اساسی رساله این بود که تحلیل تئوریهای غربی از انقلاب اسلامی با رویکرد شرق شناسی و بر اساس مفهوم«غیرسازی» است. کارشناسان و تحلیل گران غربی به عنوان شرق شناسان نوین، متوجه ضعف تئوریهای انقلاب در تبیین انقلاب اسلامی شده و ضمن ترمیم تئوریهای خود، نسل جدیدی از نظریه پردازی را بوجود آوردند. ناکارآمدی تحلیل کارشناسان غربی از یکسو به مبانی و ماهیت انقلاب اسلامی و از سوی دیگر به اصول و مولفه های علوم انسانی غرب برمی گشت. همانگونه که روح نظریه های نوسازی به اروپامحوری برمی گردد، از این زاویه پیوند عمیقی با شرق شناسی دارد، به همان صورت تئوری پردازی انقلاب نیز مبرا از این قاعده نیست. دلیل اساسی همگامی و پیوند علوم در این است هسته مرکزی و خاستگاه عمده آنها، اومانیسم و مدرنیته غرب است. علیرغم تحول و شکل گیری نسل جدید نظریه پردازی انقلاب چرا فهم و تحلیل انقلاب اسلامی کارشناسان غربی چندان دقیق و مناسب نیست؟ این موضوع علاوه بر اصول نظریه پردازی انقلاب در غرب و ماهیت انقلاب اسلامی به رویکرد تقلیل گرایانه از مفاهیم شیعی و نفوذ و سلطه پایان ناپذیر دیدگاه ساختارگرایانه برمی گردد. رئالیسم انتقادی به عنوان مکتبی که به دنبال حذف دوئالیسم غرب و شرق است استعداد لازم برای تبین انقلاب اسلامی دارد و اگر روش مذکور را با حکمت متعالیه صداریی همانندسازی نماییم توانمندی بیشتری برای تحلیل نهضت بزرگ ملت ایران دارد.
هادی جلالی اصل نجف لک زایی
این پایان نامه تلاش میکند به این سوال پاسخ دهد که چه ارتباطی بین اصول فقه امام خمینی ره با فقه سیاسی ایشان وجود دارد ؟ و مبانی و شیوه های اصولی و آراء اصولی ایشان چه تأثیراتی بر فقه سیاسی ایشان گذاشته اند ؟ بدین منظور با بررسی مبانی ، شیوه ها و آراء اصولی امام خمینی ره و آراء و نظریات ایشان در فقه سیاسی ، به کشف این ارتباط پرداخته میشود . در فصل اول به توضیح مفاهیم و کلیات بحث پرداخته میشود. در فصل دوم، مبانی کلامی ، روشی و روایی ایشان و تأثیرات آن در فقه سیاسی ایشان پرداخته میشود . در فصل سوم ،به بررسی شیوه های اصولی و مشی امام خمینی ره در علم اصول فقه و تأثیرات آن در فقه سیاسی ایشان پرداخته میشود . و در فصل چهارم آراء و نظریات خاص اصولی امام خمینی ره، در ضمن دو گفتار ،مورد بحث قرار میگیرد . در گفتار اول نظریه خطابات قانونی و لوازم اصولی و تأثیرات آن بر فقه سیاسی امام خمینی ره مورد بررسی قرار می گیرد و در گفتار دوم دیگر آراء خاص اصولی حضرت امام مورد بررسی قرار میگیرد. در خاتمه ، به بررسی نتایج حاصل از فصول پرداخته میشود و بیان میشود که مبانی ، شیوه ها و نظرات اصولی امام خمینی ره ، تأثیرات گسترده ای بر فقه سیاسی ایشان داشته اند . همچنین این مسئله مورد توجه قرار میگیرد که نه تنها بین اصول فقه و فقه سیاسی ایشان ارتباط وثیقی وجود دارد ، که بین مبانی ، شیوه ها و آراء اصولی امام ره نیز این ارتباط مشهود است . و در پایان بیان میشود که اصول فقه امام خمینی با توجه به ویژگی هایی که دارد قابلیت نظام سازی در جهان پیچیده کنونی را داراست.
محمد بکایی داود مهدوی زادگان
انقلاب اسلامی ایران در عصر دین ستیزی و دین گریزی پا به عرصه وجود گذاشت که این موضوع، مقابله نظام سلطه را در پی داشت. تجربه مبارزه با انقلاب اسلامی به آنها فهماند کارآمدترین ابراز برای مقابله با آن،قدرت نرم و ابزارهای فرهنگی است. این مسئله زمانی اهمیت خود را نشان می دهد که،انقلاب اسلامی پس از سپری کردن دروه تأسیس (تعریف) خود، وارد دوره تداوم (پاسخگوئی) شده است. اقتضای دوره تدوام، توانائی انقلاب اسلامی در رویاروی با چالش های فرهنگی فرا رو، و سنجش و ارزیابی این کارآمدی است. با توجه به اینکه اسلام با تمام وجودش، درشکل گیری و پیروزی انقلاب وارد صحنه شد و نهادها و نمادهای آن چون؛ مسجد، محرّم و عاشورا، مرجعیت و ... طی چندین دهه قاطع ترین نقش را در بسیج عمومی و در نهایت پیروزی آن ایفا کردند، بنابراین این نمادها و ارزش ها در تداوم انقلاب اسلامی نیز نقشی حیاتی داشته و باید با تدوین راهبردهایی در راستای حفظ، ترویج و غنی سازی آنها قدم برداشت؛چرا که اگر ارزش های انقلاب به صفات و ویژگی کلی و ذهنی، بی خاصیت و در نهایت ابزار سودجویی و منفعت طلبی های فردی و گروهی مبّدل شود، بحرانی فرهنگی با پیامدهای «بحران معنا»، «زوال ایمان» و «زوال اعتماد» را درپی خواهد داشت، که نتیجه آن منجر به تسخیر فرهنگی، دلزدگی فرهنگی و در پایان گُسَستِ فرهنگی جامعه خواهد شد، که این پایان کار انقلاب است. بدین جهت این تحقیق بر این فرضیه شکل گرفته است که؛ «برای عبور از تهدید دوره تدوام انقلاب اسلامی، باید به اصل راهبردی غنی سازی محتوائی فرهنگی انقلاب اسلامی توجه و عمل نمود.» بنابراین چارچوب نظری مفاهیم راهبردهای قرآنی، غنی سازی فرهنگی و دروه تداوم فرهنگی انقلاب اسلامی است که با استفاده از الگوی توصیفی- تحلیلی، درصدد پاسخ به این سوال اساسی است که؛ «راهبردهای فرهنگی تداوم انقلاب اسلامی با تأکید بر قرآن کریم چیست؟»
ذبیح اله نعیمیان محمدعلی فتح اللهی
الف. وجوه اشتراک دو الگوی خلافت و تئوکراسی 1. خاستگاه غیر دینی و عرفی: به رغم ارائه برخی تفاسیر دینی یا شبه دینی، دو الگوی خلافت و تئوکراسی برآمده از خاستگاه دینی نبوده اند و تلاش های عملی و نظری برای پشتیبانی از این دو الگو، تراز آنها را حدّاکثر در حدّ دو الگوی شبه دینی و متکی بر انحایی از تلقی های عرفی گرایانه از دین تعریف کرده است. 2. تاریخ مندی فرایند تکوین و تعریف الگو: زمینه های تاریخی، سوگیری و نحوه بروز و ظهور این دو را دستخوش تأثیرات مهمی کرده اند. چنان که، مناسبات خلفا و پاپ ها با دیگر قدرت ها در تعریف مناسبات مزبور موثر بوده و کارکردهای سیاسی و اجتماعی آنها را به صورت تاریخ مند تعریف کرده اند. اقتدار و فرجام هر دو در همین فرایند تاریخی رقم خورده اند. ب. وجوه افتراق دو الگوی خلافت و تئوکراسی 1. تفاوت در «جهت گیری سیر فرایندی» 2. تفاوت در «سازوکار دست یابی به قدرت» 3. تفاوت در «قلمرو و دایره اقتدار» 4. تفاوت در «مناسبات قدرت میان عالمان و زمام داران سیاسی» 5. تفاوت در «فرجام و امکان بازآفرینی»
عباس واعظی دهنوی داود مهدوی زادگان
چکیده پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 هـ.ش با رهبری فقیهی جامع الشرایط و مجتهدی آگاه یک سلسله ارزش ها و اصول نوینی را در سطح منطقه ای و جهان به ارمغان آورد و ارزش های یاد شده مبنای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. در دوره رهبری امام خمینی(ره) به عنوان ولی فقیه، کار کرد زمان و مکان به عنوان دو رکن اساسی و موثر در روند استنباط و اجتهاد برای پاسخگویی به نیازهای دائماً متحول و دگرگون شونده در عرصه سیاست خارجی، از اهمیت خاصی برخوردار بود. پس از ایشان نیز با توجه به جایگاه رهبری در نظریه ولایت فقیه، گستره ی وظایف و اختیارات رهبری در قانون اساسی و سیر تحولات سیاست خارجی در دوره های گوناگون، رهبری در سطح تصمیم سازی از طریق وضع سیاست های کلان و در سطح تصمیم گیری با اعمال حکم حکومتی، نقشی بی بدیل و تعیین کننده در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران ایفاء می کند و بدون در نظر گرفتن نقش مقام معظم رهبری، ارائه تحلیلی واقعی و کاربردی از ماهیت، جهت گیری و اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران امکان پذیرنمی باشد. این ایفای نقش زمانی مهمتر می نماید که در نظر بگیریم حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی از سال 1360 تا 1368 عهده دار ریاست جمهوری اسلامی ایران بوده و با داشتن تجربه در نحوه تعامل ریاست جمهوری با مقام رهبری و حضور مستقیم در عرصه های بین المللی، هم در تدو ین مبانی نظری، هم در راهبری ساختار سیاسی و هم در فرایند رصد و پیگیری تحولات سیاسی از تسلطی چشمگیر و تأثیری عمیق بر خوردار بوده و هستند. در این پژوهش تلاش شده تا اصول و قواعد فقهی مورد کاربرد و موثر در تدوین مبانی نظری، تصمیم سازی و تصمیم گیری در عرصه سیاست خارجی از دیدگاه مقام رهبری با تأکید بر سه اصل عزت، حکمت و مصلحت مورد تبیین و تحلیل قرار گیرد و ضمن بررسی و ارزیابی تأثیر متغیرهای ملی، منطقه ای و بین المللی در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران در دولت های مختلف، بر آیند آن چنین می نماید که مبانی و قواعد فقهی چه در تدوین مبانی نظری و چه در حوزه ی رصد و پیگیری تحولات و چه در عرصه اجرا و موضع گیری های مقام معظم رهبری در سیاست خارجی نظام، به عنوان رکنی رکین، موثر و بی بدیل مورد اتکای معظم له بوده است. واژه های کلیدی: مبانی فقهی، قاعده، مقام معظم رهبری، سیاست خارجی، جمهوری اسلامی ایران، عزت، حکمت، مصلحت.
خدابخش عبدلی داود مهدوی زادگان
در پژوهش حاضر ، به این سوال پاسخ داده می شود که سازوکارهای انتقاد سیاسی در حکومت اسلامی با تأکید بر دیدگاه امام خمینی و آیت الله خامنه ای چیست.در پاسخ،فرضیه ای مطرح شده که برگرفته از متون دینی ، دیدگاهها و بیانات امام خمینی و آیت الله خامنه ای می باشد و آن اینکه انتقاد سیاسی می تواند در قالب های مختلفی چون «امر به معروف و نهی از منکر»و نیز در قالب «نصیحت» و «مشورت» صورت پذیرد.طبیعتا با توجه به آسیب های فراوانی که حیطه قدرت و سیاست را تهدید می کند لذا نگاه های نقادانه و تیزبین که در موقع مناسب خود ،به گوشزد کردن نقاط لغزش به حاکمان مملکت اسلامی بپردازند به کمک طلبیده می شوند.تحقیق حاضر تلاش کرده است با بیان شالوده ها و بنیان های اساسی، ضرورت نقد و انتقاد در عرصه مهم سیاست و حکومت را مورد بررسی قرار دهد و در این میان به مباحثی چون «آزادی»و «مردم سالاری دینی» و« استبداد ستیزی» ،«مسوولیت پذیری و پاسخگو بودن» پرداخته و مرزهای انتقاد، شناسایی و خطوط قرمز آن مورد تبیین واقع شده است.نتیجه اینکه می توان در قالبهای پرمحتوا و باظرفیتی چون« امر به معروف و نهی از منکر» و با تصویب قوانین لازم برای اجرایی کردن اصل هشتم قانون اساسی و نیز زمینه سازی صحیح برای حضور رسانه های گروهی مثل روزنامه ها و مطبوعات و نیز سایتهای مختلف خبری و تحلیلی و تشکلات حزبی و انجمن های مردم نهاد،در راستای جامه عمل پوشاندن به اصول 24،26و 27 قانون اساسی،بستر لازم برای تحقق سازوکارهایی چون «نصیحت» و «مشورت» و ابراز و انعکاس دیدگاه های انتقادی از حکومت اسلامی را فراهم نمود.امری که در دوره حاکمیتی هرچند کوتاه پیشوایان معصوم(ع) من جمله حضرت علی(ع) بارها ملاحظه می شود.