نام پژوهشگر: فرزاد قنبری
محمد مهدی پاویز تقی قورچی
چکیده این پژوهش به منظور ارزیابی اثرات افزودنیهای باکتریایی (لاکتوباسیلوس پلانتاروم)، ملاس(5%)، اسید فرمیک(8/0%) و اسید پروپیونیک(1%) بر ترکیب شیمیایی، جمعیت میکروبی، پایداری هوازی، تجزیهپذیری ماده خشک و پروتئین خام سیلاژ سورگوم انجام شد. کربوهیدراتهای گروههای تیماری با استفاده از مدل cncps آنالیز شدند. عمل سیلو کردن در ظرفهای 10 لیتری انجام شد. سیلوها بعد از 60 روز باز شدند. دادهها بر اساس طرح کاملا تصادفی با 5 تکرار برای هر تیمار تجزیه شدند. تجزیهپذیری ماده خشک و پروتئین خام به وسیله تکنیک کیسه نایلونی تعیین شدند. از سه راس گوسفند فیستول شده به منظور انجام تجزیه پذیری استفاده شد. تمام سیلاژهای تیمار شده دارای اسیدیته زیر 4 بوده و هیچ اختلاف معنیداری بین آنها وجود نداشت(05/0<p). سیلاژهای تیمار شده با اسیدپروپیونیک بیشترین مقدار ماده خشک و کل اسیدهای چرب فرار را داشتند(05/0>p). تیمارهای ملاس مقدار خاکستر خام و نشاسته بالاتری نسبت به دیگر گروههای تیماری داشتند(05/0>p). پروتئین خام در تیمار اسیدفرمیک غلظت بالاتری نسبت به گروههای شاهد و افزودنی باکتریایی داشت(05/0>p). غلظت آمونیاک در سیلاژهای تیمار شده با ملاس در مقایسه با دیگر گروههای تیماری افزایش یافت(05/0>p). افزودنیها هیچ اثری بر روی فیبر نامحلول در شوینده خنثی نداشتند(05/0<p). افزودنی باکتریایی بیشترین اثر را بر روی کاهش فیبر نامحلول در شوینده اسیدی و نگهداری قند داشت(05/0>p). افزودنیها باعث کاهش لیگنین در سیلاژها شدند(05/0>p). مقدار چربی خام در تیمار افزودنی باکتریایی در مقایسه با دیگر تیمارها بیشتر بود(05/0>p). نتایج نشان دادند که تفاوت معنیداری بین تیمارها در جمعیت باکتریهای اسید لاکتیکی، کپک و مخمر و کل جمعیت باکتریایی وجود نداشت(05/0<p). پتانسیل تجزیهپذیری ماده خشک در تیمار اسید پروپیونیک بیشترین و در افزودنی باکتریایی کمترین بود(05/0>p). پتانسیل تجزیهپذیری پروتئین خام در تیمارهای افزودنی باکتریایی و ملاس کمتر از دیگر گروههای تیماری بود(05/0>p). تجزیهپذیری موثر در تیمارهای اسیدهای آلی و ملاس نسبت به گروههای افزودنی باکتریایی و شاهد بیشتر بود(05/0>p). مدل cncps نشان داد که افزودنی باکتریایی میزان فیبر غیر قابل تجزیه در سیلاژها را کاهش داد(05/0>p). سیلاژهای تیمار شده با افزودنی باکتریایی پایینترین میزان فیبر قابل هضم و بیشترین مقدار کربوهیدرات غیر فیبری را داشتند(05/0>p). افزودنی باکتریایی باعث کاهش پایداری سیلاژ سورگوم بعد از 12 روز شد(05/0>p). در کل افزودنیها کیفیت سیلاژ سورگوم را افزایش دادند. کلمات کلیدی: سیلاژ سورگوم، ترکیب شیمیایی، جمعیت میکروبی، تجزیه پذیری، پایداری هوازی، cncps
فرزاد قنبری تقی قورچی
چکیده این پژوهش به منظور بررسی اثرات دزهای 25، 50 و 75 کیلوگری پرتوهای یون ساز گاما و الکترون، بر ارزش تغذیه ای کنجاله های آفتاب گردان، پنبه دانه، سویا و کانولا در قالب 4 آزمایش انجام گرفت. در آزمایش اول، اثرات پرتوهای یون ساز بر ناپدید شدن شکمبه ای پروتئین خام و اسیدهای آمینه کنجاله دانه های روغنی با استفاده از روش کیسه های نایلونی مورد بررسی قرار گرفت. پرتوتابی باعث کاهش تجزیه شکمبه ای پروتئین خام شد (05/0p<). در کنجاله آفتاب گردان، تنها دز 75 کیلوگری اشعه گاما باعث کاهش تجزیه پذیری پروتئین خام شد. پرتوهای یون ساز گاما و الکترون به طور یکسانی تجزیه پذیری موثر پروتئین خام کنجاله پنبه دانه را کاهش دادند (05/0p>). تاثیر اشعه گاما در کاهش ناپدید شدن شکمبه ای پروتئین خام کنجاله های سویا و کانولا بیشتر از تابش الکترون بود (05/0p<). پرتوتابی کنجاله های آفتاب گردان و پنبه دانه، باعث کاهش تجزیه پذیری اسیدهای آمینه آن ها در شکمبه شد (05/0p<). در این خصوص، در کنجاله آفتاب گردان تاثیر اشعه گاما (05/0p<)، و در کنجاله پنبه دانه تاثیر تابش الکترون بیشتر بود (05/0p<). در آزمایش دوم، روند ناپدید شدن زیرواحدهای پروتئین کنجاله ها با استفاده از تکنیک الکتروفورز ژل پلی آکریلامید در حضور سدیم دودسیل سولفات تعیین شد. در کنجاله آفتاب گردان پرتوتابی نشده، زیرواحدهای ?، ? و ? پروتئین هلیانتینین پس از 8 ساعت انکوباسیون شکمبه ای ناپدید گردیدند. دز 75 کیلوگری اشعه گاما تجزیه زیر واحد ? را تا زمان 16 ساعت و تجزیه زیرواحدهای ? و ? را تا زمان 48 ساعت انکوباسیون شکمبه ای به تعویق انداخت. در کنجاله پنبه دانه پرتوتابی نشده، زیرواحدهای 1 و 2 پروتئین های گلوبولین s9 و گلوبولین s5 پس از 16 ساعت و زیرواحد 3 گلوبولین s5 پس از 8 ساعت انکوباسیون شکمبه ای تجزیه شدند. دز 50 کیلوگری اشعه گاما تمام زیرواحدهای پروتئین های مذکور را تا زمان 48 ساعت حفظ کرد. در کنجاله سویای پرتوتابی نشده، زیرواحدهای ?، ? و ? پروتئین بتاکنگلیسینین پس از 4 ساعت و زیرواحدهای اسیدی و بازی پروتئین گلیسینین پس از 16 ساعت انکوباسیون شکمبه ای ناپدید شدند. دزهای 50 و 75 کیلوگری تابش الکترون و اشعه گاما باعث حفظ زیرواحدهای بتاکنگلیسینین تا زمان 16 ساعت و حفظ زیرواحدهای گلیسینین تا زمان 48 ساعت شدند. در کنجاله کانولای پرتوتابی نشده، هر 4 زیر واحد پروتئین کروسیفرین پس از 8 ساعت انکوباسیون شکمبه ای تجزیه شدند. دزهای 25، 50 و 75 کیلوگری تابش الکترون باعث حفظ زیرواحدهای پروتئین کروسیفرین به ترتیب تا زمان 16، 24 و 24 ساعت شدند. اشعه گاما در دزهای مورد اشاره باعث حفظ زیرواحدهای این پروتئین به ترتیب تا زمان 16، 24 و 48 ساعت انکوباسیون شکمبه ای شد. در آزمایش سوم، قابلیت هضم برون تنی کنجاله ها با استفاده از روش دو مرحله ای اندازه گیری شد. این صفت در کنجاله های پنبه دانه و سویا تحت تاثیر پرتوتابی قرار نگرفت (05/0p>). اما با افزایش دز تابش پرتوهای الکترون و گاما، مقدار قابلیت های هضم برون تنی ماده خشک، ماده آلی و ماده آلی در ماده خشک در کنجاله های آفتاب گردان و کانولا به طور خطی افزایش یافت (05/0p<). ضمن این که تاثیر تابش الکترون و اشعه گاما در افزایش صفات مورد اشاره یکسان بود (05/0p>). در آزمایش چهارم، اثرات تغذیه کنجاله پنبه دانه عمل آوری شده با تیمارهای تابش الکترون (75 کیلوگری) و حرارت (125 درجه سانتی گراد) بر عملکرد بره های پرواری بررسی شد. عمل آوری کنجاله پنبه دانه با تیمارهای حرارت و تابش الکترون تاثیری بر فرآسنجه های خونی بره ها نداشت (05/0p>). افزایش وزن روزانه، افزایش وزن کل و وزن نهایی در بره های تغذیه شده با جیره حاوی کنجاله پنبه دانه پرتوتابی شده نسبت به گروه حرارت افزایش یافته (05/0p<) و نسبت به گروه شاهد تمایل به افزایش (08/0p=) نشان دادند. صفات وزن لاشه گرم، وزن لاشه سرد و قطر بزرگ سطح مقطع عضله راسته در تیمار تابش الکترون نسبت به تیمارهای شاهد و حرارت افزایش یافتند (05/0p<). تیمارهای تابش الکترون و حرارت باعث کاهش مقادیر گوسیپول کل و گوسیپول آزاد کنجاله پنبه دانه شدند (05/0p<). نتایج این پژوهش نشان دادند که پرتوهای یون ساز می توانند با کاهش تجزیه پذیری پروتئین، کاهش مواد ضد تغذیه ای و افزایش قابلیت هضم کنجاله ها باعث بهبود ارزش تغذیه ای آن ها شده و در نتیجه عملکرد پرواری را بهبود دهند. کلمات کلیدی: پرتوهای یون ساز، کنجاله دانه های روغنی، تجزیه پذیری، الکتروفورز، قابلیت هضم، عملکرد پرواری
فرزاد قنبری ایرج ستاری فر
روش های مختلف مدل سازی فرایند جوشکاری لب به لب، مانند مدل تولد و مرگ، مدل برهم-کنش المان، و مدل ساده اعمال حرارت متمرکز متحرک روی خط جوش، شرح داده شده و از جنبه-های مختلف مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته اند. برای شبیه سازی جوشکاری در سازه های بزرگ، با توجه به بالا بودن حجم و تعداد مش مورد نیاز از طرفی و محدودیت حافظه ی در دسترس برای حل مسیله در رایانه از طرف دیگر، مدل اعمال حرارت متمرکز متحرک روی خط جوش برای شبیه سازی سازه 12متری صنعتی انتخاب شد. علاوه بر این، ساده سازی هایی نیز در مفروضات مسیله انجام گرفت. با توجه به نتایج اعوجاج پسماند بدست آمده از این شبیه سازی و اندازه گیری های تجربی انجام شده، نتایج مدل شبیه سازی شده با خطای متوسط حدود 10 تا 15 درصد منطبق با اندازه گیری ها هستند. انواعی از ترتیب جوشکاری برای این سازه صنعتی، شبیه سازی شده و نتایج اعوجاج ها در هر حالت مقایسه و بررسی شده اند. بر اساس این بررسی ها کمترین اعوجاج زاویه ای در حالتی ایجاد شده که جوشکاری سازه در چهار پاس در طول جوش انجام شده به طوریکه از تکنیک پس گرد در جوشکاری استفاده شده است. اما این کاهش بیش از 6 تا 10 درصد نبوده است. شبیه سازی جوشکاری با سازه مقید شده در حین جوشکاری، نشان دهنده کاهش اعوجاج زاویه ای تا 30 درصد است.
سکینه نوری جواد بیات کوهسار
به منظور مقایسه روش خشک کردن نظیر حرارت ملایم و حرارت زیاد بر ترکیبات شیمیایی، فراسنجه های تولید گاز و قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی برخی از انواع تفاله مرکبات شمال و جنوب (پرتقال، نارنگی، لیمو شیرین و لیمو ترش) و تفاله خشک تجاری در قالب چهار آزمایش انجام شد. نمونه مرکبات مورد مطالعه از مناطق شمال و جنوب کشور جمع آوری شد. پس از آب گیری، نمونه ها در شرایط نور خورشید خشک شدند و نمونه تفاله خشک مرکبات تجاری از کارخانه خوراک دام تهیه گردید. در آزمایش اول، ترکیبات شیمیایی مغذی و برخی از متابولیت های ثانویه (فنل کل و سیترات) نمونه های مرکبات مورد مطالعه در آزمایشگاه تغذیه دام اندازه گیری شدند. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که بین نمونه های تفاله مرکبات شمال و جنوب و نیز تفاله خشک تجاری از نظر ترکیبات شیمیایی و متابولیت های ثانویه اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0p<). تفاله خشک تجاری دارای بیشترین مقدار خاکستر ، ماده خشک، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی به ترتیب 7/15 ،27/95، 85/30 و 16/29 درصد در مقایسه با تفاله مرکبات شمال و جنوب بود. در بین تفاله نمونه های مرکبات شمال و جنوب، تفاله های لیمو ترش شمال و جنوب به طور معنی داری پروتئین کل بالاتری داشتند (05/0p<). بیشترین و کمترین درصد سیترات به ترتیب در تفاله پرتقال شمال (38/1 درصد) و تفاله خشک تجاری (22/0 درصد) به دست آمد. در آزمایش دوم، مقدار و نرخ تولید گاز تفاله مرکبات تجاری و نمونه های مختلف مرکبات اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که از نظر مقدار تولید گاز در زمان های مختلف بین نمونه های مختلف اختلاف معنی داری وجود داشت (05/ 0< p). تفاله نارنگی شمال و جنوب بیشترین و تفاله خشک تجاری کمترین حجم گاز تولیدی را به ترتیب 8/387 و 9/ 306در زمان های مختلف انکوباسیون داشتند. درآزمایش سوم، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی انواع تفاله مرکبات شمال و جنوب با تفاله خشک تجاری مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین تیمارهای مختلف از نظر تأثیر بر ph محیط کشت اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0p<). در این آزمایش، تفاله خشک تجاری و تفاله پرتقال شمال به ترتیب بیشترین و کمترین ph را داشتند. تفاله خشک تجاری به طور معنی داری پایین ترین قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی را نشان داد (05/0p<). در آزمایش چهارم، به منظور مقایسه تأثیر روش خشک کردن بر عصاره استحصالی تفاله ها، از انواع تفاله مرکبات شمال و جنوب و تفاله خشک تجاری عصاره گیری شد. سپس تأثیر افزودن این عصاره ها بر فراسنجه های تولید گاز و مؤلفه های قابلیت هضم (مشابه با آزمایش دوم و سوم) مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که افزودن عصاره به طور معنی داری باعث افزایش تولید گاز در همه تیمارها نسبت به تیمار شاهد شد (05/ 0> p. بیشترین تولید گاز در بین تیمارهای آزمایشی مربوط به عصاره حاصل از نارنگی جنوب بود (05/ 0> p) . افزودن عصاره متانولی حاصل از تفاله مرکبات برph محیط کشت تأثیر معنی داری داشت (05/0p<). از این نظر، تیمار دارای عصاره نارنگی جنوب پایین ترین ph و تیمار شاهد و تیمار دارای عصاره تفاله خشک تجاری بالاترین ph را داشتند. همچنین این آزمایش نشان داد که بین تیمار شاهد و سایر تیمارها از نظر قابلیت هضم اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0p<). تیمار شاهد پایین ترین و تیمار دارای عصاره تفاله پرتقال جنوب بالاترین قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی را داشتند. به طور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که روش خشک کردن و شرایط آب و هوایی می تواند ارزش تغذیه ای تفاله های مرکبات را تحت تأثیر قرار دهد.
زهرا قربانی آشور محمد قره باش
هدف از این پژوهش بررسی اثر خوراندن مکمل پروبیوتیکی بر رشد، مصرف خوراک و سن ازشیرگیری گوساله های مونتبیلیارد بود. بدین منظور از تعداد 16 رأس گوساله مونتبیلیارد با میانگین سن (3±7) روز به منظور مقایسه اثر استفاده از پروبیوتیک پری مالاک بر روی مصرف خوراک، ضریب تبدیل غذایی، افزایش وزن روزانه، رشد (تغییر اندازه ) اسکلتی، روز از شیرگیری و متابولیت های خونی در دوره قبل از شیرگیری استفاده گردید. طرح آزمایشی به صورت طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار و 4 تکرار در جنس نر بود. آزمایش به مدت 60 روز برای گوساله ها به طول انجامید. تیمارهای آزمایشی شامل، جیره پایه با 0.25 درصد مکمل پروبیوتیک به شرخ ذیل بود: 1- شاهد، بدون پروبیوتیک 2- همزمان با شروع استارتر، اضافه کردن 0.25 درصد پروبیوتیک به استارتر 3- سه هفته بعد ازشروع استارتر، اضافه کردن 0.25 درصد پروبیوتیک به استارتر 4- پنج هفته بعد از شروع استارتر اضافه کردن 0.25 درصد پروبیوتیک به استارتر. در این آزمایش وزن خوراک خورده شده و اضافه وزن روزانه محاسبه شد و پارامترهای رشد اسکلتی در ابتدا و انتهای دوره مورد اندازه گیری قرار گرفت و در انتهای دوره از گوساله ها خونگیری به عمل آمده و در آزمایشگاه میزان گلوکز ونیتروژن اوره ای آن مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین گروه های تیماری در مصرف خوراک، ضریب تبدیل غذایی، افزایش وزن، روز از شیرگیری، رشد اسکلتی ومتابولیت های خونی مشاهده نشد (05/0(p> .
زهرا زمانی امیراباد فرید مسلمی پور
این مطالعه به منظور مقایسه ارقام جو اصلاح شده و بومی استان گلستان از نظر ترکیبات شیمیایی، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی، فراسنجه های تولید گاز و تجزیه پذیری در قالب چهار آزمایش انجام شد. نمونه های ارقام جو از ایستگاه تحقیقات کشاورزی گنبد کاووس تهیه شد. نمونه ها در آون خشک و سپس آسیاب شدند. در آزمایش اول ترکیبات شیمیایی مغذی نمونه ها در آزمایشگاه تغذیه دام اندازه گیری شدند. نتایج آنالیز داده ها نشان داد که بین ارقام جو اصلاح شده و بومی از نظر ماده خشک، پروتئین خام و چربی خام اختلاف معنی¬داری وجود داشت (05/0>p). از این نظر رقم بومی در مقایسه با ارقام جو اصلاح شده بالاترین درصد ماده خشک و پایین¬ترین درصد چربی خام را داشت. در بین ارقام جو اصلاح شده نیز از نظر پروتئین و چربی خام اختلافات معنی داری وجود داشت (05/0>p)¬. از این حیث، رقم ماهور بالاترین درصد پروتئین و چربی خام و رقم صحرا پایین ترین درصد پروتئین خام را داشت. بین ارقام از نظر غلظت نشاسته، اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0>p). از این نظر بالاترین و پایین ترین مقدار به ترتیب مربوط به تیمار خرم (04/30 درصد) و یوسف (91/22 درصد) بود. در آزمایش دوم، مقدار و نرخ تولید گاز ارقام مختلف جو بومی و اصلاح شده اندازه گیری شد. مقدار تولید گاز در طول مدت انکوباسیون بین ارقام صحرا، خرم، ماهور و بومی اختلاف معنی داری نداشت (05/0<p). از نظر پارامترهای تخمینی نیز بین ارقام جو اصلاح شده و رقم بومی اختلاف معنی داری وجود داشت(05/0>p). از این نظر رقم بومی بالاترین مقدار انرژی قابل متابولیسم (71/8 مگا ژول)، انرژی خالص شیردهی (24/5)، قابلیت هضم ماده آلی (67/57 درصد) و اسیدهای چرب کوتاه زنجیر (07/1 میلی مول) را داشت. در آزمایش سوم، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی ارقام مختلف جو بومی و اصلاح شده مورد مقایسه قرار گرفتند. بین ارقام مختلف جو از نظر تاثیر بر ph محیط کشت انکوباسیون تاثیر معنیداری وجود نداشت (05/0< p). بین تیمارها از نظر قابیلت هضم ماده خشک و ماده آلی اختلاف معنی داری وجود داشت؛ به طوری که در این مطالعه، ارقام بومی و خرم بالاترین و رقم ماهور و یوسف کمترین میزان قابلیت هضم ماده خشک را داشتند (05/ 0< p). در بین ارقام اصلاح شده نیز رقم ماهور پایین ترین قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی را داشت. در آزمایش چهارم تجزیه پذیری ارقام جو مورد بررسی قرار گرفت. بین ارقام جو، رقم یوسف و رقم ماهور به ترتیب دارای بالاترین و پایین ترین مقدار بخش با تجزیه پذیری سریع (38/41 و 89/32) و رقم یوسف وبومی به ترتیب بالاترین و پایین ترین مقدار بخش دارای پتانسیل تجزیه پذیری (86/88 و 44/81) بودند. مقایسه منحنی تجزیه پذیری ماده خشک ارقام جو نشان داد که در ساعت 48 بعد از کیسه گذاری، رقم بومی پایین ترین (95/70) و رقم خرم بالاترین (97/74) درصد تجزیه پذیری را داشتند. با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد که اصلاح ژنتیکی ارقام جو با در نظر گرفتن صفات زراعی انجام شده است، چرا که از نظر ترکیب شیمیایی، انرژی قابل متابولیسم، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی و تجزیه پذیری شیمیایی اختلاف قابل ملاحظه ای در مقایسه با رقم بومی داشتند.
عافیه سلامت تقی قورچی
این آزمایش به¬منظور بررسی اثر گیاه کاکوتی بر قابلیت هضم ماده¬خشک، جمعیت میکروبی شکمبه و فراسنجه¬های خونی گوسفند در دو آزمایش جداگانه انجام شد. در آزمایش اول ترکیبات شیمیایی، تولید گاز و تجزیه¬پذیری ماده¬خشک کاکوتی با استفاده از سه رأس قوچ فیستوله¬گذاری شده تعیین شد. آزمایش دوم با استفاده از 9 رأس بره نر نژاد دالاق در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تیمار شامل سطوح صفر، 25 و 50 گرم در روز برای هر رأس دام انجام شد. قابلیت هضم ماده¬خشک با دو روش خاکستر نامحلول در اسید و جمع¬آوری کل مدفوع محاسبه شد، همچنین با روش کشت میکروبی جمعیت باکتری¬های بی¬هوازی، باکتری¬های اسید لاکتیکی و کلی¬فرم¬ها ارزیابی شدند. نتایج حاصل از آزمایش اول نشان داد که تولید گاز 7/23 میلی¬لیتر در 200گرم ماده¬خشک و نرخ تجزیه¬پذیری 074/0 میلی¬لیتر در ساعت به¬ازای 200 گرم ماده¬خشک بود. فراسنجه¬های تجزیه¬پذیری شامل a، b، c، a+b و تجزیه¬پذیری موثر ماده¬خشک در سرعت¬های عبور 2، 5 و 8 درصد به ترتیب برابر با 51/1±2/32، 51/2±73/29، 07/0±03/0، 77/3±62، 25/1±83/49، 75/1±4/43، 7/1±5/40 بود. در آزمایش دوم کاکوتی تاثیر معنی¬داری بر قابلیت هضم ماده¬خشک جیره با روش خاکستر نامحلول در اسید نداشت (05/0<p)، اما در روش جمع¬آوری کل مدفوع تیمار حاوی سطوح مختلف کاکوتی باعث افزایش قابلیت هضم ماده¬خشک نسبت به شاهد شد (05/0>p). سطوح مختلف کاکوتی تاثیر معنی¬داری بر ph، کلی¬فرم¬ها و جمعیت پروتوزوآها نداشتند، اما کمترین جمعیت باکتری¬های بی هوازی و اسید لاکتیکی در تیمار شاهد مشاهده شد (05/0>p). سطوح مختلف کاکوتی قبل و بعد از خوراک¬دهی تاثیر معنی¬دار بر گلوکز، تری¬گلیسرید و کلسترول سرم خون نداشتند (05/0<p). به¬نظر می¬رسد افزودن کاکوتی به جیره می¬تواند موجب بهبود قابلیت هضم ماده¬خشک جیره، فراسنجه¬های خونی و جمعیت میکروبی شکمبه شود.
حسین برزمینی یوسف مصطفی لو
مطالعه¬ای به منظور بررسی ترکیب شیمیایی، خصوصیات تخمیری و تولید گاز سیلاژ تفاله گوجه فرنگی همراه با سطوح مختلف تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) سیلاژ تفاله گوجه فرنگی فاقد افزودنی(تیمار شاهد)، 2) تیمار شاهد + 5 درصد تفاله چغندرقند، 3) تیمار شاهد + 10 درصد تفاله چغندرقند، 4) تیمار شاهد + 5 درصد تفاله خشک مرکبات و 5) تیمار شاهد + 10 درصد تفاله خشک مرکبات بودند. بدین منظور سیلاژها در 3 تکرار برای زمان¬های 3، 7، 21و 45 روز درون سیلو¬های آزمایشگاهی به وزن 3 کیلوگرم ذخیره شد. نتایج نشان داد که افزودن سطوح مختلف تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات تأثیر معنی-داری بر درصد ماده خشک، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خاکستر خام داشت ( 05/0p<). با این حال، تیمارهای آزمایشی از نظر پروتئین خام اختلاف معنی¬داری نداشتند ( 05/0<p). در تمامی تیمارها با افزایش زمان پس از سیلو کردن، غلظت پروتئین خام روند کاهشی و غلظت نیتروژن آمونیاکی روند افزایشی نشان داد. در این مطالعه، استفاده از سطوح مختلف تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات به طور معنی¬داری پایداری هوازی سیلاژها را در مقایسه با تیمار شاهد بهبود بخشید ( 05/0p<). سیلاژهای داری سطح 10 درصد در مقایسه با سیلاژهای داری سطح 5 درصد افزودنی، در تمامی زمان¬های پس از سیلو کردن از ph بالاتری برخوردار بودند. در بین تیمارهای آزمایشی از نظر پتانسیل و نرخ تولید گاز و پارامترهای تخمینی (غلظت اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، ماده آلی قابل هضم و انرژی قابل متابولیسم) اختلافات معنی¬داری وجود داشت ( 05/0p<). نتایج حاصل نشان داد که بین تیمارهای آزمایشی از نظر قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی، اختلافات معنی داری وجود دارد (05/0p< ). نتایج نشان داد که افزودن سطح 10 درصد هر دو افزودنی باعث افزایش مقدار تولید توده میکروبی و کاهش بازده تولید گاز در تمامی زمانها پس از سیلو کردن شد. به نظر می¬رسد افزودن تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات به سیلاژ تفاله گوجه فرنگی ضمن بهبود کیفیت سیلاژ، پتانسیل تغییر فرآیند تخمیری شکمبه را داشته و می¬تواند موجب بهبود ارزش تغذیه¬ای این فرآورده فرعی شود.
آیناز اصلانیان فرزاد قنبری
این پژوهش به¬منظور تعیین اثرات پرتو گاما (100 و 150 کیلوگری)، هیدروکسید سدیم (50 گرم در کیلوگرم ماده خشک)، اکسید کلسیم (160 گرم در کیلوگرم ماده خشک) و ترکیب آن¬ها بر ارزش تغذیه¬ای کاه سویا انجام گرفت. پس از عمل¬آوری، ترکیب شیمیایی نمونه¬ها با استفاده از روش¬های استاندارد تعیین شد. آزمایش تجزیه پذیری شکمبه¬ای با استفاده از تکنیک کیسه-های نایلونی انجام شد. به¬منظور برآورد فرآسنجه¬های تولید گاز نمونه¬ها، از آزمون تولید گاز استفاده شد. قابلیت هضم برون¬تنی نمونه¬ها با استفاده از روش کشت بسته انجام شد. بررسی درجه بلورینگی نمونه¬ها با استفاده از تکنیک پراش پرتو ایکس انجام شد. عمل¬آوری بر ترکیب شیمیایی کاه سویا موثر بود (05/0p<). به¬جز پرتو گاما (150 کیلوگری) (05/0p?)، سایر تیمارها باعث افزایش مقدار خاکستر، و کاهش مقدار ماده آلی شدند. پروتئین خام توسط تیمار پرتو گاما (100 کیلوگری) افزایش، و توسط تیمارهای هیدروکسید سدیم، هیدروکسید سدیم+ پرتو گاما (100 کیلوگری) و اکسید کلسیم + پرتو گاما (100 و 150 کیلوگری) کاهش یافت. مقدار الیاف نامحلول در شوینده اسیدی توسط مواد شیمیایی و نیز استفاده توأم از پرتو گاما (100 و 150 کیلوگری) با مواد شیمیایی کاهش یافت. تمامی تیمارها باعث افزایش تجزیه پذیری موثر در سرعت¬های عبور 2، 5 و 8 درصد در ساعت شدند (05/0p<). پرتو گاما (100 و 150 کیلوگری) بیشترین تأثیر را در افزایش این صفت داشت. عمل¬آوری باعث افزایش پتانسیل تولید گاز شد (05/0?p). بیشترین مقدار این صفت در تیمار هیدروکسید سدیم+ پرتو گاما (100 و 150 کیلوگری) مشاهده شد. قابلیت هضم برون¬تنی ماده خشک و ماده آلی تحت تأثیر پرتو گاما، هیدروکسید سدیم و استفاده توأم از هیدروکسید سدیم و پرتو گاما افزایش یافت (05/0p<). اما اکسید کلسیم و استفاده توأم از آن با پرتو گاما بر این صفات بی¬تأثیر بودند. فرآسنجه¬های تخمینی شامل انرژی قابل متابولیسم و اسیدهای چرب کوتاه زنجیر تحت تأثیر عمل¬آوری افزایش یافتند (05/0p<). بیشترین افزایش در تیمارهای هیدروکسید سدیم+ پرتو گاما (100 و 150 کیلوگری) مشاهده شد. به¬جز تیمار هیدروکسید سدیم (05/0p?)، سایر تیمارها باعث کاهش بازده تولید توده میکروبی شدند (05/0p<). با بررسی الگوی پراش پرتو ایکس، مشاهده شد که تمامی تیمارها باعث کاهش درجه بلورینگی نمونه¬های کاه سویا شدند. در مجموع تیمارهای پرتو گاما، هیدروکسید سدیم و ترکیب آن ها تأثیر بیشتری در بهبود ارزش تغذیه¬ای کاه سویا داشتند.
منیره بابایی مرنی فرزاد قنبری
این مطالعه به منظور تعیین اثرات پرتو الکترون (150 و 200 کیلوگری)، پراکسید هیدروژن (132 میلی لیتر در کیلوگرم ماده خشک)، اسید هیدروبرومیک (60 میلی لیتر در کیلوگرم ماده خشک) و ترکیب آن ها بر ارزش تغذیه ای بقایای ماش انجام گرفت. پس از عمل آوری، ترکیب شیمیایی نمونه ها با استفاده از روش استاندارد تعیین شد. آزمایش تجزیه پذیری شکمبه ای با استفاده از تکنیک کیسه های نایلونی انجام شد. به منظور برآورد فرآسنجه های تولید گاز نمونه ها، از آزمون تولید گاز استفاده شد. قابلیت هضم برون تنی نمونه ها با استفاده از روش کشت بسته انجام شد. مقدار فرآسنجه های تخمینی با استفاده از داده های حاصل از آزمون تولید گاز و روش کشت بسته، براساس معادلات مربوط محاسبه شد. درجه بلورینگی نمونه ها با استفاده از تکنیک پراش پرتو ایکس تعیین شد. عمل آوری بر ترکیب شیمیایی بقایای ماش موثر بود (05/0p<). همه تیمارها باعث افزایش مقدار خاکستر خام و کاهش مقدار ماده آلی شدند. پروتئین خام توسط تیمارهای اسید هیدروبرومیک، پرتو الکترون (150 و 200 کیلوگری) و اسید هیدروبرومیک+ پرتو الکترون (150 کیلوگری) افزایش یافت. عمل آوری مقدار الیاف خام را کاهش داد. بیش ترین کاهش در تیمار پرتو الکترون (150 کیلوگری) مشاهده شد. عمل آوری باعث افزایش تجزیه پذیری موثر ماده خشک در سرعت های عبور 2، 5 و 8 درصد در ساعت شد (05/0p<). پرتو الکترون (150 و 200 کیلوگری) و استفاده توأم از پرتو الکترون و ترکیبات شیمیایی بیشترین تأثیر را در افزایش این صفت داشتند. همه تیمارها پتانسیل تولید گاز را افزایش دادند (05/0?p). به طوری که بیشترین مقدار در تیمارهای اسید هیدروبرومیک، پرتو الکترون (150 و 200 کیلوگری) و اسید هیدروبرومیک+ پرتو الکترون (150 و 200 کیلوگری) مشاهده شد. قابلیت هضم برون تنی ماده خشک و ماده آلی بقایای ماش تحت تأثیر پرتو الکترون، ترکیبات شیمیایی و استفاده توأم از پرتو الکترون و ترکیبات شیمیایی افزایش یافت (05/0p<). فرآسنجه های تخمینی شامل انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص و اسیدهای چرب کوتاه زنجیر تحت تأثیر عمل آوری افزایش یافتند (05/0p<). بیش ترین افزایش در تیمارهای اسید هیدروبرومیک و پرتو الکترون (200 کیلوگری) مشاهده شد. به جز اسید هیدروبرومیک و پرتو الکترون (150 کیلوگری)، سایر تیمارها باعث افزایش بازده تولید توده میکروبی شدند (05/0p<). با بررسی الگوی پراش پرتو ایکس، مشاهده شد که تمامی تیمارها باعث کاهش درجه بلورینگی نمونه های بقایای ماش شدند. در مجموع، تیمارهای پرتو الکترون، اسید هیدروبرومیک و ترکیب آن ها تأثیر بیش تری در بهبود ارزش تغذیه ای بقایای ماش داشتند.
انیس کریم کشته یوسف مصطفی لو
این پژوهش به منظور بررسی ارزش تغذیه ای پنبه دانه عمل آوری شده با حرارت و تأثیر آن بر عملکرد، فرآسنجه های خونی و آنزیم های کبدی گوسفند انجام گرفت. پنبه دانه با درجه حرارت های 125 و 115 درجه سانتی گراد به مدت 15 دقیقه حرارت دهی شد. پس از عمل آوری، ترکیب شیمیایی نمونه ها با استفاده از روش های استاندارد تعیین شد. به منظور برآورد فرآسنجه های تولید گاز نمونه ها، از آزمون تولید گاز استفاده شد. قابلیت هضم برون تنی نمونه ها با استفاده از روش کشت بسته انجام شد. مقدار فرآسنجه های تخمینی با استفاده از داده های حاصل از آزمون تولید گاز و روش کشت بسته، بر اساس معادلات مربوط محاسبه شد. آزمایش عملکردی با استفاده از 18 راس گوسفند دالاق انجام شد. دام ها به سه گروه تقسیم شدند. هر گروه یکی از جیره های حاوی پنبه دانه عمل آوری نشده، پنبه دانه حرارت داده شده با 115 درجه سانتی گراد، و یا پنبه دانه حرارت داده شده با 125 درجه سانتی گراد را دریافت کردند. عمل آوری حرارتی با درجه حرارت های 115 و 125 درجه سانتی گراد تأثیری بر ترکیب شیمیایی پنبه دانه نداشت (05/0p >). مقدار تولید گاز پس از 24 ساعت انکوباسیون و ثابت نرخ تولید گاز پنبه دانه در اثر فرآیند حرارتی کاهش پیدا کردند (05/0p <) قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی پنبه دانه در شرایط برون تنی تحت تأثیر عمل آوری با حرارت قرار نگرفت (05/0p >). فرآسنجه های خونی و عملکرد گوسفندان تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0p >). هزینه خوراک به ازاء هر کیلوگرم افزایش وزن زنده در پنبه دانه حرارت داده شده نسبت به شاهد کاهش یافت (05/0p<).
رضا فرخ نیا فرید مسلمی پور
این پژوهش به منظور بررسی اثر عصاره سرخارگل و آویشن در جیره بر عملکرد، خصوصیات لاشه و فراسنجه های خون جوجه های گوشتی انجام شد. تعداد 160 قطعه جوجه گوشتی در چهار تیمار و چهار تکرار با 10 جوجه در هر تکرار پرورش یافتند. اثر افزودن عصاره ها، بر وزن زنده، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل، معنی دار بود و پایین ترین عملکرد در تیمار سرخارگل بود. اثر افزودن عصاره ها، بر تیتر آنفلوآنزا معنی دار و در گروه سرخارگل بالاتر بود. اثر افزودن عصاره ها، بر مقدار هموگلوبین و درصد گلبول قرمز معنی دار و در تیمار آویشن پایین تر بود. اثر افزودن عصاره ها، بر پروتئین تام، تری گلیسریدها، ، کلسترول و لیپوپروتئین ها با چگالی خیلی پایین معنی دار و کمترین سطح، در تیمار سرخارگل بود. اثر افزودن عصاره ها بر وزن و طول روده ها معنی دار و کمترین مقدار، در گروه آویشن بود. یافته های این مطالعه نشان داد مصرف عصاره های فوق می تواند باعث افزایش تیتر آنتی بادی علیه آنفلوآنزا در سرم جوجه ها شود.
پری زارعی شهریار مقصودلو
این پژوهش با 324 قطعه جوجه گوشتی نژاد کاپ 500 صورت گرفت. واحدهای آزمایشی شامل 8 تیمار و 3 تکرار از هر تیمار بود. 2 سطح جیره یکی تنظیم شده بر اساس اسیدهای آمینه کل و دیگری تنظیم شده بر اساس اسیدهای آمینه قابل هضم بود و تراکمهای به کار برده شده شامل (15،12،9 و 18) قطعه جوجه در هر متر مربع پرورش بود.