نام پژوهشگر: جهانگیر کرمی
حمیدرضا جلیلیان علی سلیمی
نقد روان شناختی در ساده ترین تعریف آن، نقدی است که متن ادبی را مورد بررسی های روان شناختی خود قرار داده، سعی می کند از دستاوردهای علم روان شناختی در تفسیر ظواهر آن، بهره گیرد تا به علل و اسباب مخفی در متن ادبی دست یازد. این نقد به بررسی روان شناختی صاحب اثر و خود اثر از طریق صاحب اثر ادبی می پردازد. به عبارت دیگر نقد روان شناختی محصول ارتباط بین علم روان شناسی، ادبیات و نقد است ارتباطی که ادب را به صاحب آن ربط می دهد. ظهور نقد روان شناختی در ادبیات به زمان پیدایش علم روان شناسی یعنی اواخر قرن نوزدهم، زمانی که فروید آن را کشف کرد برمی گردد. منتقد در این روش نقدی اهمیت زیادی برای استفاده از دستاورد های علم روان شناختی در تفسیر اثر ادبی قائل است. زیرا او معتقد است که اثر ادبی محصول انگیزه های درونی و ناخودآگاه هنرمند و بیانگر انگیزه های پنهان در ضمیر ناخودآگاه او است و در اینجا است که ضرورت استفاده از نقد روان شناختی پیش می آید. زیرا این روش، تنها روش نقدی است که برای تحلیل ضمیر ناخودآگاه بکار می رود. اثر ادبی در این نوع از نقد، آینه ای است که زندگانی هنرمند و خصوصیات شخصیتی او را از طریق تطبیق دستاورد های علم روان شناختی بر شخصیت و اثر ادبی او را برای ما مشخص می کند. از جمله کسانی که به نقد روان شناختی پرداخته اند می توان به کسانی همچون احمد امین، محمد خلف الله احمد، امین الخولی، العقاد، طه حسین، محمد النویهی و عزالدین اسماعیل اشاره کرد.
الهام احمدی احمد اعتمادی
دف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران، خودکارآمدی و عزت نفس دانش آموزان شهر کرمانشاه بود. پژوهش از نوع همبستگی می باشد. در این راستا رابطه بین شیوه های فرزندپروری، خودکتارآمدی و عزت نفس مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهایی که در این پژوهش استفاده شدند عبارتند از پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر (gsesh)، پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت، پرسشنامه شیوه های فرزندپروری بامریند. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مادران و دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر کرمانشاه بود. نمونه آماری شامل 384 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانهای شهر کرمانشاه و مادران آنها بوده است. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای استفاده شد و داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن و رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این پژوهش در سطح 05/0= و 01/0= نشان داد که: 1- بین شیوه های فرزندپروری و خودکارآمدی دانش آموزان رابطه وجود دارد. 2- بین شیوه های فرزندپروری و عزت نفس دانش آموزان رابطه وجود دارد. 3- بین خودکارآمدی و عزت نفس دانش آموزان رابطه وجود دارد. 4- بین شیوه های فرزندپروری و میزان سواد مادران رابطه وجود دارد. 5- بین شیوه های فرزندپروری و میزان سن مادران رابطه وجود دارد.
رسول رضایی فرامانی جهانگیر کرمی
پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی ، هریک از این کشورها درصدد برآمدند که سیاست خارجی خودرا فارغ از دستورات روسیه پیگیری کنند،از میان کشورهای اسیای مرکزی ازبکستان بیشترین استقلال را در سیاست خارجی خود داشته است .این کشور با رهبری اسلام کریم اف سیاست های چندگانه ای را برای ایفای یک نقش منطقه ای دنبال کرده است. براین اساس سوالی که در این رساله مطرح میشود اینست که چرا ازبکستان علی رغم تلاشهای فراوان برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای ، نتوانسته است این نقش را ایفا نماید؟به منظور پاسخ به این پرسش مطالب گوناگونی درباره سیاست خارجی ازبکستان از جمله ساختار سیاست خارجی این کشور، روابط ازبکستان با کشورهای همسایه و قدرتهای بزرگ مورد بحث قرار گرفت و این فرضیه مطرح شد که ازبکستان با وجود داشتن توانایی تبدیل شدن به قدرت منطقه ای ، با مشکلات متعددی از جمله مشکلات اقتصادی ، محدودیت های ژئوپلیتیکی ، مشکلات ساختاری سیاسی ، بنیادگرایی و تروریسم و ... روبروست که مانع تبدیل شدن این کشور به قدرت منطقه ایست.
افسانه شهبازی راد خدامراد مومنی
چکیده پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین معنویت، تاب آوری و راهبردهای مقابله ای با بهزیستی و کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه رازی و همچنین توان پیش بینی معنویت، تاب آوری و راهبرد مقابله ای در میزان بهزیستی و کیفیت زندگی دانشجویان انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه رازی که در سال تحصیلی90-89 مشغول به تحصیل بودند می باشد. برای انتخاب نمونه با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تعداد 375 نفر انتخاب شد و به پرسشنامه های بهزیستی روان شناختی ریف، کیفیت زندگی(sf-36)، تجربیات معنوی غباری و همکاران، پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون و راهبرد مقابله ای لازاروس و فولکمن پاسخ دادند. داده ها با استفاده از رگرسیون چندمتغیره و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که معنویت، تاب آوری و راهبرد مقابله ای 58% از واریانس بهزیستی و 35% از واریانس کیفیت زندگی را پیش بینی می کرد، همچنین یافته ها نشان داد که ارتباط معناداری بین معنویت و تاب آوری و راهبرد مقابله ای با بهزیستی و بین معنویت و تاب آوری با کیفیت زندگی وجود داشت، اما بین راهبرد مقابله ای با کیفیت زندگی ارتباط معناداری مشاهده نشد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر و نقش محوری دانشگاه ها در کاهش مشکلات و آشفتگی های روانی-اجتماعی دانشجویان، برنامه ریزی برای ارتقای سطح بهزیستی و کیفیت زندگی دانشجویان توصیه می شود.
روح اله صالحی دولت آباد جهانگیر کرمی
روسیه از اوائل قرن 19 در آسیای مرکزی تسلط داشته و نفوذش را در منطقه توسعه داده است. روسیه همیشه از منابع دولتهای آسیای مرکزی بهره برداری می کرد و آنها را به مسکو انتقال می داد و این کشورها مجبور بودند تا نیازهای روسیه را فراهم کنند. روسیه سعی می کرد تا نفوذ قدرتهای بزرگ را در منطقه کاهش دهد و نفوذ خودش را حفظ کند. وقتی حکومت کمونیستی در روسیه تشکیل گردید، دولتهای آسیای مرکزی خودشان را با حکومت جدید مطابقت دادند و در این دوره اتحاد شوروی منابع آنها را بیش از دولت تزاری روس استثمار می کرد، زیرا حکومت جدید می خواست تا منابع را عمومی کند. اتحاد شوروی، این جمهوری ها را مجبور می کرد تا کالاهای خاصی را تولید کنند و این سیاستها باعث شد تا این جمهوری ها اقتصاد تک محصولی داشته باشند. اتحاد شوروی نیازهای خود را از این منطقه بدست می آورد. امروزه، روسیه می خواهد تا حکومتهای طرفدار خود را در منطقه بوجود آورد تا نفوذش را مثل گذشته حفظ کند. منابع انرژی اهمیت منطقه آسیای مرکزی را افزایش داده اند و حالا کشورهای دیگر از جمله چین، ایالات متحده و اتحادیه اروپا در منطقه دارای نفوذ هستند و با توجه به رقابت شدید با روسیه از منابع منطقه بهره برداری می-کنند. بعضی از کشورهای آسیای مرکزی از جمله ترکمنستان و قزاقستان منابع نفت و گاز بیشتری در اختیار دارند و این مسئله باعث شده است تا روسیه درباره منطقه حساس باشد. یک تمایلی به غرب در بین کشورهای منطقه وجود دارد و آنها می خواهند تا نفوذ روسیه را در قلمروهایشان کاهش دهند و سعی می کنند تا روابط خود را با قدرتهای بزرگ بهبود دهند و درآمدهای بیشتری بدست آورند.
زهرا مولوی جهانگیر کرمی
هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه کمال گرایی منفی و مثبت با خود ناتوان سازی، اهمال کاری آموزشی و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان دوره دبیرستان شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دوره دبیرستان شهر کرمانشاه تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش 400 دانش آموز دختر و پسر بود که از 12 مدرسه شهر کرمانشاه به صورت خوشه ای چند مرحله ای، از بین دانش آموزان سه ناحیه انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده شامل مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی تری شورت و همکاران، مقیاس خودناتوان سازی جونز و رودولت، مقیاس ارزیابی تعلل ورزی نسخه دانش آموزان سولومون و راث بلوم و نمره معدل ترم قبل، بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان صورت گرفت. نتایج نهایی پژوهش حاکی از آن بود که بین کمال گرایی منفی و خود ناتوان سازی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد اما بین کمال گرایی مثبت با خودناتوان سازی رابطه منفی معنادار وجود ندارد. هم چنین بین کمال گرایی منفی و اهمال کاری آموزشی رابطه مثبت و معنادار و بین کمال گرایی مثبت و اهمال کاری آموزشی رابطه منفی و معنادار دیده شد. بین کمال گرایی منفی و عملکرد تحصیلی رابطه منفی معنادار یافت نشد اما بین کمال گرایی مثبت و عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معنادار یافت شد.کمال گرایی منفی با پیامدهای نامطلوب مانند خودناتوان سازی و اهمال کاری آموزشی همراه است و کمال گرایی مثبت پیامدهای مطلوب تری مثل عملکرد تحصیلی بالاتر را به همراه دارد.
طیبه فولادچنگ جهانگیر کرمی
مالتیپل اسکلروزیس شایع ترین اختلال تحلیل برنده غلاف میلین در سلسله اعصاب مرکزی است. این بیماری در سنین اولیه جوانی با تخریب موضعی یا تکه تکه شدن میلین در سلسله اعصاب مرکزی شروع می شود و با دوره های نامنظم عود و بهبود علائم همراه است. بیماری ام.اس جزء بیمار ی های مزمن است که ابعاد روان شناختی بسیاری دارد. اغلب در بیماری های مزمن ابعاد روا ن شناختی چشم پوشی می شود در حالی که بیشتر بیماران با این جنبه های روان-شناختی که از مشکلات پزشکی مزمن ناشی می شود، سازگار می شوند. از ابعاد روان شناختی موثر بر بیماری می توان بعد شناختی و رفتاری را نام برد. از نظر شناختی عواملی همچون باورهای خودکارآمدی و ادراک بیماری و از نظر رفتاری نیز عواملی چون کنترل و تنظیم هیجانات، پذیرش بیماری و سازگاری با آن می تواند موثر باشد. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی رابطه عوامل شناختی-رفتاری بر سازگاری وکیفیت زندگی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس است. این پژوهش از نوع کاربردی است و جامعه آماری شامل کلیه بیماران مرد و زن مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس ساکن در شهر اصفهان و کرمانشاه می باشد. نمونه شامل 212 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود که 87 نفر از مرکز توانبخشی بهزیستی و انجمن ام.اس استان کرمانشاه و 125 نفر از کلینیک تخصصی ام.اس بیمارستان الزهرا و انجمن ام.اس اصفهان به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه ادراک بیماری(bipq)، مقیاس آسیب پذیری روانی(pvs)، مقیاس باورهای مربوط به هیجان (bes)، مقیاس پذیرش بیماری مزمن(achc)، پرسشنامه سلامت عمومی(ghq)، پرسشنامه کیفیت زندگی (msqol) و مقیاس سازگاری اجتماعی وشغلی(wsas) می باشد و داده ها توسط برنامه آماری spss-18 آنالیز شدند. نتایج حاصله نشان داد که بین عوامل شناختی و رفتاری و سازگاری، سلامت عمومی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس همبستگی معناداری وجود دارد. کیفیت زندگی و سلامت عمومی در بیماران ساکن شهر اصفهان و سازگاری در بیماران ساکن شهرکرمانشاه بالاتر بود.
فاطمه مظاهری تهرانی خدامراد مومنی
هدف پژوهش حاضر پیش بینی عملکرد شغلی، رفتار مدنی سازمانی کارکنان و تعهد سازمانی مدیران بر اساس اختلال تعامل مدیر-زیردست، کمال گرایی مدیران و آسیب های روانی سازمان بوده است. بدین منظور تعداد 45 مدیر و تعداد 263 زیردست آنان به روش تصادفی انتخاب شده و به پرسشنامه های عملکرد شغلی هورن و رو، رفتار مدنی سازمانی ویلیامز و آندرسون، تعهد سازمانی آلن و مایر، مقیاس تعامل نارسای مدیر-زیردست لوین، کمال گرایی تری شورت و مقیاس تشخیص آسیبهای روانی سازمان پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش با استفاده از نرم افزار آماریspss18 صورت گرفت. و از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه برای بررسی روابط استفاده شد. یافته ها بیانگر آن است که: اختلال مهارکنندگی با عملکرد کارکنان و رفتار مدنی سازمانی معطوف به فرد آنان و نیز اختلال از خودگذشتگی با رفتار مدنی سازمانی معطوف به فرد کارکنان رابطه چندگانه مثبت (05/0>p) داشت. بین اختلال دوری گزینی با تعهد مستمر مدیران، عملکرد و رفتار مدنی سازمانی معطوف به سازمان کارکنان رابطه چندگانه معکوس (01/0>p) مشاهده شد.کمال گرایی مثبت مدیران با تعهد عاطفی آنان رابطه چندگانه مثبت، اما، با تعهد مستمر آنان رابطه چندگانه معکوس داشته (05/0>p) و در مقابل، کمال گرایی منفی مدیران با تعهد عاطفی آنان رابطه چندگانه معکوس(05/0>p) و با تعهد مستمرشان رابطه چندگانه مثبت (01/0>p) داشت. بین اضطراب سازمانی با عملکرد شغلی کارکنان رابطه چندگانه معکوس و معنادار(01/0>p)، و بین سازمان نمایشی با عملکرد شغلی، رفتار مدنی سازمانی معطوف به فرد (01/0>p) و معطوف به سازمان آنان رابطه چندگانه مستقیم (001/0>p) مشاهده شد. افسردگی و وسواس سازمانی با تعهد مستمر مدیران رابطه چندگانه مستقیم (05/0>p) داشته و نیز وسواس سازمانی با تعهد هنجاری مدیران رابطه چندگانه مستقیم (01/0>p) داشت. بین نمره اسکیزویید سازمانی با تعهد مستمر و تعهد هنجاری مدیران (05/0>p) و نیز با رفتار مدنی سازمانی معطوف به فرد کارکنان رابطه چندگانه معکوس (001/p<0) به دست آمد. بین پارانویای سازمانی با رفتار مدنی سازمانی معطوف به فرد (01/0>p) و معطوف به سازمان (05/0>p) کارکنان رابطه چندگانه معکوس و معنادار وجود داشت.
علی زکی یی جهانگیر کرمی
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه آلکسی تیمیا، باورهای غیرمنطقی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی با اختلال های روانی(اضطراب، افسردگی، وسواس، افکار پارانوئید و پرخاشگری) در دانشجویان دانشگاه رازی انجام گرفت. پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه رازی بود که در سال تحصیلی 91-1390 مشغول به تحصیل بودند، از بین آن ها به روش تصادفی طبقه ای نمونه ای به حجم 300 نفر انتخاب گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های آلکسی تیمیا تورنتو، باورهای غیرمنطقی جونز، اختلال های روانی(scl-90) و مقیاس عاطفه منفی و مثبت(panas-x) استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین آلکسی تیمیا و باورهای غیرمنطقی با اختلال های روانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین عاطفه مثبت و اختلال های روانی رابطه منفی و معناداری مشاهده شد. نتایج نشان داد که بین عاطفه منفی و اختلال های روانی رابطه مثبت ومعناداری وجود دارد. نتایج پژوهش نشان دادکه نمره کلی آلکسی تیمیا توان پیش بینی اختلال های روانی را دارد. همچنین نمره کلی باورهای غیرمنطقی نیز توان پیش بینی اختلال های روانی را دارد. عاطفه منفی نیز توان پیش بینی اختلال های روانی را دارد، اما عاطفه مثبت توان پیش بینی اختلال های روانی را ندارد. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که هیجان ها و باورهای غیرمنطقی درپیش بینی اختلال های روانی نقش دارند. بنابراین توصیه می شود در درمان اختلال های روانی نقش هیجان ها و باورهای غیرمنطقی مورد توجه قرار گیرد.
انور میری کامران یزدان بخش
چکیده مقدمه: اختلالات یادگیری به گروهی از اختلالات ناهمگن اطلاق می شود که به صورت اختلال جدی در فراگیری و کاربردگوش دادن، حرف زدن، خواندن، نوشتن و محاسبه تظاهر می کند. از ویژگی های مهم این کودکان، اختلال در کارکرد حافظه(مثلاً نقص در حافظه کوتاه مدت و حافظه کاری و نقص در رمزگردانی و راهبردهای شناختی و فراشناختی) است. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی بر اختلالات یادگیری(ریاضی، خواندن و املاء) در دانش آموزان دبستانی است. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه کنترل و آزمایش است. متغییر مستقل آموزش راهبردهای شناختی و متغییر وابسته اختلالات یادگیری است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزانی بودند که دارای اختلال یادگیری در مدارس ابتدایی شهرستان سقز بودند. 30 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 10جلسه(20/1) ساعته آموزش راهبردهای شناختی را دریافت کردند که هرهفته 2 جلسه و حدود 1 ماه آموزش گروه آزمایش طول کشید.گردآوری داده ها به کمک سه آزمون، اختلال خواندن و نارساخوانی، مقیاس ریاضیات ایران کی مت و آزمون املاء بود. برای نشان دادن تفاوت گروه ها، ابتدا میانگین وانحراف معیار گروه های آزمایش و گواه محاسبه شد و سپس از تحلیل کواریانس برای تحلیل نهایی داده ها استفاده شد. نتایج: با در نظر گرفتن نمرات پیش آزمون به عنوان متغییر همپراش(کمکی)، مداخلات راهبردهای شناختی به تفاوت معنادار بین گروه آزمایش و کنترل منجر شد.(001/0=p ). یعنی آموزش راهبردهای شناختی بر بهبود عملکرد دانش آموزان در اختلالات یادگیری تأثیر داشتته است. نتیجه گیری: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که با در نظر گرفتن نمرات پیش آزمون به عنوان متغییر همپراش، آموزش راهبردهای شناختی بر افزایش و بهبود عملکرد ریاضی، املاء و خواندن دانش آموزان دبستانی دچار ناتوانی های یادگیری تأثیر داشته است. کلمات کلیدی: اختلالات یادگیری، راهبردهای شناختی
سمیرا رستمی جهانگیر کرمی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش باور های غیر منطقی الیس، مهارت های زندگی و ویژگی های شخصیتی در پیش بینی بروز پرخاشگری در نوجوانان شهر کرمانشاه انجام گرفت. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان سال سوم راهنمایی و اول دبیرستان مدارس راهنمایی و متوسطه ی شهر کرمانشاه بود، که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، تعداد 300 نفر از آن ها بعنوان نمونه انتخاب شدند. پژوهش حاضر یک مطالعه ی توصیفی از نوع همبستگی بود،که برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل ممیز به شیوه ی همزمان و گام به گام استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها عبارت بود از: پرسشنامه ی چهار عاملی باور های غیر منطقی اهواز (4ibt- a)، مقیاس عاطفه مثبت و منفی((panas-x، پرسشنا مه ی مهارت های زندگی و پرسشنامه پرخاشگری نوجوانان آیزنک. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که هر چهار عامل باورهای غیرمنطقی در پیش بینی پرخاشگری نقش دارند یعنی باورهای غیرمنطقی بیشتر به گروه نوجوانان پرخاشگر تعلق دارد، و هر هفت مهارت زندگی مورد بررسی در پیش بینی پرخاشگری نوجوانان نقش دارند یعنی گروه نوجوان پرخاشگر مهارت زندگی کمتری دارند. همچنین نتایج نشان داد که ویژگی های شخصیتی شادکامی – آرامش، اتکا بر خود، توجه، خصومت، احساس گناه، غم، خستگی و عاطفه منفی در پیش بینی بروز پرخاشگری نوجوانان نقش دارند بطوری که نمره بیشتر در متغیرهای شادکامی- آرامش، اتکا برخود و توجه در گروه نوجوان غیرپرخاشگر بیشتر است و در ویژگی های خصومت، احساس گناه، غم، خستگی و عاطفه منفی در گروه نوجوانان پرخاشگر بیشتر است. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس تحلیل ممیز گام به گام نشان داد که، بیشترین ضریب ساختاری به ترتیب به ویژگی شخصیتی خصومت، باورهای غیرمنطقی درماندگی دربرابر تغییر، عاطفه مثبت و ترس مربوط است یعنی این چهار متغیر به ترتیب بیشترین نقش را در پیش بینی پرخاشگری دارند. با توجه به نتایج پیشنهاد می توان گفت که برای کاهش رفتارهای پرخاشگرانه در نوجوانان باید باورهای غیرمنطقی را کاهش داد و بر آموزش مهارت های زندگی تاکید نمود.
منصور محمدی راد شهرام فتاحی
شادی احساس و هیجانی است که هنگام ارضای نیازهای انسان در او پدید می آید و فرد را خشنود می سازد. شادی برای افراد مختلف معانی متفاوت دارد. با توجه به تأثیر مسائل روانی بر عملکرد فردی و سازمانی کارکنان، بحث شادی در سازمانها و ادارات و کارگاه های صنعتی و تولیدی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر اساس مطالعات صورت گرفته رابطه مستقیمی میان شادی و بهره وری در سازمان ها برقرار است و با افزایش شادی کارکنان بهره وری آنها نیز افزایش می یابد. لذا آموزش شادی در سازمانها مفید و سازنده بوده و دارای مزایای زیادی می باشد. هدف از انجام این پایان نامه، بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی موثر بر شادی و ارتباط آن با بهره وری فردی نیروی کار می باشد. تحقیق حاضر در ردیف تحقیقات کاربردی، و روش تحلیل داده ها از نوع توصیفی- همبستگی است. در این تحقیق جامعه آماری شامل کلیه نیروی کار شاغل در کارگاه های صنعتی دارای بالاتر از 50 کارگر در شهرستان کرمانشاه می باشد. هر کارگاه به عنوان یک طبقه در نظر گرفته شده و از روش نمونه گیری تصادفی ساده در داخل طبقات نمونه انتخاب شده است. داده ها از طریق توزیع و تکمیل پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، بهره وری فردی و جمعیت شناختی در داخل طبقات جمع آوری شده است. نتایج نشان داد که متغیر شادی با بهره وری دارای همبستگی مثبت و با درآمد دارای همبستگی منفی است. نتایج همچنین نشان می دهد که واحد صنعتی لُردآرا با میانگین شادی 103/65 و واحد سایه سمن با میانگین شادی 81/55 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین میزان شادی می باشند و واحد کشت و صنعت روژین تاک با میانگین بهره وری 106/77 و واحد نیک نوش با میانگین بهره وری 79/50 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین میزان بهره وری می باشند. با انجام روش رگرسیونی خطی چندگانه بر روی داده های جمع آوری شده مشخص گردید که در بین متغیرهای موجود، متغیرهای بهره وری، تعداد فرزند، سلامت روحی، علاقمندی به کار و خوش بین بودن در زندگی با شادی ارتباط مثبت و معنی دار دارند و متغیر میزان درآمد ماهیانه با شادی ارتباط منفی و معنی داری دارد.متغیرهای شادی، میزان شرکت در کلاسهای کارآموزی، رضایت شغلی، امنیت شغلی، قبول داشتن شغل توسط خانواده و ایمان به خدا با متغیر بهره وری دارای ارتباط مثبت و معنی دار هستند. همچنین فرضیه برابری میانگین شادی و میانگین بهره وری در سطوح متغیر جنسیت( گروه مردان و زنان ) پذیرفته شد.
مهتاب طهماسبی خدا مراد مومنی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه معنویت و تاب آوری با اضطراب وافسردگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بود.در این بخش به بحث و نتیجه گیری پیرامون نتایج و فرضیه های پژوهش می پردازیم. بررسی فرضیه 1 : نتایج پژوهش تایید کننده فرضیه نخست می باشد،به این معنا که بین میزان تاب آوری و معنویت با اضطراب و افسردگی رابطه وجود دارد ، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که این رابطه منفی و معنا دار است ، و تاب آوری و معنویت می توانندپیش بینی کننده های خوبی برای اضطراب و افسردگی باشند.در پژوهش حاضر افرادی که از سطح معنویت و تاب آوری بالاتری برخوردار بودند میزان افسردگی و اضطراب کمتری را گزارش نمودند. یافته های این پژوهش با یافته های کاتالانو (2011)، آزادی (1390) ،بشارت(1387) ،ساواتزکی (2006)و(2008)، اژدری فرد و همکاران (1389 )، نلسون و همکاران (2008)، غباری بناب و همکاران( 1388)، کروک وهمکاران(2008) همسو می باشد در حالی که نتایج مطالعه حاضر با نتایج بیتسکا و همکاران (2010)و کریستال (2011) همخوان نمی باشد. شخصی که مضطرب است از عصبی بودن و تنش و بی قراری و تحریک پذیری شکایت می کندهمچنین شخص مضطرب به آسانی خسته می شود، دل آشوبه و سردرد و تنش عضلانی و اشکال درتمرکز فکر داردو همین طور با توجه به این که اضطراب شدید ممکن است بعد از وقوع یک حادثه ، یا پیش بینی یک حادثه ای در آینده ،یا بر اثر تصمیم به مقاومت در برابر اشتغال ذهنی به موضوعی خاص ، یا به هنگام تغییر جنبه نا مطلوبی از رفتار ، یا برخورد با محرک ترس آور روی می دهد. رفتارهای مشاهده شده در اختلا ل های اضطرابی هر چند متنوع هستند اما در یک چیز مشترک هستند: تغییر یا احتمال تغییر در هر موقعیت آشکار ساز اضطراب دخیل است.با توجه به مباحث ذکر شده شرایط ایجاد اضطراب در مکان های آموزشی بهداشت و درمان شرایطی دور از انتظار نمی باشد و دانشجویان این دانشگاه ها با هر زمینه ای، می توانند در معرض این اختلال قرار گیرند،همچنین به نظر می رسد افسردگی غالبا بعد از برخی رخدادهای تنش زا واقع می شود.در این شرایط ممکن است افسردگی رفتار فعلی باشد که تحت شرایط تنش زا متناسب تلقی می شده اما با گذشت زمان به جای اینکه به سمت طبیعی بودن حرکت کند ادامه یافته و شخص اغلب الگو های فکری نامناسب نشان می دهد ، معمولا همه چیز را فاجعه انگاشته و به بدترین وجه ممکن دنیا را می نگرد. این نگرش به تصور ازخود شخص سرایت کرده ، و افراد افسرده خود را ناامید و درمانده می بینند.در تبیین یافته های این پژوهش با توجه به این نکته که معنویت با پیامد های مثبتی نظیر احساس یکپارچگی ،مهار خود ، سلامت روان ، کاهش اضطراب و افسردگی ، افزایش اعتماد به نفس ،بردباری وکنترل همراه است وهمچنین یک پیوند معنوی قوی ممکن است رضایت فرد از زندگی را افزایش دهدیا منجر به کنار آمدن با نا توانی شود، رویکردی معنوی می تواند در باز گرداندن امید و به دست آوردن دیدگاهی متعادل تر درباره ی عدالت و بی عدالتی ،امنیت و خطر ،خوب و بد سودمند باشدواین ویژگی های معنویت مبین تاثیرآن بر متغییر های ملاک این پژوهش می باشد. در تبین یافته های پژوهش حاضر در مورد ارتباط متغیر های مورد بررسی با تاب آوری نیز می توان گفت ،رویکرد روان شناسی مثبت گرا ، با شعار توجه به استعداد ها و توانمندی انسان ، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است ،عواملی که تطابق هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدید های زندگی را موجب گردند، که در این میان تاب آوری جایگاه ویژه ای دارد، تاب آوری از منابع درون فردی است که می تواند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل نماید و اثرات منفی استرس را کم رنگ جلوه دهد،این ویژگی فرد تاب آور را در برابر مشکلات روانی-اجتماعی مصونیت می بخشد و کارکرد مثبت زندگی را افزایش می دهد. براساس یافته های این پژوهش و مقایسه آن با پیشینه پژوهشی در این زمینه می توان گفت که در اکثر موارد رابطه منفی و معنی دار ی بین معنویت و تاب آوری با اضطراب و افسردگی وجود دارد که نشان دهنده قوت این ارتباط است .از جمله علل این امر می توان به نقش بازدارنده و پیشگیرانه معنویت و تاب آوری در بروز اختلال های روانی اشاره کرد. بررسی فرضیه2: نتایج پژوهش تایید کننده فرضیه دوم می باشد ، به این معنا که بین تاب آوری و افسردگی رابطه منفی وجود دارد.این یافته مطابق با نتیجه پژوهش ریچارد ساواتزکی در سال های( 2006) و( 2008) است که نشان داد تاب آوری بالا با افسردگی و اضطراب پایین همراه است.همچنین نتایج پژوهش حاضر با نتایج پژوهش کاون و همکاران (1996) و لتزرینگ ، بلاک و فوندر (2005) همسو می باشد .آنهادر تحقیقات خود نشان دادند که افراد با تاب آوری بالا در مواجه با مشکلات سازگاری مناسب دارند واز پیامد های منفی اجتناب می کنند همچنین افراد تاب آور دارای رفتار خود شکنانه نیستند و توانایی تغییر شرایط را دارند. در مطالعات متعددی از جمله نتایج پژوهش تایید کننده فرضیه دوم می باشد ، به این معنا که بین تاب آوری و افسردگی رابطه منفی وجود دارد.این یافته مطابق با نتیجه پژوهش ریچارد ساواتزکی در سال های( 2006) و( 2008) است که نشان داد تاب آوری بالا با افسردگی و اضطراب پایین همراه است.همچنین نتایج پژوهش حاضر با نتایج پژوهش کاون و همکاران (1996) و لتزرینگ ، بلاک و فوندر (2005) همسو می باشد . همان طور که ذکر شد یکی از عوامل افسردگی ، رفتار های خود شکنانه و عدم اطمینان به شایستگی خود می باشد ، فرد افسرده هر گونه بدبختی را به نقائص خودش نسبت می دهد توجه به نقائص فرضی آن قدر جدی می شود که به طور کامل همه ی خود پنداره های مثبت را تحت الشعاع قرار می دهد، مجموع این دلایل سبب می شود وقتی افراد افسرده خود را در موقعیت پر تنش می یابند تمایل دارند با تاخیر ( جستجوی اطلاعات قبل از دست زدن به هر عملی) و کوشش برای گرفتن حمایت عاطفی از دیگران با فشار روانی مقابله کنند(ساراسون ،1987)در حالی که تاب آوری شرکت فعال و سازنده فرد درمحیط است، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی-روانی درشرایط خطرناک است . افراد با تاب آوری بالادرشرایط استرس زا وموقعیت های ناگوار،سلامت روانشناختی خود را حفظ می نمایندودارای سازگاری روانشناختی هستند،تاب آوری اطمینان فرد به توانایی هایش برای غلبه بر استرس ،داشتن توانایی های مقابله ای ، عزت نفس ،ثبات عاطفی و ویژگی های فردی که حمایت اجتماعی از طرف دیگران را افزایش می دهد،می باشد. این در حالی است که در افراد افسرده ممکن است جستجوی افراطی حمایت سبب شود دیگران احساس ناراحتی و تقصیر کنند و باعث شود آنها سعی کنند از تماس با شخص افسرده اجتناب کنند.تاب آوری ، صرف نظر از خطرات تهدید کننده ، عامل بالقوه در همه افراد برای تغییر است و همچنین توانایی سازگاری سطح کنترل برحسب شرایط محیطی می باشد ، با توجه به ویژگی های موجود می توان به تبیینی مناسب برای رابطه منفی تاب آوری و افسردگی دست یافت همچنین افراد تاب آور دارای رفتارهای خودشکنانه نیستند ، از نظر عاطفی آرام هستندوتوانایی تغییر شرایط استرس زا را دارند . بررسی فرضیه3 : نتایج پژوهش حاضر ،فرضیه سوم را مورد تایید قرار داد. به این معنا که بین تاب آوری و اضطراب رابطه معنادار منفی وجود دارد.این یافته با نتایج پژوهش های لنت و همکاران( 2002 )، لی کرانفورد( 2008 )که نشان می دهند که تاب آوری نقش میانجی بسیار مهمی در جلوگیری یا بروز بسیاری از اختلالات روان پزشکی از خودنشان می دهد همسو است. همچنین این یافته مطابق با نتایج پژوهش های توگاد و فردریکسون ، 2004 ; انزلیچت و همکاران2006; فریبرگ و همکاران ،2006 است که نشان دادنددر نتیجه فرآیند تاب آوری ، اثرات ناگوار ، اصلاح یا تعدیل می شوند و یا حتی ناپدید می گردند . آموزش شغلی یکی ازتجارب تنش زا محسوب می شود ،گرچه میزان کم تنش درخلاقیت وپیشرفت تحصیلی دانشجویان موثراست ولی افزایش میزان تنیدگی درآموزش پزشکی می تواندبریادگیری دانشجویان ، برقراری ارتباط ومراقبت از بیماران اثرمخرب داشته باشد. مارتین (2002) با مطالعه دانش آموزان دبیرستانی نشان داد عامل های خود کارآمدی، کنترل برنامه ریزی، اضطراب پایین و پشتکار و تلاش به عنوان پیش بینی کننده های مهم تاب آوری تحصیلی دانش آموزان هستند. باتوجه به اثرات منفی اضطراب درتمام جنبه های زندگی وازجمله پیشرفت تحصیلی ،بررسی وتلاش درجهت کاهش آن ها اهمیت زیادی دارد، بنا براین تاب آوری به واسطه کاهش هیجان های منفی وافزایش سلامت روان رضایت بیشتر از زندگی را درپی دارد به عنوان منبعی برای تسهیل غلبه بر مصائب ،مشکلات ،مقاومت دربرابر استرس و از بین بردن اثرات روانی آنها می تواند تبیین کننده رابطه ای منفی با اضطراب باشد.تاب آوری می تواند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط استرس زا تعدیل کند و افزایش رضایت از زندگی را باعث شود. بررسی فرضیه 4: فرضیه چهارم این پژوهش نیز مورد تایید قرار گرفت ، نتیجه پژوهش حاضر با پژوهش اژدری فرد و همکاران( 1387) که نشان دادند آموزش معنویت در افزایش سلامت روان و کاهش اضطراب و افسردگی تاثیر دارد همسو می باشد. میری و همکاران در نتیجه مطالعه ای که انجام دادند نشان دادند که هر چه توکل به خداوند و احساس آرامش در جامعه مورد مطالعه بیشتر باشد از سلامت روحی و روانی بهتری برخوردارندهمچنین اتکا به باورها و فعالیت های معنوی در کنترل تنش های هیجانی و ناراحتی های فیزیکی موثر است. دولتیل و فارل( 2004 )در پژوهش خود دریافتند که سطح افسردگی افرادی که معنویت بالایی دارند پایین تر است.کریستین نلسون و همکاران (2008 )در بررسی نقش معنویت و تاثیر آن بر افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان پروستات نشان دادند که بین افسردگی و معنویت رابطه معکوس و قویی وجود دارد همچنین مان ، مکون –باکن ، سیلیز و بوش (2008 ) با پژوهشی در مورد زنان حامله دریافتند که معنویت در کاهش افسردگی زنان حامله نقش اساسی دارد، که این نتایج مشابه نتیجه پژوهش حاضر می باشند.یافته های پژوهش حاضر با نتیجه مطالعه غباری بناب و همکاران در سال (1388)که در تبیین رابطه معنویت با اضطراب و افسردگی به این نتیجه رسیدندکه بین افسردگی واضطراب در دانشجویان همبستگی منفی وجود که با نتیجه مطالعه حاضر همسو می باشد. بیتسیکا و همکاران (2010) پژوهشی انجام دادند که نتایج آن نشان داد اعتقادات معنوی براضطراب و افسردگی این نمونه تاثیر آشکاری نداشت ، که نتایج این مطالعات با مطالعه ی حاضر همخوان نمی باشد. معنویت با ساختارهای با اهمیتی که به زندگی فرد معنا وجهت می دهد در ارتباط است وبه فرد در رویا رویی و مقابله با پستی و بلندی های زندگی کمک می کند . یکی از اجزاء زندگی سالم، توجه به نیازهای معنوی است.از آنجا که انسان موجودی زیستی،روانی، اجتماعی ومعنوی است بنابراین در برنامه زندگی ، همه ی نیازهای انسان باید در نظر گرفته شود .معنویت مبتنی بر جهان بینی توحیدی ،سبک زندگی انسان را اعتلاء می بخشد .بر اساس یافته های این پژوهش و مقایسه آن با پیشینه پژوهشی در این زمینه می توان گفت که در اکثر موارد رابطه منفی و معنادار بین معنویت و افسردگی وجود دارد که نشان دهنده شدت وقوت این ارتباط است .از جمله علل این امر می توان به نقش بازدارنده و پیش گیرانه معنویت در بروز اختلال های روانی اشاره کرد. اصولا خصلت های ایمانی اتکال بر خداوند ، بصیرت و آگاهی در روحیه انسان تاثیر دارد و آدمی را از احساس حقارت و تنهایی که زمینه های مساعد برای ابتلا به افسردگی و سایر اختلال های روانی است ، مصون نگه داشته و سلامت روان فرد، با معنویت تضمین می شود، مباحث فوق می توانند تبین کننده رابطه منفی معنویت و افسردگی باشند. بررسی فرضیه 5 : یافته ها پژوهش حاضر این فرضیه را تایید می کنند، به این معنا که بین معنویت و اضطراب رابطه معنادار منفی وجود دارد.نتیجه پژوهش حاضر همسو است با نتیجه پژوهش کروک و همکاران (2008 )که نشان دادند واکنش های افراد به استرس با ساختار ویژگی های معنوی آنان مرتبط است ونتیجه مطالعه حاضر همسو است با نتایج مطالعات جنگ و جانسون( 2004 )، دولتیل و فارل( 2004 )، هیلز ،پیس ، کامرون و شون( 2005 )و سورا جاکول – آجا کیلسون و جانسون و ارال (2008)که در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که معنویت تاثیر عظیمی در سلامت روانی افراد دارد. همچنین کونیک( 2001 ) به رابطه منفی بین معنویت و اضطراب دست یافت که این نتیجه نیز با یافته های پژوهش حاضر همسو می باشد.در حالی که در مطالعه ای کریستال( 2011 ) یافته ها نشان داد که ارتباط معناداری بین استرس و معنویت وجود ندارد،همچنین بیتسیکا و همکاران (2010) پژوهشی انجام دادند که نتایج آن نشان داد اعتقادات معنوی براضطراب و افسردگی این نمونه تاثیر آشکاری نداشت ، که نتایج این مطالعات با مطالعه ی حاضر همخوان نمی باشد.ممکن است محیط های فرهنگی واجتماعی متفاوت ساختار ها و دیدگاه های متفاوتی را سبب شودکه به پاسخ های ناهمسان منجر گردد. با نظر به این که دانشجویان علوم پزشکی معمولا کارهایی را انجام می دهند که ممکن است باعث صدمه جدی به بیمار شود و این باعث ترس از خطا و اشتباه می گردد، دانشجویان در بیمارستان از تجهیزات و وسایل پیشرفته استفاده می کنند و باید خیلی از وظایف خود را در مدت زمان کوتاه انجام دهند .مدیریت زمان می تواند برای آنان بسیاردشوار باشد همچنین آنها ممکن است با بیمارانی مواجه شوند که بسیار بد حال باشند یا فوت کنند ، این عوامل و مواردی از این دست سبب افزایش اضطراب در این گروه از دانشجویان نسبت به سایر گروه های آموزشی می شود در سبک زندگی توام با معنویت رفتار های آسیب زا به تدریج کاهش یافته و رفتارهای سالم افزایش می یابد، با استناد به یافته های پژوهش حاضر در زمینه معنویت و تاثیر آن بر کاهش اضطراب و افسردگی و همخوانی آن با پژوهش های پیشین می توان گفت که معنویت توانسته است تا حد قابل توجهی سبب افزایش سلامت روان و کاهش افسردگی و اضطراب گردد. بررسی سوال 1: یافته های این پژوهش به سوال نخست این تحقیق پاسخ مثبتی نداد. یعنی بین میزان افسردگی در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معناداری یافت نشد. غباری بناب (1388) و عظیمی و ضرغامی (1380) در پژوهش های جداگانه ای به این نتیجه رسیدند که تفاوت افسردگی بین دانشجویان دختر وپسر معنادار نبود که این نتایج همسو با نتیجه پژوهش حاضر می باشد. در حالی که ، خلعتبری و بهاری(1389) در پژوهشی نشان دادند که میزان افسردگی در زنان بیشتر از مردان است ، که این یافته ها با یافته های پژوهش حاضر همسو نمی باشد.در پژوهشی دیگر محمدی و همکاران (1390) نشان دادندکه نشانه های افسردگی در پسران بیشتر از دختران است که این یافته نیز با یافته های پژوهش حاضر همسو نمی باشد ،همچنین خمسه وهمکاران(1390)نشان دادند که بین میزان افسردگی ، استرس و جنسیت ارتباط معنادار وجود دارد . اختلاف نتایج این مطالعه با مطالعات مشابه ذکر شده می تواند به دلیل تفاوت فرهنگی ، استفاده از ابزار گرد آوری متفاوت، تفاوت در حجم نمونه وموقعیت خاص نمونه در پژوهش حاضر باشد. بررسی سوال 2: پاسخ نتایج پژوهش حاضر، به این سوال پژوهش منفی بود .به این معنی که بین میزان تاب آوری در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معنادار دیده نشد. خلعتبری وهمکاران (1389) در پژوهش خود نشان دادند که بین زنان و مردان از نظر تاب آوری تفاوتی وجود ندارد که این نتیجه همسو با یا فته های پژوهش حاضر می باشد.ضیائیان و آنستزیا در سال( 2011 )در پژوهشی که انجام دادند نتیجه گرفتند که زنان تمایل بالاتری به تاب آوری داشتند و همچنین دریافتند که ارتقاء تاب آوری برای جلو گیری یا کاهش مشکلات روحی و روانی ضروری است، نتایج این پژوهش در خصوص تمایل زنان به تاب آوری بالاتر با مطالعه حاضر همسو نمی باشد. با توجه به نتایج متفاوت از پژوهش های موجود نیاز به بررسی بیشتراحساس می شود،شاید در دنیای امروز با توجه به تغییر نقش ها و نزدیک شدن نقش های اجتماعی در دو جنس در برخی جوامع و فرهنگ ها از میزان تاثیر جنسیت بر عملکرد افراد درمولفه های مختلف کاسته شده است. بررسی سوال3: نتایج پژوهش بین میزان اضطراب در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معناداری را نشان ندادند.غباری بناب (1388)و عظیمی و ضرغامی در پژوهش های خود به این نتیجه دست یافتند که از نظر میزان اضطراب تفاوت بین دانشجویان دختر وپسر معنا دار نبود که این نتایج با نتیجه پژوهش حاضر همسو می باشد.یافته های مطالعه حاضربا یافته های گرنت (2002)، موسچالا (2010) مبنی بر اینکه میزان اضطراب در زنان بیشتر از مردان است ناهمخوان است .همچنین خلعتبری (1389) در مطالعه ای خود به این نتیجه رسید که زنان 50 درصد بیشتر از مردان از اضطراب رنج می برند که این یافته نیز با نتیجه پژوهش حاضر در این خصوص همسو نمی باشد. تفاوت در نتایج پژوهش های مختلف حاکی از آن است که جامعه های آماری متفاوت نتایج همسانی را به دست نداده است جامعه نمونه پژوهش حاضر دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بودند که تحت تاثیر اضطراب هایی متفاوت از سایر جامع های مورد مقایسه، قرار داشتند. بررسی سوال4: پاسخ یافته های به سوال چهارم پژوهش مثبت بود،به این معنا که بین میزان معنویت در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معنادار وجود دارد. وسطح معنویت در دختران دانشجو نسبت به پسران بالاتر بود. نتایج پژوهش های جلیلوند (1383) و غباری بناب (1388) حاکی از آن بود که تفاوت معناداری از نظر میزان معنویت بین دانشجویان دختر و پسر وجود نداشت که این نتایج با یافته حاصل از پژوهش حاضر همسو نمی باشد. مطلوب احمد خان وهمکاران (2011) مطالعه باهدف یافتن ارتباط بین معنویت و خشنودی از زندگی در میان دانشجویان انجام دادند که نتایج ،تفاوت معنی داری را بین دختران و پسران نشان داد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر در زمینه تاثیر جنسیت بر میزان معنویت و عدم هماهنگی پژوهش ها در این زمینه شاید بتوان گفت که متغیر جنسیت پیش بینی کننده خوبی برای معنویت نیست و حتی در صورت اثبات تاثیر جنسیت بر معنویت بایدبه علت ها و ریشه های آن پرداخته شود.
زینب عباسی جهانگیر کرمی
در اکثر تحقیقاتی، نقص مهارت های فراشناختی و ظرفیت حافظه فعال به عنوان مشکل عمده کودکان دارای نارساخوانی تشخیص داده شده است. پژوهش حاضر با هدف، بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای فراشناختی و حافظه فعال بر بهبود عملکرد خواندن (دقت، سرعت و درک مطلب) دانش آموزان نارساخوان دختر دوره ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 91-90 انجام شد. به این منظور با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 140 نفر دانش آموز دختر نارساخوان پایه سوم و چهارم از مدارس ابتدایی شهر کرمانشاه مشکوک به نارساخوانی شناسایی شدند. که از این میان 48 نفر نارساخوان تشخیص داده شدند که به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی راهبردهای فراشناختی و حافظه فعال و یک گروه کنترل که در هر گروه 16 نفر قرار گرفتند. طرح پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزارهای مورد استفاده برای گردآوری داده ها شامل چک لیست خواندن برای شناسایی اولیه کودکان مشکوک به نارساخوانی، آزمون هوش وکسلر کودکان برای انـدازه گیری بهـره هوشـی، آزمون تشخیصی خواندن فلاح چای (1374) و آزمون خواندن (محقق ساخته) برای تعیین عملکرد خواندن دانش آموزان بود. آموزش های ارائه شده براساس برنامه راهبردهای فراشناختی خواندن دمبو (1994) و برنامه آموزشی حافظه فعال کلامی دن (2008) به مدت هشت جلسه 60 دقیقه ای طراحی و به صورت انفرادی به آزمودنی ها گروه های آزمایش ارائه گردید. نتایج بدست آمده از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش راهبردهای فراشناختی و حافظه فعال تأثیر معنادار و مثبتی در بهبود عملکرد خواندن (دقت، سرعت و درک مطلب) دانش آموزان نارساخوان دارد. همچنین برای مقایسه دو آموزش از آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد که نتایج آن نشان داد که راهبردهای فراشناختی در درک مطلب و حافظه فعال در مولفه دقت برتری مثبت معناداری نسبت به گروه آزمایشی دیگر داشتند. با توجه به نتایج بدست آمده در پژوهش حاضر می توان از مداخلات آموزشی راهبردهای فراشناختی را برای کودکانی که در حوزه درک مطلب مشکل دارند و حافظه فعال برای کودکانی دارای خطاهای زیادی در خواندن بکاربرد تا با استفاده از این راهبردهای در مشکل اصلی که دارند مداخله موثرتر انتخاب شود و نتیجه مطلوب تری به همراه داشته باشد. واژه های کلیدی: نارساخوان، راهبردهای فراشناختی، حافظه فعال، خواندن
محسن طالبی طهماسب علی پوریانی
چکیده تحقیق حاضر که وقف بررسی نسبت ابعاد روانشناختی استبداد رضاشاهی و به حاشیه راندن اطرافیان و نوگرایان می باشد فرض را بر این نهاده است که مجموعه اقدامات سرکوب گرایانه رضاشاه اساساً تحت تاثیر مسائل و مشکلات روحی و روانی بوده که از بدو تولد تا رسید ن به قدرت به آن مبتلا و دست به گریبان بوده است لذا با بهره مندی از چارچوب روشی اسپر بر که ریشه ترس و ناامنی را در کاستی های گذشته دوران کودکی و مراحل بعدی زندگی می داند من حیث المجموع تاکید شده است فرایند شکل گیری شخصیت در دوران کودکی تحت تاثیر مولفه هایی چون خانواده،محیط و اجتماع صورت می پذیرد چنانچه والدین ، نظام تربیتی ، جامعه در مهیا نمودن بسترها و شرایط زیستی اقداماتی روشمند و سازنده در جهت رشد شخصیت از خود به نمایش نگذارند افراد در برخورد با موانع و کمبودها دچار حقارت شده و در آینده از راه های غیر سالم و ناصواب با توسل به خشونت ،استبداد و بزهکاری های اجتماعی در جهت جبران این کمبودها و حقارت ها اقدام می نمایند.در این راستا دوران کودکی و مراحل بعد زندگی رضاشاه که با حقارت ها و مشقت هایی همراه شد تبعات آن در دوران قدرت یابی و پادشاهی با تناقض شخصیتی ،ترس و هراس،استبداد و خشونت برکلیه ساختارهای سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، نظامی سایه انداخت تا جایی که این رفتارها استبدادی رضاشاه گریبان گیر نوگرایانی شد که از عوامل اصلی تغیر سلطنت قاجارها و به قدرت رساندن وی بودند و برونداد رفتار سیاسی او چیزی جز به حاشیه راندن و کشتار بی رحمانه آنان را در پی نداشت لذا در دستیابی هدف پژوهش که بررسی نسبت استبداد و مباحث روانشناختی رفتار سیاسی است جدای از کلیات ، پنج فصل این تحقیق به «تناقض شخصیتی و فردی خودکامگان» ، «ترس وهراس در شخصیت مستبد» ، «بستر و زمینه روانی خودکامگی» ، « پیشروی به سوی قدرت» و «حاکمیت قهر و خشونت» اختصاص یافته است. کلید واژه ها: روانشناسی استبداد ،نوگرایان(متجددین)
رجاء محسنی خدامراد مومنی
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری بر کاهش علایم اضطراب و افسردگی و افزایش تاب آوری بیماران قلبی در میان نوجوانان مبتلا به بیماری کرونری قلب بود. طرح این پژوهش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بوده است. نمونه این پژوهش 20 نفر (16 پسر و 4 دختر) از بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امام علی (ع) بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه قرار داده شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش به پرسش نامه های افسردگی (بک ، 1969)، اضطراب (بک،1990) و تاب آوری (کونور و دیویسون، 2003) پاسخ دادند. شرکت کنندگان به مدت 12 جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش تاب آوری اثر معناداری بر کاهش علایم افسردگی داشته است و چنین نتیجه ای با پیگیری دوماهه حفظ شده است. آموزش تاب آوری اثر معناداری بر کاهش علایم اضطراب داشته است و پیگیری دو ماهه موید همین یافته است. آموزش تاب آوری اثر معناداری بر افزایش تاب آوری داشته است و با پیگیری دو ماهه این یافته نیز تأیید شد. در مجموع نتایج این پژوهش بیان کردند که آموزش تاب آوری اثر معناداری بر کاهش علایم افسردگی و اضطراب و افزایش تاب آوری داشته است و تحت آموزش قرار گرفتن بیماران قلبی می تواند پیش بینی کننده کاهش علایم افسردگی و اضطراب و افزایش تاب آوری باشد. کلید واژه ها: افسردگی، اضطراب، بیماری قلبی، تاب آوری.
حسین حسینی جهانگیر کرمی
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش تمایزیافتگی خود، سبک های هویت و هوش معنوی در پیش بینی بهزیستی روانشناختی دانشجویان است. پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه است، نمونه ای به حجم 371 نفر به عنوان نمونه، به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شد. شرکت کنندگان به پرسشنامه های تمایزیافتگی خود اسکوورن، سبک های هویت برزونسکی، هوش معنوی کینگ و بهزیستی روانشناختی ریف پاسخ دادند. نتایج به دست آمده با استفاده از رگرسیون گام به گام و خطی و ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که مولفه های تمایزیافتگی خود، سبک های هویت و هوش معنوی توانایی پیش بینی بهزیستی روانشناختی و مولفه های آن را دارند، همچنین مولفه های تمایزیافتگی خود، سبک های هویتی و هوش معنوی با مولفه های بهزیستی روانشناختی رابطه معنادار دارند001/0>p. باتوجه به یافته های پژوهش می توان گفت که تمایزیافتگی خود، سبک های هویت و هوش معنوی از فاکتورهای موثر در بهزیستی روانشناختی هستند که این نکته می تواند مورد توجه برنامه ریزهای سلامت روان قرار گیرد.
لیلا امینی جاوید طیبه زندی پور
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر ارتقای هوش معنوی بر افسردگی و شادکامی دانش آموزان دختر سال اول متوسطه انجام یافته است. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دختر سال اول متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 92-91تشکیل داده اند. گروه نمونه 64 نفر از دانش آموزان بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای و به صورت تصادفی و با سرند شدن به وسیله تست افسردگی بک (bdi-13) انتخاب شده و با همتاسازی و به شکل تصادفی در دو گروه 32 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند. این تحقیق یک طرح آزمایشی به روش پیش آزمون – پس آزمون و مرحله پیگیری با یک گروه کنترل است. پرسش نامه شادکامی آکسفورد (ohi)و مقیاس جامع هوش معنوی آمرام و درایر(isis) به عنوان پیش آزمون اجراشد. آموزش هوش معنوی برای گروه آزمایش، طی 9 جلسه 120 دقیقه ای برگزار گردید. پس از اعمال مداخله آزمایشی، میزان افسردگی، شادکامی و هوش معنوی گروه آزمایش و کنترل سنجیده شد. به منظور بررسی پایداری اثر آموزش، دو ماه بعد هر دو گروه مورد پیگیری قرار گرفتند. سپس برای تحلیل داده ها علاوه بر روش های آمار توصیفی ازتحلیل کوواریانس (ancova) استفاده گردید. نتایج به دست آمده از تحلیل آماری نشان داد که تفاوت معناداری بین نمرات هوش معنوی در گروه ها وجود دارد. بدین معنی که هوش معنوی از طریق آموزش ارتقاء یافته است. همچنین ارتباط منفی معناداری بین هوش معنوی و افسردگی و ارتباط مثبت و معناداری بین هوش معنوی و شادکامی وجود دارد. این یافته نشانگر آن است که با ارتقای هوش معنوی از طریق آموزش، افسردگی دانش آموزان کاهش و شادکامی آن ها افزایش می یابد. همچنین نتایج نشان داد که برای افسردگی ، شادکامی و هوش معنوی بین پس آزمون ها و نمرات پیگیری تفاوت معناداری وجود ندارد، یعنی با گذشت زمان نتایج یکسان مانده است.
علی مولایی پارده کامران یزدانبخش
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش ویژگی های شخصیتی، منبع کنترل و هوش هیجانی در پیش بینی عملکرد و سازگاری شغلی کارکنان شرکت گاز شهر کرمانشاه بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان شرکت گاز که در سال 1392 مشغول خدمت بودند می باشد. با استفاده از فرمول کوکران211 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پنج پرسشنامه ویژگی-های شخصیتی(پنج عاملی)، منبع کنترل(راتر)، هوش هیجانی(برادبری و گریوز)، عملکرد شغلی(پاترسون) و سازگاری شغلی(بل) پاسخ دادند. سپس داده های پژوهش با شاخص های آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین بعضی از خرده مولفه های ویژگی های شخصیتی و هوش هیجانی با عملکرد و سازگاری شغلی رابطه معناداری وجود دارد و رابطه بین منبع کنترل با عملکرد و سازگاری شغلی نیز معنادار می باشد. به علاوه ویژگی-های شخصیتی دلپذیری و وظیفه شناسی، هوش هیجانی خودآگاهی و هوش هیجانی کل توان پیش بینی عمکرد شغلی را دارند. همچنین ویژگی شخصیتی روان نژندی و منبع کنترل قارد به پیش بینی سازگاری شغلی هستند. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که ویژگی های شخصیتی، منبع کنترل و هوش هیجانی از مولفه های مرتبط و موثر در عملکرد و سازگاری شغلی می باشند بنابرین سازمان ها برای سازگاری و عملکرد شغلی مطلوب لازم است مولفه های شخصیت و هوش هیجانی کارکنان فعلی و داوطلبان در شرف استخدام را مد نظر قرار دهند.
مریم صارمی فرد جهانگیر کرمی
در این پژوهش تلاش شد پاسخی برای این سوال که چرا اتحادیه اروپا همچنان روسیه را یک تهدید امنیتی می داند، داده شود و در همین راستا فرضیه هایی مطرح شد و در فصل های مختلف مورد بررسی قرار گرفت، در فصل نخست، ساختار پژوهش بیان شد. در فصل دوم، چارچوبی نظری برای درک تیوریک چگونگی شکل گیری سیاست امنیتی دولتها و اتحادها ارایه شد. در فصل سوم، روند شکل گیری اتحادیه اروپا و سیاست امنیتی آن در مقابل روسیه تشریح شد. در فصل چهارم، به هویت روسیه و اتحادیه اروپا و جنگهایی که در طول تاریخ بین آنها اتفاق افتاده است. اشاره شد، که دلیل ترس و نگرانی اروپا از روسیه را ، در آن نشان می دهد. فصل پنجم، آمریکا را عاملی در ایجاد این تصور، که روسیه هنوز هم عامل ناامنی اروپا است، می داند و به همین خاطر به اهمیت اروپا برای آمریکا اشاره می کند. در فصل ششم، سیاست خارجی روسیه جدید مورد بررسی قرار گرفت که چرا با فروپاشی شوروی و از بین رفتن خطر و تهدید آن برای اروپا، همچنان روسیه تهدیدی برای این اتحادیه است، بنابراین به رفتارها و مسایل مهم میان آنان، از فروپاشی شوروی تا کنون اشاره شد. برای پاسخ به پرسش های مطرح شده در این پژوهش، از روش تبیینی (علی و معلولی) و از طریق کتابخانه ای به جمع آوری اطلاعات پرداخته شد و در پایان، این نتیجه حاصل آمد که اتحادیه اروپا خواهان یک روسیه همراه با غرب بوده و از اینکه این بازیگر درصدد دستیابی به قدرت پیشین خود است، نگران است. جنگهایی که در طول تاریخ بین روسیه و اروپا رخ داده است، نقش آمریکا و سیاست های جدید کشور روسیه در طی سال های اخیر در ایجاد این تصور موثر بوده است. باید توجه داشت با وجود همکاری های اقتصادی بین روسیه و اتحادیه اروپا و نیازها و وابستگی های متقابل بین آنها، وجود فضای امنیتی، شکاف میان روسیه و اتحادیه اروپا را از بین نبرده است. لذا اتحادیه اروپا در تلاش است در منطقه نفوذ روسیه وارد شده و کشورهای این منطقه را با سیاست های خود همراه کند.
سعید ارقش جهانگیر کرمی
هم زمان با فروپاشی شوروی، نظام اقتصاد دستوری فروپاشید. کشورهای تازه استقلال یافته ، الگوی بازار آزاد را به عنوان جایگزین انتخاب کردند و برای موفقیت در این الگو، استراتژی صادرات محور را با توجه به توان اقتصادی خود در پیش گرفتند. بیشتر کشورهای حوزه دریای خزر به سبب بهره مندی از ذخایر نفتی و گازی توانستند سرمایه های خارجی فراوانی را به اقتصاد خود جذب کنند. کشورهای نفت خیز دریای خزر از این سرمایه ها در راه تسریع گذار اقتصادی بهره ببرند. جمهوری آذربایجان یکی از کشورهایی است که به سبب ذخایر نفتی و قابلیت ترانزیتی دارای موقعیت ژیواکونومی برجسته ای است. این موقعیت سبب شده است تا این کشور همواره مورد توجه کشورهای همسایه و غربی و به ویژه ایالات متحده آمریکا قرار داشته باشد. این موققعیت برجسته و محیط قانونی مطلوب باعث شده است تا حجم بالایی از سرمایه گذاری خارجی در دو شکل رسمی و خصوصی در اقتصاد جمهوری آذربایجان به جریان درآید. مجموع جریان سرمایه گذاری خارجی به جمهوری آذربایجان کمک کرده است تا سیاست مستقلی را از روسیه پس از فروپاشی شوروی اتخاذ کند. هم چنین آذربایجان توانسته طرح های بزرگی را نیز مانند خط لوله باکو-تفلیس-جیحان به اجرا درآورد. پژوهش حاضر نشان می دهد که سرمایه گذاری خارجی از زمان ورود به جمهوری آذربایجان سبب تغییرات فراوانی در ساختار اقتصادی کشور شده است. سرمایه گذاری خارجی دستاوردهای بزرگی را برای کشور آذربایجان در زمینه رشد، کاهش فقر و افزایش سطح توسعه انسانی به همراه داشته است. با وجود این، جریان سرمایه گذاری خارجی سبب شده تا فرایند توسعه اقتصادی نامتوازن در این کشور در میان بخش ها و مناطق مختلف اقتصادی شکل بگیرد. به همین سبب سرمایه گذاری خارجی در جمهوری آذربایجان دارای نقش دوگانه ای بوده است.
ثریا خلیلی جهانگیر کرمی
این پژوهش با هدف پاسخ به این پرسش که موانع و مشکلات ملت سازی در قزاقستان چیست ؟ آغاز شد و این فرضیه مطرح شد که ترکیبی از فقدان مولفه های فرهنگی، تاریخی و محدودیتهای اجتماعی و جمعیتی مانعی در راه ملت سازی بوده است. یکی از منابع هویت بخشی، هویت ملی است که پیشینه آن به بعد از قرارداد و در سال 1648 بر می گردد، امروزه اعضای نظام بین المللی کنونی را دولتهای ملی تشکیل می دهند، به این ترتیب همه ی جوامع بایستی از بحران های ناشی از نظام هویت ملی عبور کنند. اگر بحران هویت را از زاویه ی شکل گیری هویت ملی برسی کنیم، سرنوشت تمامی کشور ویژه است. با فروپاشی اتحاد شوروی، جمهوری های تازه استقلال یافته از آن با دشوارهای گوناگونی در زمینه ی دولت و ملت سازی مواجه شدند، بسیاری از این کشورها با وجود ترکیب همگون جمعیتی و گروههای قومی، با بحران هویت رو به رو شدند این بحران در کشورهایی مثل قزاقستان با وجود جمعیت عظیمی از روس های ساکن در آن پیچیدگی خاصی را به وجود آورد. به هر حال پس از گذشت 15 سال از استقلال این جمهوری، این کشور توانسته است تا اندازه ی زیادی بر این بحران فایق آید. هدف از این پژوهش بررسی روند گذار از بحران هویت در قزاقستان از استقلال این کشور تا به امروز است، طبیعی است برای فهم بهتر بحران هویت در قزاقستان بایستی یک نگاه تاریخی نیز به زمینه های ایجاد آن داشته باشیم. به این ترتیب بخشی از این پژوهش به سیاست ها و اقدامات اتحاد شوروی و تأثیرات سوء آن بر هویت سازی در قزاقستان اختصاص یافته است، سپس به شکل گیری و توسعه ملی باوری قزاقی در بین قوم قزاق از یک سو و سیاست های ترجیحی رژیم قزاقستان نسبت به قزاقها از سوی دیگر می پردازیم و آثار اقدامات را در ایجاد نارضایتی و بیگانه سازی قوم غیر قزاق در این کشور به ویژه روس زبانان بررسی خواهیم کرد. بخش عمده ی این پژوهش به بررسی این موضوع اختصاص یافته است.
محبوبه محمودی عالمی جهانگیر کرمی
پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری های آن، در تاجیکستان حزب اسلام گرای نهضت اسلامی که تا پیش از این به صورت غیر رسمی در حیات سیاسی این کشور حضور داشت، یکی از مدعیان کسب قدرت شد. این سهم خواهی از قدرت و عدم توجه نخبگان حاکم کمونیست موجب شد تا این کشور وارد یک جنگ داخلی پنج ساله شود. حزب در این زمان در مقابل دولت قرار گرفت و با مبارزه مسلحانه برای حذف دولت تلاش کرد. این جنگ پیامدهای زیادی را برای طرفین به همراه داشت. پس از آن رابطه ی حزب نهضت و دولت وارد مرحله ی جدیدی شد، حزب توانست به عنوان تنها حزب اسلامی منطقه ی آسیای مرکزی به صورت رسمی به فعالیت بپردازد، در صحنه ی سیاسی و اجتماعی تاجیکستان حضور داشته باشد و با وجود همه محدودیت ها و مشکلاتی که دولت برای فعالیت حزب به وجود می آورد به مهم ترین جایگزین دولت فعلی تبدیل شود.این پژوهش در نظر دارد تا تأثیر اسلام گرایی حزب نهضت را در رابطه اش با دولت از پس از استقلال با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و در چارچوب نظریه های رابطه ی دین و دولت (عرفی گرایی و بنیادگرایی) مورد بررسی قرار دهد.
احسان تقوایی نیا الهه کولایی
فروپاشی شوروی با استقلال 15 جمهوری تشکیل دهنده آن به عنوان واحدهای سیاسی مستقل همراه بود. جمهوری های بازمانده از فروپاشی شوروی در پیرامون فدراسیون روسیه مجموعه خارج نزدیک را به وجود می آورند که در برابر خارج دور یعنی دیگر کشورهای جهان مباحث جدیدی را در روابط خارجی این کشورها ایجاد کردند. خارج نزدیک برای روسیه دارای اولویت نخست است و در حوزه منافع حیاتی آن به شمار می رود. در پی این امر روسیه باید ضامن امنیت نظامی و ثبات سیاسی این کشورها باشد، بنابراین روسیه دارای مسیولیت ویژه امنیتی است که باید اقدامات خود را برای حفظ و تامین صلح انجام دهد در پاسخ به سوال اصلی این پایان نامه که اهداف و دستاوردهای روسیه از ایجاد سازمان امنیت جمعی چیست؟ این فرضیه مطرح شد که اهداف و دستاوردهای روسیه از تاسیس و ایجاد این سازمان نفوذ و کنترل سنتی خود بر منطقه اوراسیای مرکزی بوده است. روش بررسی این پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و در گردآوری اطلاعات آن از روش مطالعه اسنادی استفاده شده است. اهداف این تحقیق را می توان در مواردی از جمله : تبیین ترتیبات امنیتی در منطقه اوراسیای مرکزی، شناخت منافع امنیتی روسیه در منطقه اوراسیای مرکزی، شناخت و ریشه یابی چالش های امنیتی اوراسیای مرکزی و تاثیر گذاری چالش های سیاسی و امنیتی منطقه بر ایران دانست. این پایان نامه در 5 فصل گردآوری شده است. در فصل اول به کلیات پژوهش پرداخته می شود. در فصل دوم بحث نظری در مورد امنیت و سازمانهای امنیتی مطرح می شود. در فصل سوم به سیاست های امنیتی روسیه در منطقه اوراسیای مرکزی خواهیم پرداخت. در فصل چهارم به ساختار و تحولات سازمان پیمان امنیت جمعی پرداخته می شود و در فصل پنجم که شاکله این تحقیق را تشکیل می دهد به اهداف، دستاوردهای روسیه از تأسیس و پایه گذاری سازمان پیمان امنیت جمعی پرداخته می شود.
آذر سراج خرمی خدامراد مومنی
هدف این پژوهش، مقایسه ی نشخوار فکری و مکانیسم های دفاعی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری با افراد غیرمبتلا است. جامعه ی آماری این پژوهش توصیفی از نوع پس رویدادی را افراد ساکن در شهر دزفول که بر اساس ملاک های تشخیصی dsm iv-trو مصاحبه های تشخیصی ساخت یافته از جمله sid، توسط روانپزشکان واجد ملاک های تشخیصی اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری بودند و همچنین کلیه ی فرهنگیان ساکن در این شهر به عنوان گروه مقایسه تشکیل دادند.حجم نمونه شامل 30 نفر افسرده بالینی، 30 نفر وسواسی بالینی، و هم چنین 60 نفر افراد غیرمبتلا بودندکه نمونه ی بالینی با روش نمونه گیری هدفمند و نمونه ی غیرمبتلا به صورت هدفمند و با روش غربالگری با استفاده از پرسشنامه mmpi، انتخاب شدند. ابزارهای به کارگرفته شده شامل پرسشنامه ی نشخوار فکری (rq)، پرسشنامه ی مکانیسم های دفاعی (dsq40) و پرسشنامه ی 71 سوالی mmpi بود. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که میزان استفاده از نشخوارفکری در گروه افسرده و وسواس، بیشتر از گروه غیرمبتلا بود. میزان استفاده از سبک دفاعی رشدنایافته در گروه مبتلا بیشتر از گروه غیرمبتلا و میزان استفاده از سبک روان آزرده نیز در مبتلایان به افسردگی بیشتر از گروه وسواس و غیرمبتلا بود؛ علاوه بر آن مشخص گردید که بین گروه ها در استفاده از برخی از مکانیسم های دفاعی تفاوت معناداری وجود دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که نشخوارفکری و مکانیسم های دفاعی می توانندپیش بینی کننده ی اختلال های خلقی و اضطرابی باشند. تلاش در راستای کاهش بکارگیری نشخوار فکری وسبک های رشدنایافته و روان آزرده می تواند گامی مهم جهت ارتقای سلامت روانی بیماران باشد.
زینب بابای خاکیان جهانگیر کرمی
چکیده فرسودگی شغلی یکی از علل عمده ایجاد عوارض جسمانی و روانی در دبیران است که منجر به افت عملکرد این افراد می شود. با توجه به نقش بارز دبیران در تعلیم و تربیت دانش آموزان پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه تعهد سازمانی، ویژگی های شخصیتی و ناگویی هیجانی با فرسودگی شغلی دبیران آموزش و پرورش شهر کرمانشاه انجام گرفت. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دبیران زن آموزش و پرورش شهر کرمانشاه بود که از بین آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای نمونه ای به حجم 300 نفر انتخاب گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های تعهد سازمانی آلن و مایر، شخصیتی پنج عاملی نئو، ناگویی هیجانی تورنتو و فرسودگی شغلی ماسلاچ و برای تحلیل داده ها از روش های آماری همبستگی و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین تعهد سازمانی با فرسودگی شغلی رابطه منفی، بین روان نژندی و فرسودگی شغلی رابطه مثبت، بین برونگرایی و فرسودگی شغلی رابطه منفی، بین مسئولیت پذیری و فرسودگی شغلی رابطه مثبت و بین انعطاف پذیر ی و فرسودگی شغلی رابطه منفی وجود دارد. همچنین بین ناگویی هیجانی و فرسودگی شغلی رابطه مثبت وجود دارد و تعهد سازمانی، ناگویی هیجانی و ویژگی های شخصیتی (روان نژندی، برونگرایی، مسئولیت پذیری و انعطاف پذیری) توان پیش بینی فرسودگی شغلی را دارند. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که تعهد سازمانی، ویژگی های شخصیتی و ناگویی هیجانی از عوامل پیش بینی کننده فرسودگی شغلی می باشند. بنابراین توصیه می شود در پیشگیری و کاهش فرسودگی شغلی این عوامل مورد توجه دقیق تری قرار گیرند. کلید واژه ها: تعهد سازمانی، ویژگی های شخصیتی، ناگویی هیجانی، فرسودگی شغلی
یاسمین فیاضی جهانگیر کرمی
- مقدمه تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار spss-19انجام گرفت. برای تعیین توزیع جامعه(نرمال بودن داده ها) از آزمون کولموگروف - اسمیرنوف استفاده شد، در آزمون های انجام شده سطح 05/0>p معنی دار در نظر گرفته شد. در این فصل ابتدا یافته های توصیفی بیان شده، پس از آن برای بررسی فرضیه های پژوهش، از شاخص آماری تحلیل ممیز به شیوه همزمان و گام به گام استفاده شده است. 4-2- یافته های توصیفی 4-1- وضعیت سنی نمونه مورد بررسی سن فراوانی درصد 14 سالگی 29 7/9 15 سالگی 154 3/51 16 سالگی 83 7/27 17 سالگی 28 3/9 عدم پاسخ دهی 6 2 همان گونه که در جدل 4-1 آمده است، 7/9 درصد نمونه مورد بررسی در سن 14 سالگی، 3/51 درصد در سن 15 سالگی، 7/27 درصد در سن 16 سالگی و 3/9 درصد در سن 17 سالگی قرار داشتند. جدول 4-2- وضعیت تحصیلات والدین در نمونه مورد بررسی وضعیت تحصیلی پدر مادر فراوانی درصد فراوانی درصد بیسواد 28 3/9 26 7/8 ابتدایی 24 8 47 7/15 سیکل 36 12 59 7/19 دیپلم 115 3/38 115 3/38 دانشگاهی 84 28 40 3/13 عدم پاسخ دهی 13 3/4 13 3/4 در بین نمونه پژوهش 3/9 درصد پدرشان بیسواد، 8 درصد دارای سواد ابتدایی، 12 درصد مدرک سیکل، 3/38 درصد دیپلم و 28 درصد دارای مدرک دانشگاهی بودند، همچنین 7/8 درصد مادرشان بیسواد، 7/15 درصد دارای سواد ابتدایی، 7/19 درصد سیکل، 3/38 درصد دیپلم و 3/13 درصد مادرشان دارای مدرک تحصیلی دانشگاهی بودند. نتایج در جدول 4-2 آمده است. جدول 4-3- وضیعت شغلی والدین در نمونه مورد بررسی وضعیت شغلی پدر مادر فراوانی درصد فراوانی درصد فوت شده 8 7/2 0 0 آزاد 140 7/46 8 7/2 دولتی 111 37 26 7/8 خانه دار 0 0 251 7/83 بازنشسته 28 3/9 2 7/0 عدم پاسخ دهی 13 3/4 13 3/4 همانگونه که در جدول 4-3 آمده است، 7/46 درصد نمونه شغل پدرشان آزاد و 37 درصد دولتی و 7/83 درصد مادرشان خانه دار و 7/8 درصد دارای شغل دولتی بودند. 4-3- یافته های مرتبط با فرضیه های پژوهش جدول 4-4- میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای پژوهش در دو گروه متغیر گروه1: بدون رفتارهای پرخطر گروه2: دارای رفتارهای پرخطر کل میانگین انحراف استاندارد میانگین انحراف استاندارد میانگین انحراف استاندارد ادراک فرزند پروری درگیری مادر 40/14 83/1 49/14 30/2 44/14 07/2 حمایت مادر از خودمختاری 69/9 19/4 26/11 97/4 47/10 66/4 گرمی مادر 82/12 56/5 98/15 99/7 40/14 05/7 درگیری پدر 34/15 62/3 99/14 41/3 17/15 52/3 حمایت پدر از خودمختاری 90/16 15/4 66/18 64/4 78/17 48/4 گرمی پدر 10/21 76/6 30/25 07/9 19/23 25/8 نمره کل 27/90 62/16 70/100 22/20 47/95 20/19 حل مسئله اعتماد به حل مسئله 006/29 53/6 58/30 99/6 79/29 80/6 سبک گرایش- اجتناب 57/48 82/8 07/52 15/8 31/50 66/8 کنترل شخصی 64/17 78/5 41/20 31/4 02/19 28/5 نمره کل 78/104 30/15 31/112 50/14 53/108 35/15 خودتنظیمی 52/75 69/6 30/48 45/7 53/50 41/7 براساس نتایج به دست آمده 149 نفر از نمونه پژوهش در گروه یک (گروه بدون رفتار پرخطر) و 148 نفر نیز در گروه دو (گروه دارای رفتار پرخطر) قرار می گیرند(سه نفر به علت عدم پاسخ دهی از تحلیل کنار گذاشته شده اند). نتایج به دست آمده نشان می دهد که میانگین خرده مقیاس های ادراک سبک های فرزند پروری(درگیری مادر، حمایت مادر از خودمختاری، گرمی مادر، درگیری پدر، حمایت پدر از خودمختاری، گرمی پدر) در گروه بدون رفتار پرخطر 40/14، 69/9، 82/12، 34/15، 90/16و 10/21 می باشد و در گروه دارای رفتار پرخطر به ترتیب 49/14، 26/11، 98/15، 99/14، 66/18،30/25 می باشد. در گروه یک میانگین ادراک فرزندپروری 27/90 و در گروه دو 70/100 می باشد. بر این اساس میانگین نمره کل حل مسئله در گروه یک، 78/104 و در گروه دو ، 31/112 می باشد. میانگین خودتنظیمی در گروه بدون رفتار پرخطر 75/52 و در گروه دارای رفتار پرخطر، 30/48 می باشد. نتایج در جدول 4-4 آمده است. جدول 4-5: آزمون های برابری برای میانگین های خودتنظیمی در گروه ها متغیر لامبدای ویلکز f df1 df2 سطح معنی داری خودتنظیمی 91/0 25/29 1 295 001/0 نقش خودتنظیمی: خود تنظیمی توان پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارد. آزمون های برابری برای میانگین های در گروه ها نشان می دهد که بین دو گروه تفاوت میانگین ها معنادار است. نتایج آماری نشان می دهند (لامبدای ویلکز، f و سطح معنی داری) خودتنظیمی در گروه ها از هم متمایز شده اند، یعنی بین دو گروه افراد دارای رفتارهای پرخطر و افراد بدون رفتارهای پرخطر به طور کلی در خود تنظیمی تفاوت وجود دارد، پس می توان گفت که خود تنظیمی پیش بین بروز رفتارهای پرخطر است. نتایج در جدول 4-5 آمده است. جدول 4-6: خلاصه اطلاعات مربوط به تابع ممیز متغیر پیش بین خودتنظیمی متغیر تعداد تابع مقدار ویژه درصد واریانس لامبدای ویلکز مجذورکای df معناداری تابع ممیز خودتنظیمی 1 09/0 100 91/0 84/27 1 001/0 اطلاعات مندرج در جدول 4-5 برای بررسی نقش خودتنظیمی در بروز رفتارهای پرخطر هستند. در این جدول تابع ممیز برای متغیر پیش بین خودتنظیمی ملاحظه می شود. همان گونه که در جدول 4-5 آمده است، با توجه به لامبدای کوچکتر از 1 و سطح معنی داری 001/0p< ، خودتنظیمی تابع ممیز معناداری دارد و این تابع جداگانه برای این متغیر، برای تبیین متغیر وابسته، یعنی عضویت گروهی، از قدرت تشخیصی خوبی برخوردار می باشد. در ضمن می توان گفت که رابطه ی دقیقی بین ارزش ویژه تابع(09/0)، آماره مجذور کای(84/27)، لامبدای ویلکز(91/0) و همبستگی متعارف(30/0) وجود دارد. به بیان دیگر، روابط بین ارزش ویژه تابع، مجذور کای و همبستگی متعارف؛ مثبت، و روابط بین شاخص-های مذکور با لامبدای ویکلز منفی می باشد. بدین لحاظ با توجه به هرکدام از این شاخص ها می توان نیرومندی تابع ممیز را در تشخیص عضویت گروهی ارزیابی کرد. در حالت کلی هر متغیری که لامبدای ویکلز کوچکتری دارد از قدرت تشخیص عضویت گروهی بهتری برخوردار است. نکته دیگر آن است که هر متغیرکه ارزش ویژه تابع، مجذور کای یا همبستگی متعارف آن بزرگتر باشد از اهمیت تشخیصی بهتری برخوردار است. شاخص های مقدار ویژه و مجذور کای نیز چنین کاربردی دارند و هر متغیری که دارای مقدار ویژه بیشتر و مجذور کای بیشتری باشد از اهمیت تشخیصی بیشتری برخوردار است. جدول 4-7- مرکز واره داده ها و ضریب کاپا برای بررسی نقش خودتنظیمی متغیر مرکزواره داده ها پیش بینی عضویت گروهی ضریب کاپا معناداری ضریب کاپا گروه 1 گروه 2 خودتنظیمی 31/0 31/0- 62 70/0- 02/0 در مورد هرکدام از شاخص هایی که در جداول 4-6 و 4-7 آمده است، توضیح مختصری در پی می آید. 1- تعداد تابع: از آن جا که در پژوهش حاضر با دو گروه افراد دارای رفتارهای پرخطر و افراد بدون رفتارهای پرخطر سروکار داشته ایم بنابراین یک تابع به دست آمده است. 2- مقدار ویژه: مقدار ویژه بیانگر دقیق بودن تابع ممیز است. مقدار ویژه هر تابع تفکیکی، ارزش آن تابع را نشان می دهد. در این پژوهش مقدار ویژه خودتنظیمی09/0 می باشد. 3- درصد واریانس: چون در بررسی نقش خودتنظیمی، با یک تابع ممیز مواجه هستیم، بدیهی است که مقدار واریانس 100 باشد. 4- همبستگی متعارف: این همبستگی در واقع بیانگر همبستگی بین نمره های متغیر پیش بین و سطح متغیر وابسته است. در این پژوهش متغیر خودتنظیمی30 درصد واریانس متغیر وابسته(رفتارهای پرخطر) را تبیین می کند. 5- لامبدای ویلکز: مقدار لامبدای ویلکز آن بخش از واریانس متغیر وابسته است که تبیین نشده است، بنابراین به ضریب عدم تبیین معروف گشته است. 6- مجذور کای: این آماره معنی داری تفکیک دو سطح از تابع متغیر وابسته را نشان می دهد. هرچه این مقدار بیشتر باشد تابع ممیز از قدرت تمییز بیشتری برخوردار است. همان گونه که در جدول 4-6 آمده است خودتنظیمی دارای مجذور کای 84/27 است. 7- مرکز واره: مرکز واره داده های هر گروه، همان میانگین نمره های پیش بین آن گروه است. با توجه به نتایج به دست آمده برای پیش بینی نقش خودتنظیمی در پیش بینی رفتارهای پرخطر، نقطه برش رفتارهای پرخطر صفر است، یعنی اگر نمره-های یک فرد در معادله ممیز محاسبه شده گذاشته شود و نمره او مثبت باشد پیش-بینی می شود که به گروه 1 (بدون رفتار پرخطر)، و اگر منفی باشد به گروه 2 (دارای رفتار پرخطر)تعلق دارد. با توجه به جدول مرکز واره گروه بدون رفتار پرخطر؛ مثبت، و گروه دارای رفتار پرخطر؛ منفی است. 8- پیش بینی عضویت گروهی: قدرت دسته بندی هر متغیر را برای گروه بندی نشان می دهد. همان گونه که در جدول 4-7 آمده است، متغیر خودتنظیمی دارای پیش بینی عضویت گروهی 62/0 می باشد. 9- ضریب کاپا: این ضریب دقت اصلاح شده پیش بینی را نشان می دهد. همانگونه که در جدول 4-7 آمده است ضریب کاپا برای خودتنظیمی 70/0- می باشد که در سطح 02/0 p< معنادار است و این بدان معنی است که تابع ممیز خودتنظیمی به طور معنی داری قدرت پیش بینی دارد. جدول 4-8: آزمون های برابری برای میانگین های شیوه فرزند پروری در گروه ها متغیر لامبدای ویلکز f df1 df2 سطح معنی داری درگیری مادر 1 14/0 1 295 70/0 حمایت مادر از خودمختاری 97/0 66/8 1 295 004/0 گرمی مادر 95/0 64/15 1 295 001/0 درگیری پدر 99/0 75/0 1 295 38/0 حمایت پدر از خودمختاری 96/0 77/11 1 295 001/0 گرمی پدر 93/0 49/20 1 295 001/0 نمره کل 92/0 56/23 1 295 001/0 نقش شیوه فرزندپروری والدین: شیوه فرزندپروری والدین توان پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که از خرده مقیاس های شیوه فرزندپروری والدین؛ خرده مقیاس های حمایت مادر از خودمختاری، گرمی مادر، حمایت پدر از خودمختاری، گرمی پدر و نمره کل ادراک فرزندپروری والدین در پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر نقش دارند. همان گونه که در جدول 4-8 آمده است، لامبدای ویلکز، f و سطح معنی داری در این خرده مقیاس ها و نمره کل ادراک فرزندپروری والدین از یکدیگر متمایز شده اند، یعنی بین دو گروه از این لحاظ تفاوت معناداری وجود دارد. پس می-توان گفت که شیوه فرزندپروری والدین پیش بین بروز رفتارهای پرخطر می باشد. جدول 4-9: خلاصه اطلاعات مربوط به تابع ممیز متغیر پیش بین شیوه فرزندپروری والدین متغیر تعداد تابع مقدار ویژه درصد واریانس لامبدای ویلکز همبستگی متعارف مجذورکای df معناداری تابع ممیز درگیری مادر 1 00/0 100 1 02/0 14/0 1 70/0 حمایت مادر از خودمختاری 1 02/0 100 97/0 16/0 52/8 1 004/0 گرمی مادر 1 05/0 100 95/0 22/0 21/15 1 001/0 درگیری پدر 1 003/0 100 99/0 05/0 75/0 1 38/0 حمایت پدر از خودمختاری 1 04/0 100 96/0 19/0 52/11 1 001/0 گرمی پدر 1 06/0 100 93/0 25/0 78/19 1 001/0 نمره کل 1 08/0 100 92/0 27/0 63/22 1 001/0 با توجه به اطلاعاتی که در جدول 4-9 آمده است، می توان برای بررسی نقش شیوه فرزندپروری به پاسخ های دقیق تری دست یافت. همان گونه که در این جدول آمده است (با توجه به سطح معنی داری) خرده مقیاس های حمایت مادر از خودمختاری، گرمی مادر، حمایت پدر از خودمختاری، گرمی پدر و نمره کل ادراک فرزندپروری والدین در پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر نقش دارند. اما مقدار ویژه در هرکدام از این خرده مقیاس های از خودتنظیمی کمتر است و این یعنی ادراک فرزندپروری در پیش بینی رفتارهای پرخطر از قدرت تشخیصی کمتری نسبت به خودتنظیمی برخوردار است. نمره کل شیوه فرزندپروری با مقدار ویژه 08/0 از خرده مقیاس ها قدرت تشخیصی بیشتری دارد. اما از بین خرده مقیاس ها، خرده مقیاس گرمی پدر با مقدار ویژه 06/0 بیشتر از سایر خرده مقیاس ها توان پیش بینی را دارد. نمره کل ادراک فرزندپروری می تواند 27 درصد واریانس رفتارهای پرخطر را تبیین کند (همبستگی متعارف = 27/0). خرده مقیاس های گرمی پدر، گرمی مادر، حمایت پدر ازخودمختاری، و حمایت مادر از خود مختاری به ترتیب با همبستگی های متعارف 25/0، 22/0، 19/0، و 16/0 توان پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر را دارند. دو خرده مقیاس درگیری مادر و درگیری پدر نقش معناداری در پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر را ندارند. نتایج در جدول 4-9 آمده است. جدول 4-10- مرکز واره داده ها و ضریب کاپا برای بررسی نقش شیوه فرزندپروری والدین متغیر مرکزواره داده ها پیش بینی عضویت گروهی ضریب کاپا معناداری ضریب کاپا گروه 1 گروه 2 درگیری مادر 02/0 02/0 5/47 01/0 15/0 حمایت مادر از خودمختاری 17/0- 17/0 2/58 04/0 01/0 گرمی مادر 22/0- 23/0 9/57 11/0 01/0 درگیری پدر 05/0 05/0- 5/51 0 98/0 حمایت پدر از خودمختاری 19/0- 20/0 2/53 17/0 001/0 گرمی پدر 26/0- 26/0 3/60 18/0 001/0 نمره کل 28/0- 28/0 9/58 06/0- 01/0 همانگونه که در جدول 4-10 آمده است تابع ممیز برای خرده مقیاس های گرمی پدر، گرمی مادر، حمایت پدر از خودمختاری، حمایت پدر از خودمختاری و نمره کل شیوه فرزندپروری به طور معنی داری قدرت اصلاح شده پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارند. جدول 4-11: آزمون های برابری برای میانگین های حل مسئله در گروه ها متغیر لامبدای ویلکز f df1 df2 سطح معنی داری اعتماد به حل مسئله 98/0 01/4 1 295 04/0 سبک گرایش- اجتناب 95/0 62/12 1 295 001/0 کنترل شخصی 93/0 93/21 1 295 001/0 نمره کل 94/0 95/18 1 295 001/0 نقش حل مسئله: حل مسئله توان پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که خرده مقیاس های حل مسئله و نمره کل آن در پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر نقش دارند. همان گونه که در جدول 4-11 آمده است، لامبدای ویلکز، f و سطح معنی داری در این خرده مقیاس ها و نمره کل از یکدیگر متمایز شده اند، یعنی بین دو گروه از این لحاظ تفاوت معناداری وجود دارد. پس می توان گفت که حل مسئله پیش بین بروز رفتارهای پرخطر می باشد. جدول 4-12: خلاصه اطلاعات مربوط به تابع ممیز متغیر پیش بین حل مسئله متغیر تعداد تابع مقدار ویژه درصد واریانس لامبدای ویلکز همبستگی متعارف مجذورکای df معناداری تابع ممیز اعتماد به حل مسأله 1 01/0 100 98/0 11/0 98/3 1 04/0 سبک گرایش-اجتناب 1 04/0 100 95/0 20/0 34/12 1 001/0 کنترل شخصی 1 07/0 100 93/0 26/0 12/21 1 001/0 نمره کل 1 06/0 100 94/0 24/0 33/18 1 001/0 همان گونه که در جدول 4-12 آمده است (با توجه به سطح معنی داری) خرده مقیاس های حل مسئله و نمره کل در پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر نقش دارند. خرده مقیاس کنترل شخصی با مقدار ویژه 07/0 از سایرخرده مقیاس ها قدرت تشخیصی بیشتری دارد. این خرده مقیاس می تواند 26 درصد واریانس رفتارهای پرخطر را تبیین کند(همبستگی متعارف آن 26/0 است). نمره کل حل مسئله می تواند 24 درصد واریانس رفتارهای پرخطر را تبیین کند (همبستگی متعارف = 24/0). همبستگی متعارف خرده مقیاس اعتماد به حل مسئله 11/0 می باشد یعنی می تواند 11 درصد واریانس رفتارهای رخطر را تبیین کند، همچنین خرده مقیاس گرایش – اجتناب توان تبیین 20 درصد واریانس رفتارهای پرخطر را دارد. جدول 4-13- مرکز واره داده ها و ضریب کاپا برای بررسی نقش حل مسئله در پیش بینی رفتارهای پرخطر متغیر مرکزواره داده ها پیش بینی عضویت گروهی ضریب کاپا معناداری ضریب کاپا گروه 1 گروه 2 اعتماد به حل مسئله 11/0- 11/0 2/51 02/0 27/0 سبک گرایش- اجتناب 20/0- 20/0 2/54 10/0 002/0 کنترل شخصی 25/0- 25/0 6/55 23/0 001/0 نمره کل 27/0- 27/0 3/61 12/0 02/0 همانگونه که در جدول 4-13 آمده است تابع ممیز برای تمام خرده مقیاس های حل مسئله و نمره کل(غیر از خرده مقیاس اعتماد به حل مسئله) به طور معنی داری قدرت اصلاح شده پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارند. جدول 4-14: خلاصه یافته های تابع ممیز متعارف به روش تحلیل همزمان و گام به گام اطلاعات مهم مربوط به تابع ممیز روش همزمان روش گام به گام تعداد تابع 1 1 مقدار ویژه 26/0 22/0 درصد واریانس 100 100 درصد تراکمی 100 100 همبستگی متعارف 45/0 42/0 لامبدای ویلکز 79/0 81/0 مجذور کای 28/68 85/58 درجه آزادی 11 4 سطح معنی داری 001/0 001/0 مرکز واره داده ها گروه یک 51/0- 46/0- گروه دو 51/0 47/0 پیش بینی عضویت گروهی 7/68 67 ترکیب خطی خودتنظیمی، ادراک فرزندپروری والدین و حل مسئله توان پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر را دارند. برای بررسی نقش نرکیب خطی متغیرهای خودتنظیمی، ادراک فرزندپروری والدین و حل مسئله برای پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر از تحلیل ممیز استفاده شد و همه متغیر ها به روش همزمان و سپس گام به گام وارد معادله ممیز شدند. نتایج تحلیل ممیز به هر دو روش در جدول 4-14 آمده است. 1- تعداد تابع در این معادله یک است، زیرا که پژوهش در مورد دو گروه است. 2- مقدار ویژه در روش تحلیل همزمان 26/0 و در روش تحلیل گام به گام 22/0 به دست آمد، یعنی میزان دقت تابع ممیز در روش همزمان 26/0 و در روش گام به گام 22/0 است. 3- از آن جایی که تعداد تابع ممیز 1 است، پس مقدار واریانس 100 است. 4- همبستگی متعارف در روش همزمان 45/0 و در روش گام به گام 42/0 است. یعنی ترکیب خطی متغیر ها در روش همزمان 45 درصد واریانس رفتارهای پرخطر (متغیر وابسته) را تبیین می کند و در روش گام به گام این ترکیب 42 درصد واریانس رفتارهای پرخطر را تبیین می کند، در واقع ترکیب خطی این متغیرها پیش بین خوبی برای بروز رفتارهای پرخطر می باشد. 5- مجذور کای در روش همزمان 28/68، و در روش گام به گام 85/58 است ( یعنی قدرت تفکیک تابع در هر دو روش). 6- لامبدای ویلکز نیز که بخش تبیین نشده است در جدول آمده است. 7- با توجه به نتایج مربوط به مرکز واره داده ها، برای پیش بینی نقش متغیر ها نقطه برش صفر است، یعنی نمره مربوط به گروه یک منفی و گروه دو مثبت است. جدول 4-15: خلاصه یافته های تحلیل ممیز به روش گام به گام برای متغیر های وارد شده گام متغیر وارد شده لامبدای ویلکز df1 df2 df3 f آماره df1 df2 سطح معنی داری 1 خودتنظیمی 91/0 1 1 295 25/29 1 295 001/0 2 کنترل شخصی 86/0 2 1 295 62/22 2 295 001/0 3 شیوه فرزندپروری 83/0 3 1 295 02/20 3 295 001/0 4 درگیری پدر 81/0 4 1 295 24/16 4 295 001/0 در جدول 4-15 تحلیل ممیز به روش گام به گام آمده است. جدول 4-16: ضرایب استاندارد، غیر استاندارد و ساختاری به روش همزمان کد متغیر پیش بین ضرایب استاندارد تابع ضرایب غیراستاندارد تابع ضرایب ساختاری 1x خودتنظیمی 58/0- 33/0- 61/0- 2x شیوه فرزندپروری والدین 54/0 3x کنترل شخصی 24/0 07/0 52/0 4x گرمی پدر 47/0 10/0- 51/0 5x حل مسئله 12/1 08/0- 49/0 6x گرمی مادر 17/0 02/0 44/0 7x سبک گرایش – اجتناب 78/0- 04/0 40/0 8x حمایت پدر از خودمختاری 25/0 05/0 38/0 9x حمایت مادر از خودمختاری 05/0- 01/0- 33/0 10x اعتماد به حل مسئله 71/0- 09/0- 22/0 11x درگیری پدر 26/0- 07/0- 09/0- 12x درگیری مادر 24/0 11/0 04/0 ضرایب ساختاری تابع ممیز، ماتریس ضرایب همبستگی هر متغیر با تابع (نمره ی پیش بینی شده ی گروهی با نمره ی ممیز) است. این همبستگی ها به عنوان همبستگی های متغیر متعارف یا بارهای ممیز نامیده می-شوند. این بارها از نظر مفهومی مشابه بارهای عاملی در تحلیل عوامل هستند. ضرایب ساختاری کمک می کنند تا سهم متغیرها در تفاوتهای گروهی مشخص شوند. همان گونه که در جدول4-16 آمده است، بیشترین ضریب ساختاری به ویژگی نمره کل شیوه فرزندپروری تعلق دارد. خرده مقیاس گرمی پدر، در جایگاه دوم قرار دارد. خرده مقیاس درگیری مادر با 04/0 کمترین ضریب ساختاری را دارد. جدول 4-17: ضرایب استاندارد، غیر استاندارد و ساختاری به روش گام به گام کد متغیر ضرایب استاندارد تابع ضرایب غیر استاندارد تابع ضرایب ساختاری 1x خودتنظیمی 47/0- 06/0- 66/0- 2x کنترل شخصی 52/0 10/0 57/0 3x شیوه فرزندپروری 58/0 03/0 59/0 4x درگیری پدر 29/0- 08/0- 10/0- مقدار ثابت - 30/0- - در جدول 4-17 ضرایب استاندارد، غیر استاندارد و ساختاری به روش گام به گام آمده است. بین خطر پذیری و جرم نوجوانان اشتراک فراوانی وجود دارد. چنان چه برای پیشگیری از این قبیل رفتارهای ناسازگارانه تمهیدات لازم صورت نگیرد، نوجوانان با انجام خطاها و خطرهایی که به نظر ساده می رسند، برای ارتکاب جرم و بزه آماده می شدند و طبعا عدم توجه به این موضوع بنیادین، کار مراکز قضایی و کارکرد قوانین جزایی را دشوار می سازد. ادراک خطر پذیری نوجوانان و تاکید بر آن به عنوان اقتضای قابل انتظار این دوره سنی و نه به عنوان رفتاری انحرافی مجرمانه، امکان شناخت و پیشگیری از فرایند جرم پذیری را در نوجوانان واقع بینانه تر می سازد. به عبارت دیگر پیش از آن که مراکز قانونی مستقیما بر نوجوانان جرم و مجازات های حقوقی تاکید کنند، باید تغییرات احساسی و فیزیکی و شرایط اجتماعی و خانوادگی آن ها را در گرایش به خطر پذیری در نظر بگیرند. چرا که وقوع گسترش جرم در دوره های جوانی و نوجوانی ارتکاب به رفتارهای پرخطر در دوره های راهنمایی و دبیرستان آغاز می شود، زمانی که فشارهای زیستی و روانی دوران بلوغ و بروز مشکلات ارتباطی و اجتماعی با خانواده و همسالان ، رقابت ها و عدم موفقیت های تحصیلی ، کمبود ارتباطات سالم و عدم تاب آوری ، زمینه را برای ارتکاب و گرایش فرد به سوء مصرف مواد و الکل، خطر پذیری جنسی، فرار از منزل، دزدی و خشونت فراهم می سازد؛ نوجوانی دوره تغییرات بزرگ است؛ تغییرات سریع احساسی، فیزیکی و اجتماعی ( آخنباخ و گیتلمن، 2003). عوامل زمینه ساز رفتارهای پر خطر می تواند پیچیده باشد و اغلب از این نشأت می گیردکه کودک به اندازه کافی توانایی "نه گفتن" به درگیر شدن در این رفتارها را ندارد. والدین و سازمان های جامعه باید مسائلی مانند خشونت خانوادگی، فقر، بیماری روانی، مهارت های میان فردی ضعیف، کسری یادگیری ورشد و تحول ناکارآمد را که ممکن است با چنین رفتارهای مرتبط باشد، درنظر داشته باشند(گازمن و بوش،2007). بررسی رفتارهای پر خطر از حیث نتایجی که برای زندگی ، سلامتی و رشد روانی و اجتماعی نوجوانان به همراه می آورد از قبیل : بیماریهای روحی و روانی هم چون افسردگی ، ناخوشی و حتی مرگ ( ایروین ، 1993)، ایدز و بیماریهای جنسی ( مارکویبز و گالبن ، 2004 ) ، ترک تحصیل ، فرار از مدرسه، عدم موفقیت تحصیلی و شغلی ( جسور ، 1992)، و درگیری در جرائم مختلف دارای اهمیت است. فرضیه 1- شیوه فرزندپروری والدین قدرت پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که از خرده مقیاس های شیوه فرزندپروری والدین؛ خرده مقیاس های حمایت مادر از خودمختاری، گرمی مادر، حمایت پدر از خودمختاری، گرمی پدر و نمره کل شیوه فرزندپروری والدین در پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر نقش دارند. این یافته با پژوهش های لوبر، استوتامر(1987)؛ مک لاناهان(1999)؛ کلارک،گراس(2005)؛ دی وور،گینسبورگ(2005)؛ دروگر، پاکدامن، حیدری(1384)؛ رضائیان و همکاران(1385)؛ خسروی، کیامنش، بنی جمال، نیک منش(1386)؛ یوسفی(1386)؛ نیومانل،هریسونل، داشیفل، داویسل(2008)؛ اسچوارز و همکاران(2009)؛ گونزالس(2010)؛ الوواتسین، آددیورا(2010)؛ رحمتی نجار و همکاران(1389)؛ احمدی و همکاران(1391)؛ رحمانی و همکاران(1392) هماهنگ است. والدینی که از خودمختاری نوجوانانشان حمایت می کنند، به فرزندان خود اعتماد به نفس می دهند. بنابراین این نوجوانان توانایی بالاتری در زندگی و در رویارویی با مشکلات دارند، و کمتر به سمت رفتارهای پرخطر و مضر برای سلامتی شان می روند. در واقع فرزندان والدینی که از نظر هیجانی و عاطفی مورد حمایت قرار نمی گیرند، احساسات منفی زیادی را تجربه می کنند؛ قابل تصور است که این نوجوانان برای کاهش احساسات منفی خود دست به هر کاری بزنند. والدین گرم، همیشه برای نوجوان خود وقت دارند، نسبت به نیازها و مشکلات نوجوان حساسند و با توجه بیشتری با نوجوان خود ارتباط برقرار می کنند. درنتیجه می توانند در موقعیتی که نوجوان به خطا رفته است، به نحوی کارآمد رفتار کرده و به موقع نوجوان را از ورطه نجات دهند. این والدین مشوق و صمیمی هستند و نوجوان را به سوی فعالیت های سازنده و آینده ای روشن تر سوق می دهند. والدین گرم و حامی، به طور غیر مستقیم بر رفتار فرزندشان کنترل دارند و با صمیمیتی که بین خود و نوجوانشان ایجاد کرده اند، احتمال رفتارهای پرخطر را در وی کاهش می دهند. فرضیه 2- سبک های حل مسئله در نوجوانان قدرت پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که خرده مقیاس های حل مسئله و نمره کل آن در پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر نقش دارند و این یافته با نتایج پژوهش های آبل،آدامز، استیونسون(1994)؛ آقا یوسفی،شریف(1390)؛ حبیبی و همکاران(1390)؛ فرونکنچتا،بریلینسکیا(2013) و خوشنوای فومنی، سیدفاطمی، بهبانی، حسینی(1392) همخوانی دارد. حل مسئله عبارت است از یک فرایند منطقی و منظم که به فرد کمک می کند تا در موقع بروز مشکلات، بتواند بهترین راه حل را انتخاب کند. بالا بودن این مهارت به فرد کمک می کند در رویارویی با مشکلات نسبت به بقیه افراد در همان موقعیت بهتر عمل کند و امکان ترقی را برای خود فراهم کند. نقص در حل مسأله ممکن است منجر به انعطاف ناپذیری شدید، عمل تکانشی بدون درنظر گرفتن راههای دیگر و یا عدم پیش بینی نتایج در فرد شود. در مواردی که فرد تکانشی عمل می کند، ممکن است به مصرف مواد، الکل و یا رفتارهای پرخطر جنسی بپردازد. به این علت که فرد نتوانسته موقعیت را مدیریت کند و راه حل های دیگر را برای حل مشکلش جستجو کند، در نتیجه به اولین گزینه پیش رو برای کاهش مشغولیت ذهنی خود عمل کرده و درگیر رفتارهای پرخطر می شود. یا در مواردی که فرد به علت نقص در مهارت حل مسئله نمی تواند نتیجه عمل خود را پیش بینی کند، مثلاً فردی که به دعوت دوستان پاسخ گفته و از منزل فرار می کند، نمی تواند عاقبت کار خود را در نظر بگیرد و از بروز آن جلوگیری کند. بلکه تکانشی عمل کرده، به راههای دیگر حل مشکلش فکر نمی کند و به فکر فرار می افتد. از این رو رفتار پرخطر همانطور که داده ها نشان دادند، ارتباط مستقیمی با مهارت حل مسئله دارد و فردی که این مهارت را در خود توسعه می دهد، می تواند در برابر مشکلات ایمن تر بوده و منطقی تر عمل کند. فرضیه 3- راهبردهای خودتنظیمی در نوجوانان قدرت پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان دادند که خودتنظیمی توانایی پیش بینی رفتارهای پر خطر در نوجوان را دارد. این یافته با نتایج پژوهش های کراکت،رافائلی،شن(2006)؛ کویین،فروم(2010)؛یگر،فیلیپس،هویس(2010) همخوان است. خودتنظیمی مهارتی است که به فرد اجازه می دهد تا از موانع، مشکلات، و مزاحمت های گوناگون آگاه شده ، به بررسی و ارزیابی شرایط بپردازد و درباره آن تأمل کند. بنابراین فردی که خودتنظیمی بالایی دارد در انتخاب مسیر و هدف زندگی اش ، موفق تر عمل می کند و می تواند پیش از آن که به عمل بپردازد، آینده را در نظر گرفته و به نتایج و پیامدهای عملش فکر کند. منطقی به نظر می رسد که این افراد کمتر در رفتارهای پرخطر درگیر شوند زیرا می توانند پیامدهای کارشان را در نظر بگیرند و از عواقب آن جلوگیری کنند. فرضیه 4-ترکیب خطی شیوه فرزندپروری والدین، سبک های حل مسئله و راهبردهای خودتنظیمی قدرت پیش بینی رفتارهای پرخطر را دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که نمره کل شیوه فرزندپروری والدین، خرده مقیاس کنترل شخصی از زیر مقیاس های حل مسئله و خودتنظیمی قادر به پیش بینی رفتارهای پرخطر هستند. در پژوهش وانگ(2008) ، واحدی (1390)، ژان اچ،ایکسیااوجیا(2012) و زینالی و همکاران(2013) میان شیوه فرزند پروری والدین، خودتنظیمی و رفتارهای پرخطر رابطه وجود داشته است. در تبیین این یافته می توان از نظریه خودتعیین گری استفاده کرد. بر طبق این نظریه افرادی که از سبک فرزند پروری گرم، درگیر و حامی برخوردار باشند، خودتنظیمی بالاتری خواهند داشت. بنابراین قادرند که به آینده نگری بپردازند و از رفتارهای پر خطر برای سلامتی و آینده شان دوری کنند. این افراد به علت سبک خاص فرزندپروری والدینشان ، از مهارت حل مسئله بالاتری نیز برخوردارند ، در نتیجه بهتر می توانند در مورد مسایل تصمیم گرفته و بهترین راه حل را انتخاب کنند. در این سن بنا بر نظر اریکسون، مرحله هویت در برابر سردرگمی نقش است. نوجوانانی که در خانواده های مشکل دار از نظر اجتماعی، جسمانی و یا روانی زندگی می کنند، به جای تثبیت هویت خود، به سوی رفتارهای پرخطر کشیده شده و هویت کاذب به دست می آورند. خودتنظیمی پایین باعث می شود که نوجوان در توجه، استدلال انتزاعی، قضاوت، نظارت بر خود و کنترل حرکتی مشکل پیدا کند. در این شرایط نوجوان نمی تواند در بخورد با مسائل درست فکر کند و یا قضاوت درستی داشته باشد، بنابراین به علت قضاوت نادرست از والدین دوری کرده و به سوی همسالان منحرف کشیده شده و از آنها الگو برداری کنند.نتیجه چنین کششی رفتارهای نادرست و پرخطر است. چون در اکثر اوقات دوستان این نوجوانان لذات آنی و زودگذر را فراموش کردن مسئله پیشنهاد می کنند و به دلیل این که این نوجوانان مهارت حل مسئله پایین تری دارند و نمی توانند در مواجهه با یک مسئله راه حل های مختلف را در نظر بگیرند، و اضافه بر این توجه و آینده نگری کمی دارند، به دعوت دوستان خود پاسخ گفته و به عواقب و سرانجام کارشان فکر نمی کنند و در دام رفتارهای پرخطر گیر می کنند.
اعظم ژاله مایوان جهانگیر کرمی
منطقه قفقاز از نظر ویژگی های نظامی، سیاسی و اقتصادی اهمیت زیادی برای روسیه دارد. بر اساس اسناد امنیت ملی روسیه، قفقاز در حوزه منافع حیاتی روسیه قرار دارد. تحولات نظامی منطقه قفقاز جنوبی از زمان استقلال این کشورها تاکنون نشانگر این است که ساختارها، پایگاهها، کانونها و تجهیزات نظامی این سه کشور، بیشتر بازمانده از اتحاد شوروی و روسیه کنونی است، که در سال های اخیر تلاش زیادی برای نوسازی نظامی بویژه در آذربایجان و گرجستان صورت گرفته است. اوضاع در ارمنستان متفاوت با این دو جمهوری است. این جمهوری هم پیمان استراتژیک روسیه است و روسیه هر موقع خطری ارمنستان را تهدید کرده؛ واکنش موثر را نشان داده است. روسها در مقابل ورود و نقش آفرینی غرب در منطقه حساسیت هایی نشان دادند؛ از جمله در آذربایجان با قطع پشتیبانی های ارتش روسیه از این کشور، موجب شدند که آذری ها در جنگ قره باغ در مقابل ارمنستان متحمل شکست شدند. در این پژوهش سعی بر آن است تا پیامدهای سیاست نظامی روسیه در منازعات منطقه قفقاز جنوبی و تاثیر متغیر مستقل (سیاست نظامی روسیه) بر متغیر وابسته (منازعات منطقه قفقاز جنوبی) مورد بررسی قرار گیرد. فرضیه پژوهش این است که روسیه با حضور نظامی در ارمنستان و مداخله نظامی در گرجستان به پیچیدگی بیشتر منازعات در منطقه قفقاز کمک کرده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش توصیفی و بهره-گیری از تحلیل اسناد ثانویه خواهد بود، زیرا هدف ما بررسی تاثیر یک متغیر بر متغیر دیگر است.
محمدتقی جهانبخش محمدکاظم سجادپور
خروج نیروهای شوروی از افغانستان، مسئله افغان را در ذهن دولت مردان روس تا سال ها بعد ـ زمانی که ریشه جنبش های جدایی طلبانه درون قلمرو خود را در افغانستانِ تحت سلطه طالبان یافتند ـ به حاشیه برد. در این دوره سیاست روس ها به منظور کاهش تهدیدات افغان، بر کمک نظامی و تسلیحاتی به ائنلاف شمال تحت رهبری احمدشاه مسعود تمرکز یافت. حادثه 11 سپتامبر 2001 ابعاد جدیدی از تروریسم و تهدیدات بالقوه و بالفعل بنیادگرایان حاکم در افغانستان را آشکار کرد و تهاجم آمریکا جهت سرنگونی رژیم طالبان، فرصت ایفای نقش فعال تر در مناسبات بین المللی و مبارزه علیه تروریسم را برای برای فدراسیون روسیه فراهم نمود. این پژوهش در جستجوی پاسخ به این سوال است که «سیاست امنیتی فدراسیون روسیه در قبال افغانستان پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 چگونه قابل تحلیل است». پاسخ احتمالی به این سوال این است که فدراسیون روسیه عمدتاً دارای منافع امنیتی در مقابله و کنترل تندروی و تروریسم در افغانستان بوده است، ازاین رو این کشور ضمن تلاش جهت تحکیم و تقویت روابط خود با ناتو در افغانستان، به ایجاد و تقویت ترتیبات امنیتی چندجانبه مانند سازمان همکاری شانگهای و سازمان پیمان امنیت جمعی پرداخته است. همچنین تلاش کرده است تا از طرق مختلف، روابط خویش با دولت کابل را تقویت نماید. یافته های این پژوهش حکایت از آن دارد که فدراسیون روسیه در دو سطح به اعمال سیاست هایی جهت کاهش یا رفع تهدیدات برخاسته از افغانستان مبادرت نموده است. در سطح نخست، این کشور اقداماتی را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی ـ نظامی در افغانستان اتخاذ کرده که به طور عمده همکاری با ناتو؛ مبارزه علیه تروریسم، تولید و قاچاق مواد مخدر؛ تلاش برای گسترش نفوذ سیاسی در افغانستان؛ حضور و سرمایه گذاری اقتصادی؛ اعطا و فروش تسلیحات؛ کمک های نظامی، امنیتی و آموزشی بوده است. در سطح منطقه ای نیز به همکاری با ناتو و آمریکا در ابعاد تدارکاتی، ارتباطی و اطلاعاتی پرداخته و در جهت تقویت و تحکیم نظامات امنیت منطقه ای اوراسیا و جلب مشارکت افغانستان در این مناسبات حرکت کرده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به بررسی و مطالعه موضوع پژوهش پرداخته است. داده های مورد نیاز نیز از طریق منابع کتابخانه ای، الکترونیکی و مصاحبه گردآوری شده است.
الهام پروانه جهانگیر کرمی
اجتماعی شدن یک فرآیند دو جانبه ارتباطی میان فرد و جامعه است که ابعاد و جوانب گوناگونی دارد. از جمله این ابعاد کسب مهارت های اجتماعی، چگونگی برقراری ارتباط با سایر افراد و سازگاری اجتماعی است. محیط خانواده و مدرسه در فراهم ساختن امکان یادگیری سازگاری با محیط نقش مهمی برعهده دارند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر افزایش سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93-1392 انجام گرفت. به این منظور تعداد30 نفر دانش آموز پایه اول دوره متوسطه اداره آموزش و پرورش ناحیه سه شهرکرمانشاه به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش(15دانش آموز) وگروه کنترل(15دانش آموز) گمارده شدند. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون– پس آزمون با گروه کنترل بود. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه سازگاری اجتماعی کالیفرنیا(1939) استفاده شدکه در پیش آزمون و پس آزمون توسط گروه آزمایش وکنترل تکمیل گردید. آموزش تحلیل رفتار متقابل طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و در این فاصله گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک و چند متغیری تحلیل شد، نتایج نشان داد که آموزش تحلیل رفتار متقابل سبب افزایش سازگاری اجتماعی کلی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد. به علاوه آموزش تحلیل رفتار متقابل موجب کاهش گرایش های ضد اجتماعی، افزایش روابط اجتماعی، روابط خانوادگی، قالب های اجتماعی و روابط مدرسه ای دانش آموزان دختر شرکت کننده در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل شد. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت رویکرد تحلیل رفتار متقابل روشی کارآمد در افزایش سازگاری اجتماعی دانش آموزان است.
محسن زینهاری سیدمحسن حجت خواه
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش ایماگوتراپی (تصویر سازی ارتباطی ) بر کاهش تعارضات زناشویی زنان در شهر کرمان، صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه مربیان، شاگردان موسسه دارالتحفیظ و مادران مهد کودک دارالتحفیظ بود. شرکت کنندگان در پژوهش 30 نفر از زنانی بودند که به صورت داوطلب در پژوهش شرکت کردند. روش پژوهش نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود. ابزار پژوهش، پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده (ثنایی،1387) بود. این پرسشنامه یک ابزار 54 سوالی است که هشت بعد از تعارضات زناشویی را می- سنجد که عبارتند از: کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنشهای هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزندان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و کاهش ارتباط موثر. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس و تحلیل واریانس چند متغیره، توسط نرم افزار spss استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که ایماگوتراپی توانسته است تعارضات را به صورت کلی کاهش دهد اما در خرده مقیاس های کاهش رابطه جنسی، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه فردی با خویشاوندان همسر و دوستان و جدا کردن امور مالی، اثربخش نبوده است.
اعظم عباسی جهانگیر کرمی
مطالعات نشان می دهد که یکی از خصوصیات ازدواج های موفق و طولانی مدت، سازگاری زناشویی است که بر بسیاری از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تأثیر می گذارد؛ بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش ویژگی های شخصیتی، سبک های حل تعارض و انتظارات زناشویی در پیش بینی سازگاری زناشویی با میانجیگری دلزدگی زناشویی بود که برای این منظور، مدلی تحت عنوان «بررسی رابطه علّی ویژگی های شخصیتی، سبک های حل تعارض و انتظارات زناشویی با سازگاری زناشویی با میانجی گری دلزدگی زناشویی» طرح ریزی شد. این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را کلیه ی معلمان زن متأهل آموزش و پرورش شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93 – 1392 تشکیل می دادند که از بین آن ها 360 نفر به عنوان نمونه، به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش، آزمون سازگاری زناشویی لاک – والاس ، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت نئو، نسخه دوم پرسشنامه شیوه مقابله با تعارض رحیم، زیر مقیاس ams از مقیاس انتظارات و نگرش های زناشویی و پرسشنامه سنجش دلزدگی زناشویی بودند. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از آزمون آماری تحلیل مسیر انجام گرفت. جهت آزمون روابط غیرمستقیم نیز از آزمون بوت استراپ استفاده شد. بر اساس نتایج این پژوهش، برخی از روابط مستقیم و غیرمستقیم در مدل پیشنهادی معنادار بودند ولی این مدل از برازش قابل قبولی برخوردار نبود؛ بنابراین با حذف برخی از مسیرها، مدل اصلاح شده جایگزین گردید که شاخص های برازندگی، حکایت از برازش بسیار خوب آن داشتند. به طور کلی نتایج مدل نهایی این پژوهش نشان داد که دو ویژگی شخصیتی برونگرایی و روان رنجور خویی به طور مستقیم بر سازگاری زناشویی تأثیر ندارند و از طریق تأثیر بر روی دلزدگی زناشویی است که می توانند سازگاری زناشویی را پیش بینی نمایند؛ بنابراین باید به نقش موثر دلزدگی زناشویی بر روی سازگاری زناشویی توجه ویژه ای شده و راهکارهایی برای کنترل آن در نظر گرفته شود.
پروانه کریمی جهانگیر کرمی
چکیده در سال های اخیر رویکردهای زیست روان شناختی در شخصیت رشد و تحول فزاینده ای داشته است. در این زمینه نکته مهم که اغلب نادیده گرفته می شود، ارتباط سبب شناختی چندگانه بین شخصیت و بیماری است که اهمیتی برابر و یا حتی بیشتر از شناخت علل معمول بیماری دارد. به همین دلیل هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد سرشت و منش با اختلال جسمانی سازی و ناگویی هیجانی با میانجی گری سبک های دلبستگی بود. روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دبیران زن شاغل در آموزش و پرورش کرمانشاه در سال 93-1392 بود. نمونه آماری شامل 300 نفر که با روش نمونه گیری خوشه ایی چندمرحله ای انتخاب و پس از جلب رضایت و همکاری در این پژوهش شرکت کردند و از آنها خواسته شد پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر( 1986)، پرسشنامه جسمانی سازی( 2003)، پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو( 1994) و پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان( 1987) را تکمیل کنند. تحلیل داده ها با محاسبه ضرایب همبستگی پیرسون و بنیادی، تحلیل رگرسیون همزمان و ارزیابی الگوی پیشنهادی انجام گرفت. براساس نتایج این پژوهش مدل پیشنهادی معادلات ساختاری روابط بین متغیرهای مذکور از برازش قابل قبولی برخوردار بود. اکثر شاخص های برازندگی از انطباق کامل مدل با داده ها حکایت داشت. به طور کلی در مدل پیشنهادی پژوهش، نتایج نشان داد که ابعاد سرشت و منش هم به صورت غیرمستقیم از طریق سبک های دلبستگی و هم به صورت مستقیم با اختلال جسمانی سازی و ناگویی هیجانی رابطه دارند. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که صفات شخصیت مدل های درونکاری ایمن و ناایمن، که در چارچوب روابط دلبستگی نوزاد- مادر تشکیل می شوند را تحت تأثیر قرار می دهد و از طریق استقرار مدل های درونکاری ناایمن می توانند زمینه ظهور و استمرار آسیب پذیری ها را فراهم سازد.
امید محمدی جهانگیر کرمی
رابطه ی زناشویی در زندگی مانند هر رابطه ی دیگری داری جنبه های مثبت و منفی می باشد.یکی از مهمترین شاخصه های تعیین کننده موفقیت در ازدواج رضایت زناشویی است، بنابراین پژوهش حاضر با هدف ارائه ی یک مدل علی بر اساس رابطه ی متغیرهای مثلث عشق، تمایز یافتگی خود، سبک زندگی عرفانی و علاقه ی اجتماعی با رضایت زناشویی و میانجی گری الگوهای ارتباطی زوجین انجام گرفت. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماریپژوهش شامل کلیه زنان و مردان متاهل شهر کرمانشاه بود.نمونه ای به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به حجم 603 نفر انتخاب گردید وشرکت کنندگان به پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ، الگوهای ارتباطی، مثلث عشق، تمایز یافتگی خود، سبک زندگی عرفانی و علاقه ی اجتماعی پاسخ دادند. پس از جمع آوری داده ها، تحلیل آنها با نرم افزار spss-22و amos-21 و با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون و تحلیل مسیر معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج نشان داد بین مثلث عشق، تمایز یافتگی خود،سبک زندگی عرفانی و علاقه ی اجتماعی با رضایت زناشویی والگوهای ارتباطی زوجین رابطه وجود دارد. نتایج برازش سه مدل پیشنهادی حاکی از آن بود که تنها مدل پیشنهادی با میانجی گری الگوی ارتباطی توقع – کناره گیری از برازش لازم برای پیش بینی رضایت زناشویی برخوردار بود و برای دو مدل دیگر که با میانجی الگوی ارتباطی سازنده متقابل و الگوی ارتباطی اجتنابی متقابل بودند، شاخص های اصلاح مدل اعمال گردید.براساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که ابعاد عشق، تمایز یافتگی خود، علاقه اجتماعی و سبک زندگی عرفانی زمانی سبب رضایت زناشویی می شوندکه الگوی ارتباطی سازنده متقابل بیشتر، الگوی ارتباطی اجتنابی متقابل کمتر و الگوی ارتباطی توقع- کناره گیری کمتر در بین زوجین باشد.
امید قائدی علیرضا رشیدی
اختلالات اضطرابی خصوصا اضطراب اجتماعی از مهمترین اختلالاتی هستند که روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شود ، لذا این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی روان پویشی کوتاه مدت گروهی بر عزت نفس افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی انجام گرفته است. برای انجام این پژوهش جامعه ی آماری 40 نفر بود که از این تعداد، نمونه ای به حجم 14 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شد. آزمودنی ها مراجعه کننده گان به بیمارستان ابن سینا شیراز بودندکه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. ابزار پژوهش عبارت بود از؛ پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی کانور(2000) و پرسشنامه ی عزت نفس روزنبرگ(1965)، طرح پژوهشی به کار گرفته شده در این پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود . یافته های پژوهش با روش تحلیل کوواریانس یک راهه انجام گرفت و نتایج نشان داد که پس از تعدیل پیش آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه وجود داشت. عزت نفس و همچنین نشانه های اضطراب اجتماعی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بعد مداخله آزمایشی کمتر بود.
صدیقه آزادی فرد خدامراد مومنی
مطالعات نشان می دهد که طلاق عاطفی می تواند تأثیر مهمی بر رضایت زناشویی داشته باشد. این تأثیر می تواند هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم و در تعامل با سایر متغیرهای روان شناختی از قبیل دانش و نگرش جنسی، باورهای ارتباطی و سبک حل تعارض باشد. بنابراین هدف این پژوهش، بررسی رابطه ی دانش و نگرش جنسی، باورهای ارتباطی و سبک های حل تعارض با طلاق عاطفی بود. جامعه ی آماری این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی را پرستاران زن متأهل شاغل در بیمارستان های شهر خرم آباد تشکیل ¬دادند. حجم نمونه شامل230 پرستار بود که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده شامل پرسشنامه¬ی دانش و نگرش جنسی (skas)، باورهای ارتباطی (rbi)، سبک های حل تعارض (roci-ii) و طلاق عاطفی (eds) بود. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین دانش و نگرش جنسی با میزان طلاق عاطفی زنان رابطه ی منفی معناداری برقرار است. باورهای ارتباطی با میزان طلاق عاطفی رابطه ی منفی معنی داری داشت و این رابطه برای تمامی باورهای ارتباطی به غیر از باور به عدم تغییرپذیری همسر معنادار بود. از میان سبک های حل تعارض، سبک یکپارچه و مصالحه رابطه ی منفی معناداری با طلاق عاطفی داشتند و سبک مسلط رابطه ی مثبت معناداری با طلاق عاطفی داشت. در نهایت مدل رگرسیون چند گانه نشان داد که باور به مخرب بودن مخالفت، نگرش جنسی، توقع ذهن خوانی، باور به عدم تغییر پذیری همسر و کمال گرایی جنسی به ترتیب بیشترین نقش را در پیش بینی طلاق عاطفی داشتند. تلاش در راستای افزایش دانش و نگرش جنسی سالم، باورهای ارتباطی منطقی و سبک های حل تعارض یکپارچه و مصالحه می تواند گامی مهم جهت ارتقای رضایت زناشویی پرستاران و کاهش طلاق عاطفی در آنها باشد.
زهرا موسوی مرادی جهانگیر کرمی
ناباروری یک بحران عمده در زندگی است. این رویداد و تنش حاصل از آن بر روابط زناشویی تاثیر گذاشته و باعث اثرات منفی و زیان باری چون فرسودگی زناشویی می گردد. از این رو پژوهش حاضر با هدف اثربخشی رفتاردرمانی عقلانی–هیجانی الیس بر کاهش فرسودگی زناشویی در زنان نابارور ساکن شهر کرمانشاه انجام گرفت. طرح این پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون–پس آزمون–پیگیری با گروه کنترل و روش آماری تحلیل کوواریانس بود. نمونه این پژوهش 24 نفر از زنان نابارور مراجعه کننده به مراکز درمان ناباروری شهر کرمانشاه که با توجه به پرسشنامه فرسودگی زناشویی واجد شرایط در این پژوهش بودند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار داده شدند.گروه آزمایشی به مدت 10 جلسه رفتار درمانی عقلانی-هیجانی الیس را دریافت کرد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. .به منظور تحلیل داده ها پرسشنامه فرسودگی زناشویی در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط اعضای گروه آزمایش و کنترل تکیمل شد.نتایج تحلیل کواریانس و آزمون پیگیری نشان داد که رفتاردرمانی عقلانی–هیجانی اثر معنادار بر کاهش فرسودگی زناشویی داشته است و چنین نتیجه ای با پیگیری دو ماهه حفظ شده است. نتایج نشان دهنده اثر پایداررفتار¬درمانی عقلانی-هیجانی بر کاهش فرسودگی زناشویی می ¬باشد و تحت درمان بودن زنان نابارور دچار فرسودگی زناشویی با رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی می¬تواند به کاهش علایم فرسودگی زناشویی منجر شود.
بهناز کیانی محسن حجت خواه
در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، جامعه ی آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره ی متوسطه ی شهر شیراز بود. نمونه ی این مطالعه شامل 686 دانش آموز (338 پسر و 348 دختر) بود که با استفاده از نمونه گیری خوشه¬ای چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت¬کنندگان در این مطالعه، پرسشنامه¬های عملکرد خانواده مک-مستر(fad) ،(اپشتاین، بالدوین و بیشاب 1983)، سبک های هویت (isi_g6) ، (برزونسکی، 1989)، تمایزیافتگی خود (dsi) ،(اسکورون و فریدلندر، 1998)، توانایی حل تعارض ((crq ،(فیشر و آوری، 1991) را تکمیل کردند. نتایج حاصل از تحلیل داده¬ها حاکی از آن بود که همبستگی منفی معناداری بین عملکرد خانواده و سبک هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد هویت در نوجوان دختر و پسر خانواده وجود دارد و نیز همبستگی مثبت معناداری بین عملکرد خانواده و سبک هویت اجتنابی در نوجوان دختر و پسر خانواده وجود دارد. زیر مقیاس های حل مسأله وکنترل رفتار در پسران، و زیرمقیاس ارتباط مثبت دردختران توانایی پیش بینی سبک هویت اطلاعاتی رادارند. زیرمقیاس نقش ها در پسران، و عملکرد کلی در دختران توانایی پیش بینی هویت هنجاری را دارند. زیرمقیاس کنترل رفتار در پسران، و مشارکت عاطفی در دختران توانایی پیش بینی هویت اجتنابی رادارند. زیر مقیاس های عملکرد کلی، کنترل رفتار، پاسخدهی عاطفی و حل مسأله در پسران و مشارکت عاطفی در دختران توانایی پیش بینی تعهد هویت را دارند. همبستگی منفی معناداری بین عملکرد خانواده و میزان تمایزیافتگی نوجوان پسر خانواده وجود دارد و این رابطه برای دختران معنادار نبود. زیر مقیاس های آمیزش عاطفی در پسران، و زیر مقیاس های آمیزش عاطفی و ارتباط مثبت در دختران به ترتیبتوانایی پیش بینی میزان تمایز یافتگی را دارند همبستگی منفی معناداری بین عملکرد خانواده و توانایی حل تعارض در نوجوان پسر و دختر خانواده وجود دارد. زیرمقیاس آمیزش عاطفی در پسران و زیر مقیاس های آمیزش عاطفی و ارتباط مثبت در دختران توانایی پیش بینی حل تعارض را دارند. این یافته ها، بار دیگر بر نقش مهم عملکرد خانواده بر ویژگی های روان شناختی نوجوانان تأکید می نماید.
سمیه کاظمی الهه کولایی
امروزه، 90 درصد مواد مخدر جهان در افغانستان تولید می شود و منطقه آسیای مرکزی نخستین کریدور برای قاچاق موادمخدر از افغانستان به سمت روسیه و کشورهای اروپایی است. مقامات دفتر مقابله با جرم وموادمخدر سازمان ملل معتقدند که بیش از 60 درصد مواد افیونی تولید شده درافغانستان که وارد بازارهای غرب می شود، از مسیرجمهوری های آسیای مرکزی می گذرد ومواد شیمیایی که برای تولید هرویین استفاده می شود، درجهت مخالف جریان پیدا می کند. میزان توقیف موادمخدر در تاجیکستان تأیید کننده جایگاه این کشور به عنوان مبدأ ورود مواد مخدر از افغانستان به داخل منطقه آسیای مرکزی است. همجواری جغرافیایی افغانستان با آسیای مرکزی، تجارت موادمخدر را در این منطقه تسهیل کرده است. افغانستان دارای مرزهای طولانی با سه کشور تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان است. همچنین سه کشور تاجیکستان، قرقیزستان، و قزاقستان دارای مرز مشترک با استان سین کیانگ چین هستند که باعث می شود دسترسی به کشورهای مثلث طلایی (میانمار، لائوس و تایلند) آسان گردد. فقر و مشکلات اقتصادی سبب گرایش بسیاری ازمردم به ویژه زنان به سمت فعالیت های مجرمانه ازجمله قاچاق موادمخدر شده است. فساد درمیان مأموران پلیس، مرزبانان، گمرکات و سایر مقامات دولتی مهمترین عامل تداوم جریان قاچاق موادمخدر درمنطقه است. مهاجرت برای کار، کانال مناسبی برای انتقال موادمخدر فراهم ساخته است. افزایش جهانی تقاضای موادمخدر، عدم همکاری میان دولتهای آسیای مرکزی، نبود بودجه، کمبود مرزبانان زبده و تجهیزات مدرن توقف جریان قاچاق موادمخدر را غیر ممکن ساخته است. متأسفانه، گروههای تروریستی به طور مستقیم با فعالیت های مجرمانه از جمله قاچاق مواد مخدر و سلاح ارتباط دارند. از زمان حملات تروریستی 11 سپتامبر2001، تلاش ها برای قطع منابع مالی تروریست¬ها مشکلاتی برای آنها ایجاد کرده است. درنتیجه، تکیه آنها بر تجارت مواد مخدر یا سایر عواید غیر قانونی به عنوان منبع درآمد افزایش پیداکرده است. به عنوان نمونه، جنبش اسلامی ازبکستان از سود حاصل از مواد مخدر برای حمایت از فعالیت های تروریستی خود استفاده می کند. جنبش اسلامی ازبکستان کنترل انتقال 70 درصد مواد مخدر از مسیر آسیای مرکزی را به عهده دارد. قاچاق مواد مخدراز افغانستان اثرات و پیامدهای ناگواری بر امنیت نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه آسیای مرکزی داشته است که دراین رساله مورد بررسی قرار می دهیم.
فهیمه خوانساری فرد جهانگیر کرمی
یکی از مهم ترین مسائل در کشورهای پساشوروی، گام نهادن در مسیر دولت سازی به عنوان پیش شرطی برای ساخت دولتی دموکراتیک و برآمده از ملت بوده است. در این پژوهش تلاش بر این بوده است تا در کنار بررسی چگونگی و نحوه فرایند دولت سازی در کشورهای قفقاز جنوبی، نقش فدراسیون روسیه به عنوان عاملی خارجی و به شدت تاثیر گذار بر این فرایند مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در جریان این تحقیق، علاوه بر بررسی روند دولت سازی در سه کشور منطقه قفقاز جنوبی، تاثیر غیر قابل انکار فدراسیون روسیه در این فرایند، بررسی و به اثبات رسید و زوایای آن مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
مرجان بستان بان علیرضا ظاهری
جنبش عدم تعهد یک تشکل مهم بین المللی متشکل از 120 دولت از آسیا، آمریکای لاتین و اروپا است که تقریباً دوسوم اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل میدهند، طبیعتاً وقتی که به نقش این جنبش و میزان تأثیر گذاری آن در تحولات بین المللی نگاه می کنیم، باید در ارزیابی ها بیش از هر چیز توانمندی ها و ظرفیت های سیاسی اقتصادی و فرهنگی و در واقع هویت ملی دولت های عضو را در نظر بگیریم که چگونه می توانند در کنار هم و با توجه به اصول و آرمان های جنبش، در مسیر صلح، امنیت، استقلال و دور شدن از دایر? نفوذ قدرت های جهانی حرکت نمایند. با توجه به ریاست فعلی جمهوری اسلامی ایران بر جنبش عدم تعهد ، در این رساله تلاش شده است تا نقش و جایگاه جنبش عدم تعهد در نظام بین المللی و امکان تحقق صلح عادلانه و فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران، بررسی و تبیین گردد. در این رساله همچنین تحلیل معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای و تحلیل اساسنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی و اساسنامه سازمان ملل متحد و کلیه ضمائم مربوط به اسناد جنبش عدم تعهد آمده است.
نیلوفر کاکی محسن حجت خواه
اختلالات وسواسی- جبری و اضطراب فراگیر جزو اختلالاتی هستند که زندگی فرد مبتلا را با توجه به شدت اختلال، مختل کرده و عملکردش را کاهش می دهد. در این میان توجه به فاکتورهای مرتبط با این اختلالات چون طرحواره های ناسازگار اولیه، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری ضروری به نظر می رسد. هدف این پژوهش، مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه، باورهای فراشناختی و نشخوار فکری در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواسی- جبری با افراد بهنجار بود. روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی و به شیوه علی مقایسه ای انجام شد. نمونه پژوهش به شیوه در دسترس بود که در آن متناسب با اهدف پژوهش شرکت کنندگان انتخاب شدند. بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجباری و اضطراب فراگیر از طریق مصاحبه ساخت یافته و آزمون های متناسب انتخاب شده و تشخیص گذاری شدند. پس از آن پرسشنامه های مربوط به آنها تحویل داده شد و راهنمایی های لازم به آنها ارائه شد. حجم نمونه به تعداد 144نفر با توجه به میانگین نمونه پژوهش های مشابه پیشین انتخاب شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (فرم کوتاه 1998) وسواس اجباری moci (راکمن 1997) باورهای فراشناخت mcq (ولز 1996) اختلال اضطراب فراگیر(اسپیترز 2006) سبک پاسخ دهی نشخواری rrs (هیکسما و مورو 1991) ومصاحبه ساخت یافته برای اختلالات محورi (ترجمه شریفی و همکاران 1384) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل واریانس چند متغیره) بود که با استفاده از نرم افزار 19 spss بود. در این پژوهش سه فرضیه فرعی داشتیم که تاثیر طرحواره های ناسازگار، نشخوارفکری و فراشناخت را بر افراد اختلال وسواس اجباری، اضطراب فراگیر و بهنجار سنجیدیم. فرضیات به ترتیب با ضریب معناداری 0/637 و 0/831 و 0/879 مورد تایید قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بود که، بین طرحواره های ناسازگار اولیه، باورهای فراشناختی و نشخوارهای فکری در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواس اجباری با افراد بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد.
پروین انصاری جهانگیر کرمی
چکیده : رابطه زناشویی در زندگی مانند هر رابطه دیگری دارای جنبه های مثبت و منفی می باشد و مهمترین عامل و شاخص تعیین کننده موفقیت در ازدواج، کیفیت و نوع رابطه بین زن و شوهر است. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه ، سبک های عشق ورزی و الگوهای ارتباطی زوجین با کیفیت زناشویی بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان زن متاهل شهر کرمانشاه که در سال تحصیلی 93 - 92 مشغول تدریس بودند. با استفاده از جدول مورگان 331 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به چهار پرسشنامه کیفیت زناشویی ( rdas )، طرحواره های ناسازگار اولیه ( یانگ )، سبک های عشق ورزی (las ) و الگوهای ارتباطی زوجین (cpq ) پاسخ دادند. سپس داده های دریافتی با استفاده از نرم افزار 19 spss به روش همبستگی و رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین بعضی از خرده مولفه های طرحواره های ناسازگار اولیه، سبک های عشق ورزی و الگوهای ارتباطی زوجین با کیفیت زناشویی رابطه وجود دارد. به علاوه نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد طرحواره های ناسازگار اولیه ( طرد/ رهاشدگی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، معیارهای نامنعطف )، سبک های عشق ورزی ( رومانتیک، واقع گرایانه ، شیدایی و فداکارانه ) و الگوی ارتباطی سازنده متقابل توان پیش بینی کیفیت زناشویی را دارند. این یافته ها می تواند نشانگر نقش تعیین کننده طرحواره های ناسازگاراولیه، سبک های عشق ورزی و الگوهای ارتباطی زوجین در کیفیت زناشویی باشد. بنابراین یافته های این پژوهش می تواند برای روانشناسان و مشاوران در انجام مشاوره قبل از ازدواج و پیش بینی یک ازدواج موفق و همچنین مداخلات بالینی مرتبط با ازدواج و خانواده کاربرد داشته باشد. واژه های کلیدی: طرحواره های ناسازگاراولیه، سبک های عشق ورزی ، الگوهای ارتباطی زوجین ، کیفیت زناشویی
فرشته محمدی جهانگیر کرمی
پژ صٍّ حاضر تا ذّف تعییی اثر تخطی تازی درها یً گر یٍّ تی ر وٌّ دَ ترکا صّ طًا اّی اختلال تّرا اجلاواعی ک دَکای در ک دَکای دخلار پای پ جٌن د دتسلاای ض رْ ر اٍ سًر در سا 39 39 ا جًام ضذ است. ایی هطالع - از عًَ آزهایطی تا طرح پیص آزه یَ پس آزه یَ تا گر ک لٌار ت دَ ک وً تًَ ایتی پتژ صٍّ هلاطتز از 92 دخلاتر – دتسلاا یً پای پ جٌن ت دَ ک تا اسلافاد از ر شٍ وً گیریی در دسلار ا لًاخاب ضذ ا ذً. اتتسار پتژ صٍّ پرسطت اٌه علین هرضی ک دَکای است ک دارای د فرم یٍژ اٍلذیی هعلوای است. یافلا از طریق تحلی ک اَریاسً ت دست آهذ رٍاتط هع اٌداری را تیی هلاغییر اّ طًای هی د ذٌّ ت ایی هع اٌ ک هذاخل اّی اثرتخطی تازی درها یً گر یٍّ تی ر وٌّ دَ ترکا صّ طًا اّی اخلال رّا اجلاواعی هوثر است . لًاایج ایی پژ صٍّ طًای داد ک تازی درهتا یً تت ضی گر یٍّ تی ر وٌّ دَ ه جَه کا صّ طًا اّی اخلال رّا اجلاواعی در ک دَکای پای پ جٌن دتسلاای ضتذ است یافلا اّ قاتلیت کارترد تازی درها یً گر یٍّ را در درهای هطز رّا اجلاواعی ک دَکای طًای هی د ذّ
کژال اشته جهانگیر کرمی
هدف پژوهش حاضر پیش بینی نگرش به ازدواج از طریق ویژگی های شخصیتی، سبک های دلبستگی و جوخانوادگی بود. پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی و جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان مجرد دانشگاه رازی کرمانشاه بود. نمونه ای به حجم 359 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد.نتایج به دست آمده با استفاده از رگرسیون و ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که مولفه های ویژگی های شخصیتی، سبک های دلبستگی و جو خانوادگی توانایی پیش بینی نگرش به ازدواج را دارند.
فرامرز صیدی کامران یزدانبخش
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان یکی از شاخص های مهم در ارزیابی های آموزش و پرورش است. با توجه به اینکه میزان پیشرفت و افت تحصیلی یکی از ملاک های کارایی نظام آموزشی است، بررسی متغیرهایی که با پیشرفت تحصیلی رابطه داشته باشد، یکی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش است. در این راستا، هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه ی سبک های دلبستگی و خودتنظیمی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانی بود. با توجه به جامعه آماری دانش آموزان دبیرستانی شهر ایلام (700 نفر) تعداد 248 نفر دانش آموز پسر پایه ی سوم از دبیرستان های دولتی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و بر اساس جدول مورگان گزینش شدند و پرسش نامه های سبک های دلبستگی و خودتنظیمی را تکمیل کردند. برای سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل نمرات تحصیلی ترم قبل دانش آموزان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون جهت بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش و همچنین از تحلیل رگرسیون برای پیش بینی متغیر ملاک استفاده شد.
سمیه زالی پور خدامراد مومنی
سندرم پیش از قاعدگی، شامل طیف وسیعی از علایم جسمی، عاطفی و رفتاری است که در روزهای پیش از قاعدگی، بسیاری از زنان را مبتلا ساخته و موجب اختلال در عملکرد آن ها می شود و با شروع قاعدگی به تدریج از بین می رود. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان شناختی رفتاری گروهی، ورزش هوازی و دارودرمانی بر علایم سندرم پیش از قاعدگی صورت گرفت. طرح این پژوهش از نوع طرح های نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس-آزمون با گروه گواه است و جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه رازی کرمانشاه بود، که واجد ملاک های سندرم پیش از قاعدگی بوده، و در خوابگاه های دانشجویی دانشگاه رازی اقامت داشتند. در این پژوهش روش نمونه گیری به این صورت بود که ابتدا به روش خوشه ای چند مرحله ای یکی از خوابگاه ها انتخاب شد و سپس پرسشنامه سنجش علایم سندرم پیش از قاعدگی در میان دانشجویان توزیع شد و پس از 2 ماه پرسشنامه ها جمع آوری و نمره گذاری گردید. شرایط ورود به پژوهش و خروج از آن، در میان کسانی که واجد ملاک های سندرم پیش از قاعدگی بودند (173 نفر)، بررسی شد؛ و در نهایت، از میان افرادی که واجد ملاک های لازم برای شرکت در پژوهش بودند، 104 نفر به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به شیوه جای گزینی تصادفی ساده، در 3 گروه آزمایشی و یک گروه گواه (هر گروه 26 نفر) گمارده شدند. از همه آزمودنی ها پیش آزمون گرفته شد و پس از مداخلاتی که بر روی گروه های آزمایشی انجام شد از همه آزمودنی ها پس آزمون گرفته شد، و پس از 3 ماه از آزمودنی ها پی گیری به عمل آمد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه سنجش شدت علایم سندرم پیش از قاعدگی، پروتکل درمان شناختی رفتاری فری (1999)، پروتکل ورزش هوازی و پروتکل دارودرمانی بود.
مریم ضابط خدامراد مومنی
این مطالعه جهت مقایسه و بررسی اثربخشی روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی و رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس و تلفیق آن ها بر سلامت روان و عواطف مثبت ومنفی زنان سالمند ساکن شهر کرمانشاه انجام گرفت. روش این مطالعه، آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، و روش آماری آن تحلیل کوایانس چند متغیره بود. نمونه ی مورد نظر از میان 214 نفر از زنان سالمندی انتخاب شد که در مرکز روزانه فرزانگان کرمانشاه عضویت داشتند. 60 زن سالمند واجد شرایط شرکت در این مطالعه بودند که به طور تصادفی و با همتاسازی در سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند به طوری که در هر گروه 15 نفر قرار گرفت. سالمندانی که در گروه های آزمایشی قرار داشتند، به این صورت تقسیم شدند گروه اول 8 جلسه (هر هفته یک جلسه ) روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی را دریافت کرد. گروه دوم به مدت 8 هفته تحت رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس قرار گرفت، گروه سوم مداخله روان در مانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی و رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس را به صورت هم زمان به مدت 8 هفته در یافت کرد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزاری که در این پژوهش به کار گرفته شد شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه سلامت روان (فرم 28 سوالی) و پرسشنامه عاطفه مثبت و عاطفه منفی(فرم 20 سوالی ) بود. به منظور ثبت نمرات پرسشنامه ها در مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون(1 هفته پس از اتمام جلسات مداخله ) و پیگیری (دو ماه پس از اتمام مداخله) توسط اعضای گروه آزمایش و کنترل تکمیل شد. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره و آزمون پیگیری بن فرونی نشان داد که روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی و رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس و تلفیق آنها بر افزایش سلامت روان و عاطف مثبت و کاهش عاطفه منفی زنان سالمند به طور معناداری تآثیر گذار بوده است. از آزمون تعقیبی بن فرونی برای مقایسه زوجی مداخله ها استفاده شد که نتایج نشان داد تاثیر روش های مداخله ای انجام شده متفاوت بوده است.
کبری عزیزی جهانگیر کرمی
چندین دهه است که مطالعه اضطراب ها و ترس ها در کتاب و مقالات به چشم می خورد. اختلال ها اضطرابی به عنوان شایع ترین طبقه اختلال های روانی شناخته شده اند که کودکان و نوجوانان را تحت تأثیر قرار می دهند. از این رو پژوهش حاضر با هدف اثربخشی بازی با کلمات احساسی بر کاهش اضطراب کودکان انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه کودکان دختر دبستانی شهرستان کرمانشاه در سال 1393 بود که از میان آنها یکی از دبستان های دخترانه سطح شهر کرمانشاه که در دسترس بود، انتخاب و پس از تکمیل پرسشنامه تشخیص اختلالات مرتبط با اضطراب کودکان(scared) 30 نفر از کودکانی که نمره ی بالایی کسب کردند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش(n=15) و کنترل ((n=15 گمارده شدند. برای گروه آزمایش 8 جلسه گروهی بازی با کلمات احساسی اجرا و بعد از مداخله برای هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. برای تحلیل داده ها از روش آماری کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که اضطراب کودکان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، به صورت معناداری کاهش یافته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بازی با کلمات احساسی سبب کاهش اضطراب کودکان دبستانی می گردد.
نرجس طاهری جهانگیر کرمی
چکیده ندارد.
محمد صداقت الهه کولایی
چکیده ندارد.
جهانگیر کرمی قاسم افتخاری
در این رساله درصدد پاسخ به این پرسش برآمده ایم که چرا بر خلاف دوره اتحاد شوروی، سیاست خارجی روسیه در قبال غرب(از دوره گورباچف تا پوتین) با تحولات شدید و نوعی سردرگمی رو به رو بوده است؟