نام پژوهشگر: مجتبی یمانی
علی احمدآبادی مجتبی یمانی
شناخت لندفرم ها و نحوه پراکنش آنها از نیازهای اساسی در علم ژئومورفولوژی کاربردی و سایر علوم محیطی به منظور درک و ارزیابی تحول لندفرم ها، مطالعات پایداری دامنه ای و برنامه ریزی منطقه ای می باشد. لندفرم ها حداقل دو ویژگی اساسی را دارا می باشند اول اینکه نتیجه فرایندهای ژئومورفولوژیک و زمین شناختی گذشته هستند و دوم به عنوان مرزهایی مشخص برای تعیین قلمرو حاکمیت فرایندهای ژئومورفولوژیک کنونی می باشند . در این تحقیق ابتدا با ارائه تعریف و مرور ادبیات ژئومورفومتری به عنوان یک گرایش جدید از ژئومورفولوژی، نقشه لندفرم های منطقه مطالعاتی استخراج و کنترل زمینی گردید و پس از آن روش وود در منطقه مطالعاتی – منطقه مرنجاب- مورد ارزیابی قرار گرفته است در این روش محاسبه و استخراج پارامترهای ژئومورفومتریک – مشتقات درجه اول و دوم با استفاده از مدل رقومی ارتفاع منطقه در محیط نرم افزارهای ژئومورفومتری انجام و مورد ارزیابی قرار می گیرد. به منظور استخراج پارامترهای مورفولوژیکی از مدل رقومی ارتفاع راداری srtm استفاده شده است. سپس با ارائه روشی جدید و توسعه یافته با استفاده از الگوریتم شبکه عصبی مصنوعی mlp و داده های طیفی سنجنده etm+ لندست اقدام به توسعه روشی جایگزین و یا مکمل رویکرد سنتی به منظور تشخیص و استخراج لندفرم ها شده است . در نهایت دقت و قابلیت روش جدید در منطقه مطالعاتی ارزیابی شده و کارایی آن در شناسایی، استخراج و آنالیز عناصر چشم انداز از جمله لندفرم ها مورد بررسی قرار گرفت. روش های مورد بحث می تواند اطلاعات مفیدی از لندفرم ها را در اختیار ژئومورفولوژیست ها و سایر محققین علوم زمین قرار دهد و با افزایش دقت،کارایی و سرعت، به عنوان یک جایگزین یا مکمل مناسب رویکرد سنتی استخراج بصری و دستی لندفرم ها باشد. همچنین باید در نظر داشت نتایج تشخیص لندفرم ها تا حد زیادی وابسته به مقیاس، کیفیت و دقت مدلهای رقومی ارتفاع می باشد. بطوریکه با استفاده از مدل رقومی ارتفاعی تهیه شده به روش استریو با داده های p5، که دارای قدرت مکانی بالایی است برخان ها یا تلماسه ها که در دسته میکروفرم ها قرار دارند در منطقه مرنجاب تشخیص داده شد. ارزیابی روشهای فوق در سایر مناطق اقلیمی، با تیپ های متنوع لندفرمی و مدلهای رقومی ارتفاع با قدرت تفکیک های مکانی مختلف نیز می تواند انجام پذیرد و توصیه می شود.
مریم قاسم نژاد سیاوش شایان
در این پژوهش اثرات احداث سد مخزنی گیلانغرب بر ژئومورفولوژی جریانی رودگیلانغرب مورد بررسی قرار گرفته است.در پژوهش از روش های اسنادی، داده های هیدرو- اقلیمی ، پایش تغییرات با استفاده از تصاویر ماهواره ای و عکس های هوایی ، نقشه های موضوعی و داده های حاصل از پیمایش میدانی و عمدتا ترسیم و تفسیر نیمرخ های توپوگرافی در سه دوره زمانی قبل از ساخت ، حین ساخت و بعد از ساخت سد و در سه بازه بالادست سد، محدوده مخزن و پایین دست سد بوده است . نتایج نشان می دهد که شیب بستر رود در بازه بالادست و محدوده مخزن بعد از ساخت سد کاهش یافته اما مقدار شیب در بازه پایین دست از 0.006 در قبل از ساخت به مقدار 0.013 در بعد از ساخت افزایش یافته است . همچنین محاسبه ضریب پیچشی رود به روش پیتز حاکی از افزایش سینوزیته مجرای رود در بالادست و پایین دست سد می باشد به گونه ای که مقدار سینوزیته در بازه بالادست قبل ازساخت سد 1.28 اما بعد از ساخت 1.33 و مقدار سینوزیته در پایین دست قبل از ساخت سد از 1.16 به 1.23 افزایش یافته که نشانه تغییرتدریجی الگوی رود در بازه بالادست به سمت پیچانرودی شدید و در پایین دست از سینوسی به پیچانرودی می باشد. با احداث سد ، سطح اساس جدیدی در منطقه ایجاد شده که باعث گسترش فرسایش شیاری و خندقی در دامنه های مشرف به دریاچه سد و بروز فرسایش قهقرایی در مجاری فرعی شده است . تابع تغییرات سطح آب و فعالیت های نئوتکتونیکی گسل راندگی گیلانغرب ، تراس های آبرفتی جدیدی در حال تشکیل می باشد. علاوه بر این نیمرخ های طولی و عرضی رود در دوره بعد از ساخت نسبت به دوره قبل از آن تغییر یافته و نیمرخ عرضی رود در بالادست از v شکل به u شکل تغییر یافته که دال بر کاهش فرسایش در بستر و افرایش فرسایش کناره هاست اما در بازه پایین دست سد نیمرخ عرضی قبل از ساخت مقطع u شکل داشته که بعد از ساخت و تا محدوده تاثیر سد نیمرخ به شکل v تغییر یافته که نشانه فرسایش در بستر رود به علت افت سطح اساس رود و تاثیر شاخاب ها بر مورفولوژی بستر است. همچنین نیمرخ طولی رود در دوره بعد از ساخت سد شیب بیشتری نسبت به دوره قبل از ساخت دارد که مقدار آن به ویژه در بازه پایین دست سد بیشتر است.
منیره لطفی عبدالله سیف
بررسی آثار یخچالی حال و گذشته از دو جنبه ی اقلیمی و ژئومورفولوژیکی حائز اهمیت است. در زمینه ی اقلیمی، آثار یخچالی می تواند در کنار داده های اقلیمی حال حاضر، کمک بزرگی در بازسازی اقلیمی دوره کواترنر و همچنین بررسی مبحث تغییر اقلیم باشد. در زمینه ی ژئومورفولوژیکی نیز شناسایی و بررسی آثار یخچالی حال و گذشته، می تواند کمک بزرگی در زمینه ی تجزیه و تحلیل و بررسی ژئومورفولوژیکی محدوده ی مطالعاتی باشد. هدف تحقیق حاضر نیز بررسی آثار یخچالی، تعیین سیستم های شکل زایی، تعیین برف مرز و محدوده ی گسترش یخچالی کواترنر پایانی در محدوده ی زاگرس شمالی (با تأکید بر کردستان) می باشد. در راستای موضوع و اهداف تحقیق، فرضیاتی مبنی بر: 1. پائین تر بودن خط تعادل آب و یخ در کردستان نسبت به سایر نقاط هم عرض خود در ایران، 2. پائین تر بودن برف مرز در دامنه های غربی زاگرس شمالی، به دلیل حجم بالاتر بارش و تغذیه ی بیشتر یخچال ها و 3. گسترش و فراوانی بیشتر لندفرم های یخچالی در دامنه های شمالی و غربی محدوده ی مطالعاتی؛ طراحی گردید. به منظور رسیدن به اهداف، بررسی فرضیات و پاسخگویی به سوالات تحقیق؛ از لایه های اطلاعاتی و روش های بررسی متعددی استفاده شد. داده ها و لایه های اطلاعاتی مورد استفاده در تحقیق حاضر عبارتند از : میانگین بارش 20 ساله ی 131 ایستگاه و میانگین دمای 20 ساله ی 53 ایستگاه مربوط به سازمان هواشناسی و وزارت نیرو در محدوده ی مطالعاتی، مدل رقومی ارتفاع (dem) مربوط به ماهواره ی aster، نقشه-ی شیب، نقشه ی جهت شیب، تصاویر ماهواره ا ی spot، تعداد 548 سیرک یخچالی در زاگرس شمالی (261 سیرک در کردستان) و نقشه های توپوگرافی50000/1. در تحقیق حاضر همچنین از روش های آماری رگرسیون خطی، ضریب همبستگی، ضریب تعیین، مد و آزمون کای دو، روش های درون یابی کریجینگ ساده و روش عکس مجذور فاصله و مدل-های تجربی رایت، ارتفاع کف سیرک پورتر، مدل اقلیمی پلتیر و روش فرنچ؛ به منظور مدل سازی های دمایی و بارشی حال و گذشته، تعیین خط برف مرز و خط تعادل آب و یخ در زمان حال و گذشته، مشخص کردن سیستم های شکل زایی و مناطق مورفوکلیماتیک و مورفودینامیک در کواترنر پایانی،در محدوده ی مطالعاتی استفاده شد. در ادامه با استفاده از لایه های اطلاعاتی تهیه شده، روش های آماری و مدل های تجربی مورد استفاده در تحقیق، به بررسی فرضیات تحقیق پرداخته شد. نتایج نشان داد که بر اساس روش رایت خط برف مرز در کواترنر پایانی در زاگرس شمالی و کردستان به ترتیب در سطح ارتفاعی 1787 متر و 1851 متر؛ و بر اساس روش ارتفاع کف سیرک پورتر، خط تعادل آب و یخ (ela) در زاگرس شمالی و کردستان به ترتیب در سطح ارتفاعی 1777 متر و 1837 متر قرار دارد، این نتایج نشان داد که خط برف مرز و خط تعادل آب ویخ در زاگرس شمالی و کردستان در مقایسه با سایر مناطق همجوار در ایران، سطوح ارتفاعی پائین تری را نشان می دهد. بر اساس مدل رگرسیون خطی بین دما و ارتفاع نیز، برف مرز کنونی (دمای صفر درجه) در محدوده ی مطالعاتی در ارتفاع 67/3413 متری قرار دارد. نتایج همچنین نشان داد که بر اساس نتایج آماره ی کای دو، توزیع فراوانی سیرک های یخچالی در جهات شیب مختلف معنادار می باشد، در محدوده ی زاگرس شمالی سیرک های یخچالی به ترتیب فراوانی از زیاد به کم، دارای جهات جنوب غرب، شمال شرق، شمال غرب، شرق، شمال، جنوب شرق، غرب و جنوب و در محدوده ی کردستان نیز سیرک های یخچالی به ترتیب فراوانی از زیاد به کم دارای جهات، شمال شرق، شمال غرب، جنوب-غرب، شمال، جنوب شرق، شرق، جنوب و غرب بوده اند. مقایسه ی دو نقشه ی درون یابی شده ی بارش کواترنر و ارتفاع کف سیرک های یخچالی نیز نشان داد که در محدوده ی مطالعاتی با حرکت از شرق به غرب بر مقدار بارش افزوده می شود و بطور همزمان ارتفاع کف سیرک های یخچالی پائین تر می آید و این امر موید تأثیر حجم بارش بر پائین آمدن ارتفاع کف سیرک های یخچالی در دامنه های غربی زاگرس شمالی می باشد. بر اساس مدل تجربی پلتیر نیز سیستم های شکل زایی، مناطق مورفوکلیماتیک و مورفودینامیک در زاگرس شمالی و کردستان شناسایی و حدود ارتفاعی آن مشخص شد. بر اساس مدل پلتیر حد پائینی طبقه ی یخچالی و مجاور یخچالی در کواترنر پایانی به ترتیب 2789 متر و 1953 متر و حد پائینی طبقه ی مجاور یخچالی در حال حاضر، ارتفاع 3247 متر برآورد گردید. بر اساس مدل فرنچ نیز حد پائینی طبقه ی مجاور یخچالی در حال حاضر و در کواترنر پایانی به ترتیب 2913 متر و 1287 متر برآورد گردید.
یاسر خلیلی سیاوش شایان
فرآیند مطالعات کواترنری ماهیت بین رشته ای دارند و هر یک از شاخه های علم سعی دارد با نگرش خاص خود به تحولات زمین طی کواترنری به ماهیت این تحولات سرنوشت ساز برای بشر پی ببرند. به علت دخالت و اهمیت دینامیک بیرونی (تأثیرات اقلیمی و هیدرولوژیک) در تحول اشکال ناهمواری های اولیه، مطالعات ژئومورفولوژیکی نقش ویژه ای در این زمینه دارند. در این پژوهش با بررسی برخی عوارض جوان زمین، فعالیت های نئوتکتونیکی و اثرات ثبت شده از این فعالیت ها در راستای سیستم گسلی خزر، سعی شده تا نشانه ها و شواهدی پیرامون نرخ، نوع فعالیت های نئوتکتونیکی در منطقه جنوب شرقی دریای خزر مورد بررسی قرار گیرد. جهت آگاهی از میزان فعالیت نیروهای درونی و تکتونیکی در منطقه مطالعاتی از هشت شاخص ژئومورفیک که عبارتند از : شاخص منحنی هیپسومتری و انتگرال هیپسومتری، شاخص سینوسی جبهه کوهستان (smf)، شاخص عدم تقارن حوضه آبریز (af)، شاخص تقارن توپوگرافی معکوس (t)، شاخص گرادیان طولی رودخانه (sl)، شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره (vf)، شاخص پیچ و خم رودخانه اصلی (s) و شاخص شکل حوضه (bs) استفاده شده است. این شاخص ها در محیط نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis)، از نقشه توپوگرافی 50000 :1 و مدل رقومی ارتفاعی (dem) با دقت 30 متر استخراج گردید و نرخ تکتونیک فعال آن سنجیده شده است. سپس نتایج به دست آمده با بررسی میدانی و داده های ژئودینامیک (gps) سازمان نقشه برداری کشور مربوط به ایستگاه گرگان، طی سال های 2006 تا 2012 مقایسه گردیده است. همچنین از داده های ژئودینامیک ایستگاه مراوه تپه، محمودآباد، تنکابن و رشت برای شناسایی جابه جایی های کل منطقه استفاده شده است. با توجه به فعال بودن حرکات کوهزایی در برخی نواحی ایران و با بررسی آماری و مقایسه نموداری بین سال های ثبت اطلاعات ایستگاه گرگان، روند جابه جایی های زمین روند جابه جایی های زمین در منطقه حدود 115 میلی متر با روند منظم و به صورت صعودی به سمت شمال حرکت نموده است که از همبستگی آماری (r^2=95% ) برخوردار است، در جهت شرقی حدود 150 میلی متر با روندی نسبتاً منظم و صعودی به سمت شرق حرکت نموده است که از همبستگی آماری (r^2=99% ) و در جهت ارتفاعی 420 میلی متر کاهش فرونشینی داشته که از همبستگی آماری (r^2=96% ) برخوردار می باشد. این امر حاکی از جابه جایی کلی منطقه در جهت شمال شرقی می باشد که تائید کننده فعالیت گسل ها و حرکات نئوتکتونیکی در سطح این منطقه است.
عبادالله قلیچی سیاوش شایان
راه ها به عنوان یک شریان مهم در حمل و نقل و موثر در پیشرفت و توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک کشور نقش مهمی را ایفا می کنند و از مهمترین زیرساخت های کشورها محسوب می شوند. توسعه روزافزون راه های ارتباطی در مناطق حساس بدون رعایت اصول راه سازی در مناطق مستعد ایجاد مخاطره و عدم توجه به ثبات و تعادل این مناطق، سبب ایجاد ناپایداری در جاده ها و حمل و نقل می شود و بر مخاطره آمیز بودن مناطق می افزاید. هدف از این تحقیق بررسی تاثیرات قلمروهای مورفوکلیماتیک ومورفودینامیک در احداث جاده های نواحی کوهستانی در محور کرج - چالوس تا گردنه کندوان است که به علت عبور از مناطق مورفوکلیماتیک گوناگون و حساس و وجود کوهستان های خشن و مرتفع، که نقش تخریبی و تهدید کننده ی دارند، پایداری، مقاومت مواد و سازه های مهندسی را کاهش داده و منجر به بالا بردن خطر ناپایداری دامنه ها می شوند. روش تحقیق از نوع تجربی، اسنادی – کاربردی، استفاده از مدل های مفهومی – ریاضی و همچنین کارهای میدانی بوده است. بررسی آماری و مقایسه نموداری داده های ژئودینامیک نیز در جریان تحقیق مورد استفاده قرار گرفته اندو با همپوشانی لایه های مختلف (گسل، رودخانه، تراکم زهکشی، شیب و جهت شیب، طبقات ارتفاع، لیتولوژی، کاربری اراضی، پهنه مورفوکلیمایی)ارزیابیها بعه عمل آمده است. نتایج تحقیق نشان دهنده تغییرات قلمروهای مورفوژنتیک و فرایندهای شکل زائی در طول مسیر جاده می باشد، بدین گونه که از جنوب به سمت شمال محدوده و عرض های بالاتر به ترتیب قلمروهای نیمه خشک(72/21 درصد)، ساوان(13/49 درصد)، بوریل(73/ 22 درصد) و مجاوریخچالی (41/6 درصد)، مساحت منطقه را تحت تأثیر قرار می دهند. همچنین نوع و شدت فرایندهای هوازدگی تحت تأثیر ویژگی های فیزیوگرافی(ارتفاع، شیب، جهت شیب)، تغییرات اقلیمی(دما، بارش، رطوبت، یخبندان) در طی سال، نوع لیتولوژی و میزان مقاومت شان، پوشش گیاهی، عرض جغرافیایی در محدوده مورد مطالعه به طور متفاوتی عمل می نماید بدین گونه که محور جاده از جنوب به سمت شمال به ترتیب تحت تأثیر هوازدگی خیلی کم (36/2 درصد)، هوازدگی مکانیکی ضعیف(04/15 درصد)، هوازدگی شیمیایی با یخبندان (36/57 درصد)، هوازدگی مکانیکی متوسط(79/23 درصد)، هوازدگی مکانیکی شدید(43/1 درصد) می باشد. بررسی آماری و مقایسه نموداری داده های ژئودینامیک حاکی از جابه جایی کلی منطقه در جهت شمال شرقی می باشد که تائید کننده فعالیت گسل ها و حرکات نئوتکتونیکی در سطح این منطقه است. به طور کلی، می توان نتیجه گرفت که روند تغییرات و افزایش فرایندهای مورفوژنز همچنین عوارض و مخاطرات مورفولوژیک (فرسایش های آبی، سنگ افت، واریزه ها درز و شکاف ها، یخ شکافتگی، بهمن)، به تبعیت از فیزیوگرافی، دینامیک درونی، ویژگیهای اقلیمی و مورفوکلیمایی در طول مسیر جاده (از بخش های جنوبی به سمت شمال و عرض های بالاتر) می باشد.
ندا رجبی رستم آبادی منوچهر فرج زاده اصل
فرسایش خاک در حال حاضر به عنوان یک مخاطره در سطح جهان مطرح می باشد. خاک یکی از مهمترین منابع طبیعی هر کشور است و فرسایش آن به وجود آورنده بسیاری از مشکلات انسانی از جمله کاهش حاصلخیزی، فقر پوشش گیاهی و بیابان زایی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. به دلیل اینکه بخش وسیعی از کشور ما در مناطق خشک و نیمه خشک قرار گرفته و از ویژگی های این مناطق، رگبار های سیل آسا می باشد، به همین دلیل فرسایش خاک همواره از مخاطرات محیطی کشور به شمار می رود. امروزه حفاظت از خاک و حاصلخیزی آن، استراتژی مهم همه کشور هاست، نه تنها به این دلیل که خاک بستری برای حیات است یا عامل مهم تولید است، بلکه به این دلیل که تعادل اکوسیستم و چرخه آب مستقیما به آن وابسته است. جهت انجام پژوهش از داده های باران سنجی، دبی سنجی و رسوب سنجی به همراه کاربری اراضی و سنگ شناسی در سرتاسر کشور استفاده شد. داده ها پس از استاندارد سازی (به صورت مجزا نوسانات رسوب، دبی، بارش را با توجه به تاثیر پذیری آنها از شرایط محیطی چون جنس زمین و کاربری اراضی)، از طریق آزمون همبستگی مورد تحلیل قرار گرفت و سپس میزان ارتباط این پارامتر های محیطی مطالعه گردید. از طریق آزمون میانگین متحرک و رگرسیون خطی، نوسانات دبی و رسوب طی دوره های زمانی مورد مطالعه با یکدیگر تطبیق داده شد. نتایج حاصله نشان داد که: 1- دوره-های پر آبی و کم آبی حاصله از میانگین متحرک سه ساله، در حوضه های دریاچه ارومیه، سرخس، هامون و در ایران مرکزی به غیر از ایستگاه روح آباد در دوره های پایانی مورد مطالعه شاهد فاز خشکی بوده و حجم رسوب نیز سیر نزولی و کاهشی را نشان می دهد، همچنین در حوضه خزر به غیر از ایستگاه های (نوده، قره گونی و لوشان) و در حوضه خلیج فارس و دریای عمان به غیر از ایستگاه های (پل کهنه، هلیلان، قنطره و اهواز) در سایر ایستگاه های مورد مطالعه در سال های اخیر شاهد دوره کم رسوب می باشیم. 2- نتایج مربوط به آزمون من-کندال برای پارامتر رسوب نشان داد به غیر از ایستگاه های نوده و درازلات (در حوضه دریای خزر) و ایستگاه رویین (در حوضه ایران مرکزی) که دارای روند افزایشی و کاهشی معناداری در میزان رسوب بوده اند، سایر ایستگاه های واقع شده در حوضه های مورد مطالعه فاقد روند می باشد. 3- بر اساس آزمون همبستگی، بین دو پارامتر بارش و رسوب رابطه مستقیم و معنادار همراه با همبستگی بالا در سطح حوضه های مورد مطالعه وجود دارد. به طوری که با افزایش میزان بارندگی بر حجم رسوب افزوده میگردد 4- نتایج حاصله از مدل رگرسیون چند متغییره برای کلیه حوضه های مورد مطالعه معنادار بوده، لذا در تمامی حوضه های مورد مطالعه رابطه بین بارش و رسوب سالانه مستقیم و معنادار بوده و با افزایش میزان بارش حجم رسوب سالانه نیز افزایش یافته همچنین با کاهش بارش از حجم رسوب سالانه نیز کاسته می شود.
مریم جابری مجتبی یمانی
فعالیت های زمین ساختی ایران با آغاز فازکوهزایی در پلیوکواترنری دستخوش تغییرات جدیدی شد. در طی این دوره بسیاری از حوضه های رسوبی فعلی در ایران شکل گرفتند. با آغاز دوره کواترنری در 6/2 میلیون سال پیش و پیدایش دوره های یخچالی و بین یخچالی که با تغییرات شدید آب و هوایی همراه بود، این حوضه ها توأمان تحت تأثیر نیروهای نوزمین ساختی و اقلیمی، دچار تحولات شدیدی شدند و متعاقب آن لندفرم هایی در این مناطق تشکیل گردید که زایش و تکوین آن ها حاصل دینامیک درونی و بیرونی زمین بود. در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر نوزمین ساخت بر تحول لندفرم های جریانی کواترنری، حوضه رودخانه حبله رود در مرز بین واحدهای مورفوتکتونیکی جنوب البرز مرکزی و ایران مرکزی انتخاب گردید. البرزمرکزی یکی از مناطق زلزله خیز ایران می باشد که بیشتر زلزله ها در این قسمت عمقی کمتر از 30 متر دارند. رودخانه حبله رود با مساحتkm2 3260 یکی از رودخانه های دائمی دشت کویر است . بیش از درصد 76 رسوب های این حوضه متعلق به دوره سنوزوئیک است که برخورد صفحه اوراسیا با عربی در میوسن میانی بشدت بر روی ویژگی های لندفرمیک این رسوبات تاثیر گذاشته است. در این پژوهش به منظور بررسی تمامی عوامل موثر بر تحول لندفرم های کواترنری از روش های کمی و کیفی به همراه مشاهدات میدانی بهره گرفته شد. ابزار پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای etm،tm،aster، aster dem15m، google earth ، dem10m ، داده های gps و زمین لرزه ، نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی و فایل های رقومی بود .در این مطالعه، نظر به وسعت بسیار منطقه و تنوع توپوگرافیک، لیتولوژیک و تکتونیکی متاثر از آن ، جهت مشخص نمودن پهنه های فعال از 7 شاخص مورفومتری شامل sl،bs،smf،hi، vf، af و fd بهره گرفته شد. از آنجا که این شاخص ها مبتنی بر ویژگی های جریانی هستند ، لذا حوضه رودخانه به 20 زیر حوضه اصلی و 2 واحد پیشانی کوهستان تقسیم بندی گردید که تمامی شاخص ها با استفاده از dem10m در نرم افزار arcgis9.3 محاسبه گردیده و با استفاده از مدل آماری saw ، نقشه پهنه بندی منطقه از نظر فعالیت های نوزمین ساختی بدست آمد . بر اساس نتایج این مدل ، فعال ترین بخش محدوده مطالعاتی، جنوب آن می باشد که محل فعالیت گسل های سرخه کلوت، قربیلک و گرمسار و نیز تکتونیک نمکی می باشد. همچنین به منظور تحلیل لندفرم های جریانی کواترنری ، بر پایه مطالعات اشتوکلین(1968) محدوده مطالعاتی به 3 پهنه شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم بندی گردید. در پهنه شمالی که کاملاً منطبق بر ویژگی های البرز می باشد، روند چین ها منطبق بر روند گسل های اصلی منطقه می باشد، در این محدوده رودها با توجه به بارندگی مناسب منطقه در دوره های بارانی ، توان کافی را جهت فرو کاوی برخوردار بودند از این جهت این پهنه مورفولوژی پیشینه رود یکی از چهره های قالب منطقه می باشد. در پهنه مرکزی ، گستره غربی که بخشی از آن بر اساس تقسیم بندی اشتوکلین در پهنه آنتی البرز قرار دارد متأثر از فرونشست ایران مرکزی و فعالیت گسل های اصلی قرار دارد . در این محدوده مورفولوژی اسارت رودخانه و فرسایش مخروط افکنه های آبرفتی مشاهده می شود. در بخش غربی فعالیت گسل آتشان موجب تغییر سطح اساس دره های منتهی به حبله رود و فعال شدن فرآیند فرو کاوی در غرب حوضه دره درده شده است. در پهنه جنوبی این قسمت ، گسل های متعددی نظیر گسل سرخه کلوت، گسل لاله زار ، گسل کبوتر دره به همراه فعالیت ناشی از گنبدهای نمکی مورفولوژی پیچیده ای به این قسمت بخشیده که رودخانه حبله رود کاملاً تحت تأثیر ان قرار گرفته و مورفولوژی پیچان رودی پیدا نموده است. گستره جنوبی ، محل فعالیت گسل تراستی گرمسار و پیدایش مخروط افکنه وسیع گرمسار می باشد. بخش غربی گسل گرمسار نزدیک به 2.6 کیلومتر به صورت چپگرد جابجا شده است که زمین لرزه هایی با بزرگای بیش از 5/4 در این بخش از گسل متمرکز می باشد . بر پایه این نتایج ، گسل گرمسار فعال ترین گسل البرز مرکزی می باشد . نتیجه این پژوهش 4 عامل تکتونیکی اصلی را در تحول لندفرم های جریانی کواترنری در محدوده جنوبی البرز مرکزی مشخص نمود که شامل بالاآمدن البرز، فرونشست ایران مرکزی، تکتونیک نمکی و تاثیر گسل ها و چین ها می باشد .
هاجر عسکری چاوردی مجتبی یمانی
این تحقیق به بررسی دریاچه های کواترنر دره جاجرود، مطالعه موردی منطقه حاجی آباد پرداخته است. به طور کلی در خصوص شکلگیری و تحول دریاچههای کوهستانی، نظرات مختلفی ارایه شده است. در تحقیق حاضر، سعی شده است تا با مطالعه دریاچه کوهستانی محدوده مورد مطالعه ( با هدف شناخت هر چه بیشتر عوامل موثر در شکل گیری و تحول آن ) نظرات ارایه شده، مورد تحلیل قرار گیرد. در این تحقیق از عکس هوایی1:55000، نقشه های1:50000 و 1:250000 توپوگرافی رقومی، نقشههای 1:100000 زمینشناسی و نرمافزارهای مربوط به تهیه نقشه، استفاده شده است. در عین حال در بسیاری از موارد با عملیات میدانی و مشاهده ترانشههای طبیعی و مصنوعی موجود در منطقه و تهیه عکس نسبت به تهیه شواهد مستدل و دقیق جهت کنترل و گردآوری اطلاعات تکمیلی، اقدام گردید. در نهایت با استفاده از شواهد و مدارک موجود نسبت به مطالعه رسوبات دریاچهای، تعیین حدود دریاچه و تغییرات آن، اقدام شده است. تحلیل نتایج حاصل از تحقیق در محدوده مورد مطالعه، نشان میدهد که یکی از عوامل تشکیل دریاچه و تشکیل سد لغزشی در دوره بین یخچالی، انتقال رسوبات یخچالی در دوره یخچالی و تراکم آنها در حاشیه دره جاجرود بوده و عامل موثر دیگر تکتونیک فعال منطقه است. رسوبات دریاچهای در نتیجه چند مرحله وقوع لغزش، نهشته شدهاند؛ توالی این زمینلغزشها سبب دگرشیبی در رسوبات دریاچهای شده است. واژگان کلیدی: دریاچه کوهستانی، کواترنری، رسوبات یخچالی، جاجرود، حاجیآباد.
منیژه یادگاری سیاوش شایان
چگونگی تاثیر لیتولوژی بر گسترش آبراهه ها و لندفرمها از جمله مواردی هستند که از دیرباز دهن پژوهشگران زمین را به خود معطوف نموده اند. در این پژوهش توده الوند و رودخانه های آن که از عناصر چشم انداز منطقه محسوب می شوندو تاثیر لیتولوژی بر روی این عوارض مورد نظر بوده وسعی شده تا به لندفرم و شبکه آبها توده الوند مورد بررسی قرار گیرد. جهت آگاهی از چگونگی تاثیر لیتولوژی در منطقه مطالعاتی، شاخص سختی و سستی، میزان مقاومت نسبت به فرسایش ، الگوی زهکشی منطقه استفاده شده است. این شاخص ها در محیط نرم افزار arcgis، از نقشه توپوگرافی 1:50000 و مدل رقومی ارتفاعی(dem) استخراج گردید و داده های آماری لیتولوژی و زهکش های منطقه نیز مورد بررسی فرار گرفت و در محاسبات استفاده شد.. سپس نتایج به دست آمده با بررسی میدانی مقایسه و داده های ایستگاههای هیدرومتری و سازمان منابع آب و هواشناسی سینوپتیک همدان مربوط به ایست گاه های یلفان، شاخه 2 سد، سد اکباتان، سولان، صالح آباد، بهادربیک و کوشک آباد برای شناسایی موقعیت و مساحت لیتولوژی های منطقه مورد استفاده قرار گرفتند. یافته های این پژوهش نشان می دهند که با توجه به انواع لیتولوژی حاکم بر منطقه ، و بررسی مساحت و نحوه شکل گیری لندفرمهای منطقه و با توجه به نحوه استقرار آبراهه ها حاکم بر آن و درجه تراکم زهکش ها و میزان رسوب تولید شده در سازند های مختلف منطقه ، الگوی تغییر و تحول لند فرم و شبکه آبهای منطقه تابع تفاوتهای موجود در سازند های زمین شناسی از نظر لیتولوژی(سنگ شناسی و ساختمانی) به همراه توپوگرافی و شرایط اقلیمی حاکم در منطقه می باشد
کرامت نژادافضلی راضیه لک
چکیده: گل فشان یک عارضه ژئومورفولوژیکی است که معمولاً به صورت یک عارضه گنبدی شکل و در بعضی مواقع به صورت حوضچه ای بوده و مخلوطی از آب، گل و گاز می باشند. گلفشان ها در اکثر نقاط دنیا به ویژه در کمربند آلپ و هیمالیا قابل مشاهده می باشد و در ایران بیشتر در جلگه های ساحلی دریای خزر و دریای عمان دیده می شوند.گلفشان ها بر اثر عوامل مختلفی ایجاد می شوند و بررسی چگونگی تشکیل و تکوین آن ها در برنامه ریزی ها و مدیریت محیطی منطقه ساحلی دارای اهمیت فراوان است. هدف اصلی این پژوهش بررسی ارتباط بین ویژگی های گل فشان ها اعم از میزان فعالیت، خصوصیات مورفولوژیک، توپوگرافیک و پراکندگی آنها با موقعیت گسل های منطقه و همچنین بررسی ارتباط بین خصوصیات لیتولوژیک، ساختمان و ویژگی های رسوب شناسی و شیمیایی گل فشان ها می باشد.در این پژوهش پس از گرد آوری اطلاعات و داده ها شامل نقشه های توپوگرافی1.25000 کل خط ساحلی، زمین شناسی1.100000 ورقه های چابهار، کنارک، بیر، جاسک و گتان، تصاویر ماهواره ای irs و عکس های هوایی 1.40000، خط ساحلی مورد بررسی صورت قرار گرفت و با مطالعات صحرایی و کنترل زمینی به مدت چندین ماه، شناسایی گل فشانها کامل گردید. در عملیات صحرایی از هر گل فشان یک نمونه رسوب و آب برداشت و آنالیز عناصر اصلی بر روی آن صورت گرفت. پس از آماده سازی و تهیه پودر،آنالیز نمونه ها توسط دستگاه icp-oes پردازش داده ها در نرم افزار spss انجام پذیرفت. پس از بررسی نتایج آزمایشگاهی مشخص شد عناصر آهن، آلومینیوم، تیتان و غیره در رسوبات موجود در گل فشانهای سواحل مکران منشأ زمینی یا ژئوژنیک دارند و عناصر کلسیم، منیزیم و استرانسیوم منشأ بیوژنیکی و درون حوضه ای دارند. همچنین از غرب به شرق ساحل مکران، عناصر موجود در گل فشانها از منشأ دریایی (بیوژنیک) به منشأ قاره ای (ژئوژنیک) تغییر منشأ می دهند لذا محل تشکیل گل فشان یا ژنز گل فشانهای بخش غربی در عمق بیشتری قرار دارند. از شمال به سمت جنوب، مقادیر کلسیم در گل فشانها افزایش می یابد و منشأ دریایی بودن آن ها بیشتر می گردد واژگان کلیدی:گل فشان؛ تکتونیک؛رسوب شناسی؛ مورفوژنتیک؛ ژئوژنیک؛ بیوژنیک؛ جلگه مکران
شاهین عباسی سیاوش شایان
الگوی شبکه زهکشی در هر منطقه تحت تأثیر عوامل متعددی شکل می گیرد و این امر منعکس کننده لیتولوژی متفاوت، تأثیرات تکتونیک و تغییرات شیب منطقه است. هدف از این پژوهش شناخت عوامل موثر و میزان تأثیر هریک از این عوامل در الگوی زهکشی منطقه موردمطالعه می باشد. در این تحقیق لیتولوژی، تکتونیک (گسل)، شیب و توپوگرافی به عنوان متغیرهای اصلی ارزیابی و تحلیل شدند. به طورکلی این پژوهش به منظور درک بهتر ارتباط متقابل بین لیتولوژی و نحوه فرسایش و تحولات شبکه آب ها و لندفرم ها صورت می گیرد. مطالعه ژئومورفولوژی منطقه نشان می دهد در قسمت هایی که سازند منطقه آذرین هست قلل و ستیغ های متعددی در منطقه حاکم شده و لندفرم های گوناگونی ایجاد گردیده است و در قسمت هایی هم که توسط فرسایش ارتفاع خود را ازدست داده اند به صورت دشت های فرسایشی و دشت سر نمایان گردیده اند. در مطالعه شیب و سازند حوضه قره سو نیز باید در نظر داشت که خود شیب هم تابعی از سازند منطقه می باشد به صورتی که اگر سازند، مقاوم باشد شیب نیز به دلیل مقاومت عوارض در مقابل فرسایش، بیشتر دیده می شود. به طورکلی بررسی ها حاکی از آن است که لیتولوژی عامل اصلی الگوی زهکشی در حوضه می باشد به گونه ای که در سازندهای مقاوم به فرسایش، الگوی رودخانه ها به صورت موازی و پری ولی در سازندهای سست و کم شیب این الگوها بیشتر به صورت پری تا تاکی شکل گرفته اند. علاوه بر آن در محیط های کم شیب مثل دشت اردبیل رودخانه ها تقریباً حالت مئاندری به خود گرفته اند. درواقع ویژگی های مورفومتری شبکه زهکشی بیشتر متأثر از جنس سازندها و میزان شیب منطقه هستند.
خدیجه حیدریان سیاوش شایان
در سال های اخیر به دلایل گوناگون از جمله رشد جمعیت، توسعه صنایع و همچنین علاقه مندی طیف وسیعی از مردم به داشتن ویلا در کنا رودخانه ها، تجاوزهای گوناگون وسیعی به محدوده بستر و حریم فیزیکی آبراهه ها صورت گرفته و در کنار آن روند تخریب کیفیت آب رودخانه ها به شدت سیر صعودی پیدا نموده است. باتوجه به این دخل و تصرف های فراوان، شرکت آب منطقه ای با مطالعه اقدام به تعیین حد بستر و حریم رودخانه ها نموده و با ارائه نقشه های کاربردی و همچنین نصب شاخص در مجاور آبراهه ها از تجاوزهایی که به این محدوده شده را مشخص می نماید. حوضه کن یکی از حوضه های شمالی تهران است. با توجه به اینکه سکونتگاه های چندی در حاشیه شاخه های فرعی و رود اصلی احداث گردیده که احتمالا وارد حریم قانونی و طبیعی رود شده اند، لذا بررسی کارآیی حریم وتعیین نواحی مستعد وقوع سیلاب و تهیه نقشه پهنه بندی سیلاب ضرورت دارد. در بین زیر حوضه های کن، زیرحوضه سنگان و رندان به دلیل چشم انداز مناسب و زیبا تحت تاثیر حداکثر ساخت و ساز قرار دارند به همین دلیل تمرکز ما بر روی زیر حوضه سنگان می باشد. دراین پژوهش، ابتدا با استفاده از نرم افزار hec-ras و gis پهنه های سیل گیر با دوره بازگشت های مختلف محاسبه شده و نتایج حاصل از این پهنه ها نشان می دهد که درصد کمی از اراضی در پهنه سیلی با دوره بازگشت 25سال قرار می گیرد ؛اما پهنه سیلی که از این روش به دست می اید در حقیقت پهنه سیل هیدرولیکی جریان بوده؛ از این رو این روش نمی تواند بیانگر حد بستر و حریم واقعی رودخانه در نظر گرفته شود. در همین راستا پس از تهیه پهنه سیل اولیه بایستی با در نظر گرفتن عوامل دیگری که به گونه ای می تواند بر محدوده حد بستر رودخانه موثر بوده و امکان شبیه سازی و لحاظ نمودن تاثیر آن عوامل در مدل ریاضی ، غیر ممکن یا بسیار مشکل می باشد (از جمله :شکل دره مسیر جریان ،ریزشی یا لغزشی بودن دیواره ها، شیب بستر ، فرسایش پذیری کناره ها ، مورفولوژی رودخانه و...)، نتایج حاصل از محاسبات هیدرولیک جریان مورد تدقیق و اصلاح قرار گرفته و نتیجه واقعی تری از شرایط محیطی حاکم بر رودخانه ایجاد شود. از اینرو نقشه ژئومورفولوژی منطقه کشیده شده تا با ترکیب اطلاعات نتیجه بهتری ارائه گردد. معهذا توصیه میشود در کنار مدل های ریاضی از دستاوردهای علم ژئومورفولوژی استفاده گردد.
ناصر حیدری کوپس مسعود معیری
چکیده ندارد.
غلام حسن جعفری محمدحسین رامشت
چکیده ندارد.