نام پژوهشگر: محمدعلی صدیقی گیلانی
محمد قاسم زاده حسن کلایی محمدرضا باغبان اسلامی نژاد
هدف از این تحقیق بررسی امکان تولید سلولهای زایا (gcs) از سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان (bm-mscs) در محیط آزمایشگاه بوده است. در این مطالعه سعی شده است تا به کمک برخی مکمل ها bm-mscهای قوچ را به gcهای نر تمایز داد. مکمل ها بر اساس اطلاعات موجود در منابع دربار? نقش آنها در تمایز سلولهای زایا (gcs) در بدن پستانداران، انتخاب شدند. ابتدا bm-mscها از نمون? مغز استخوان قوچ جدا شده و پس از تائید بنیادی مزانشیمی بودن، در گروه های جداگانه به مدت 21 روز تحت تیمار با رتینوئیک اسید (ra در سه غلظت 1، 5 و 10 میکرومولار)، tgfb1 ( ng/ml 10)، bmp4 (ng/ml 100)، bmp8b (ng/ml 100) و سولفات روی (znso 4 14/0 میکرومولار) برای القای تمایز به gcها قرار گرفتند و در انتهای دور? تیمار از نظر بیان ویژگی های gcها مورد ارزیابی قرار گرفته و با گروه کنترل بدون تیمار مقایسه شدند. ارزیابی ها شامل بررسی های ریخت شناسی، ارزیابی بیان ژنهای vasa، itgb1، piwil2 ، oct4 و dazl به کمک rt-pcr و real-time rt-pcr ، ارزیابی بیان مارکر اختصاصی gcها، pgp 9.5 به کمک ایمونوسیتوشیمی و همچنین بررسی تغییرات فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز، بودند. بررسی نتایج بدست آمده نشان داد که هر سه غلظت ra قادر به القاء تمایز به gcها در bm-mscها هستند و غلظت 10 میکرومولار موثرتر از دو غلظت دیگر است. tgfb1پس از 21 روز تیمار، به خوبی می تواند سلولهایی (2/6%) با ویژگی های مشابه با gcها در محیط کشت به وجود بیاورد. bmp4 و bmp8b عملکرد تقریباً ضعیفی برای القاء تمایز در bm-mscها از خود نشان دادند و درصد سلولهای با ویژگی های مشابه gcها در پایان 21 روز تیمار به ترتیب 37/0% و 51/0% بود. در مورد گروه تیمار شده با znso 4 ، بررسی ها نشان داد که یون روی قادر به ایجاد تمایز در bm-mscها نیست اما یک اثر تنظیمی بر بیان برخی از ژنهای اختصاصی gcها دارد. در کل، از این نتایج می توان اینگونه استنتاج کرد که هرچند مطالعات بیشتری برای دستیابی به تولید gcها در آزمایشگاه ضروری است اما به نظر می رسد که این امر در آینده قابل دستیابی است.
فاطمه فقیهی زهانی ابوالحسن شاهزاده فاضلی
ناباروری( infertility) یکی از جدی ترین مشکلات اجتماعی در کشورهای پیشرفته است.تقریبا15% از زوج ها با موارد مختلف ناباروری مواجه میشوندو علت 50% از ناباروری این زوج ها مربوط به فاکتورهای وابسته به مردان است. بر اساس تحقیقات موجود علل ناباروری در مردان بیشتر در طی فرایند اسپرماتوژنز ( spermatogenesis) صورت می گیرد. تغییرات ژنتیکی در ژنهایی که در این فرایند درگیر هستند نقش مهمی در اختلالات روند اسپرماتوژنز ایفا میکند. در میان بسیاری از تغییرات فرایند اسپرماتوژنز یکی از ویژگی های تکاملی جذاب سلولهای اسپرماتوگونی جایگزینی هیستونهای سوماتیک (اصلی) است، که ابتدا با هیستونهای اختصاصی بیضه (testis specific histone)و سپس پروتئین های انتقالی (transitional proteins )ودر نهایت توسط پروتامین ها (protamines) جایگزین می شوند. چندین ایزوفرم هیستون اصلی و واریته های ایزو فرم در اسپرم انسان حضور دارند که عمده ترین آنها ایزوفرم هیستون h2b است. نقش دقیق واریته های هیستون ( histone variants )h2b شناخته شده نیست. جمع شدن واریته های h2b در طی اسپرماتوژنز و ارتباط h2b با تلومرها نشان دهنده ی نقش بالقوه آنها در اسپرماتوژنز و لقاح است. ژن h2b fwt جزء ژنهای x-link است که از نظر موقعیت بر روی بازوی بلند کروموزوم x( xq22.2 ) قرار گرفته است. h2bfwt یکی از اجزای ضروری کمپلکس پروتئینی متصل شونده به تلومر اسپرم است و برای انتقال کروماتین تلومر در طی نسل ها لازم است. تحقیقات نشان داده است که پروتامین قادر به جایگزینی با این پروتئین نیست و احتمالا h2bfwt تا آخرین مرحله همراه کروماتین اسپرم بالغ باقی می ماند. این پروتئین برای عملکردهای خاص در میوز در طی سازماندهی مجدد کروماتین وتنظیم اسپرماتوژنز ضروری می باشد. پس فرضیه اینکه این ژن می تواند در اختلالات اسپرماتوژنز دخیل باشد معقول به نظر می رسد. هدف از انجام این پژوهش سنجش بیان ژن h2bfwt در بافت testis وحضور پروتئین آن درکروماتین بافت testis مردان نابارور مبتلا به آزواسپرمی غیرانسدادی مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان نسبت به گروه کنترل از طریق روش real time –pcr والایزا می باشد.
سیده حانیه حسینی آناهیتا محسنی میبدی
یکی از مهمترین علل ناباروری در مردان وجود اختلال در سلول اسپرم است. در اختلال الیگوآستنوتراتواسپرمیا ، اسپرم ها دارای تعداد و تحرک کمتر از حد نرمال بوده و موفولوژی غیرطبیعی دارند. در اختلال اسپرم دم کوتاه طول تاژک اسپرم ها کوتاه تر از حد طبیعی بوده و اسپرم ها کاملا بدون تحرک هستند و تعداد آنها نیز در افراد مبتلا کاهش پیدا می کند. نتیجه ی هر دو اختلال ذکر شده به ناباروری منجر می شود. یکی از ژن هایی که گزینه ی بسیار مناسبی برای مطالعه در زمینه ی اختلالات ا سپرموگرام در مردان نابارور است، ژن (rabl2b) rab like 2b است. در مطا لعه ای که در سال 2012 انجام شد، به نقش مهم این ژن در باروری موش های نر اشاره گردید. اختلال در این ژن در موش های نر علاوه بر نقص در تشکیل تاژک اسپرم، به طور قابل توجهی باعث کاهش تعداد و تحرک سلول های اسپرم شد. توجه به همولوژی بسیار بالای ژن rabl2b در انسان با ا ورتولوگ موشی اش و توجه به این نکته که تاکنون در رابطه با تغییرات ژنتیکی ژن rabl2b در زمینه ی ناباروری مردان در انسان، مطالعه ی قابل توجهی صورت نگرفته است، اهمیت و ضرورت انجام این طرح مشخص می شود. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی تغییرات ژنتیکی ژن rabl2b در مردان نابارور با اختلالات اسپرموگرام بود، که بر روی دو گروه بیمار با اختلال ا لیگوآستنوتراتواسپرمیا (30 نفر) و اختلال اسپرم دم کوتاه (30 نفر) انجام شد. اگزون های انتخابی در این طرح اگزون های 4 و 5 ژن rabl2b بودند که علت این انتخاب، نقش مهم این دو اگزون در کد کردن دو دومین بسیار مهم (g2 , g3) در پروتئین rabl2b بود. بدین منظور ا بتدا برای اگزون های 4 و 5 این ژن پرایمر طراحی شد و بعد از انجام واکنش pcr، خوانش توالی توسط نرم افزاز finch tv انجام شد. سپس انطباق توا لی های خوانده شده با توا لی مرجع در سایت ncbi blast انجام گردید. نکته ی قابل توجه آن است که به دلیل شباهت بسیار بالای این ژن با ژنی دیگر در ژنوم انسان و به منظور طراحی پرایمر صحیح و مطمئن، طراحی پرایمر برای اگزون های 4 و 5 ژن rabl2b طوری انجام شد که بخش های زیادی از توالی های بالادست و پایین دست این اگزون ها نیز در محصولات pcr وجود داشتند. نتایج حاصل، هیچ جهش یا پلی مورفیسمی را در اگزون های 4 و 5 ژن rabl2b نشان نداد. اما در موقعیت 188 اینترون شماره ی 4 این ژن، یک پلی مورفیسم به صورت حذف یک نوکلئوتید c (188 del c) و به حالت هتروزیگوت در 6 فرد بیمار مشاهده گردید، که از این بین 5 فرد دارای اختلال الیگوآستنوتراتواسپرمیا و یک فرد هم دچار اختلال اسپرم دم کوتاه بود. این پلی مورفیسم در هیچ کدام از افراد گروه کنترل مشاهده نشد. آنالیزهای آماری ارتباط معناداری (p<0.05) را در ارتباط با این پلی مورفیسم بین دو گروه بیمار در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند. همچنین پلی مورفیسم (g>a) در موقعیت نوکلئوتید 201، در اینترون 5 ژن rabl2b مشاهده گردید، که تاکنون گزارشی از این پلی مورفیسم در بانک های اطلاعاتی داده نشده است و برای اولین بار است که این پلی مورفیسم گزارش می شود. پیشنهاد می شود در ادامه ی طرح مطالعات بیشتری در رابطه با نقش پلی مورفیسم (188 del c) و اختلالات اسپرموگرام انجام پذیرد، همچنین بخش های دیگر این ژن، در افراد نابارور با نواقص اسپرم مورد بررسی قرار بگیرد.