نام پژوهشگر: غلامرضا کرمیان
طاهره شعبانی صیادمحله غلامرضا کرمیان
منطقه گیلان از لحاظ کثرت و تنوع آثار مکشوفه از قبور نیمه نخست هزاره اول پ.م از جایگاه ویژه ای در مطالعات باستان شناختی برخوردار می باشد. در میان این اشیا، زیورآلات به دست آمده به لحاظ گونه شناسی، شیوه ساخت و جنسیت انواع گوناگونی داشته اند. این اشیا از لحاظ گونه شناسی شامل انواع گردنبندها، انگشتری ها، گوشواره ها، دستبندها، پلاکها، موبندها، پیشانی بندها و آویزها بوده اند. در ساخت این اشیا از انواع فلزات و سنگهای نیمه قیمتی استفاده شده است. در این رساله با استفاده از مطالعات موزه ای و کتابخانه ای زیورآلات مکشوفه از قبور نیمه نخست هزاره اول پ.م با محوریت دستبندها مورد بررسی قرار خواهند گرفت. از میان انواع زیورآلات دستبندهای مکشوفه از تعداد کثیری برخوردار بوده اند. این اشیا دارای شاخصه های فرهنگی و اجتماعی زیادی بوده و نگارنده در تدوین این رساله سعی در بازسازی و شناخت فرهنگ و تمدن سازندگان این اشیا داشته است. علاوه بر آن مقایساتی نیز پیرامون این اشیا و آثار مکشوفه هم دوره با آنها در سایر نقاط فلات ایران انجام گرفته که به طور قطع در نتیجه گیری بهتر و مستدل تر موثر خواهد بود.
حمید عمرانی رکاوندی محمد مرتضایی
دشت گرگان در شرق و جنوب شرقی دریای مازندران یکی از مناطق مهم باستان شناختی از دوره پیش و پس از اسلام است. ویرانه های شهر تاریخی تمیشه در نزدیکی آبادی سَرکلاته، مرکز دهستان چهار کوه، در یازده کیلومتری جنوب غربی شهر کُردکوی در غرب استان گلستان و جنوب خلیج گرگان واقع شده است. بر اساس مستندات تاریخی خسرو اول انوشیروان(79-531م) از این محل بازدید و در آنجا پذیرایی شده است و از این رو دستور داد که این شهر را توسعه دهند. در منابع سده های اولیه اسلام به نام های طَمیس، طَمیسه، طمیش، طَمیشه، طمیسه و تمیشه نیز آورده شده است. نخستین پژوهش های باستان شناسی در محدوده تمیشه، مربوط به سال 1343 ه.ش است که گروه بریتانیایی طی حفر 3 گمانه آزمایشی بقایای از معماری دیوار و خندق شهر را مورد مطالعه قرار داد و نقشه ای از محدوده اصلی شهر تاریخی تمیشه تهیه نمودند. در سال 1381 ه.ش گروه ایرانی بررسی پیمایشی محدوده شهر در نواحی جنگلی و خلیج گرگان را انجام و نسبت به تکمیل نقشه شهر تمیشه اقدام و موفق به حفر 8 گمانه آزمایشی به منظور شناخت ساختارهای معماری شده است. طی سال های 1388-1384 ه.ش گروه مشترک ایران- بریتانیا با مطالعات ژئوفیزیکی گسترده در محدوده شهر تمیشه و حفر 3 گمانه آزمایشی بقایای یک کوره آجرپزی، بقایای یک پا ستون آجری و بخشی از دیوار و خندق را آشکار و مطالعه نمود. همچنین در بررسی باستان شناسی زیر آب و غواصی در خلیج گرگان توانست بقایای دیوار و بخشی از سازه معماری شبیه قلعه را شناسایی نماید. بر اساس مطالعات آزمایشگاهی به روش osl، کربن 14، ترمولولیسانس مشخص شد شهر و دیوار تاریخی تمیشه در اواخر دوره ساسانی شکل گرفته و تا سده های میانی دوره اسلامی استقرار و استمرار داشته و تاثیر عمده ای بر نواحی پیرامون خود داشته است. بررسی سفال های بدست آمده در این شهر، قلعه های پیرامون و سفال های کشف شده در خلیج گرگان و شبه جزیره میانکاله نشان از ادامه سنت سفالگری دوره ساسانی تا قرون 5-4 هجری دارد. البته در بررسی های باستان شناسی دشت گرگان و پارک ملی گلستان و شهر های تاریخی گرگان قدیم (جرجان) و استارآباد (گرگان فعلی) و سایر محوطه های باستانی منطقه نیز می توان تداوم سنت سفالگری شهر تمیشه را مشاهده نمود.
مریم رضایی غلامرضا کرمیان
مطالعات نشان داده است که هنر هر قوم و ملتی نمودی از عواطف، احساسات، باورها و اندیشه های آنان می باشد. شاید بتوان گفت کمتر اثری از آثار هنری پدید آمده توسط هنرمندان در دوره های مختلف تاریخ و تمدن بشری را بتوان یافت که به نوعی بیانگر باورها و اعتقادات پدید آورنده اش نباشد. مطالعات انجام شده در زمینه باستان شناسی و هنر دوره ساسانی مصداق گفته های فوق می باشد. از این رو نگارنده با این رویکرد نقوش اساطیری بر روی مهرهای دوره ساسانی را به عنوان بهترین شاهد بر این مدعا انتخاب و به بررسی و مطالعه موضوعات آن پرداخته است تا رابطه میان این نقوش اساطیری با اساطیر و باورهای ساسانیان را دریابد. نمادها بخش جدایی ناپذیر نقوش هنری دوره ساسانی هستند . انسانها از دیرباز باورها و اعتقادات خود را با انجام اعمال و آداب و رسوم گوناگونی به منصه ظهور رسانده که برخی از آنها به صورت نمادین بر روی آثار مختلف بر جای مانده از وی تجلی یافته است. در روزگار ساسانی باورهای اساطیری و دین بخش لاینفکی از زندگی انسان بوده است. بدیهی است که باورهای مذهبی این دوره بیشتر تحت آموزه های دینی اوستا شکل گرفته است که به طرق مختلف بر روی آثار هنری مجسم شده اند. از آنجا که رابطه آئین، مذهب و نمودهای فرهنگی یک قوم به ویژه در اعصار باستان بسیار تنگاتنگ و غیر قابل اجتناب است، بنابر این خلق تصاویر و الگوهای هنری نمادین هنر عصر باستان را باید در اعتقادات مذهبی و باورهای آن روزگار جستجو نمود که در این پژوهش بر این تأکید گردیده است.
بیتا سیاحی احمد چایچی امیر خیز
دشت رامهرمز یکی از سر راست¬ترین راه¬های ارتباطی پیوند دهنده¬ی سرزمین پست خوزستان و سرزمین بلند فارس مرکزی است. این دشت در لبه¬ی سرزمین¬های پست در 16? کیلومتری جنوب-خاوری شوش و 31? کیلومتری شمال¬باختری انشان قرار دارد. دونالد مک¬کان در سال¬های 49 و 1948 تل¬گِسر، در بخش شمال¬غربی دشت رامهرمز، را کاوش کرد. دشت رامهرمز نخستین¬بار در 1969 توسط هنری رایت و الیزابت کارتربه گونه روشمند بررسی شد. نقش رامهرمز به¬منزله یک منطقه حایل و پلی میان سرزمین¬های پست و سرزمین¬های بلند در دوره پر اهمیت هخامنشی ناروشن بود. بنابراین مهمترین انگیزه در گزینش این موضوع و تحلیل این دوره در رامهرمز است. هدف¬ اصلی در این پژوهش، بررسی همه¬ی محوطه¬های دوره هخامنشی دشت رامهرمز به¬منظور: 1- برآورد جمعیت منطقه در دوره هخامنشی وتعیین ارتباط استقرارگاه¬ها با منابع طبیعی و زیسـت محیطی در دوره هخامنشی 2- تعیین حدود مرزهای فرهنگی میان منطقه¬ای در دوره هخامنشی 3- تعیین سلسله مراتب استقرارگاه¬ها در دوره هخامنشی 4- درک ارتباط فضایی بین استقرارگاه¬ها در دوره هخامنشی 5- تهیه نقشه¬ی توزیع مکانی استقرارگاه¬های دوره هخامنشی در دشت رامهرمز بررسی¬های باستان¬شناختی ما از این منطقه نشان داده است با آغاز دوره هخامنشی، تغییراتی عمده در منطقه رامهرمز رخ داد. در این دوره به¬یکباره بر تعداد استقرارها –نسبت به دوره پیشین- افزوده شده است.17 محوطه شناسایی شده در این منطقه با اندک قطعات سفالی پراکنده بر سطح آنها، ضعیف و کوچک بودند و دارای مساحتی برابر 47/18 هکتاراند. بررسی نشان داد قطعات سفال یافت شده در محوطه¬های هخامنشی در منطقه رامهرمز به دوره جدیدتری از امپراتوری هخامنشی باز میگردد، به احتمال زیاد در زمان داریوش یکم یا پس از آن. به نظر میرسد که محوطه¬های کوچک و کم ارتفاع در منطقه رامهرمز هنگامی ایجاد شدند که منطقه از نظر سیاسی و اقتصـادی ثبات یافتـه بود. با وجود این، به¬غیـر از این محوطه¬های اردوگاهی فصلی، هیچ تلاشی توسط هخامنشیان به¬منظور ایجاد یک مرکز شهری محلی در منطقه رامهرمز صورت نگرفته بود. به¬طور کلی می¬توان چنین نتیجه گرفت که اساس استقرارهای این دوره در دشت رامهرمز بر پایه اقتصادی از نوع کشاورزی بر پایه دیم و یک نوع روش زندگی نیمه کوچ¬نشینی (ییلاق- قشلاق) قرار داشته است.
سیروان تیموری غلامرضا کرمیان
این پژوهش به بررسی نقش شکار و شکارگاه در عرصه فرهنگ و هنر ساسانی می پردازد و می کوشد تا با گردآوری و بررسی نقوش شکار در این دوره به تحلیلی همه جانبه از این نقوش پرداخته و جایگاه آن را در مجموعه ی هنرهای تصویری ساسانیان نشان دهد،دراین دوره،هنرمندان موضوع شکار را با ضرورت ها و کاربری های اجتماعی در فرم های هنری گوناگون و بر ظروف زرین و سیمین،گچبری ها،نقش برجسته ها،نقاشی دیواری،موزاییک و مهر به نقش کشیده اند و در این زمینه شاهان ساسانی اقدام به تاسیس مکان هایی خاص با عنوان شکارگاه و یا باغ شکار کرده اند،و نمود این تاثیر پذیری از صحنه های شکار ساسانی را در نقوش سفالینه های سلجوقی و نقش برجسته شکار شاهی فتحعلی شاه قاجار در تنگ واشی می توان دید.بدین منظور نقوش شکار گوزن و گراز در دو طرف طاق بزرگ طاق بستان مطالعه شده و ضرورت انجام پژوهش در محوطه های شکارگاهی دوره ساسانی در منطقه کرمانشاهان را نمایان می سازد و شواهد باستان شناختی یافته از ناحیه ی کرمانشاهان بر وجود نخجیرگاهای سلطنتی متناسب با سنت و فرهنگ شکار در بارگاه ساسانیان تاکید می کند.
سیران کریمی غلامرضا کرمیان
میدانیم که در دوره پارتی به دلایلی چون ،وسعت جغرافیایی امپراطوری پارتی و به تبع آن گوناگونی قومی و نژادی و همچنین آزادی عقاید دینی ، تنوع وگوناگونی بسیاری در فر هنگ و مذهب ونژاد وهنر وغیره...بوجود آمد ،در زمینه هنری همین گوناگونی باعث وارد شدن یا ابداع هنر ها وتکنیکهای جدید شد که رواج بسیاری هم یافتتند ودرکنار آثار و روشهای بومی ادامه یافته وحتی به دوره های بعدی راه یافتند.نقاشی دیواری یکی از همین هنر ها بود بود که در دوره پارتی در کنار دیگر هنر های پارتی شروع به رشد کرد واهمیت خاصی یافت .با توجه به اینکه نقاشی دیواری به گونه ای که در دوره پارتی می بینیم اختصاص به دوره پارتی دارد پژوهش حاضر به نقاشی های دیواری بعضی از مکانهای انتخابی در دوره پارت می پردازد وهم چنین به نقاشی های هلنی ورومی هم دوره پارت به دلیل تاثیر پذیری از آنها پرداخته می شود وسپس تاثیر وتاثر آنها بر روی یکدیگر مشخص می شود .هدف ازاین کار روشن نمودن نوع ومیزا ن تاثیر گذاری هنر نقاشی هلنی- رومی بر هنر اشکانی و عکس آن یعنی تاثیر گذاری هنر نقاشی اشکانی بر هنر هلنی- رومی می باشد وهمچنین مشخص نمودن جایگاه هنر اصیل ایرانی در نقاشی های پارتیان است .نتایج بدست آمده نشان می دهد که در سراسر قلمرو پارتی ما تا ثیر اتی از نقاشی های دیواری هلنی ورومی هم دوره با دوره پارت را می بینیم .مکا نهایی مانند شهر پمپئی، نقاشی های دیواری آن برشهر پارتی –رومی دورا اورپوس تاثیر زیادی داشته است اما نقاشی های رومی دورا هم در مکانهایی چون کنیسه دورا از فر هنگ پارتی تاثیر پذیرفته اند .در کنار این تاثیر و تاثر ها شیوه هایی از نقاشی دیواری مانند آنچه در معبد میترا ی شهر دورا وجود دارند که خصو صیات کاملا پارتی و ایرانی دارند .
مریم چاله چاله غلامرضا کرمیان
هدف از مطالعه و مقایسه نقوش صخره ایی چشمه سهراب کرمانشاه و مقوش هومیان کوهدشت لرستان در زاگرس مرکزی که برخلاف دیدگاههای سنتی که معمولا چنین نقوشی را متاخر و چوپانی می دانند می توان با مطالعه چمیم آثاری به اطلاعاتی از ویژگی های سبکی و موضوعی هنر صخره ای در طول زمان دست یافت شناسایی تغییرات سبکی و موضوعی هنز صخره ایی در طول زمان می تواند ما را در دستیابی به یک چارچوب گاهنگاری برای اینگونه آثار یاری کند پرسش اصلی این تحقیق این اسن که این مجموعه نقوش چه مفهومی را القا می کند.آیا صرفا بیانگر صحنه شکار یا دارای مفاهیم آیینی و اسطوره ای هستند.
غلامرضا کرمیان سعید مرتضوی
چکیده ندارد.