نام پژوهشگر: معصومه السادات مدنی بجستانی
معصومه السادات مدنی بجستانی محمد غلامرضایی
شب و روز به عنوان دو آیت الهی همواره مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است. شب و روز در شعر شاعران به عنوان مقطعی از زمان ، ظرف حوادث و حالاتی خاص است و گاه جنبه رمز و سمبول گرفته است. هر یک از شاعران با توجه به محیط جغرافیایی و اوضاع سیاسی اجتماعی و فرهنگی عصر خود براساس اعتقادات و بینش خویش دیدگاه و توصیف هایی خاص از شب و روز به دست داده اند. گاه این دیدگاه ها مشابه و نزدیک به هم است و گاه متفاوت. شب و روز در شعر شاعران دوران سامانی و سلجوقی بیشتر جنبه حسی و طبیعی دارد. آنان چون نقاشانی زبردست ، شب ، صبح و روز را آنچنانکه دیده اند با زبان شاعرانه وصف کرده اند. از میان آنان ، توصیف های فردوسی ، بیشتر جنبه حماسی دارد. در قرن پنجم تنها شاعر مهمی که به شب و روز جنبه مذهبی داده و در توصیف ها، تشبیه ها و استعاره های او در این مورد رنگ دینی و اعتقادی راه یافته ناصرخسرو قبادیانی است. در میان شاعران مورد بحث ، حافظ شاعری است که شب و روز را هم از دید حسی و طبیعی نگریسته و هم از دیدگاه عرفانی. وی به شیوه عارفان ، شب را زمان راز و نیاز و تجلی حق بر دل و ارتباط قلبی با معبود و حالاتی دیگر ازاین دست دانسته و هم در مواردی به شب -بویژه -جنبه رمزی داده است و البته در رمزهای او نیز دید عرفانی محسوس است. دو شاعر نوپرداز معاصر، نیما یوشیج و اخوان ثالث، معمولا شب و روز را از دو دیدگاه توصیف کرده اند: یکی دیدگاه طبیعی و حسی، توصیف های آنان از بعضی جهات نسبت به شاعران قدیم تازه تر است و بخصوص در شعر نیما تاثیر محیط جغرافیایی مازندران مشخص است. جنبه دیگر در شعر آنان، مطالبی است که از دیدگاه سیاسی و اجتماعی بیان شده است. در شعر آنان هم به دلیل آشنایی با ادب غرب و راه یافتن تمثیلهای بلند و هم به سبب شرایط زمانه شب و روز بارها جنبه رمزی یافته است.