نام پژوهشگر: احمد جانسیز
مهدی زیبایی رضا سیمبر
امروزه اسلام سیاسی بعنوان تنها چالش اصلی پیش روی جهان بینی سکولار غرب پی از جنگ سرد به حساب می آید و از این حیث باعث زمین گیر نمودن سیاست ها و طرح های مورد نظر سیاست مداران غربی در سراسر جهان و بویژه در منطقه خاورمیانه بوده است. وقوع حوادثی در سطح بین الملل و تاثیرگذاری آن در معادلات جهانی و همچنین تغییر روند جریانات بین المللی در مسیری خلاف جهت مورد انتظار غربیان باعث مورد توجه قرار گرفتن این پدیده در سطح بین الملل شده است. در این ارتباط پاره ای از متفکران وقوع انقلاب اسلامی(1979) در ایران را سرآغازی برای ورود اسلام سیاسی به صحنه روابط بین الملل می دانند و برخی نیز شکست اعراب در جنگ شش روزه (1967) را نقطه عطف این جریان بر می شمارند. بهر حال هر واقعه ای که نقطه شروع این جریان درنظر گرفته شود یک نکته بایستی مورد توجه قرار گیرد و آن تغییر موازنه به ضرر ایدئولوژی سکولار در عرصه بین الملل عصر می باشد. در این بین حضور و فعالیت اسلام گرایان در حوزه سیاسی کشور لبنان باعث به وجود آمدن گونه ای جدید از جریان اسلام سیاسی در منطقه خاورمیانه و سایر بلاد اسلامی بوده که ضمن به چالش کشیدن پارادایم-های غرب در خصوص بنیادگرا نامیدن فعالیت تمامی گروه های اسلامی باعث اقدامات تقابلی آن (نظیر ارائه طرح نقشه راه -road map- توسط ایالات متحده) برای مدیریت اسلام سیاسی و تسلط بر ژئوپولتیک منطقه خاورمیانه شده است. بنابراین به نظر می رسد بررسی دلایل تقابل دو جریان مورد بحث و تبیین الگوی نوین اسلام سیاسی به وجود آمده در جامعه شیعی لبنان برای فهم بهتر وضعیت موجود ضروری می-باشد.
ضرغام انصاری پیرسرایی رضا سیمبر
گسترش اتحادیه اروپا هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ کشورهایی که به این اتحادیه پیوسته اند، حائز اهمیت است. این تحول ژئوپلیتیک به لحاظ فرصتهای ایجاد شده از رهگذر وضعیت جدید مورد توجه می باشد. اتحادیه اروپا برخلاف سنت دیرین خود به یک باره به سمت شرق گسترش یافته و این امر عین آفرینش فرصت ها، چالش هایی را نیز در برابر اتحادیه قرار داده است. این اتحادیه شامل کشورهایی است که به خاطر سابقه استعماری، روابط طولانی با بسیاری از کشورهای خاورمیانه و مدیترانه یا خاورمیانه بزرگ ـ اصطلاحی که در متون جدید اروپا بسیار به چشم می خورد- دارند و در پرتو گسترش اینک قرابت جغرافیایی بیشتری نیز با منطقه یافته است. ورود 10 کشور اروپای مرکزی و شرقی به این اتحادیه و تبدیل شدن آن به سازمانی با 27 عضو، بر سرعت عمل و کار آمدی سیاست خارجی و امنیتی مشترک اتحادیه اروپا تاثیری باز دارنده داشته و زمینه را برای مداخله و تاثیر گذاری برخی از قدرت های بزرگ همچون ایالات متحده آمریکا در تحولات اروپا و سیاست خارجی آن فراهم کرده است. همچنین، خاورمیانه بزرگ به لحاظ جغرافیایی و نیز موضوعی، از گستره مفهومی وسیعی برخودار است. هدف از این پروژه بررسی نقش اتحادیه اروپا در کاهش تنش های بین المللی (مطالعه موردی خاورمیانه) بوده است. بر اساس یافته های این پژوهش که با روش کتابخانه و مراجعه به اسناد و مدارک به دست آمده، به نظر می رسد تشدید و تمرکز موضوعات امنیتی بین المللی درخاورمیانه درکنار فرصت های موجود توانسته است این منطقه را به عنوان یکی از مهمترین کانون های توجه بین المللی در آورند، بدین معنا که از یک سو، ثبات و امنیت خاورمیانه می تواند رابطه ای مستقیم و بسیار مهم با مدیریت امنیت بین المللی به ویژه اروپا؛ با توجه به قرابت جغرافیایی- آن با منطقه خاورمیانه داشته باشد و از دیگر سو، منابع استراتژیک موجود در این منطقه نقش تعیین کننده ای در چگونگی توزیع قدرت آینده در سطح نظام بین الملل بر عهده خواهند داشت.
فاطمه ابهر احمد جانسیز
سیاست خارجی ترکیه از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه تحولات ژرف و شگرفی را تجربه و نسبت به گذشته خصوصیات منحصر به فردی پیدا کرده است. تلاش دولت مردان اسلام گرای ترکیه در طول این سال ها معطوف به تمهید تدابیر مقتضی برای متوازن ساختن سیاست خارجی این کشور بوده است. این تلاش موجب فعال شدن دیپلماسی آنکارا در حوزه ها و مناطقی شده است که پیش تر از سوی زمام داران لائیک مورد بی اعتنایی قرار گرفت. حضور فعال ترکیه در معادلات و ترتیبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی حوزه هایی چون خاورمیانه شاهدی بر این مدعاست. در نتیجه ترکیه کم و بیش به بازیگری اثر گذار در این حوزه ها تبدیل شده و در عین حال سعی می کند تا با ابزار ها و ساز و کارهای مختلف دامنه نفوذ و تاثیر گذاری خود را وسعت بخشد. رویکرد نوین ترکیه به سیاست خارجی، آمیختگی انکار ناپذیری با عمل گرایی مبتنی بر تأمین منافع ملی دارد. در واقع تلاش می شود تا روند تعیین ترجیحات و اولویت ها در نظام بین الملل با اصل قرار دادن عنصر منافع ملی طراحی گردد. اتخاذ این رویکرد گرایش مثبتی را در مقامات ترکیه برای توسعه روابط با بازیگران مختلف ایجاد کرده است. بر این اساس سیاست خارجی نوین این کشور از خصلت انحصارگرایی دوران گذشته فاصله می گیرد و به تنوع و تکثر می رسد. اگر در دهه های قبل و در دوره حاکمیت کمالیست ها، اتکا به غرب تنها پایه جهت گیری فرامرزی ترکیه را تشکیل می داد، تمایل برای توسعه روابط با جهان اسلام و یا حضور در معاملات مناطقی چون خاورمیانه، در عین تلاش برای حفظ و توسعه روابط با غرب به ویژگی مسلط سیاست خارجی چند وجهی ترکیه در دوران جدید تبدیل می شود. بدین ترتیب سیاست خارجی اسلام گرایان جدید ترکیه با سیاست اسلاف خود در حزب رفاه که در برهه ای از دهه 90 به دنبال اتحاد استراتژیک با کشورهای اسلامی و به طور هم زمان بریدن از غرب بودند نیز متفاوت می شود. چرا که در دوره جدید، دیپلماسی نوین ترکیه می باید از ظرفیت لازم برای توسعه روابط، با همه طرف ها از جمله غرب برخوردار باشد. پیگیری این سیاست در واقع ساز و کار عملی تحقق سیاست خارجی متوازن است که از سوی رهبران حزب عدالت و توسعه پیگیری می شود. در نتیجه اجرای این سیاست، ترکیه وزن و اعتبار بیشتری در مسائل منطقه ای و بین المللی پیدا کرده است به نحوی که معمولاً مساعی این کشور برای ایفای نقش میانجی در مناقشات منطقه ای مورد استقبال قرار می گیرد. در مورد ایران، باید اذعان داشت که مجموعه تحولات سیاست خارجی ترکیه طی سال های اخیر محرک موثری برای بهبود روابط دو کشور بوده است. شاخص ها و مصادیق مختلفی را می توان برای تأیید این ادعا مطرح کرد که از جمله مهم-ترین آن ها، توسعه همکاری های امنیتی، استراتژیکی، افزایش حجم روابط اقتصادی و توسعه روابط تماس های دیپلماتیک در سطح مقامات عالی دو کشور از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه است. حوزه کردستان عراق را می توان مهم ترین و اصلی ترین بستر همکاری های امنیتی و استراتژیکی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه دانست که سطح بالایی از منافع و تهدیدات مشترک دو کشور در این منطقه قابل شناسایی و پیگیری است. تداوم ابهامات در خصوص آینده عراق و پایداری مشکلات سیاسی، امنیتی در این کشور و نیز ادامه و تشدید تحرکات گروه های تروریستی در کردستان عراق و کاهش ضریب امنیت ایران و ترکیه، محرکه های قدرتمندی را برای همکاری های امنیتی، استراتژیکی دو کشور فراهم می سازد. لذا در این حوزه می توان به افزایش همکاری ها و توافقات امنیتی میان دو کشور برای مقابله با قاچاق مواد مخدر و انسان به ویژه قاچاق قرص های روان گردان، استرداد مجرمین ، مبارزه با گروهک های تروریستی به ویژه گروهک های پ.ک.ک و پژاک و برگزاری نشست ها و جلسات منظم مقامات دو کشور و غیره اشاره کرد. در حوزه ی سیاسی، کاهش روابط ترکیه با اسرائیل از هم پیمانی به روابط عادی و در مقابل گسترش روابط با فلسطین، انتقاد از اقدامات خشن اسرائیل در سرزمین های اشغالی، دیدار با رهبران حماس در فلسطین و حمایت از گروه های فلسطینی در خصوص تعیین حق سرنوشت خویش، حمایت ضمنی از حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه علیه اسرائیل، حمایت از سیاست صلح آمیز انرژی هسته ای، انتقاد به سیاست های دو گانه غرب در خصوص مسأله هسته ای اسرائیل، حل و فصل دیپلماتیک مناقشه هسته ای ایران، نقش ترکیه در ایجاد فضای اعتماد سازی میان ایران و گروه 1 + 5 و تبادل متعدد هیأت های بلند پایه و مقامات سیاسی دو کشور در سطوح مختلف و ... جملگی در راستای سیاست های ایران بوده و در نتیجه به تقویت و گسترش روابط دو کشور منجر شده است. حوزه اقتصاد، یکی دیگر از حوزه هایی است که امکان تقویت همکاری های دو کشور را فراهم می کند و پتانسیل بالایی برای توسعه همکاری های دو جانبه به شمار می آید. اساساً از ابتدای روی کار آمدن دولت اردوغان در ترکیه و تمایل این دولت برای توسعه روابط خود با ایران تحرک تازه ای در همکاری های اقتصادی دو کشور به وجود آمد. در حقیقت همکاری های اقتصادی دو جانبه به مثابه موتور محرکه پیشبرد قابل توجه روابط ایران و ترکیه است که مزایای بسیاری برای دو کشور به همراه داشته است، لذا افزایش حجم تجارت میان جمهوری اسلامی ایران و ترکیه از 2/1 میلیارد دلار در سال 2002 به بیش ار 10 میلیارد دلار در سال 2010، تشکیل کمیسیون های مشترک اقتصادی، حمل و نقل، اتاق مشترک بازرگانی، برگزاری اجلاس ها و کمیته های مشترک تجاری- بازرگانی، افزایش سفرهای متعدد و متقابل مقامات عالی رتبه و هیأت های بزرگ کارشناسان اقتصادی، تجاری دو کشور، انعقاد قرارداد های همکاری دو جانبه برای سرمایه گذاری در احداث نیروگاه های آبی و حرارتی، صدور گاز ایران به اروپا از طریق خاک ترکیه و گاز ترکمنستان به اروپا از طریق خاک ایران و ترکیه به اروپا و همکاری در توسعه ی مناطق استخراج گاز عسلویه و .... در سال های اخیر نشان دهنده افزایش همکاری های دو جانبه ی اقتصادی ایران و ترکیه و نیز گسترش دستاورد های دو کشور در حوزه مزبور است. حوزه فرهنگی، یکی دیگر از حوزه هایی است که با توجه به اشتراکات تاریخی و فرهنگی بسیار میان جمهوری اسلامی ایران و ترکیه، بستر مناسبی برای افزایش و تقویت همکاری های دو جانبه محسوب میشود. برگزاری همایش های مشترک فرهنگی، آموزشی ، علمی، برگزاری نمایشگاه های فرهنگی، هنری، افزایش سفرهای متقابل مقامات عالی رتبه ی فرهنگی دو کشور و گسترش ارتباطات محافل علمی و دانشگاهی دو کشور ( تبادل استاد و دانشجو) در سال های اخیر نشان از ارتقاء روابط فرهنگی دو کشور نسبت به دوره های پیش است. در مجموع مطالب این پژوهش موید توسعه قابل توجه و همه جانبه روابط دو کشور در سال های اخیر، هم زمان با روی کار آمدن حزب اسلام گرای عدالت و توسعه است. اگر چه عرصه ی روابط دو جانبه ی اقتصادی و حوزه کردستان عراق، بیشترین زمینه را برای توسعه همکاری های دو کشور دارا هستند اما دو کشور ایران و ترکیه در طراحی و تدوین استراتژی همکاری می بایست تمامی واقعیت های موجود را در نظر گیرند و بیشترین تمرکز خود را بر توسعه ی همکاری های استراتژیک در حوزه هایی که فرصت ها و تهدیدات مشترکی در آن ها برای دو کشور قابل تصور است معطوف سازند . شکی نیست که به کارگیری دیپلماسی کارآمد می تواند روند پیگیری منافع در حوزه های مورد رقابت و تعارض را عقلایی ساخته، سطح رویارویی بر سر این قبیل منافع را کاهش داده و مانع از تأثیر گذاری منفی آن بر همکاری های استراتژیک دو کشور در حوزه های مورد علاقه مشترک گردد. ?
فاطمه ابهر احمد جانسیز
منطقه خاورمیانه به دلیل اهمیت ژئوپلتیک برتر و به واسطه ی موقعیت استراتژیکی، ژئو اکونومیکی و وضعیت سیاسی حاکم بر آن عنصر مهم تأثیرگذار بر معادلات بین المللی محسوب می گردد. عنصر دیگری که بر اهمیت خاورمیانه افزوده و آن را به یکی از کانون های فرهنگی مهم تبدیل نموده است، وجود زادگاه های مختلف از جمله تمدن اسلامی در این منطقه است. در این راستا روابط دو کشور جمهوری اسلامی ایران و ترکیه به عنوان دو کشور اسلامی، دو همسایه و دو عضو مهم منطقه خاورمیانه، با توجه به منابع قدرت و توانمندی های (سخت افزاری و نرم افزاری) و نقش آفرینی آن ها در آینده خاورمیانه، همواره مورد توجه پژوهش گران علم روابط بین الملل و علوم سیاسی قرار داشته و تحولات داخلی هر یک از دو کشور دارای اهمیتی ویژه برای تصمیم سازان سیاست خارجی کشور دیگر بوده است. قدرت یابی اسلام گرایان در ترکیه نمونه ای از این تحولات است که باعث ایجاد تغییراتی در سیاست های داخلی، منطقه ای و بین المللی این کشور شده است. مقارن با روی کار آمدن حزب میانه رو و اسلام گرای عدالت و توسعه (2010-2002) در این کشور ، وجه غالب رویکرد های عملیاتی سیاست خارجی ترکیه نگاه به مناطق پیرامونی و در گیر شدن هر چه بیشتر در معادلات منطقه ای (عمدتا خاورمیانه) بوده است. تقویت رویکرد نگاه به شرق در سیاست خارجی ترکیه، موجب ایجاد ثبات نسبی در روابط و سیاست خارجی این کشور با کشور های پیرامونی آن به ویژه جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرتی مهم و کلیدی در منطقه و در همسایگی این کشور شده است.از این رو در این پژوهش سعی بر آن است تا تأثیرات تحولات اخیر در ترکیه بر روابط منطقه ای این کشور با جمهوری اسلامی ایران به تفصیل مورد بررسی قرار گیرد.
فریدون حقانی کلشتری احمد جانسیز
چکیده: امروزه اکتشافات فضایی این مکان را به وجود آورده است که ما بتوانیم از نقطه ای خارج از کره زمین به آن نکاه کنیم و زمین را واقعاً به صورت یک جهان واحد ببینم. امروز تقریباً زندگی هیچ فردی از افراد بشر کاملاً مستقل از زندگی دیگری نیست. امروز بگونه ای است که زندگی همه ساکنان زمین به نوعی به هم گره خورده است و ما نمی توانیم بگوییم چه چیزی برای کشور ما بهتر است. بلکه باید بیاندیشیم چه چیزی برای کل جهان بهتر است. و در این راستا جهان با مشکلاتی روبروست، که باید تعریف جدیدی برای سیاست جهانی ارائه داد، تعریفی از سیاست که با اخلاق پیوند خورده باشد اما سوال این است که سیاست و قدرت دنیایی منافع است و اخلاق متعلق به دنیای ارزشهاست، چگونه این دو می توانند در کنار هم قرار گیرند؟ هدف پژوهش دستیابی به پاسخ این سوال و با توجه به اهمیت موضوع که اندیشه ورزان آزاده کشورهای پیشرفته نابسامانی های بشر امروز را عدم رعایت مسائل اخلاقی در سیاست گذاری جهانی دانسته اند، و دست آوردهای تحقیق هشداری است به تصمیم سازان سیاست جهانی که در صورت عدم رعایت اخلاق، عوارض آن دیر یا زود دامنگیر آنها هم خواهد شد. این پژوهش به روش کتابخانه ای/توصیفی-تحلیلی انجام گرفته و به این نتیجه رسید که در طول تاریخ انسان هیچ اندیشمندی سیاست بدون اخلاق را برای سعادت بشر تجویز نکرده است، میان اخلاق و سیاست تناقض نیست، ناسازگاری میان اخلاق منفعت گرا و سیاست است و به نفع رهبران جهان است که در مورد جهانی شدن دیدگاه اخلاقی داشته باشند. نوآوری در این پژوهش این است که جهت اجرای منویات سیاست پشتوانه قوانین و نظامی کافی نیست، بلکه نیاز به پشتوانه اخلاقی دارد. کلید واژه ها: سیاست، اخلاق، قدرت، منافع، سیاست جهانی
علیرضا زادفلاح فرشمی احمد جانسیز
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، عملاً جهان غرب علی الخصوص آمریکا به دلیل ماهیت تفکر سرمایه داری لیبرال و در راستای اتخاذ سیاست های میلیتاریستی، به دنبال مطرح کردن دشمنی جدید برای کسب درآمدهای مالی و فروش تسلیحات نظامی می گشت. اگرچه پیشینه اسلام ستیزی به قبل از وقوع جنگ های صلیبی بر می گردد و در دوران این جنگ ها رشد یافته است، اما پس از جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد تئوریزه شده و با وقوع انقلاب اسلامی ایران ملتهب گردید و پس از حادثه 11 سپتامبر به نقطه اوج خود رسید. حال سوأل اینجاست که طرح و اجرای تئوری اسلام هراسی با توجه به ازدیاد جمعیت مسلمانان در اقصی نقاط جهان و رونمایی از جنگ های صلیبی نوین، بیش از پیش صلح و امنیت جهانی را دستخوش تنش، جنگ و خونریزی ننموده است؟ در واقع هدف این پایان نامه، واکاوی علل و عوامل استفاده ابزاری از تئوری اسلام هراسی غرب و شناسایی هجمه عملیات روانی علیه جهان اسلام در راستای افلیج کشورهای صادرکننده ایدئولوژی های انقلابی و ارزش های ضداستعماری است و در همین راستا تأثیر ناهمگون، هرج و مرج طلبانه و منفی تئوری اسلام هراسی را در صلح و امنیت جهانی بررسی نموده و درصدد تأمین و تبیین راه های مبارزه و ایستادگی در برابر این سیاست ضد بشردوستانه و ضدآئینی برآمده ایم. جهان اسلام به دلیل پراکندگی در وحدت ایده و رویه، تنوع بازیگران در فرآیند تصمیم گیری و حتی وفور روحیه الیتیسم، نتوانسته است در حوزه روابط بین الملل نقشی قدرتمند و تأثیرگذار را ایفا نماید. هم گرایی ملت های مسلمان در تضاد با واگرایی دولتمردان، که از ساختار حکومتی متفاوتی بهره می برند، عدم همیاری در مناسبات و مجامع بین المللی، وجود رویکردهای بی ثبات در سازمان های بین المللی اسلامی و وابستگی برخی از دولت ها در جهان اسلام به غرب در جهت تأمین منافع ملی خود، همگی پاشنه آشیل این تهدیدات امنیتی و حضور امپریالیسم آنگلوساکسون در منطقه خاورمیانه است. این نکته قابل تأمل است که اصلی ترین منطقه استراتژیکی جهان اسلام، منطقه خاورمیانه و مهم ترین تهدید امنیتی و برهم زننده نظم و امنیت در این حوزه، حضور رژیم صهیونیستی به عنوان نماینده تام الاختیار و اهرم فشار امپریالیسم جهانی است. با تعریفی یکسان از منافع ملی و مصالح جهان اسلام و تمسک به مصحف مقدس در راستای تقریب مذاهب اسلامی، می توان در ناکامی تئوری اسلام هراسی و نیز حذف اشغال و تجاوزات قدرت های غربی در منطقه خاورمیانه اقدام نمود و در جهت نیل به صلح و امنیت جهانی گام برداشت.
مجید حسینی صیاد نورد سید امیر نیاکویی
اولین حوزه و نمود تعامل مابین حقوق بین الملل و روابط بین الملل را می توان در نوشته های یونان باستان و امپراطوری روم جستجو کرد که به منظور حقوقی و ضابطه مند نمودن روابط میان کشورها در قالب نظریه فلسفی – حقوقی ،حقوق طبیعی متبلور شد. ازجمله مهمترین ویژگیهای حقوق طبیعی را می توان جامعیت (به معنی حوزه شمول جامع و همه گیر)،عدم ضمانت اجراء ، مشمول گذار زمان و نسل ها نبودن و در نهایت ارجح بودن و به عنوان منبع و ضمانت حقوق موضوعه که از سوی دولتها وضع می شود، نام برد. حقوقی چون حق حیات، آزاد بودن(دربند و اسیر نبودن)، حق ازدواج ، حقوق مترتب براعمال و مناسک دینی و ... از جمله مهمترین حقوق طبیعی است که در طول تاریخ و در گذر زمان به یکی از مهمترین منابع حقوق بشر تبدیل شد. مرحله بعد از تاریخ تعامل روابط حقوق و روابط بین الملل را باید در دوره مسیحیت و حاکمیت آموزه های دینی براندیشه های سیاسی و حقوقی ارزیابی نمود. حقوق دینی علاوه براینکه جایگزین حقوق طبیعی در منابع حقوقی درون کشورها و روابط میان کشورها گردید ولی به دلیل خاصیت تمایز قائل شدن میان متدینین به آئین مسیحیت با غیر مسیحیان از میزان شمول عام برای هر فردی در هر زمان و هر مکانی که حقوق سابق برخوردار بود، نبود اما با عنایت به حضور مقتدر کلیسا در مناسبات اجتماعی و سیاسی کشورهای اروپایی به عنوان ضامن اجرای قوانین الهی ،حقوق الهی نسبت به حقوق طبیعی از ضمانت اجرایی بسیار قوی تر به منظور به اجراء درآمدن برخوردار بود. در سایه تحولات بعد از قرون وسطی و عصر روشنگری و برآمدن حکومتهای مبتنی براصول فکری دموکراسی و رژیمهای مشروطه سلطنتی در اروپا شاهد آغاز عصر قانون و حاکمیت قانون برروابط درون کشورها و در قرن نوزدهم میلادی در روابط میان کشورها هستیم. دراین عصر منابع حقوقی از آسمان به زمین هبوط نمود و انسان متعامل با دیگران در سایه گسترش و تنوع بخشیدن به حوزه های تعاملات بشری و توسعه وسایل ارتباط جمعی از مردم، موالی، خلایق پادشاه به شهروند فعال در روند سیاسی – حکومتی و قانونی ارتقاء یافت. رسیدن به این مرحله نافی از میان رفتن حقوق الهی و حقوق طبیعی نبود بلکه در رده بندی منابع ضابطه مندی روابط میان انسانها و حقوقی نمودن روابط بین الملل از رتبه نخست و اصلی به رده های پائین تر نزول نمود. گرچه اغلب مورخین و اندیشمندان تاریخ صدور عهدنامه وست فالی میان شاه نشینان کشورهای اروپایی در سال 1648 میلادی را نقطه آغازی بر روابط بین الملل و حقوق بین الملل مدرن قلمداد می کنند ولی تا رسیدن به دوره جدید تعامل میان این دو حوزه دستخوش غلبه تمام عیار روابط بین الملل برحقوق بین الملل بود. روند رو به رشد تصاعد گونه تکنولوژیک کشورهای اروپایی و صنعتی شدن این کشورها و عوامل دیگری چون کمبود نیروی انسانی، منابع اولیه، نیاز به بازار فروش محصولات و تأمین بازارهای عرضه محصولات خود، زمینه ساز رقابت کشورهای اروپایی به منظور انحصار بازارهای مصرف بخصوص در عرصه مستعمرات شد؛ عواملی که در کنار پیشرفتهای تکنولوژی در زمینه ساخت و مصرف گسترده جنگ افزارهای کشتارجمعی عرصه های رقابت میان کشورهای قدرتمند اروپایی را گسترده تر از قبل نمود. با گسترده و متنوع شدن رقابتهای اقتصادی و منازعات میان کشورهای جهان (بخصوص کشورهای اروپایی) در قرون هجده و نوزدهم ، لزوم بازتعریف و تدوین قوانین جدید بین المللی در حوزه هایی فراتراز جنگ (مانند: دریانوردی بین المللی،حقوق تجارت، دیپلماسی، معاهدات،توافق نامه ها و سازمانهای بین المللی)را صد چندان نمود. اگر تا پیش از قرن هجدهم میلادی جنگ و مباحث مترتب برآن اولین و مهمترین ابزار سیاست خارجی و روابط بین الملل را تشکیل می داد در قرن نوزدهم و درسایه تغییرات صورت گرفته در معادلات،ابزارها و ماهیت بازیگران بین المللی، مذاکرات دیپلماتیک،ایجاد گروه بندیهای منطقه ای و بین المللی،اتحادیه های بین المللی،تشکیل کنفرانسهای منطقه ای و بین المللی به مهمترین ابزارهای دولتها برای نیل به اهداف سیاست خارجی خود تبدیل شد. در مسیر حقوقی شدن روابط بین الملل در قرن نوزدهم شاهد افزایش کنفرانسهای بین المللی در قالب کنفرانس هایی چون کنفرانس های صلح ورسای و لاهه بودیم که مجموعه کنفرانسهای لاهه تا یک سال پیش از جنگ جهانی اول ادامه یافت. تأسیس سازمانهای بین المللی چون کار و پست از جمله نتایج این کنفرانسها بود. نیمه نخست قرن بیستم با دو جنگ جهانی با ابعادی بسیار گسترده و قتل عام بالغ بر 25 میلیون نفر در هر جنگ همراه بود که برای عدم تکرار جنگ جهانی اول با پیشنهاد رئیس جمهور لیبرال منش امریکا وودرو ویلسون( woodrow wilson) جامعه ملل1 (league of nation) تشکیل شد، این سازمان دیری نپائید و به دلایل متعددی همچون عدم حضور امریکا به عنوان پیشنهاد دهنده اصلی آن،وجود نواقص و تضادهایی در میثاق و ساختار جامعه ملل، عدم ضمانت اجراء برای تصمیمات و در نهایت رقابت میان اعضاء باعث انحلال آن شد. طرفه اینکه براساس منشور جامعه ملل متحد جنگ هنوز به عنوان یکی از ابزارهای سیاست بین الملل پذیرفته شده بود! ولی در اصول هشتم تا بیستم منشور برای اعمال آن شرایط و ضوابطی چون مساعی جمیله،داوری،دیپلماسی طی یک دوره سه ماه تا پیش از اعلام جنگ به طرف مقابل درنظر گرفته شده بود. برای نخستین بار در تاریخ روابط و حقوق بین الملل در سال 1928 و براساس پیمان بریان کلوگ جنگ در صحنه روابط بین الملل محکوم و مطرود اعلام شد، موضوعی که با شروع جنگ دوم جهانی در سال 1939 به حاشیه رانده شد ولی به عنوان یکی از مبانی مهم مورد استناد حقوق و روابط بین الملل قرار گرفت. شروع به کار سازمان ملل متحد(united nation)، بر خرابه های ناشی از جنگ جهانی دوم باعث گسترش همکاریهای بین المللی در قالب سازمانهای بین المللی و توسعه روند حقوقی شدن روابط میان دولتها گردید و برای نخستین بار طبق مفاد منشور ملل متحد، علاوه بر دولتها، سازمانهای بین المللی و نهادهای غیردولتی بین المللی نیز به عنوان بازیگران روابط بین الملل پذیرفته شدند. در عصر بعد از دوران نظام دو قطبی که برای حدود نیم قرن (از ابتدای دهه 1950 میلادی تا ابتدای دهه 1990) بر روابط بین الملل و به تبع آن حقوق بین الملل حاکم بود و در دوره جهانی شدن امور که با خود شکست زمان و مکان در روابط میان انسانها و دولتها را به همراه داشته، تعامل حقوق بین الملل و روابط بین الملل با چالش ها و مباحث تئوری و عملیاتی متفاوتی رو به رو شده که سابق براین موضوعیتی در هر یک از این دو دانش علوم انسانی و در تعامل میان آنها نداشته است. تحقیق پیش روی با لحاظ داشتن و مداقه برروند فکری تعامل میان حقوق و روابط بین الملل بخصوص از منظر تئوریهای اصلی روابط بین الملل با تکیه ویژه بر نظریه سازه انگاری نگاهی تطبیقی بر برخی از مهمترین حوزه های چالش و همکاری (تأثیر و تأثر)حقوق و روابط بین الملل خواهد داشت. سئوال اصلی در بررسی تعامل حقوق و روابط بین الملل این است که حال که بخش اعظمی از مبانی حقوق بین الملل ماحصل توافق دولتهاست آیا صاحبان قدرت برداشت و منافع خود را به عنوان حقوق بین الملل لازم الاتباع از سوی سایر کشورها در قالب حقوق بین الملل اجرایی و فرهنگ سازی می کنند؟ نکته بسیار قابل تأمل اینکه، نهادهای بین المللی ،رویه های بین المللی،حقوق و قواعد بین الملل عموماً پس از پایان نزاعها،جنگ های بین المللی یا چند جانبه به وجود آمده و به تعبیری تأسیس می شوند درنتیجه آیا حقوق بین الملل ساخته و پرداخته روابط بین الملل و تعاملات میان قدرتها و بازیگران عرصه سیاست بین المللی است یا اینکه روابط بین الملل براساس توافقات حقوقی ،رویه ها، قواعد حقوقی بین المللی شکل یافته و هدایت می شود. به تعبیر دیگر آیا این روابط بین الملل است که حقوق بین الملل را شکل می دهد و از سوی دیگر آیا این حقوق بین الملل است که چارچوب و اسلوب روابط میان دولتها (بازیگران) در روابط بین الملل را ترسیم نموده و ضابطه مند می کند. دراین میان موضوع ضمانت های اجرای حقوق بین الملل به نسبت قواعد داخلی و میزان تأثیر و تأثر این دو مقوله بر یکدیگر نیز حائز اهمیت و بررسی است.
عباس اکبری مهر احمد جانسیز
در میان همسایگان ایران، روابط ایران و ترکیه پیشینه ی درازی دارد و این گذشته تاریخی از فراز و نشیب های زیادی عبور کرده است که هر یک در جای خود می تواند محل بحث و تحقیق باشد.در کنار گذشت? پر فراز و نشیب و سرشار از منازعه و درگیری ،این دو کشور به دلیل همجواری ،روابط گسترده سیاسی و اقتصادی با یکدیگر داشته اند. هر دو کشور ایران و ترکیه از موقعیت خاص استراتژیک در منطقه برخوردارند.ایران پل ارتباطی ترکیه به شرق و ترکیه پل ارتباطی ایران به غرب است و این خصیص? مشترک، دو کشور ایران و ترکیه را در موقعیت بسیار مناسبی برای تاثیر گذاری بر کشورهای منطقه قرار داده است. دیپلماسی اقتصادی از آن پدیده هایی است که همواره مورد نظر کارشناسان و فعالان اقتصادی بوده است. از زمانی که جهان اقتصادی مرزهای خود را تا حد بسیار زیادی کوچک کرده است و همه اهالی اقتصاد، شهروند این دنیای کوچک شده هستند، نبض فعالیت های اقتصادی را مولفه ای به نام دیپلماسی مشخص می کند.با توجه به اینکه جهان غرب به سرکردگی امریکا همه توان خود را برای متوقف کردن کشور ایران در مسیر پیشرفت و توسعه و دستیابی به جایگاه در خور و شان کشور و ملت بزرگ ایران به کار بسته است،سیاست دولت جمهوری اسلامی در راستای خنثی کردن تلاش های غرب و استفاده از توان بالقوه و بالفعل کشور برای دستیابی به توسعه همه جانبه،بسط روابط به کشورهای همسایه و بهره گیری از توان ناشی از موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک کشور می باشد.از این رو در این پژوهش سعی بر این بوده است که با درک ضرورت پرداختن به موضوع همگرایی ایران با کشورهای همسایه و گره زدن منافع کشور با منافع همسایگان جهت خنثی نمودن تهدیدات و توطئه های دشمنان به بررسی تاثیر روابط اقتصادی بر همگرایی ایران و ترکیه پرداخته شود.در این مجال سعی بر این بوده که از دریچه اقتصاد به دیپلماسی و روابط بین الملل نگاه شدود و با بررسی تاریخچه روابط دو کشور و رقابت و همکاری دو کشور در زمینه های اقتصادی به سوالات تحقیق پاسخ مناسب داده شود و این نکته که ؛ بهترین و موثرترین راهکار برای نیل به همگرایی بین ایران و ترکیه ، راهکار اقتصادی می باشد.به عنوان فرضیه پژوهش اثبات گردد.
سید حسین اصغری حسین آبادی سید امیر نیاکویی
در طول سال های اخیر سیاست خارجی ایران با تحولاتی مواجه بوده که از این جمله می توان به توجه بیشتر به کشور های حوزه آسیای مرکزی اشاره کرد. در بین کشورهای این منطقه ، تاجیکستان به دلیل قرابت های زبانی و فرهنگی برای تهران حائز اهمیت بیشتری بوده و است. خلال این سال ها ، ایران علاوه بر مسائل فرهنگی ، به برقراری روابط اقتصادی با این کشور نیز متمایل بوده و در صدد برآمده تا انجام پروژه های عمرانی و عملیاتی را نیز در این کشور بر عهده بگیرد. این مسئله طی سالیان متمادی مد نظر مقامات سیاسی ایران بود و در نهایت منجر به بسته شدن قراردادهایی در این زمینه شد.متاسفانه با گذشت دو دهه از استقلال این کشور و برقراری روابط رسمی میان ایران و تاجیکستان سطح روابط دو کشور به همگرایی منجر نشده است و در برخی موارد حتی شاهد ترجیح کشورهای رقیب ایران توسط مسئولان این کشور هستیم.پژوهش حاضر با نگاهی به ظرفیت های دو کشور برای ایجاد ارتباطی همه جانبه ،خصوصاً در بخش اقتصاد به پیشینه روابط دو کشور پرداخته و در صدد پاسخ گویی به این سوال اصلی بوده است که چرا روابط دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری تاجیکستان از استحکام کافی برخوردار نیست؟و اینکه زمینه های همگرایی دو کشور کدام است و چالش های پیش روی روابط همگرایانه ایران وتاجیکستان چیست؟روش پژوهش توصیفی وتاریخی تحلیلی بوده که در آن با استناد به شیوه مطالعات کتابخانه ای (اسنادی) از طریق کتب، مجلات علمی و سایتهای اینترنتی اطلاعات مورد نیاز کسب شده و مورد تحلیل قرار گرفته است.عدم وجود منابع مناسب و دارای اطلاعات به روز و قابل استفاده مهمترین محدودیت این پژوهش بود که از سویی خود حاکی از عد م اهتمام و توجه به مسئله همگرایی بین دو کشور به طور جدی در دستگاه دیپلماسی و مراکز مطالعاتی مرتبط با این موضوع می باشد.یافته ها حاکی از وجود ظرفیت های بالقوه برای حضور اقتصادی کشور ایران در تاجیکستان و بهره مندی از امکانات طبیعی این کشور خصوصاً منابع سرشار آب و انرژی برق تولید شده از ان در این کشور آسیای مرکزی می باشد.از سویی می توان با اجرایی کردن توافقات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بین دو کشور به سطح مناسبی از همگرایی و همبستگی در عرصه اقتصاد دست یافت. پژوهش حاضر در 5 فصل تدوین شده است که در فصل اول آن به کلیات تحقیق و درفصل دو به بررسی نظریه ها ی مرتبط با همگرایی و در فصل سوم به معرفی تاجیکستان ودر فصل چهارم به روند روابط دو کشور ودر فصل پینجم به بررسی فرضیات و سوالات و ارائه پیشنهاد پرداخته شده است.
محمدرضا خجسته احمد جانسیز
بحث از سر گیری روایط دیپلماتیک ایروان- آنکارا، چندی است که به عنوان یکی از موضوعات و مباحث روز منطقه، در معرض دقت و توجه رسانه ها و تحلیل گران مسائل سیاسی قرار گرفته و رهبران و دولتمردان دو کشور و حتی برخی دیگر از کشورهای منطقه و جهان را به اظهار نظر و اعلام موضع در این خصوص کشانده است. رخداد جنگ قره باغ و تصرف 20 درصد از خاک جمهوری آذربایجان توسط ارمنستان که به دنبال فروپاشی شوروی در سال 1991م و پایان تسلط مسکو بر قفقاز صورت گرفت و همچنان ادامه دارد ،در کنار اختلاف تاریخی ارامنه و ترکیه ، انگیزه و عامل دیگری شد تا رهبران آنکارا در حمایت از هم زبانان آذری خود، یک گام دیگر به جلو برداشته و روابط رسمی و دیپلماتیک خود را با ایروان قطع نمایند. با این پیشینه تاریخی منفی و حس تنفر بین مردم دو کشور به خاطر فشار و تشویق های غرب هردو کشور اخیراً تلاش های دوستانه جهت عادی سازی روابط فی مابین داشته اند . پزوهش پیش رو سعی دارد با بررسی پیشینه روابط دو کشور با فرض این نکته که همگرایی دو کشور ترکیه و ارمنستان در سیاست های منطقه ای بستر ساز رفع چالش های امنیتی در حوزه قفقاز جنوبی استبرای سوالات پژوهش پاسخ مناسب بیابد. همگرایی دو کشور ارمنستان و ترکیه می تواند تنش های موجود بین ارمنستان و اذربایجان را مرتفع کرده و راه حلی مناسب برای بحران قره باغ ارائه دهد .
حسین بیک زاده احمد جانسیز
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) محصول شرایط بین المللی بعد از جنگ جهانی دوم است، در واقع این سازمان در سال 1949 با هدف مهار و جلوگیری از توسعه طلبی های شوروی سابق به عنوان یک رژیم امنیت منطقه ای تاسیس شد با محور قرار دادن ماده 5 منشور، که در میان 14 ماده این پیمان، مهمترین آن محسوب می گردد، دکترین (همه بر علیه یکی) با اتخاذ رویکرد امنیتی به حیات خود در مقابل شوروی ادامه داد. که این رویکرد پس از فروپاشی شوروی با چالش جدی روبرو شده و شأن و منزلت ناتو حتی به عنوان سازمانی جهت مبارزه با بیماریهای مسری نیز تعدیل گردید. حملات تروریستی یازده سپتامبر بحران وجودی دیگری را در ناتو ایجاد کرد بطوریکه این حملات محیط بین المللی جدیدی را در سرتاسر جهان به وجود آورد. ناتو برای اولین بار به ماده 5 اساسنامه خود توسل جست و به آمریکا پیشنهاد کرد تا برای جنگ بر علیه تروریسم با آن کشور همکاری نماید. در واقع ناتو هم اکنون به عنوان بازوی نظامی آمریکا و تنها قدرت مدعی باز مانده از دوران جنگ سرد عمل می کند و می خواهد حوزه نفوذ خود را در مناطق استراتژیک و حساس جهانی گسترش دهد. در حال حاضر آنچه به بهانه-ای بر این گسترش، تبدیل شده رادیکالیسم اسلامی است که غرب به ویژه آمریکا آن را معادل تروریسم در نظر گرفته و به همین دلیل تروریسم به عنوان ماموریت اصلی ناتو در نظر گرفته شده است. یکی از این مناطق مورد بحث افغانستان است. افغانستان اولین کشور آسیایی است که ناتو در شرایط نوین جهانی در آن حضور می یابد. چنانچه به نظر می رسد که بحث اتحادیه اروپایی در سه قالب، کشورهای اروپایی به صورت انفرادی، به حالت اتحادیه ای و در قالب ناتو قابل تصور باشد. قاعدتاً هیچکس نمی تواند منکر حضور کشورهای اروپایی از جمله آلمان، روسیه، انگلیس و فرانسه در افغانستان باشد. اتحادیه اروپا در قالب حضور فردی، چندان فعالیت نظامی و امنیتی در افغانستان نداشته است و در واقع بیشتر منافع اقتصادی این کشورها مد نظر قرار گرفته است. عملیات اروپایی ها در قالب اتحادیه اروپایی در افغانستان بیشتر از اینکه نقش امنیتی و سیاسی بوده است. بیشتر بر مسائل اقتصادی، فرهنگی، و آموزشی مبنتی بوده است و این که چرا ناتو تاکنون نتواسته است امنیت افغانستان را تامین کند دلیلش، نابسندگی مداخله نظامی بدون فراهم آوردن شرایط لازم داخلی و ناکارایی نیروهای امنیتی و عدم دولت مرکزی قدرتمند و فساد اداری است. و در مورد تاثیر امنیتی و سیاسی حضور ناتو در افغانستان و امنیت ملی ایران باید اذعان نمود که با اشغال افغانستان و عراق، جمهوری اسلامی ایران بیش از هر زمانی خطر حضور ناتو را در مرزهای خود احساس می کند. به طوری که این حضور تهدید جدی محسوب می گردد. اما به نظر نمی رسد همه این مسائل فقط تهدید صرف باشد بلکه فرصت هایی هم برای جمهوری اسلامی ایران فراهم می گردد. که با توانمندی و تصمیم گیری کلان استراتژیک در عرصه سیاست خارجی می توان بنفع منافع ملی از آن بهره برد.
حسین بهمنش احمد جانسیز
ویژگی های دین مبین اسلام و جوانب گوناگون آن همواره و در عرصه ها و زمان های مختلف الهام بخش و راهگشا برای مسلمانان و حتی غیرمسلمانان بوده است؛ در زمان کنونی که جهان اسلام به بیدارگشته و مسلمانان در حال تلاش برای تعیین سرنوشت خویش هستند، یقینا درآینده ای نزدیک نیازمند الگو و شالوده ای اسلامی برای مناسبات خارجی خود و همچنین بازیگری در نظام بین الملل می باشند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و بیش از32 سال رفتارسیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و همچنین ایفای نقش در نظام بین الملل بر مبنای تفکر ایشان نمونه و الگوی مناسبی برای آزمایش و میزان توانایی، ظرفیت و موفقیت رهیافت اسلامی می باشد.محقق در این پژوهش برآن است تا به این پرسش پاسخ گویدکه، رهیافت اسلامی روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی(ره) بر چه ویژگی هایی استواراست؟ برای پاسخ به این پرسش، در این پژوهش از رهیافتی مرکب از روش های توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای و در چارچوب مباحث فرانظری(هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی) بهره گرفته می شود. فرضیه پژوهش اینگونه است که؛ رهیافت امام خمینی(ره) به روابط بین الملل درهستی شناسی؛ خدامحورانه، مبناگرایانه، انسان مدارانه و عدل گسترانه، در معرفت شناسی، قائل به امکان شناخت، صدق وگزاره های مطابق با واقع، تاثیر متقابل دانش و ارزش، وابستگی شناخت به تهذیب نفس و تکثر منابع آن و در روش شناسی فقیهانه و تکثرگرااست.این پژوهش مشتمل برپنج فصل می باشدکه، در فصل نخست کلیات پژوهش ارائه می گردد؛ در فصل دوم وسوم به توصیف و تحلیل مبانی فرانظری دیدگاه امام خمینی (ره) به حوزه روابط بین الملل می پردازد و درفصل چهارم نیز، ضمن بررسی دلالت های فرانظری تفکرامام (ره) در روابط بین الملل، به مقایسه اجمالی این رهیافت با نظریه های مطرح روابط بین الملل وتحلیل تشابهات و تمایزات تعلق گرفته است و درفصل پنجم به نتیجه گیری خاتمه می یابد.
معصومه نیک کار چنیجانی احمد جانسیز
پژوهش حاضر از نوع مطالعات موردی است و بدلیل نو بودن در عرصه پژوهش، به صورت بستر مطالعاتی و پرسش از چگونگی موضوع در سیر تحولاتی ساختار تاریخی انجام شده است. ارتباطات و رسانه ها در دنیا در فرآیند های متفاوت ایفای نقش نموده اند و مولفه های ضروری برای رشد اقتصادی و تحولات اجتماعی بوده اند. در ثبات سیاسی و رشد اقتصادی تاکید ویژه داشته اند و ارزش های اجتماعی و فرهنگی را در عرصه بین الملل بازیگری نموده اند. رسانه های امروزی، چشمان ناظر بر اعمال سیاستمداران و رهبران جهانی در پاسخ گویی به شهروندان هستند و با توجه به بررسی های حاصل مشخص گردید بسیاری از جوامع به شدت تحت تاثیر و نقش رسانه ها در جامعه قرار دارند و مدیریت این حوزه با امکان دست یابی به باورها و هویت و فرهنگ مردم ارتباطی ویژه می آفریند و بستر سازی پروسه جهانی شدن را در قبال تکنولوژی های نوین ارتباطی و ایده موسوم به دهکده جهانی را در زایش جهان شیشه ای مدیریت می کند، مرزها را فرو می کاهد و انقلاب اطلاعاتی را در گوی سبقت منافع اقتصادی، تحولات سیاسی و نظام اجتماعی پایه ریزی می کند. مدیریت رسانه و جایگاه ارتباطی قدرت نرم را می توان یک تمدن نو ظهور در گستره ارتباطات دانست و شبکه ها، نیروها و نهادهای این حوزه عظیم را ظرفیت های راهبردی در طرح جهانی و فرصتی برای پدیداری پروسه جهانی عنوان نمود. رسانه تند بادی است در عرصه ارتباطات امروز جهان که گاه در عرصه های مختلف ویران می سازد و گاه جریانی می آفریند که خود عرصه ای نو خواهد بود سازنده و بالنده و یا مخرب در باورهای هویتی، اجتماعی و حتی اقتصادی و سیاسی. رسانه سیاستی است جریان ساز در سیاست دولت ها و ملت ها. اجتماعی است مستغنی از جریان افکار و اندیشه ها. فرهنگی است ناعادلانه در توزیع اطلاعات و قدرتی است در سیطره آنان که حاکمیت بر هجوم تکنولوژی ها را در دست دارند. امروزه هر تصویر واضح یا مخدوشی در عرصه بین الملل حاصل اطلاعات و ارتباطات رسانه ای است که افراد یا بنگاه های خصوصی و دولتی با انگیزه های مختلف بیان می دارند و با نفوذ رسانه ای، سلطه گری جدیدی را در تمام ارکان اقتصادی، فرهنگی و نظامی ایجاد می نمایند. در واقع سلطه گری از طریق رسانه و مدیریت آن از ارکان مهم سیاست خارجی قدرتها در عرصه بین الملل شده است و این عرصه نا عدالتی با مدیریت قدرتی، تلاشی شد برای جهان سوم و ممالک کوچک برای رسیدن به یک نظام عادلانه جهانی و ارتباطی. پژوهش پیش روی به دنبال بررسی میزان تأثیر و تأثر رسانه ها به عنوان قدرت نرم در سیاست جهانی و نظام بین المللی است. در این مسیر رسانه ها از ابزاری در دست سیاستمداران به منظور هدایت افکار عمومی در مسیر راهبردها و سیاست های مورد نظر خود گرفته تا وسیله-ای برای فشار بر سیاست های دولت ها از سوی افکار عمومی، گروه های مردم نهاد در نوسان است، به تعبیری یافته های این تحقیق ما را به این نقطه می رساند که رسانه ها را می توان یکی از مهمترین بخش ها و ارکان روابط بین الملل در قرن بیست و یکم قلمداد کرد موضوعی که با ظهور رسانه های جدیدی چون شبکه های ماهواره ای پخش زنده، اینترنت و تلفن همراه ابعاد گسترده تری به خود گرفته است.
مریم صداقت رضا سیمبر
ازآنجا که اسلام دین کامل وجامعی است وبه تمام ابعاد زندگی بشر توجه نموده وبرای ساده ترین مسائل زندگی انسان دارای دستور عمل است، لذا ما معتقدیم دین اسلام باید به عنوان یکی از مهمترین بازیگران نظام بین الملل وارد عرصه جهانی شود وازآنجاکه روابط بین الملل جایگاه ویژه ای درتعالیم ودستورات اسلام دارد لذا اسلام می تواند با ارائه راه حل های مناسب به تنازع ومشکلات موجود در نظام بین الملل خاتمه دهد و راه حلی برای تمام معادلات مجهول در جهان ارائه نماید. به این منظور جهان اسلام برای ایفای بازیگری موثر در صحنه بین المللی نیاز مند بسیج همه امکانات و پتانسیل های خود است. کشورهای اسلامی نیازمند آنند که فرهنگ خود را تقویت کنند وارزش ها وبارهای اسلامی را در جوامع خود متحقق کنند. کشور های اسلامی باید بکوشند تا همه نقاط ضعف خود را از بین ببرند وبا ایجاد همگرایی در بین جهان اسلام بتوانند زمینه گسترش اسلام را در نظام بین الملل فراهم نمایند. جهان اسلام باید آماده ارائه واکنش مناسب به مسائل پیرامونی خود باشد و شرایط وموقعیت خود را به خوبی درک کند تا مسئولیت های خود را در جامعه اسلامی و جامعه جهانی به خوبی به انجام برساند. زیرا در صورتی می توان ادعاهای فوق را جامه عمل پوشاند که دنیای اسلام بتواند شکل مطلوبی از اسلام واقعی را در کشورهای اسلامی ودر نهایت در نظام بین الملل به منصه ظهور بگذارد. پژوهش حاضربه دنبال پاسخگویی به این سوالات است که آیا جهان اسلام به عنوان یک پارامتر قدرتی در نظام بین الملل مطرح خواهد بود؟ آیا اسلام در مقابل سایر ادیان مطرح در نظام بین الملل دارای برتری است؟ پارامترهای قدرتی جهان اسلام در نظام بین الملل آینده چیست؟ غرب و جهان اسلام چه موقعیتی خواهند داشت ؟ با این فرضیه که اگر جهان اسلام بتواند الگوی مناسب اجتماعی وسیاسی به ویژه در خصوص ملت –کشورها در دنیا ارائه کند به تدر یج به یک پارامتر قدرتی مطرح در نظام بین الملل تبدیل خواهد شد. بدین منظور این تحقیق ضمن در نظر گرفتن چالشهای موجود درجهان اسلام پارامترهای قدرتی اسلام را شناسایی وبا طرح آن دین اسلام را نه به عنوان یک قدرت، بلکه به عنوان یک ابر قدرت در نظام بین الملل معرفی می نماید.
ساریسا اردلان رضا سیمبر
جنبش های اعتراضی اخیر، تابع متغیرهای متعددی است نیروها یا کنشگران خارجی مجموعه ای از مهم ترین متغیرها هستند . دخالت کنش گران خارجی شامل دولتها، نهادهای بین المللی دولتی و کنش گران غیر دولتی است که بیشتر نقشی جهت دهنده و تسریع کننده داشته اندکه تمرکز اصلی این پژوهش به کنش گران خارجی دولتی و در رأس آن آمریکا است. گرچه مولفه های داخلی، شاخص تعیین کننده در سرنوشت جنبش های انقلابی دولت های بر آمده از آنها در دوره گذار سیاسی تلقی می شود، امّا با توجه به تحولات بنیادین در ساختار اقتصادی و سیاسی نظام جهانی، انقلاب درنظام اطلاعات و ارتباطات، فراگیری رژیم های حقوق بشر و گسترش گفتمان های الگوی دموکراتیک دولت در جوامع در حال گذار، تعریف موسع جامعه جهانی و قدرت های بزرگ از امنیت، توسعه و حقوق بین الملل بنا به موقعیت ژئوپولیتیکی کشورها نقش منافع عوامل خارجی هم در موفقیّت و به سر انجام رسیدن قیام های مردمی و انقلاب ها و هم در تأسیس وتکوین الگوی خاصی از دولت اهمیّت مضاعفی پیدا کرده است. پس از بررسی علت های داخلی وقوع این انقلاب ها، به سوال اصلی در این پژوهش پاسخ داده می شود. سوال اصلی این است که چگونه می توان مواضع آمریکا را در قبال انقلابهای عربی 2011 تبیین کرد و سپس با ارائه رویکرد ایده آلیسم واقع گرا سعی در تبیین سیاست خارجی این کشور در قبال انقلاب های مصر ولیبی دارد که نشان از تعارض منافع استراتژیک آمریکا در چارچوب رویکرد واقع گرایی، با ارزش های دموکراسی خواهانه در چارچوب رویکرد آرمان گرایانه در سیاست خارجی این کشور دارد. خاورمیانه وشمال آفریقا از فقدان دمکراسی رنج می برد. آمریکا تا قبل از تحولات اخیر همیشه این بحث را مطرح می کرد اما تعادل میان منافع استراتژیک و فقدان دمکراسی همیشه به نفع منافع استراتژیک عمل کرده است . کلید واژگان : خاورمیانه، انقلاب، آمریکا، سیاست خارجی، ناتو،مصر، لیبی
معصومه عسگری رضا سیمبر
روابط آمریکا و اسرائیل که از سال 1948 با تأسیس رژیم صهیونیستی کلید خورد. از دهه 70 به بعد به روابطی عمیقتر و سپس استراتژیک تبدیل شد. این روند پس از جنگ سرد نیز تداوم یافت. بنابراین حمایتهای آمریکا از رژیم صهیونیستی از دهه 70 به بعد روبه فزونی رفت، به گونه ای که حمایتهای بی چون چرای تسلیحاتی و حتی سیاسی آمریکا از اسرائیل در مجامع بین المللی و جهان، فریاد اعتراضی شرکای عرب منطقه را درآورد. پس از جنگ سرد و با فروپاشی دشمن ایدئولوژیک شوروی انتظار می رفت از این حمایتها کاسته شود اما اینگونه نشد. حال سوالی که مطرح می شود این است که چرا ایالات متحده پس از جنگ سرد به حمایتهای همه جانبه خود از رژیم صهیونیستی ادامه داده و از این رژیم در برابر دیگر کشورهای منطقه جانبداری می کند؟ در پاسخ به این سوال صاحب نظران، دلایل متعددی را مطرح می کنند. برخی لابی صهیونیستی را عامل اصلی این حمایتها عنوان می کنند، برخی ملاحظات اخلاقی را برای این حمایتها مطرح می کنند وغیره. اما پژوهش حاضر این فرضیه را مدنظر قرار می دهد، که عامل اصلی چنین حمایتهایی منافع آمریکا در منطقه است و درواقع اسرائیل حافظ منافع آمریکا در منطقه محسوب می شود.بنابراین حضور اسرائیل در منطقه منافع استراتژیک و غیر استراتژیک زیادی برای ایالات متحده دربر دارد. علاوه بر این، یافته های دیگر پژوهش این است که تأثیر لابی یهود در سیاستگذاری خارجی آمریکا کمتر از تأثیر منافع ملی آمریکا است، اما این تأثیر قابل توجه است. بنابراین، موضع پژوهش در مورد تأثیر لابی یهود در سیاست خارجی آمریکا به ویژه سیاست خاورمیانه ای آن موضعی میانه است، که نه کاملا این تأثیر را رد می کند و نه آنرا عامل اصلی در سیاستگذاری خارجی آمریکا در در نظر می گیرد. همچنین درخلال پژوهش به این مطلب پرداخته خواهد شد، که ایالات متحده و اسرائیل در مورد جنبشهای اسلامی منطقه و حتی انقلابهای اخیر جهان عرب ابتدا مشی مخالفت و جهت دهی آنها به سمت دموکراسی هدایت شده گام برداشتند، اما پس از پیروزی اسلامگرایان در برخی از این کشورها همانند مصر این سیاست را به کناری نهاده و تلاش کردند، صرفا از نفوذ جمهوری اسلامی و مدل حکومتی آن به این کشورها جلوگیری به عمل آورند و مدل اسلام گرایی ترکی را جایگزین آن کنند. کلید واژه ها: رژیم صهیونیستی ، خاورمیانه ، شرکای عرب ، منافع ، لابی صهیونیستی ، آمریکا ، انقلابهای جهان عرب
محمد مجاور شیخان امیر نیاکویی
سیاست خارجی یک کشور تا حدودی بازتاب و انعکاس دهنده کیفیت شکل گیری و اجرای سیاست خارجی آن کشور می باشد که این به نوبه خود محصولی از شرایط عمومی جامعه است. به عبارت دیگر، سیاست خارجی هر کشور از حلقههای به هم پیوستهای از یک زنجیره طولانی مناسبات اجتماعی تشکیل میگردد که به حلقههای سیاسی، اداری، اقتصادی و فرهنگی آن کشور گره خورده است. به عبارت دیگر، سیاست خارجی پدیدهای چند وجهی است. از آنجایی که شناخت و مطالعه این حلقههای ارتباطی، مهم و با اهمیت هستند لذا اولاً بدون شناخت آنها نمی توان نحوه شکل گیری و اجرای سیاست خارجی را درک کرد، ثانیاً در جهت بهبود سیستماتیک آن نمی توان اقدامی انجام داد، ثالثاً نمی توان به شیوه مقایسهای و تطبیقی با سایر کشورها، سیاست خارجی را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. فرهنگ یکی از عناصرکلیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد و در این تحقیق نیز مولفه های فرهنگی تأثیرگذار در سیاست خارجی کشورمان به روش کاربردی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. با عنایت به اینکه جمهوری اسلامی ایران درصحنه بین الملل با کشورهای مختلف روبرو است لذا برای برقراری مناسبات با هر یک از آنها، باید رفتار فرهنگی خاص آن را داشته باشد. نقش روابط فرهنگی در شکل دادن به هویت ملتها در سطح جهان و نتایج آن در منافع ملی هر کشور و همچنین اهداف، روشها و ابزار روابط فرهنگی نیازمند مطالعه و بررسی نظاممند است. اولویت این بخش از روابط خارجی برای هر کشوری به لحاظ فرهنگ، تاریخ و میراث تاریخی و فرهنگی متفاوت است. اگر فرهنگ به عنوان مجموعهای از نظامهای ارزشی یا تصوراتی در نظر گرفته شود، تعیین کننده رفتار اعضای یک گروه است و به آنها امکان می دهد که هویت خویش را بر پایه آن شکل دهند. در این صورت است که میتوان روابط بینالمللی فرهنگی را رابطهها و مبادلاتی بین نظامهای ارزشی و تصوراتی تلقی کرد که در هویت بخشیدن به گروههای ملی، زیر ملی و فوق ملی به کار میآید. در ادامه، این تحقیق به بررسی سازوکارهای کنونی دیپلماسی فرهنگی (روابط فرهنگی بین المللی) درارتباط با ظرفیت ها و توانمندی های بالقوه فرهنگی کشورمان و همچنین به مطالعه تطبیقی دیپلماسی فرهنگی نه کشور خارجی و آسیب شناسی روابط فرهنگی بین المللی پرداخته است.روش کار این تحقیق با دو روش کتابخانهای و میدانی بوده و اطلاعات بر اساس این دو روش گرد آوری شده است .مصاحبه با 75 نفر از رایزنان و کارشناسان فرهنگی اعزامی به خارج از کشور (از طریق روش تحقیق میدانی به صورت پیمایشی از نمونه آماری ) برای کسب اطلاعات معتبر و موثق در خصوص راهکارهای موثر در دیپلماسی فرهنگی نیز از دیگر روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق بوده است.
شهره پور رمضان احمد جانسیز
حکم فرما شدن واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از گذشت یک دهه از وقوع انقلاب اسلامی و پایان بخشیدن به نوعی تمرکزگرایی و جزم اندیشی در سیاست روسیه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از ایران و روسیه کنش گران فعالی در عرصه بین المللی و منطقه ای ساخت. طوری که تعامل میان این دو کشور وارد عرصه نوینی شد و توانست برنامه ها، اهداف، خط مشی ها و الگوهای مرتبطی را در روابط دو کشور رقم بزند. می توان نقش این دو کشور را بیش از واحدهای دیگر منطقه ای قرار داد به این معنا که از اهداف و ابزارهای لازم جهت ایفای نقش منطقه ای و حتی بین الملل برخوردارند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به روند توسعه و تحکیم بیشتر روابط دو کشور کمک کرد و با روی کار آمدن دولت ولادیمیر پوتین در آغاز قرن 21 همکاری با ایران به صورت گسترده تری مطرح شد و نگاه همزمان به غرب و شرق جزء لاینفک سیاست خارجی روسیه درآمد.هرچند روابط ایران و روسیه هیچ گاه از اصالت خاصی برخوردار نبود اما اشتراک نظر سیاسی بین دو کشور در مقاطع بسیاری علی الخصوص تلاش در جهت ایجاد جهانی چند قطبی و مبارزه با تحمیل اصول دموکراسی آمریکا در منطقه، موجب شد از سوی مقامات دو کشور به ویژه ایران، طرف مقابل به عنوان «همکار استراتژیک» تعبیر شود. اگرچه ایران و روسیه تحرکات سیاسی و همکاری جویانه ای در جهت مدیریت مناقشات منطقه ای و برقراری صلح داشته اند همچون ایفای صلح در تاجیکستان، مواضع نزدیک دو کشور در منازعه اعراب و اسراییل و تلاش روسیه در جهت نزدیکی به کشورهای اسلامی منطقه از طریق سازمان کنفرانس اسلامی و تلاش ایران در جهت تدوین این مناسبات، اما ایران کماکان روسیه را به عنوان یک بازیگر نیمه مستقل و محدود می شناسد که اشتهای آن گاهی توسط قدرت های خارجی هم چون اسرائیل و آمریکا تحریک می شود. اما نهایتاً مهم ترین واقعیتی که می توان از آن پرده برداشت این است که دو کشور دیگر تهدیدی در مقابل یک دیگر محسوب نمی شوند بلکه در مقابل تهدیدات مشترک نیز می ایستند. بر این اساس رساله تلاش دارد تا فضای حاکم بر رقابت و همکاری های منطقه ای و بین المللی و تلاش ایران جهت اتخاذ یک سیاست راهبردی با روسیه را، در روابط دو کشور تشریح نماید.
صادق صادقی سید امیر نیاکویی
خاورمیانه از دیر باز جزئ مهمترین کانون های مناضه و مناقشه در جهان است این منطقه در سالهای پایانی قرن بیستم وآغازین قرن بیست ویکم همواره در گیر منازعات بسیاری بوده است.به نحوی که شاید کمتر منطقه ای در جهان را یافت که اینگونه بستر بحران ومنازعه باشد.یکی از مهمترین منازعاتی که بیش از یک قرن است دامنگیر این منطقه شده منازعه اعراب و اسراییل است اهمیت این منازعه به حدی که شاید بتوان آنرا کانون وزیر بنای سایر منازعات قلمداد نمود این مسئله یکی از پیچیده ترین موضوعات حال حاضر روابط بین الملل محسوب می شود که توجه جامع جهانی را به خود جلب نموده است و موجب شده است که موسسات، دولتهاوشخصیت های زیادی را وادار نموده است که به دنبال راه حلی برای پایان دادن به این منازعه باشند
محمد عزیزی احمد جانسیز
انقلاب هایی که در سال (2011) علیه دیکتاتوری و خودکامگی حاکمان عرب منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از تونس آغاز شد و در زمان کوتاهی اکثر کشورهای عربی را درنوردید، در نهایت نتایج متفاوتی را دربر داشت و قدرت های بزرگ و سایر کشورهای منطقه در این نا آرامی ها به دنبال تحقق منافع ملی خود بودند و هستند و سعی دارند نتایج این انقلاب ها و رژیم های جایگزین در جهت خواست های آنها پیشروی داشته باشند. در این میان ترکیه نیز مانند سایر کشورهای دخیل بحران، به دنبال تحقق آرمان هایی است که از سال (2002) و از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه توسط رجب طیب اردوغان نخست وزیر و دبیرکل حزب مذکور و بخصوص وزیر امور خارجه احمد داوداوغلو مطرح شده است. در سالهای اخیر شاهد چرخش های زیادی در سیاست خارجی ترکیه بوده ایم که از جمله فعال شدن سیاست خاورمیانه ای ترکیه در کنار ادامه تلاش برای الحاق به اتحادیه اروپا که به نوعثمانی گرایی معروف شده است و یا افزایش تلاش ترکیه به ایفای نقش میانجی در منازعات و مناقشات بین المللی که ریشه این سیاست ها را می توان در نظریه عمق راهبردی داووداوغلو که در کتابی به همین نام به چاپ رسیده است یافت. جهت گیری ترکیه در قبال این انقلاب ها بسته به کشور و منافع ترکیه در آن کشور متفاوت بوده است که از جمله حمایت از انقلابیون، دعوت حاکمان به مسامحه با مردم و تحقق خواست های آنها و ایفای نقش میانجی بین مخالفان و حکومت بوده است که منجر به پدید آمدن تناقضاتی در سیاست های خاورمیانه ای این کشور شده است. بنابراین به نظر می رسد در وهله اول بررسی این انقلاب ها و در نهایت تبیین سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه، برای فهم بهتر سیاست های این کشور در مواجهه با این انقلاب ها ضروری می-باشد.
هومن مسیحی کوهستانی احمد جانسیز
کشور عربستان سعودی به دلیل قرار گرفتن در منطقه ای حساس از جهان و همینطور به دلیل دارا بودن ذخایر عظیم نفت و گاز کشوری بسیار مهم در عرصه بین المللی و منطقه خاورمیانه است. پس از آغاز خیزش های عربی موسوم به بیداری اسلامی یا بهار عربی در سال 2011،حاکمان سعودی با استفاده از اهرم های سیاسی و اقتصادی و بهره گیری از ظرفیت های امنیتی و اجتماعی،موفق به کنترل اوضاع داخلی کشور شده و تا حد زیادی ایجاد خیزش های فراگیری که تمام گروه ها و طبقات را در بر گیرد، کاهش داده است. در بعد خارجی آل سعود با اتخاذ سیاست های عملگرایانه و واقعگرایانه که ویژگی بارز سیاست خارجی عربستان سعودی از زمان تاسیس آن است، در وهله اول سعی در دور کردن امواج تغییرات از کشور و همپیمانان نزدیک خود در شورای همکاری خلیج فارس را داشته و در مرحله بعد تلاش دارد نفوذ خود در منطقه را افزایش دهد.
نجمه زاهد فواکه امیر نیاکویی
تحولات اخیر در خاورمیانه در سال 2011 و از تونس آغاز شد و سرانجام به بیشتر کشورهای عربی سرایت کرد. این تحولات بر منافع بازیگران منطقه ایی مثل ایران، ترکیه و عربستان سعودی تاثیر گذاشته و منجر به یک رقابت استراتژیک بین آنها شد. رساله حاضر به دنبال سیاست خارجی ایران در قبال تحولات منطقه با تاکید بر مصر و سوریه است. یافته های رساله ی حاضر نشان می دهد در حالی ایران بر اساس تمایلات و منافع ایدئولوژیک خود از اسلامگرایان در مصر و سایر کشورهای عربی حمایت می کند، سیاست خارجیش در قبال سوریه کاملا متفاوت است و ماندن رژیم سوریه از اولویت های ایران است. این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که سیاست خارجی متفاوت ایران در قبال تحولات سوریه را می توان بر اساس منافع استراتژیکش تبیین کرد.
شبنم قاضی ارسلان قربانی
چکیده: اعتراض هایی که ایالات متحده را در سال 2010 فرا گرفت، از سرخوردگی فزاینده بخش مهمی از توده مردم امریکا در مورد آینده و فرصت های رشد و ترقی سرچشمه می گرفت. به رغم اینکه اقشار مختلف مردم امریکا در مقایسه با سایر ملتهای دنیا، چندان آینده نگر نیستند، بااین حال اگر یک چیز باشد که عموم مردم ایالات متحده ارزشمند بدانند باور به آن چیزی است که به اصطلاح رویای امریکایی نامیده می شود. این موضوع تا اندازه ای به اعتقاد به فرصت های برابر در موفقیت اقتصادی برای کسانی که تلاش می کنند، مربوط است. با توزیع غیر منصفانه مسئولیت بحران اقتصادی 2008 به نفع بخش بانکداری به همراه کاهش امید جوانان امروزی در پیشرفت های اقتصادی، بسیاری از سفیدپوستان طبقه متوسط به اعتراض علیه دولت برخاستند. در این نوشتار آنچه را به نام جنبش اشغال وال استریت معروف شده، از منظر چهارچوب اسلامی مورد بحث قرار خواهیم داد. واژگان کلیدی:جهان سوم؛هژمونی؛آمریکا:جنبش اشغال وال استریت؛سرمایه داری
سیده الهام بیات غیاثی سید امیر نیاکویی
بحران سیاسی در سوریه به خوبی نشان می دهد که بحران در این کشور از یک موضوع داخلی وحتی منطقه ای فراتر رفته وابعاد بین المللی به خود گرفته است.بحران در این کشور را می توان به عنوان محور اصلی تغییر در موازنه ی قدرت منطقه دانست که هرگونه جابجایی در ساختار قدرت سیاسی این کشور،دارای پیامدهای راهبردی برای کشورهای مختلف خواهد بود. به عبارتی دیگر ،جابجایی قدرت در سوریه نه تنها منجر به ایجاد خلاء قدرت در محیط منطقه ای میشود. بلکه می توان آن را زمینه ساز دگرگونی های بنیادی تر در حوزه امنیت منطقه خاورمیانه دانست.بنابراین تحولات مربوط به سوریه بر معادله ی قدرت و موازنه ی منطقه ای تاثیر گذار خواهد بود.در این رساله هدف ما بررسی بحران سیاسی سوریه براساس رقابت های ژئوپلیتیکی میان بازیگران منطقه ترکیه و عربستان که همراه با ایالات متحده سعی در ساقط کردن رژیم بشار اسد در سوریه و کاهش نقش ژئوپلیتیکی منطقه ای ایران را دارند و به عبارتی می توان کشورهای عربستان و ترکیه را به عنوان اصلی ترین رقبای ژئوپلیتیکی ایران در خاورمیانه دانست.به همین دلیل است که انها در صدد تغییر در موازنه ی قدرت منطقه ای علیه جمهوری اسلامی ایران می باشند.واز سوی دیگر،ایران که سوریه را عنوان تنها متحد استراتژیک خود در منطقه به همراه دارد ،با همکاری روسیه که تجربه ی تلخی از موضوع لیبی به یاد دارد، به حمایت از رژیم بشار اسد پرداخته و خواستار اصلاحات سیاسی- اجتماعی در این کشور هستند.و مخالف هر گونه دخالت بیگانگان در امور داخلی سوریه هستند.
محمد سلیمانی چهارده احمد جانسیز
با تحولات جهان و پیشرفتهایی که در علم و از جهان سنتی به مدرنیته و پست مدرن داشتهایم، ساز و کارهای جهان سیاست و صحنه روابط بینالملل نیز تغییرات و تحولاتی را پیموده است که همراه با پیشرفت و تکنولوژی بویژه در عرصه تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات همخوانی و همسازی بیشتری داشته است. که قدرتهای جهانی با بکارگیری ارتباطات و اطلاعات در قالب قدرت نرم و کاستن از قدرت سخت در عرصه دیپلماسی و روابط بینالملل همچنان تلاش در حفظ و استمرار سلطه خویش بر کشورهای جهان سوم و کمتر توسعه یافته دارند. لذا مهمترین پرسشی که در این پایان نامه مطرح شده، این است که چرا قدرت نرم توسط کشورهای پیشرفته به ابزار سلطه در جهان سوم تبدیل شده است؟ و در فرضیه مطرح شده نیز نگارنده معتقد است؛ کشورهای پیشرفته در حال حاضر جهت ایجاد و حفظ سلطه خود در کشورهای جهان سوم از قدرت نرم خود به عنوان ابزار سلطه استفاده میکنند. که با بهره گیری از روش تحلیلی - توصیفی سعی در تبیین و بررسی و اثبات فرضیه مطرح شده داریم.
صبا تقی بنیاد احمد جانسیز
جهانی شدن فرایندی است چند وجهی که به عرصه های گوناگون زندگی انسانی مثل اقتصادی؛سیاسی؛اجتماعی وفرهنگی و...رسوخ پیدا کرده است . یکی از حوزه های تاثیر گذاری پدیده ی جهانی شدن مسائل زنان به ویژه در کشورهای اسلامی است.شاید بتوان گفت که جهانی شدن گفتمان یکسانی برای زنان جهان به ارمغان آورده وبه گفته ی برخی پیامی که جهانی شدن برای زنان داشته یک گفتمان فمینیستی بوده است،گفتمانی که همواره جایگاه زنان را تحت ستم ارزیابی نموده ونگرش خود را بر مبنای محرومیت زنان از حقوق کامل یک انسان توجیه می کند و در پی تغییروضع موجود به نفع زنان درهر جای دنیا است.گفتمانی که چارچوبه آن در فرهنگ غرب شکل گرفته و از آنجا به سایر کشورها تسری پیدا کرده است ونگاه لیبرالیستی به زن خمیر مایه ی آن را شکل می دهد.بنابرآنچه گفته شد،نوشته ی حاضر تلاشی است برای تبیین جایگاه زنان مسلمان درفرآیند جهانی شدن،جهانی شدنی که هم می تواند فرایندی رو به جلویی محسوب شود که به نوعی به بهبود وضعیت زنان کمک می کند وهم ممکن است خرده فرهنگ ها و خرده ارزش ها را نادیده بگیرد والگوی یکسانی را تجویز کندوبرخی از نابرابری ها وشکاف ها (دیجیتالی،دولت-ملت و...)به چشم نیاید.این نکته هم حایز اهمیت است که نمی توان نقش دولت ها در این کشورها را در نظر نداشت،چرا که دراکثر این کشورها دولت ها نقش پررنگ و سازنده ای را ایفا می کنند و در همه ی حوزه ها تاثیر زیادی دارند و به نوعی همه چیز را در راستای منافع تعریف شده هدایت می کنند.
فاطمه رضازاده ارسلان قربانی
علی رغم ناتوانی جامعه ملل در جلو گیری از وقوع جنگ جهانی دوم،قدرتهای متفق - ایالات متحده آمریکا، شوروی و انگلستان- در بحبوحه جنگ، طرح اولیه سازمانی را ریختند که در نهایت پس از کنفرانسهای متعدد با تصویب 50 کشور در کنفرانس سانفرانسیسکو(1945) منجر به تشکیل سازمان ملل متحد شد. گرچه سازمانملل متحد، باهدف حفظ صلح وامنیت بین المللی تشکیل . پایان جنگ سردگرچه باعث شدسازمان ملل وشورای امنیت فعالتر شوند، اما واقعیت های سیاسی پس از جنگ سرد باعث مطرح شدندودرباره بحث اصلاحات درسازمان ملل وشورای امنیت برای تطبیق آن باتحولات تجدیدشده همچنین بعدازحمله آمریکابه عراق در 2003 این بحثهاتشدیدشد. واژگان کلیدی: شورای امنیت- حق وتو – حق مضاعف
فریبا کیانی سرکله احمد جانسیز
مقابله مسلمین با عقبماندگی حاصل از دو پدیده استعمار و استبداد در قالب توسل به سه گفتمان غربگرایی، ملیگرایی، و اسلامگرایی چارهجویی شد. اما تجربه تاریخی نشان داد با توجه به عمق اعتقادی مسلمین و جغرافیای فرهنگی جهان اسلام، تنها دست یازیدن به گفتمان اسلامگرایی میتواند مسلمین را در این مبارزه به اهداف نهایی برساند. البته گفتمان اسلامگرایی نیز گفتمانی همگن و یکدست نبوده و بر اساس مقتضیات زمان، مراحل تطور مختلف را طی کرده است. این گفتمان با تاکتیکهای متفاوت ، اما با استراتژی واحد، توانست نرمافزار لازم برای حرکت نهضتهای اسلامی را فراهم کند و این نهضتها توانستند تأثیرات درخور ملاحظهای را، هم در عرصه داخلی کشورها و هم در عرصه جهان اسلام و هم در عرصه بینالمللی برجای گذارند. در این تحقیق، به دنبال پاسخ به این پرسشایم که آیا تحولات سیاسی- اجتماعی کشورهای مسلماننشین منطقه موسوم به خاورمیانه، متاثر از اسلامگرایی بوده است؟ تاثیرات بیداری اسلامی در معادلات بلندمدت منطقهای به چه صورت خواهد بود؟
محمد سرایانی رضا سیمبر
موضوع تروریسم و مقابله با آن به چالش امنیتی بسیاری از کشورها جهان به صورت عام و کشورهای خاورمیانه به صورت خاص تبدیل شده است .تروریسم از قدیم به عنوان یک تهدید امنیتی برای بشر مطرح بوده است. اما اخیرا، این پدیده به یکی از مهمترین تهدیدات و چالش های امنیتی جهان تبدیل شده است. واقعه 11 سپتامبر در این خصوص نقطه عطفی در تحولات جهانی تلقی می گردد.یکی از سازمانها یا گروههایی که به دلایل نقش داشتن در حملات تروریستی 11 سپتامبر در تحولات مربوط به تروریسم نقش عمده ای داشته است و پس از حملات مذکور مورد توجه جهانیان قرار گرفته است، القاعده می باشد. ایران با توجه به چگونگی شکل گیری گروهک تروریستی القاعده و مسائل پیش روی منطقه به تقابل با آنها می پردازد. سوالی که این پژوهش در پی پاسخگویی به آن می باشد اینست که زمینه های شکل گیری گروهک تروریستی القاعده چیست؟سیاست ها و رویکردهای ایران در قبال تحرکات این گروه چیست؟ این پژوهش به این نتیجه دست می یابد که منافع منطقه ای القاعده و قدرت استراتژیک ایران در خاورمیانه باعث جهت گیری گروهک تروریستی القاعده در منطقه شده است.
زینب کرمی ارسلان قربانی شیخ نشین
انقلاب مردم مصر در روز 25 ژانویه 2011 آغاز و 18 روز بعد در پی استعفای حسنی مبارک از مقام ریاست جمهوری به پایان رسید. هسته اولیه جنبش مردم مصر را طیف های مختلف مردم و به خصوص جوانان مصری تشکیل دادند. با گذشت زمان احزاب و گروه های سازماندهی شده نیز به مردم پیوستند و در این راستا جمعیت اخوان المسلمین در میانه راه به مردم ملحق شد. با بررسی انقلاب کشور مصر چنین استنباط می گردد که این جنبش از لایه های جامعه مصر برخواسته و هویت معترضان به رغم اشتراک آنها در نفی وضعیت اقتصادی سیاسی حاکم، در قالب احزاب و گروههای شناخته شده نمی گنجد و در چهارچوب آنها تعریف نمی شود. در واقع می توان گفت مشارکت قشرها و طبقات مختلف جامعه مصر و نبود رهبری از جمله ویژگی های اصلی انقلاب مصر می باشند. در این تحقیق به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که جایگاه واقعی اخوان المسلمین در جریان انقلاب چه بوده است؟ روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی بر مبنای روش کیفی و ابزار گردآوری داده ها، منابع کتابخانه ای، اینترنتی و اسناد می باشد.
محمد اسحاقی کلوری ارسلان قربانی شیخ نشین
نهاد قوه مقننه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر سه رکن استوار شده است: مجلس شورای اسلامی ، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام . مجلس شورای اسلامی دو کار ویژه بنیادین دارد که از یک سو به قانونگذاری می پردازد و از دیگر سو امر نظارت بر ساختار قدرت را منتظم می سازد . هنگامی که از چیستی و چگونگی ایفای نقش مجلس شورای اسلامی در روابط خارجی ایران سخن به میان می آید از یک سو ،می بایست میان دو مقوله سیاست خارجی و روابط خارجی قائل به تفکیک شد؛ از دیگر سو، می توان سویه های سه گانه تصمیم را ـ به عنوان مهم ترین و عینی ترین برونداد در عرصه مناسبات فراتر از مرزهای یک کشور ـ به تصمیم سازی ، تصمیم گیری و تصمیم پذیری تفکیک نمود .به طور کلی به نظر می رسد در محیط بین المللی ، جمهوری اسلامی ایران از یک سو، صاحب روابط خارجی و نه سیاست خارجی است؛ و از سویی دیگر، بیشتر به پذیرش تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های دیگران می پردازد و خود کمتر قادر به پردازش حالت فعالانه و تهاجمی در عرصه مناسبات خارجی است . همین ویژگی عمومی در نظام حقوق اساسی ایران سبب ساز پیدایش نقش و جایگاهی منفعلانه ، غیر تهاجمی ، پذیرند ه ، بی کارکرد و نابرابر برای مجلس شورای اسلامی در عرصه روابط خارجی ایران گشته است . مجلس شورای اسلامی به دلیل ماهیت پیچیده و غامض روابط خارجی که با مولفه های امنیتی گره خورده ، نتوانسته است از نقش عامه گرایانه خود عدول کند و با تأثیر گذاری خاص گرایانه نقشی سرنوشت ساز در عرصه اخذ تصمیم در روابط خارجی به دست آورد . مجلس شورای اسلامی ماهیتاً نقشی نفوذ پذیر و تصمیم پذیر یافته و به توجیه ، تأیید ، تصویب ، تأخیر و تسریع تصمیم های دیگر نهادها می پردازد .
مصطفی تارین احمد جانسیز
سخن از جنگ در دنیای امروز، سخن از تغییر شکل شیوه های نفوذ و جنگ است. در عصر حاضر جنگ نرم به جنگ افزاری پرقدرت برای تحت استیلا درآوردن کشورها تبدیل شده است. تهدیدهای امنیتی عصر حاضر به سمت تهدیدهای نرم سوق پیدا کرده است. این تهدیدها به دلیل کم هزینه بودن، تاثیر بر عوامل نرم افزاری حوزه اقتدار ملی، عدم استفاده از روش های خشونت آمیز و... بیش از پیش مورد نظر طراحان آن قرار گرفته است. تهدید نرم به دنبال ایجاد انواع بحران های فرهنگی ـ سیاسی در جامعه برای دستیابی به اهداف و اغراض سیاسی است. هدف اصلی از این نوع تهدید، حذف باورمندی جامعه، سلب اراده و روحیه مقاومت و در مجموع استحاله فرهنگی ـ سیاسی است. هدف از هر نوع تهدید تأثیرگذاری بر اندیشه، عواطف و اراده و سرانجام به تسلیم کشاندن حریف است. بنابراین نقطه مشترک همه تهدیدات، تحمیل اراده به نیروی مقابل است. غرب با کاربرد عملیات روانی، مقاومت ملت ها و نظام های سیاسی را پیش از عملیات نظامی فرو می ریزد یا برای سرعت بخشیدن در اهداف عملیات نظامی، اقتصادی و سیاسی از سلاح عملیات روانی به منظور سلب اراده و انگیزه نبرد در نخبگان یک کشور، مردم و نیروهای مسلح بهره می گیرند و عملاً خاکریزهای دفاعی کشور بدون خونریزی سقوط می کند. بنابر این جنگ نرم، امروزه موثرترین، کارآمدترین و در عین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع تهدید علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف لشکرکشی و از بین بردن مقاومت های فیزیکی به هدف رسید؛ زیرا با عواطف، احساسات، فکر و اندیشه و باور و ارزش ها و آرمان های یک ملت و نظام سیاسی ارتباط دارد. ابعاد این جنگ و تهدید، گسترده تر و مخرب تر از انواع دیگر جنگ ها به شمار می آید. در حال حاضر، اکثر کشورها به شکل های مختلفی در معرض این نوع تهدید قرار گرفته اند. کشورهای غربی، تشکیلات، امکانات و نیروی انسانی و ابزارهای پیشرفته و پیچیده و مراکز علمی و پژوهشی خود را به صورت گسترده در اختیار این جنگ قرار داده اند. با ظهور فناوری جدید و علوم ارتباطات، ظهور وسایل ارتباط جمعی و رسانه های متنوع نوین، ابعاد تهدید نرم، گسترده تر و پیچیده تر شده است. وسعت و گستردگی تهدید نرم سبب شده که اکثر کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران را در برگیرد. ایران به عنوان کشور دارای مکتب سیاسی ـ ایدئولوژیکی و برخوردار از قدرت هژمونیک، مانعی برای غرب به شمار می آید. لذا تهدیدهایی مبتنی بر الگوهای سیاسی، فرهنگی و دینی علیه ایران شکل داده و به اجرا گذاشته است. در این پژوهش ضمن مطرح کردن برخی آسیب های موثر در تهدیدهای نرم غرب، راهکارهایی برای مقابله با این تهدیدها و جنگ نرم ارائه می گردد تا بتوان با مقابله با این هجمه، شاهد افقی روشن برای ایران باشیم.
مرضیه کرباسی رضا سیمبر
پژوهش حاضر در پی بررسی نقش قدرت نرم در سیاست خارجی آمریکا با تاکید بر کاربرد این قدرت علیه ایران دارد. روش تحقیق توصیفی, تحلیلی و با استناد به شیوه مطالعات کتابخانه¬ای( اسنادی) بوده و سوال اصلی تحقیق عبارتست از: قدرت نرم چه نقش و تاثیری بر سیاست خارجی آمریکا داشته است و چگونه به عنوان یک متغیر مهم در سیاست خارجی خود از ان بهره می برد؟در این راستا سوال¬های فرعی عبارتند از:1.ایا قدرت توانسته نتایج مطلوب رابرای سیاست خارجی آمریکا به همراه داشته باشد؟ 2.ایا در قدرت نرم مانند قدرت سخت خشونت نقشی را ایفا میکند؟در پاسخگوئی به سوال اصلی تحقیق فرضیه بر این اساس است: قدرت نرم سهمی بیشتر از قدرت سخت در سیاست خارجی آمریکا برخوردار بوده است وآمریکا توانسته بسیاری از تحولات جهانی را به وسیله همین قدرت نرم با سیاستهای خود همراه سازد.که پس از بررسی متون واسنادمرتبط نتیجه تحقیق به شرح ذیل است:آمریکا با توجه با جایگاه خود در نظام بین¬الملل سعی بر تداوم و نثبیت قدرت خود برآمده است که سعی دارد این جایگاه را با ابزارهای مختلف قدرت نرم و سخت خود حفظ کند. با توجه به ویژگیهائی که در ساختار نظام بین¬الملل پس از جنگ سرد بوجود آمد و تحولات ناشی از انقلاب اطلاعات در این شرایط بهترین گزینه را در استفاده از قدرت نرم برای مواجهه با تحولات جهانی برگزید که با تایید فرضیه تحقیق قدرت نرم نقش بسزایی در سیاست خارجی این کشور داشت
صدیقه مسیب نیا فخبی هادی نوری
در دهه های اخیر، حقوق شهروندی به یکی از پیچیده ترین مسائل سیاسی و اجتماعی تبدیل شده و توجه متفکران و سیاستمداران زیادی را به خود جلب کرده است. تاریخ زن هم مبحث جدیدی در تاریخ نگاری ایران محسوب می شود. این در حالی است که بدون مطالعه گروه اجتماعی زنان، تحولات جامعه معنی و جایگاه درستی نخواهد یافت. از این رو پژوهش حاضر به بررسی حقوق شهروندی زنان در ایران بین دو انقلاب می پردازد. هدف تحقیق توصیف، استراتژی قیاسی، چارچوب نظری تحقیق نظریه شهروندی مارشال، روش تحقیق مطالعه موردی تاریخی، روش گردآوری داده ها اسنادی و روش تحلیل داده ها تحلیل روایت است. نتایج به دست آمده نشان می دهد زنان در دوره مشروطیت به برخی از شاخص های حقوق مدنی، در دوره پهلوی اول به حقوق اجتماعی و در دوره پهلوی دوم به حقوق سیاسی و نیز بخش دیگر از حقوق مدنی دست یافتند.
محمد حسین سمیع پور سید امیر نیاکوئی
چکیده: در پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای انقلاب اسلامی ایران و تحولات مصر می پردازیم و مفروضه آن این است که بدون این بررسی، فهم و تبیین انقلاب مصر ممکن نیست. پشتوانه نظری مقاله، نظریه فرایند انقلابی و همچنین، نظریه (فرصت سیاسی) در چارچوب جامعه شناسی جنبش های اجتماعی است. انقلاب اسلامی ایران فرصت سیاسی مناسبی جنبش انقلابی مصر فراهم نمود تا در زمانی کوتاهتر و با مصرف هزینه ای کمتر به پیروزی برسد، اما درس گیری رژیم مبارک ارتش مصر و ایالات متحده از انقلاب ایران موجب شده است آنها در پی محدود کردن فرصت اسلام گرایان برای تسخیر کامل فضای سیاسی و گذر از اسلام گرایی اجتماعی به اسلام گرایی سیاسی باشد. بر این اساس این پژوهش، به این پرسش اساسی می پردازد که انقلاب اسلامی ایران و انقلاب 25 ژانویه مصر، چه شباهت ها و تفاوت های با یکدیگر دارند؟ این پرسش به لحاظ نظری در چارچوب سیاست های مقایسه ای و جامعه شناسی انقلاب ها جای می گیرد. در قسمت نتیجه گیری نیز تلاش شد به این پرسش محوری پاسخ داده شود که کدام شرایط ساختاری و کارگزار مشابه یا متفاوت در جوامع ایران و مصر توانست فرص سیاسی مناسب را برای پیروزی جنبش های انقلابی در این کشورها فراهم کند؟ و انقلاب مصر تا چه اندازه متاثر از فرصت های سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی ایران بوده است؟ در پاسخ، با بهره گیری از نظریه های فرایند انقلابی در تحلیل انقلاب ها و نظریه فرصت سیاسی در تحلیل جنبش های اجماعی، به مقایسه چند شاخص ماهیت رژیم پیشین، رهبری انقلاب، ایدئولوژی شیوه عمل جمعی در فرایند انقلاب، مبادرت شد.
محمد آقاجانزاده لیلی امیر نیاکویی
بررسی مشارکت عمومی و رفتارهای انتخاباتی از مهمترین مباحث حوزه های سیاسی – اجتماعی محسوب می گردند. با بررسی علمی این دو موضوع می توان بسترهای لازم را برای تحول در روند مشارکت و ایجاد تحول پایدار در مناطق جغرافیایی با توجه به تنوع عامل انسانی و شرایط محیطی آنها را فراهم ساخت. بررسی یازده دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نوعی خاص از تنوع رفتارهای انتخاباتی و میزان مشارکت مردمی را به نمایش می گذارد که این تنوع خود گویای تاثیر پذیری و تاثیرگذاری بر مولفه های سیاسی و اجتماعی است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی ضمن بررسی یازده دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده در استان گیلان در صدد است تا به این سوال پاسخ دهد که چه چالش های سیاسی و اجتماعی بر انتخابات تاثیر گذاشته و یا از آن تاثیر پذیرفته است؟ نتایج به دست آمده بیانگر آن است که با توجه به تفوق یافتن دغدغه های ملی و سیاسی در مقابل شکافهای قومی و محلی در انتخابات های ریاست جمهوری، چالشهای سیاسی ، اجتماعی انتخابات در استان گیلان را می توان بر اساس فضای سیاسی کشور و تحقق شعارهای دولت قبل دانست و نیز در این میان ظهور و رشد تکنولوژی ارتباطی و گسترش شبکه های اجتماعی با گذشت زمان چالش های جدیدی را برای حاکمیت ایجاد می نماید. واژگان کلیدی: انتخابات، ریاست جمهوری، چالش اجتماعی، هویت
علی نعیمی رضا سیمبر
پژوهش حاضربه بررسی موضوع چیستی و چرایی و چگونگی اثرگذاری اندیشکده ها در سیاست خارجی آمریکا پرداخته است. این بررسی عمدتاً توصیف مدار بوده و با یک رویکرد تاریخی تلاش شده مراحل و امواج شکل گیری و گسترش اندیشکده ها و نحوه حضور و نفوذ آنها در سیاست های عمومی تشریح شود و به طور خاص نقش آنها در تکوین و توسعه و سوگیری سیاست خارجی آمزیکا در خاورمیانه مورد بررسی قرار گیرد اگرچه پدیده ها، رخدادها و روندها در خاورمیانه از طیف متنوع و متکثری برخوردار بوده و هست و بر مبنای رهیافتهای نظری مختلف به نقش آنها در تکوین و صورتبندی سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه پرداخته شده است، اما در این نوشتار براساس رویکرد سازه انگاری و با استفاده از مفهوم "جماعات شناختاری " تلاش می شود نخست، دیدگاه اندیشکده ها نسبت به پدیده اسلام خواهی بطور کلی و ظهور و منطقه ای شدن اسلام سیاسی در خاورمیانه مورد بررسی قرار داده و در مرحله دوم، نحوه برخورد آنها با پدیده مزبور در خاورمیانه و تلاش آنها به تزریق برداشت ها و ابتکار گزینه های سیاسی خود در مراحل گوناگون تدوین واجرای سیاست خارجی آمریکا مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
علیمحمد اقبالدار احمد جانسیز
با توجه به قرار گرفتن در عصری مملوء از ارتباطات غیرحضوری که در بیشتر اوقات بصورت مونولوگ به مخاطبین خود عرضه می¬شود و همچنین دور شدن بیش از بیش انسان از روابط نزدیک عاطفی به دلیل مشکلات اجتماعی-اقتصادی، نقش «رسانه¬ها» برای پر کردن این خلاء ، بسیار پر رنگ شده است. یکی از این رسانه¬های جذاب و پرمخاطب، «سینما» است، که به دلیل قابلیت تاثیرگذاری انتزاعی-ذهنی خود، می¬تواند کاربردهای سیاسی نیز پیدا کند. بر این اساس؛ سوال اساسی که قرار است محور قرار گیرد، چگونگی پیوند، فی¬مابین سینما و سیاست، و تبیین مدلی منطقی، برای هجوم ارزشی در قالب این پدیده است. از این رهگذر، اگر فعالیت¬های پیرامون خود را در دو دسته¬ی عوامل «ارشادکنند» و عوامل «اغواکننده» قرار دهیم، سینما در هیچ¬کدام جای نخواهد گرفت. چرا که در این میان، عواملی وجود دارند که خود را در دسته «عوامل ارشادکننده» جای می¬دهند، در صورتی که «اغواکننده» محسوب می¬شوند (و بالعکس) و یا با به وجود آوردن تغییراتی در آنها، نقش خود را از ارشادکنندگی به اغواکنندگی و یا از اغواکنندگی به ارشادکنندگی تغییر می¬دهند. از جمله¬ی این موارد، پدیده «سینما» است. بر این اساس، سینما با دارا بودن شگردهای تصویری قابلیت فریبندگیِ بی¬نظیری دارد که آن را از دیگر رسانه¬ها به شدت متمایز می¬کند. این ویژگی سینماست که آن را به عنوان ابزاری برای تصاحب قلب¬ها قرار می¬دهد. در نگاهی دیگر، سینما با قدرت ابزاری نرم مانند القاءگری و اهداف نرم مانند قلب¬ها و ذهن¬ها، در جرگه تهدید نرم دسته¬بندی می¬شود. با این تفاسیر؛ محقق در این رساله سعی خواهد داشت تا با بررسی «روان¬شناسانه» و «جامعه¬شناسانه»، در این ارتباط که چه رابطه¬ای می¬تواند بین فیلم¬های سینمایی به مثابه ابزاری سیاسی و اثرات آن بر جوامع هدفِ درگیر با آن، وجود داشته باشد، کنکاش کند. و در نهایت، پس از بررسی مبانی سینما، رسانه و سیاست، و بهره بردن از مدل مهندسی اجتماعی معکوس، سینما را پدیده¬ای معرفی کند که قابلیت سوءاستفاده سیاسی از آن، قابل بررسی است.
علی اصغر طیبی رهنی احمد جانسیز
پیدایش رسانه های نو ظهور همانند فیس بوک، توییتر، ... و حضور گسترده افراد در این رسانه ها که تبادلات فکری، خبر رسانی و تعاملات فرهنگی و... در آن ها صورت می گیرد، تاثیرات گسترده ای را در جوامع، روابط انسانی و جنبش های اجتماعی به دنبال دارد. یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی که در سال های اخیر در معرض تاثیر این رسانه ها قرار گرفت تحولات موسوم به بیداری اسلامی در جهان عرب و به ویژه در کشور مصر بود. پژوهش حاضر با توجه به مباحث علمی صورت گرفته پیرامون تاثیر شبکه های اجتماعی بر جنبش های اجتماعی و تحولات مختلف اجتماعی و فرهنگی با تمرکز بر رویدادهای سال2011 در مصر این سئوال را مطرح می کند که شبکه های اجتماعی چه تاثیری بر پیشبرد بیداری اسلامی مردم مصر داشته است. در پاسخ به این سئوال این فرضیه مطرح می شود که شبکه های اجتماعی در بسترهای سیاسی و اجتماعی این کشور توانسته اند ضمن شکل دادن به بیداری اسلامی از طریق بسیج عمومی، حکومت(رژیم حسنی مبارک) این کشور را ساقط نمایند . مبنای تحلیل در تبیین این فرضیه رابطه ی بین تاثیر رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی بر سیاست اجتماعی و امکان بسیج عمومی برای دگرگونی است. بدین ترتیب نتایج این پژوهش نشان می دهد که شبکه های اجتماعی که از مدت های قبل از انقلاب در مصر فعالیت های گسترده ای داشته اند در روز های منتهی به انقلاب توانسته اند بسیج عمومی گسترده ای ایجاد کرده و در نهایت حکومت(رژیم حسنی مبارک) را ساقط نمایند.
محمدتقی علیجانی میاندهی امیر نیاکوئی
در خلال جنگ جهانی دوم مساله تاسیس بانک جهانی مطرح شد و نخستین وام آن به مبلغ 250 میلیون دلار در سال 1947 برای بازسازی کشور فرانسه، بعد از جنگ اعطا شد. بانک جهانی پس از جنگ جهانی دوم با هدف نوسازی اروپا تاسیس شد و امروز با عضویت 148 کشور دنیا تبدیل به یکی از بزرگترین منابع کمک به توسعه در جهان شده است. این سازمان با همکاری صندوق بین المللی پول، سازمان ملل متحد، بانک های توسعه دوجانبه و چندجانبه با هدف کاهش فقر و افزایش بهداشت محیط در سطح جهان و به خصوص کشورهای در حال توسعه به فعالیت های خود ادامه می دهد. امروز، بشر در خوراک و پوشاک، سفر، آموزش، ارتباط، تفریح و گفت وگو و مکاتبه، محدود به مرز های ملی و منطقه ای نیست و ذهن جستجو گر و طبع نو طلب بشر، او را به حوزه های جهانی برای انتخاب می کشاند. این مهم، جوهره مفهوم جهانی شدن است و بروز و ظهور این واقعیت، موجب شد که اندیشمندان بیندیشند که این چه رخدادی است که بشر را احاطه کرده و هر روز، جلوه های نوینی می یابد، به ویژه با انقلاب اطلاعات و ظهور اینترنت، ماهواره و فناوری های نوین اطلاعات و ارتباطی، مفهوم جهانی شدن، مهم تر و حساس تر شده و مسؤلیت بشر را برای درک و شناخت این واقعیت بیرونی و تنظیم دیگر شئون با این واقعیت بیشتر کرده است. اشارات مربوط به نیروهای جهانی شدن در تجارت، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و نیز در متون مختلف علمی و مؤسسات آموزشی در اقصی نقاط جهان رواج یافته است و آثار زیادی در مورد پیامدها و اثرات آن تدوین شده است. در این زمان بررسی نقش بانک جهانی در جهانی شدن اقتصاد و مباحث توسه ای بسیار پر اهمیت بنظر میرسد . بطور کلی بانک جهانی و صندوق بین اللمللی پول و سازمان تجارت جهانی مهمترین نهادهای بین اللمللی هستند که در جهانی شدن اقتصاد نقش مهمی ایفا میکنند. در خصوص این سازمانها و نقش آنها در توسعه کشورهای جنوب مباحث مختلفی مطرح شده است . برخی عملکرد این سازمانها را مفید دانسته و به دستور العملهای آنها عمل میکنند با این حال برخی از منتقدان بر این باورند که سازمانهای مذکور نقش مخربی در روند توسعه داشته و انجام دستورالعملهای آنها منجر به نابرابری های اجتماعی خواهد شد . این تحقیق تلاش میکند تا بررسی عملکرد بانک جهانی با تاکید بر روند توسعه در ایران بپردازد . نتایج پِژوهش حاکی از آن است که اگر چه بانک جهانی از طریق وامهای توسعه ای میتواند بر روند توسعه کشور نقش موثری داشته باشد اما نقش هدایتی و مدیریتی دولت بسیلر کار آمد می باشد . کلید واژه ها: بانک جهانی، جهانی شدن، توسعه، ایران ، وام
سامره فصیحی مقدم لاکانی احمد جانسیز
کلاف سردرگم روابط دو متحد استراتژیک دیرین، که با سپری شدن سی و پنج سال از وقوع انقلاب اسلامی ایران، هنوز هم ناگشوده باقی مانده است، ذهن بسیاری از اندیشمندان عرصه سیاست را از سالهای گذشته تا به امروز، به خود مشغول و آنان را وادار به قلم فرسایی در مورد علل تداوم تنش میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا نموده است. با این وصف، هدف از این پژوهش، بررسی نقش فرهنگ و هویت در روابط دو کشور مذکور می باشد. نگارنده درصدد است با بهره گیری از نظریه سازه انگاری به این پرسش پاسخ دهد که؛ فرهنگ و هویت چرا و چگونه بر روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا تاثیر می گذارد؟ لازم به ذکر است؛ این پژوهش به شیوه کتابخانه ای گردآوری می شود و روش پژوهش نیز توصیفی-تحلیلی می باشد. به نظر می رسد فرهنگ و هویت را به این دلیل که نقش مهمی در تعریف از «خود»، «دیگری» و همچنین «منافع» جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا دارند، می توان یکی از دلایل اصلی تداوم تنش میان دو کشور در نظر گرفت. یافته های این پژوهش نشان می دهند که؛ ارزش های فرهنگی و مولفه های هویتی نظام جمهوری اسلامی ایران، سلطه بلامعارض ایالات متحده آمریکا را به چالش کشیده و از این طریق، منافع ملی و پایه های امنیت این کشور را تحت الشعاع قرار می دهد و به همین دلیل است که ایالات متحده آمریکا در سی پنج سال گذشته به مقابله با جمهوری اسلامی ایران می پردازد.
زهرا کشاورزی رضا سیمبر
استراتژی کلان آمریکا در هزاره سوم بسیار متفاوت با استراتژی این کشور در قرن بیستم می¬باشد. بنابراین، استراتژی کلان تدافعی محور که بازتاب جنگ سرد بود جای خود را به استراتژی کلان تهاجمی که متناسب با دوران هژمونی و عصر تک قطبی می¬باشد، داده است. شورای امنیت، به عنوان رکن اجرایی سازمان ملل متحد، در دوره زمانی پس از جنگ سرد به عنوان بازوی قدرتی آمریکا عمل می¬کند، در این راستا، آمریکا با همراه سازی شورای امنیت با خود، به کشورهایی که هم مقابله با آنها مشکل است و هم بازدارندگی به همراه دارند اجازه نخواهد داد که استیلای جهانی آن را با مخاطره روبرو سازند. ایران از دید آمریکا سیاست به چالش کشیدن رفتار-های دوگانه غرب و نظم حاکم جهانی را در پیش گرفته است و به دنبال تلاش برای دستیابی به فناوری هسته¬ای است. لذا، آمریکا تلاش می¬نماید از راه تهدید و تحریم¬های یک جانبه وچند جانبه علیه ایران و نیز با تحت فشار قرار دادن شورای امنیت، در جهت هم سو شدن با اهداف خود، با چالش هایی که امنیت بین المللی و منافع ملی آن را با مخاطره روبرو ساخته است به مبارزه بپردازد. در این پژوهش، پس از ارائه تاریخچه¬ای از روابط آمریکا و شورای امنیت در دوران پس از جنگ سرد به بیان چارچوب تئوریک در قالب رئالیسم تهاجمی پرداخته می¬شود. و سپس بحران¬های متعددی که شورای امنیت و آمریکا پس از جنگ سرد در آن نقش ایفا کرده¬اند را مورد بررسی قرار می¬دهیم و در پایان تحریم¬های آمریکا و شورای امنیت علیه ایران مورد تحلیل قرار می¬گیرد. واژگان کلیدی: سیاست خارجی آمریکا، پسا جنگ سرد، شورای امنیت، بحران¬های بین المللی، تحریم¬های ایران، پرونده هسته¬ای
ابراهیم بهمنی جلالی رضا سیمبر
دین امروزه با جهانی شدن رشد و توسعه ی بیشتری یافته است. آن جهانی شدن موجب بروز جنبش های جدید دینی و معنوی و شبه دینی در نقاط مختلف دنیا شده است که به شدت فعالیت می کنند و در سطح جهان طرفدارانی را برای خود پیدا کرده اند. یکی از این جنبش ها تشکلات بین اللملی نظامی و بنیاد گرای القاعده می باشد کهدر دوران جنگ شوروی در افغانستان توسط اسامه بن لادن در شهر پیشاور تاسیس شد.القاعده بروز عین گونه ای از خاص گرایی فرهنگی می باشد که خود نمودهای گوناگونی دارد و متغیرهای مختلفی نیز در گسترش این پدیده دخیل هستند. یکی از نمودهای این خاص گرایی فرهنگی که در دهه های اخیر شاهد رشد و گسترش آن هستیم خشونت گری می باشد. القاعده؛ یکی از رازآلودترین پدیده های خشونت گستر قرن؛ پدیده ای که بیشتر از هر جای عالم می باشد که زندگی مردم افغانستان و سپس سوریه و عراق را متاثر ساخته است.جریان مذکور نه تنها یکی از جنجالی ترین پدیده های عصر ما بلکه از بازیگران تاثیرگذار در روابط بین المللی بوده است. پایان نامه حاضر می کوشد تا روایتی متفاوت از روایت های مشهور را ارائه کند روایتی که تاکنون کمتر بدان توجه شده است. این روایت به شرح برخی از نزدیکترین مفاهیم با القاعده شروع می شود. و با این پرسش که آیا القاعده یکی از اسطوره های دنیای غرب برای سیطره به جهان اسلام نیست. در این تحقیق قصد داریم با روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانه ای به موضوع بپردازیم و ضمن معرفی و چگونگی بروز القاعده نقش آن را در ترتیبات منطقه ای به رشته تحریر در آوریم. مطالعه روند شکل گیری و ادامه فعالیت های القاعده نشان از این دارد که آمریکا و غرب خود در ایجاد القاعده و بن لادن نقش داشتند و به بیان دیگر می توان گفت که استعمار و غرب در ابتدا با ترسیم مبارزه با بلوک شرق و سپس اسلام هراسی، نقش مهم و اساسی را در شکل گیری القاعده ایفا کرده اند
علی محمدی شاقاجی منصور میر احمدی
مهمترین موضوع قبل از هر چیز در یک حکومت، محتوا و قالب آن است. محتوای حکومتها به لیبرالی و سوسیالیستی و اسلامی و قالب حکومتها بطور کلی به جمهوری و غیرجمهوری تقسیم می شوند. محتوای حکومت ایران، اسلامی و قالب آن جمهوری است و ابزار اعمال حکومت در دهه ی اول انقلاب با سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه زیر اشرافیت ولی فقیه تعریف شد. اما به دلیل مشکلات حقوقی ساختاری و فرهنگی/سیاسی در بعضی موارد حوادث ناگواری را ببار آورد که در سال 68 از نظر حقوقی اصلاحاتی صورت گرفت . مساله ایجاد نظام پارلمانی در نظام سیاسی جمهوری اسلام ایران به اوایل انقلاب اسلامی باز می گردد. ابتدا نظام ریاستی بر نظام پارلمانی ترجیح داده شد و هر دو پست رئیس جمهور و نخست وزیر به طوری که اختیارات بالای توامانی داشتند پیش بینی گردید؛ اما این امر موجب بروز اختلاف نظرات گسترده ای شد. سرآن جام در سال 1368 با نظر امام خمینی (رحمه الله علیه) و با تشکیل گروهی از خبرگان، سمت نخست وزیری از قانون اساسی حذف و اختیارات نخست وزیر به رئیس جمهور انتقال داده شد. در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامیتا سال 68 انتخاب رئیس جمهور به صورت مستقیم و توسط خود مردم آن انجام می شد، و در کنار آن سمت نخست وزیری هم بود و به نوعی نظام نیمه پارلمانی برقرار بود. کسانی که معتقد به ریشه یابی مشکلات در ساختارها هستند، می گویند نظام، یک نظام نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی است لذا یا باید به سمت نظام پارلمانی و یا به سمت نظام ریاستی پیش رفت. افرادی هم مشکل را بیشتر از زاویه فرهنگی / سیاسی می بینند و می گویند این احزاب و فعالان سیاسی هستند که با شناخت نادرست از قوانین و توقعات زیاده خواهانه باعث مشکلاتی در کشور می شوند. حال پس از گذشت 25 سال این سوال مطرح می شود که آیا ساختارهای موجود در طول عمرشان توانستند خواسته های اسلامی/انسانی ملت ایران را برآورده کنند؟ یا اینکه موفقیت آنها بصورت نسبی بود. واژگان کلیدی: نظام پارلمانی ، نظام ریاستی ، نظام نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی، قانون اساسی، حکومت ،دولت
صادق آقازاده احمد جانسیز
امروزه کمتر نقطه ای در جهان است که بی خبر از جنایات و تجاوزات رژیم صهیونیستی باشد.جنایات دد منشانه ای که به زعم همگان ضد بشر و ضد حقوق بین الملل واقع شده اند. اسرائیل تهدیدی جدی علیه امنیت کشورهای منطقه و به خصوص کشور هایی نظیر جمهوری اسلامی ایران می باشد. لذا می توان مهمترین دلیل انتخاب این موضوع را قاعده عقلی شناخت دشمن دانست.قاعده ای که یکی از مهمترین ضروریات حفظ و بقای هر کیانی از جمله دولت هاست.پژوهش حاضر قصد بررسی چرایی این اتفاقات و ریشه های آن را داشته و در فصول مختلف و به طور مشروح به موضوعاتی نظیر: چیستی صهیونیسم ونحوه شکل گیری آراء و اندیشه های مختلف و موضوعاتی از این دست پرداخته به طور مفصل مورد بررسی و کنکاش قرار داده است، ریشه های تصمیم سازی و بنیان های ساختاری اسرائیل مورد شناسایی قرار گرفته اند و این امر در فصل سوم به سمت اندیشه های حزبی و تشکیلات سیاسی این رژیم سوق داده شده است.نحوه شکل گیری و مباحث مربوط به تکثر احزاب و اردوگاه های حزبی مختلف،نوع نگرش و وابستگی های هر کدام از احزاب به جناحهای متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفته اند و این مقوله تا آخرین مجلس اسرائیل(کنست) بررسی شده است.در فصل نهایی نیز که در راستای مباحث فصول قبلی می باشد به بحث سیاست خارجی اسرائیل و یا در واقع خروجی و برونداد اندیشه ها و نوع نگرش یهودی-صهیونیستی پرداخته شده است.اگرچه می توان در بحث سیاست خارجی اسرائیل همان مبنای ساختاری را که قبلا به آن اشاره شد، مورد مطالعه قرار داد،اما پژوهش حاضر قصد دارد به طور مجزا نقش دولت حاکم را در بحث سیاست خارجی بررسی کرده و اهمیت نوع ایدئولوژی(در غالب دولت) را در تصمیم گیری ها و میزان تاثیر گذاری آن پررنگ تر جلوه دهد.
حسین بیگ میری رضا سیمبر
از ابتدای شکل گیری ایالات متحده آمریکا در سال 1776، این کشور به رقابت با قدرت های بزرگ اروپایی در قاره آمریکا دست زد و توانست ضمن اخراج این قدرت ها از این قاره، با استفاده از سیاست های توسعه طلبانه و امپریالیستی تحت عنوان تاراج و حراج به توسعه سرزمینی عظیمی نائل آید و نیز در اواخر قرن نوزدهم با تکیه بر جمعیت، ثروت و نیروی نظامی برتر جایگاه هژمونی نیمکره غربی را به چنگ آورد، این کشور برای حفظ این جایگاه و بدل شدن به هژمون جهانی بدون رقیب، وارد عرصه جنگ دوم جهانی تحت عنوان موازنه گر(مداخله گر) دور از کرانه اقیانوس اطلس و آرام شد، حال سوال این پژوهش بدین صورت می باشد که آیا رویکرد واقع گرایی تهاجمی مرشایمر می تواند توضیح دهنده مناسبی برای رفتار سیاست خارجی ایالات متحده به خصوص دوران جنگ دوم جهانی باشد؟ منطق واقع گرایی تهاجمی به عنوان چارچوب تئوریک تبیین این پژوهش، سیاست بین الملل را سیاست قدرت های بزرگ می داند و هدف قدرت های بزرگ در نظام بین الملل را کسب حداکثر قدرت و در نهایت رسیدن به هژمونی می داند، فرضیه این پژوهش نیز بر این اساس قرار دارد که ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ دوم جهانی تحت عنوان موازنه گر دور از کرانه اقیانوس آرام و اطلس با اعلان جنگ علیه قدرت های بالقوه هژمونی، دول متحد(ژاپن و آلمان) به منظور حفظ موقعیت بی همتای خود به عنوان تنها هژمون منطقه ای دنیا به خوبی در سازگاری و انطباق با رفتار سیاست خارجی ایالات متحده با منطق واقع گرایی تهاجمی مرشایمر است، از جمله یافته های دیگر در این پژوهش گه می توان به آن اشاره داشت، اتخاذ استراتژی انداختن بار مسئولیت سرکوب به دوش سایر قدرت های بزرگ از سوی ایالات متحده در هنگامی است که خطر ظهور یک هژمون نظم موجود را دچار چالش سازد.
سمیرا طالبی احمد جانسیز
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقطه ی عطفی برای تغییر ماهیت نظام بین الملل از دوقطبی به تک قطبی و همچنین تقلای کشور روسیه برای بدست آوردن ثبات و امنیت بود. روسیه در جستجوی هویت از دست رفته ی خویش به این واقعیت دست یافت که سیاست آتلانتیک گرایی و دنباله روی از تک قطب نه تنها دردی از آن دوا نکرد، بلکه سبب انحطاط و سرخوردگی هر چه بیشتر آن در سطح داخلی و خارجی شد. اما با روی کار آمدن پوتین پنجره ای از امید به روی مردم روسیه گشوده شد و اتخاذ رویکرد اوراسیاگرایی از سال 2000 میلادی، سبب جلب توجه روسیه به کشورهای حوزه ی آسیای مرکزی و قفقاز شد و از آن پس، روسیه نه تنها از تک قطب دنباله روی نمی کند بلکه با ابزاری همچون انرژی، تشکیل اتحادیه ها و سلطه بر جمهوری های بازمانده از شوروی آن را به چالش نیز می کشد و از سوی دیگر رویکرد اوراسیاگرایی روحیه ی تهاجمی را نیز در روسیه افزایش داده است؛ لذا، پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد رئالیسم تهاجمی در صدد پاسخ به این سوال است که، نقش و تأثیرات نگرش اوراسیاگرایی در سیاست خارجی روسیه چیست؟ روسیه برای اجرای سیاست اوراسیاگرایی در سه سطح بین المللی، منطقه ای و ملی با چه چالش ها و فرصت هایی روبرو است؟ فرضیه ی نویسنده این است که اوراسیاگرایی به عنوان یک رویکرد محبوب در میان اکثر مردم روسیه با نگاهی ویژه به کشورهای استقلال یافته از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سعی در تأمین منافع ملی روسیه و تثبیت جایگاه آن در عرصه ی بین المللی از طریق ایجاد اتحادیه های منطقه ای، همگرایی با کشورهای مشترک المنافع و معرفی روسیه به عنوان یک قطب رقیب در برابر هژمون، است. روش جمع آوری اطلاعات این رساله، کتابخانه ای و یافته های تحقیق عمدتاً به شیوه ای توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.
حمید امیدی احمد جانسیز
این پژوهش در پی آن است تا ساختار فرانظری نظریه اسلامی روابط بین الملل را واکاوی کند. مابعدالطبیعه اسلامی و فقه روابط بین الملل به منزله فرانظریه ی آن می باشند. مابعدالطبیعه اسلامی مبتنی است بر 1- هستی شناسی عام اسلامی؛ متصف به صفت اصالت واقع، که در آن همه چیز بیرون از ذهن و دارای ما بازاء خارجی است. 2- معرفت شناسی؛ شناخت دانش، امکان شناسایی و حدود آن است. علم ما به عالم خارج از طریق منابع معرفتی و متصف به امکان عام. 3- روش شناسی؛ راه شناخت و دستیابی به معرفت از طریق مبادی آن فقه روابط بین الملل برخاسته از فقه سیاسی اسلامی و دانش تأسیسی در پی مومنانه ساختن نظام روابط بین الملل است و با قواعد فقهی به این کار همت می گمارد. ساختار دوگانه مابعدالطبیعی اسلامی و فقه روابط بین الملل مدلولات هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی و فقه شناختی خاصی دارد که مهمترین آن ها عبارتند از: 1- امت محوری به جای دولت ملت 2- تقسیم هنجاری جهان به دارالاسلام و دارالکفر 3- هنجاری و انتقادی بودن نظریه اسلامی روابط بین الملل 4- تبیینی و تأسیسی بودن نظریه اسلامی روابط بین الملل 5- کثرت گرایی روشی در نظریه پردازی اسلامی روابط بین الملل 6- در میانه ی اثبات گرایی و فرا اثبات گرایی بودن 7- عاملیت و اختیار انسان در نظام بین الملل 8- ارزش محور بودن نظریه اسلامی روابط بین الملل 9- عقلانیت رفتارها در نظام بین الملل 10- تکامل نظریه اسلامی روابط بین الملل و ...
عبدالله بائی لاشکی معصومه راد گودرزی
منطقه قفقاز جنوبی به دلیل شرایط خاص جفرافیایی و مسائل سیاسی، تاریخی، نظامی و جامعه شناسانه از نقاط مهم و در عین حال بحران خیز جهان محسوب می شود. این منطقه به عنوان یک منطقه استراتژیک همسایه، اهمیت و اولویت بالایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دارد. روند تحولات در منطقه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد جمهوری های جدید به گونه ای بوده که رقابت شدیدی جهت نفوذ در منطقه به وجود آمده است. در این میان جمهوری آذربایجان به عنوان یکی از کشور های مهم منطقه به دلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلتیکی خاص آن و منابع غنی انرژی صحنه رقابت شدیدی میان قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای بوده است. با توجه به مشترکات مذهبی- تاریخی و همسایگی آن با ایران انتظار می رفت دو کشور روابط متعادلی را تجربه کنند ولی روابط آنها همواره با تنش همراه بوده است. دراین نوشتار سعی می شود به چرایی این موضوع پرداخته شود و به این سوالات پاسخ داده شود که علی رغم وجود مشترکات فراوان میان ایران و جمهوری آذربایجان، چه عواملی سبب شد در بیست سال گذشته دو کشور روابط تنش آلودی را تجربه کنند؟ اهداف و منافع قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای در منطقه قفقاز چگونه بر روابط دو کشور تاثیر گذاشت؟، پاسخ داده شود. که فرضیه این نوشتار فرضیه این پژوهش سیاست ها و اهداف قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای را اصلی ترین عمال شکل گیری و تداوم تنش در روابط دو کشور معرفی می کند. دامنه این نوشتار کشورهای ترکیه و روسیه به عنوان بازیگران مهم منطقه ای و آمریکا و اسراییل به عنوان بازیگران فرا منطقه ای را در بر می گیرد
اکبر اسکندری نژاد سید امیر نیاکویی
اگرچه 35 سال است که هیچ گونه رابطه رسمی و دیپلماتیک مابین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده وجود نداشته است . ولی در بستر روی کار آمدن دولت یازدهم ، کورسویی در افق روابط دو کشور به وجود آمد که در پی آن هرگونه تعامل و مذاکره ای که تا آن روز تقبیح شده و غیر ممکن بود ولی تحت شرایط به وجود آمده ، ذره ای از یخ های قطور عدم ارتباط و اعتماد ، ولو ناچیز آب شده و حالا روسای جمهور دو کشور با یکدیگر مذاکره کرده و مقامات رسمی دو کشور ، همچون وزرای خارجه پای میز مذاکره می نشینند و به چانه زنی دیپلماتیک می پردازند . در حالی که همین مختصر تعامل ، یک روز کابوسی بیش نبود ولی اکنون محقق شده و از رسانه های دو کشور خصوصاً جمهوری اسلامی علناً منتشر می شود و مورد قبول همگان واقع می شود . پژوهش حاضر به بررسی سناریو های مختلف در روابط آتی ایران و آمریکا پرداخته و امکان سنجی گزینه های مختلف را مورد ارزیابی قرار می دهد . یافته های این پژوهش نشان می دهد که با وضعیت کنونی ایالات متحده ، جمهوری اسلامی و منطقه ی خاورمیانه ، امکان کاستن اندکی تنش مابین دو دولت در قالب رسیدن به توافق هسته ای وجود دارد .
پروا پورطهماسبی احمد جانسیز
چکیده: مطالعه تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در سوریه پروا پورطهماسبی موضوع این پژوهش، مطالعه تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وترکیه در سوریه می باشد. به نظر می رسد پس از به قدرت رسیدن حزب اعتدال و توسعه در ترکیه (2002 میلادی)، روابط دو کشور به سوی همکاری و همگرایی بیشتر حرکت نموده است که دلیل این همگرایی و همکاری نگاه ترکیه به شرق و نو عثمانی گرایی و منطقه گرایی و همچنین سرخوردگی ترکیه از عضویت در اتحادیه اروپا بوده است که موجب گردیده واقعگرایی در سیاست خارجی ترکیه بروز نماید. اما نکته ای که در این میان است، نگاه دو کشور به مسائل سوریه است. به دلیل تضاد دیپلماسی دو کشور در خصوص این مسئله؛ شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مسئله ای که بتواند به همگرایی دو کشور در مسائل منطقه ای و فرا منطقه ای خللی وارد نماید تضاد گفتمانی و دیپلماسی دو کشور در زمینه حوادث سوریه است. ایران و ترکیه دو کشور تاریخی و دموکراتیک، دارای اشتراکات فرهنگی و اجتماعی و دو قدرت منطقه ای در خاورمیانه می باشند که داشتن مرزهای طولانی و باثبات و وجود زمینه های همکاری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دو کشور و فقدان اختلافات ارضی و مرزی در یک فضای آزاد سیاسی می تواند موجب تشکیل اتحادی قدرتمند، از خلیج فارس تا مدیترانه شود. در عین حال دو کشور در سازمان همکاری اقتصادی اکو و گروه 8، عضو می باشند. همچنین هر دو کشور در زمینه های بحران های منطقه ای و مبارزه با تروریسم و ناسیونالیسم کردی همکاری نزدیک دارند. روابط دو کشور در سالهای اخیر توسعه مناسب یافته است که این روابط در چهارچوب تئوری های سیاسی همگرایی و مجموعه های امنیتی منطقه ای، قابل تحلیل است. از این رو، ایران و ترکیه با توجه به نفوذ منطقه ای در برخی حوزه ها دارای رقابت و در برخی حوزه ها با هم همکاری دارند. با نظر به اینکه ایران دومین تأمین کننده نفت و گاز(انرژی)ترکیه است و همچنین ترکیه دروازه مناسبی برای ورود ایران به بازار غرب به ویژه در حوزه انرژی است؛ این موضوعی است که به نظر می رسد، در آینده به عنوان محوری راهبردی در روابط تهران ـ آنکارا نقش آفرینی کند. این درحالی است که مسئله سوریه می تواند بر بهبود روابط و همگرایی بیشتر دو کشور در اتخاذ رویکردهای سیاسی منطقه ای و بین المللی اثر گذار باشد. باتوجه به آنچه که گفته شد، سوالی که دراینجا مطرح می شود این است که مهمترین پیامدهای سیاست خارجی ترکیه در قبال سوریه بر روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران چیست؟ در این راستا هدف رساله حاضر تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه با تأکید بر مسئله سوریه و پیامدهای آن بر روابط دو کشور (تهدید یا تعامل با منافع ایران) بر پایه رویکردی برساخت-گرایانه (سازه انگاری) است. کلید واژه ها:ایران، ترکیه، قدرت منطقه ای، خاورمیانه، سازه انگاری، سیاست خارجی، اسلام گرایی اعتدالی ، همگرایی.
لیدا احمدی ماچیانی امیر نیاکویی
خیزش های سال 2011 که در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا روی داده است می تواند به عنوان نقطه عطفی در تاریخ منطقه تلقی گردد. این خیزش ها، از منظر پیامدهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن، می تواند منشأ تحولات جدی در روابط خاورمیانه ای باشد؛ زیرا تاریخ سیاسی کشورهای منطقه که طی دهه های اخیر به گونه ای بنیادین، تحت تأثیر دولت های مستبد و اقتدارگرا، معضلات سیاسی- اقتصادی- اجتماعی، رقابت قدرت های فرا منطقه ای و... بوده است با خیزش های مردم منطقه در معرض دگرگونی قرار گرفته است.
سلمان عسکری جیرهنده احمد جانسیز
فرایند رشد و توسعه اقتصادی کشورها دردهه های اخیر به گونه ای بوده که چالش های زیست محیطی به یکی ازمهمترین دغدغه های سیاستگذاران تبدیل شده است. امروزه کشورها علاوه برسیاست ها و اقدامات درون مرزیخود، ساماندهی آلودگی را در حوزهبین المللی دنبال می کنند. بدین روی، بررسی عوامل موثر بر رابطه رشد وآلودگی از آن جهت می تواند حائز اهمیت باشد که ممکن است مبنای سیاستگذاریزیست محیطی در سطح ملی و بین المللی قرار گیرد. هدف از انجام این تحقیق این است که بررسی نماییم کشورهای جهان سوم و در حال توسعه چگونه پیوند میان محیط زیست و توسعه را مدیریت می کنند و در حد امکان و توان با بررسی منابع مربوط به این سوال پاسخ داده خواهد شد که راهکارهای اجرائی در جهت هماهنگی و همسویی مسائل محیط زیست و توسعه با استقرار مفهوم توسعه پایدار به عنوان سیاست ارجح چیست.در این پژوهش به این رسیدیم که دولت، صنعت و انسان از تاثیرگذارترین عوامل در پیوند میان محیط زیست و توسعه پایدار در کشورهای در حال توسعه می باشند و در همسویی و هماهنگی میان محیط زیست و توسعه پایدار در این کشورها ارتباطات، فرهنگ، جمعیت، دانش و آموزش نقش بسزایی داشته که از این میان ارتباطات و فرهنگ در اولویت بالاتری قرار دارند. با توجه به این یافته ها گسترش ارتباطات و همکاری های دو سویه با مراکز جهانی، سازمان های بین المللی، نهادهای غیردولتی و همچنین فرهنگ سازی و ترویج مسائل مختلف زیست محیطی و توسعه پایدار و آموزش عمومی، نقش بسزایی در ایجاد پیوند میان محیط زیست و توسعه پایدار دارند. البته در این راستا نباید از نقش میزان رشد، جانمایی و پراکندگی جمعیت با توجه به میزان دسترسی نیازهای زیست محیطی قابل برگشت و احیای مجدد منطقه ای چشم پوشی کرد.
حجت فطرتی امیر نیاکوئی
مهمترین چالش سیاست خارجی ایران در هزاره اخیر موضوع هسته ای است و یکی از اصلی ترین قدرتهایی که در پی مدیریت این بحران است اتحادیه اروپا است. بر پایه شواهد موجود اروپا در رویکرد خود به پرونده هسته ای ایران بد بینانه ترین گزینه را مبنای تحلیل و حرکت خود قرار داده است. در این گزینه اروپا تلاش ایران برای دسترسی به تکنولوژی هسته ای را پوششی برای دستیابی ایران به این جنگ افزار هسته ای می داند و وظیفه خود را جلوگیری از دستیابی ایران به این جنگ افزار تعریف می کند. بنابراین شناخت ذهنیت امنیتی این بازیگر ضرورتی انکار ناپذیر است. لذا سئوال اصلی در این پژوهش اینست که جهت گیری امنیتی اتحادیه اروپا در قبال برنامه هسته ای ایران را چگونه میتوان تبین نمود؟ یافته ها حاکی از آن است که در دوره پس از حوادث یازده سپتامبر و امنیتی شدن فضای روابط بین الملل اتحادیه اروپا از چالشهای نوین امنیتی بحث می کند که هراس و نگرانی را دراین اتحادیه دامن می زند و مهمترین تهدید دستیابی هریک از کشورهای خاورمیانه به سلاح های کشتار جمعی است.
خسرو صادقی رضا سیمبر
یکی از بحث های کلیدی و اساسی که از دیرباز ذهن برنامه ریزان ، اقتصاد دانان ، سیاست مداران و سایر متصدیان امور عمومی را به خود معطوف داشته ، فراهم سازی رفاه عمومی و تامین اجتماعی برای تمامی شهروندان است. در دنیای بحران زده امروز برای کلیه ملل دنیا حفظ صلح جهانی و ارتقاء همه جانبه عدالت اجتماعی آرمان مشترک و رسالتی واحد است. تامین اجتماعی با بیش از یک قرن توسعه در کلیه کشور ها از منظر اقتصادی و اجتماعی از اهمیتی روز افزون بر خوردار بوده و به یک رکن اساسی در اقتصاد بازار تبدیل شده است. در این پایان نامه سعی خواهد شد بررسی اجمالی از وظایف ، ساختار عملکرد خدمات و افراد تحت پوشش تامین اجتماعی در کشور و مقایسه آن با بعضی از کشور های مختلف ارائه تا شناخت کافی از این مجموعه ایجاد و جایگاه آن در سازمان بین الملل تامین اجتماعی روشن و مورد استفاده و بهره برداری قرار گیرد. که ما با استفاده از مقایسه تطبیقی و بررسی جامع از کشور های منتخب مورد مطالعه و نتیجه گیری مطالعات انجام شده نشان می دهد که در کشورهای منتخب اغلب اصول و مبانی مشترکی برای تحقق هدف ها و وظایف وزارت رفاه و تأمین اجتماعی وجود دارد، اما روش و سازوکار های اجرایی به کار گرفته شده در هر کشوری با کشور دیگر متفاوت است در واقع هر کشور با در نظر گرفتن زیرساخت ها و شرایط اجتماعی و اقتصادی خود در جهت تحقق این هدف ها و وظایف گام برداشته است. و در نهایت به ارائه الگوی پیشنهادی مناسب پرداخته ایم.
الناز بوستانی احمد جانسیز
جمهوری اسلامی ایران در سال های اخیر به دنبال گسترش روابط خود با کشورهای آمریکای لاتین بوده است و افزایش این مناسبات را یکی از راهبردهای اصلی سیاست خارجی خود می داند. بدون شک، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تاثیراتی برالهیات رهایی بخش در آمریکای لاتین ایجاد کرده و شاهد همکاری انقلابیون ساندینیست و کلیسا در نیکاراگوئه بوده ایم. درادبیات سیاسی ایران پس از انقلاب، ملل آمریکای لاتین اغلب به عنوان "ملل مستضعف" قلمداد شده و ایران تحولات این منطقه را با کنجکاوی و نگرش مثبت تحت نظر داشته است. اما اوج گسترش مناسبات با این منطقه را باید از سال 2005 به این طرف جستجو کرد که علت آن به گسترش موج چپ در آمریکای لاتین، پیروزی احزاب و گروه های ضد امپریالیست دراکثر این کشورها و روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد در ایران با رویکرد مشابه بر می گردد. ایران در این دوره، رویکردی آرمان گرایانه و ضد آمریکایی را در پیش گرفت. ایران از سال 2005 تعداد نمایندگی های دیپلماتیک خود درآمریکای لاتین را افزایش داده است. همکاری با کشورهای ونزوئلا، برزیل، نیکاراگوئه، بولیوی و کوبا در زمینه های سیاسی،اقتصادی و فرهنگی افزایش یافته و این کشورها در سازمان های بین المللی گام های مشترکی برداشته اند. این پژوهش بااستفاده از روش توصیفی- تحلیلی، روابط ایران و کشورهای آمریکای لاتین را در دوره دولت های نهم و دهم جمهوری اسلامی ایران بررسی می کند و به دنبال پاسخ این پرسش است که چه عواملی موجب همگرایی بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین شده است و افق آینده این روابط چگونه دیده می شود؟ پژوهش نشان می دهد که درک متقابل درباره چالش ها و سرنوشت های مشترک این کشورها در فرآیند توسعه، حفظ منافع ملی، جهانی شدن، مبارزه با امپریالیسم و ایجاد صلح جهانی در ایجادهمگرایی موثر بوده است.
احمد جانسیز عبدالرحمن عالم
سوال اصلی پژوهش این است که آیا برداشت اندیشمندان سیاسی در غرب از طبع بشر رابطه ای با فلسفه سیاسی و نوع دولت مطلوب آنان دارد؟ سوالات فرعی پژوهش را می توان در شش محور عمده مطرح کرد: 1-طبیعت بشر تا چه اندازه بر رفتار سیاسی انسان در محیط و جامعه تاثیر می گذارد؟ 2-با توجه به طبیعت بشر، انسان شایسته چگونه دولتی است؟ 3-با نظر به طبیعت بشر، انسان توانائی ایجاد چگونه دولتی را دارد؟ 4-داده های علمی پیرامون طبیعت بشر ، مطلق است یا نسبی؟ 5-با توجه به مرور زمان و افزایش تحقیقات علمی در باره سرشت انسان، آیا در روند برداشتهایی از رابطه طبیعت بشر و فلسفه سیاسی، تغییر مسیر مشاهده می شود؟ 6-آیا جهت کشف مدل دولت ایده آل و شایسته انسان ، بهای کافی بر شناخت طبیعت بشر و رفتار سیاسی آن داده می شود؟