نام پژوهشگر: حاتمی تاجیک
حاتمی تاجیک اصغر دادبه
در میان مسائل کلامی، مسئله ؛عدل الهی؛ از دیرباز دارای اهمیت خاصی بوده است، تا جایی که حجم بالای از مناقشات علمی متکلمان دینی، حول این موضوع بوده است. از طرفی در عرفان نیز، از آن جهت که عرفا، افرادی دیندار و متشرع می باشند، بطور ناخودآگاه به این مسئله، توجه خاصی را معطوف نموده اند. بر همین اساس بر آنیم تا دیدگاه یک متفکر و عارف بزرگ اسلامی یعنی ؛جلال الدین محمد بلخی؛ مشهور به مولوی را در مواجهه با این مسئله بررسی نماییم. مولانا عدالت را به دو قسم ؛عدالت تکوینی؛ و عدالت تشریعی؛ تقسیم می نماید و با توجه به دیدگاه خاص عرفانی خود آنها را توجیه و تفسیر می نماید. وی چنین نتیجه می گیرد که عدالت تکوینی، پایه و اساس عدالت تشریعی می باشد. در خصوص مسئله ؛جبر و اختیار؛ که از مهمترین مسائل فرعی بحث عدل الهی می باشد، آیه شریفه ؛مارمیت اذریت...؛ را محور بحث قرار داده و خیر تام و اختیار را رد می کند، و جبر را به دو قسم ؛جبر خاصگان؛ که جبری ممدوح و ؛جبر عامگان؛ که جبری مذموم و ناپسند است، تقسیم می نماید، و در خاتمه مسئله را به گونه ای توجیه می نماید که به نظریه شیعه که ؛لاجبرو لاتفویض بل امر بین الامرین؛، می رسد. وی بطور کلی در تمام مسائل فرعی مربوط به عدل الهی (نظیر قضا و قدر، تضاد و مرگ) اظهار نظر کرده و تمامی آنها را به نحوی که بدور از افراط و تفریط جهال متصوفه می باشد توجیه می نماید. از خصوصیات قابل توجه مولوی در مواجهه با بحث های کلامی این است وی علیرغم حفظ نگرش ذوقی و عرفانی خود در مسائل و بحث های مربوط به علم کلام، سعی نموده است پا را از حریم شریعت فراتر نگذاشته و حدود آن را رعایت کند. این مطلب، در سرتا سر کتاب شرک مثنوی و معنوی که در حقیقت تفسیری از قرآن و احادیث نبوی می باشد، کاملا مشهود است، چرا که اشعار وی همگی بر گرفته، از متون مقدس اسلامی یعنی قرآن و احادیث می باشد.