نام پژوهشگر: مهرزاد سیاح
مهرزاد سیاح کمال چهارسوقی
عدم موفقیت پروژه ها در یک نرخ هشداردهندهای قرار دارد. ارزیابیهای کمی نشانگر اینست که تقریبا 30% پروژه ها قبل از کامل شدن منتفی می گردند که این امر، اتلاف زمان، هزینه و تلاشهای صرف شده را در بر خواهد داشت. مابقی پروژه ها نیز معمولا یا در تحویل کامل حوزه کاری اولیه (به لحاظ ابعاد کار و کیفیت آن) شکست می خورند یا دیرتر تحویل می شوند و یا بودجه های آنا از حد تجاوز می کند. مطابق تحقیقات صورت گرفته، اکثریت قریب به اتفاق پروژه های توسعه در مورداهداف زمان وهزینه با گذشتن 40% تا 200% از حد پیش بینی شده، شکست می خورند. این شکستها میلیاردها دلار را در هر سال صرف خود می کنند، ضمن اینکه در همه فرهنگها و برای هر نوع از پروژه ها اتفاق می افتند. تلاشها برای بهبود عملکرد پروژه ها، به دلیل ساختاری که برنامه ریزی و مدیریت پروژه سنتی ومتداول دارند، کمتر نتیجه داده است. در سالهای اخیر روشی بر مبنای تئوری محدودیتها (toc) توسط دکتر گلدرات ارائه گردیده است که در آن سعی شده تا ضمن کوتاه شدن زمان اجرای پروژه، ایمنی زمان تحویل آن تامین گردد، برنامه ریزی و کنترل پروژه ساده تر شود، مدیریت آن تسهیل گردد، رضایتمندی تیم پروژه بالاتر رود و خروجی پروژه با همان منابع افزایش یابد. این روش نوین که در برخی از کشورها کاربرد پیدا کرده و تنها چهار سال از عمر آن می گذرد، به زنجیره بحرانی (critical chain) مشهور شده است. بکارگیری موفق این روش به دلیل ویژگیهای خاص آن نیازمند تغییر در سازمان و اجزای آن می باشد. این تحقیق ضمن ارائه روش مذکور، آن را در مورد یک نمونه عملی بکارگرفته است و با بیان نقاط ضعف و قوت آن در عمل، به نحوه و چگونگی تغییرات رفتاری افراد و سازمان پرداخهت است. در تقحیق حاضر همچنین الگوریتمی جهت پیاده سازی این روش پیشنهاد شده است که استفاده سازمانها از آن می تواند برای اجرای موفق، کمک شایانی نماید. علیرغم وجود برخی نقاط ضصعف در روش زنجیره بحرانی، بکار بستن آن در سازمانهایی که عمده فعالیتشان بصورت پروژه است، می تواند آنان را متحول سازد و نوید دهنده دوره جدید و موفقیت آمیزی از زندگیشان باشد.