نام پژوهشگر: عسگر عسگری حسنکلو
سجاد رحمتیان عصمت خوئینی
سنّت اندرزگویی در ایران، قدمتی به درازای تاریخ دارد؛ به طوری که در لابه لای قدیمی ترین نوشته های به جا مانده از ایران باستان، می توان شاهد حضور پندها و اندرزها بود. این سنّت، پس از اسلام نیز به موجودیت خود ادامه داده و حیات خود را تا روزگار ما نیز کشانیده است؛ در گذشته، تنها رهبران سیاسی و دینی وظیف? موعظه و اندرز را بر عهده داشته اند، امّا این موضوع در دور? اسلامی عمومیت یافته و شاعران و نویسندگان نیز در آثار خود به آن پرداخته و در این زمینه میراثی ارزشمند از خود بر جای نهاده اند؛ از این میان دو تن از بزرگترین شاعران زبان و ادب پارسی، یعنی فردوسی و سعدی نیز در اشعار خود به مقول? پند و اندرز توجه خاصی داشته و در این زمینه ابیات شیوا و پر مغز فراوانی از خود به یادگار نهاده اند، که از دیرباز مورد استقبال عام? مردم قرار گرفته و بر زبان آنان جاری گشته است. در تحقیق حاضر، نخست ابیات اندرزی شاهنامه و بوستان استخراج شده و از میان آن ها، مضامین مشترک اندرزیِ دو اثر نشان داده شده است، سپس در ادامه زمینه و خاستگاه اندرزهایِ هریک، در دو حوز? کلّیِ مآخذ پیش از اسلام و منابع دور? اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است؛ در آخر نیز روش ها و شیوه های اندرزگویی دو شاعر از جنبه های مختلف سبکی، روایی و... مورد سنجش و مقایسه قرار گرفته است. از مهم ترین نتایج این پژوهش می توان به تشابه نسبتاً فراوان مضامین اندرزی دو شاعر، تشابه زمینه و خاستگاه اندرزهای هریک البته با اندکی تفاوت، برخی مشابهت ها در شیوه اندرزسرایی از جمله: جایگاه طرح اندرزها، اندرز سوالی، ایجاز و... و برخی تفاوت ها از جمله تفاوت لحن اندرزها، بسامد استفاده از فنون بلاغی در اندرزگویی و... اشاره کرد. کلمات کلیدی: ادبیات تعلیمی، اندرز، پند، فردوسی، سعدی، شاهنامه، بوستان
محمد اصغری ناصرقلی سارلی
بینامتنیت در سیر تکامل خود از نیمه اول قرن بیستم تا به امروز تحولات گسترده ای یافته است. این نظریه در اواخر دهه ی شصت توسط ژولیا کریستوا با بررسی افکار و آراء میخائیل باختین خصوصاً در مبحث اصل مکالمه گری وارد مرحله ی جدیدی شد؛ به طوری که در عرصه ی نقد و نظریه ی ادبی پیشرفت چشمگیری کرد. برطبق نظریه ی بینامتنیت هیچ متنی دفعی و خود ساخته در نظام بسته و مستقل خلق نمی شود؛ بلکه هر متن، پیوندی دو سویه و تنگاتنگ با متون پیش از خود دارد که حاصل مطالعه ی آثار پیشین و به عبارتی تجربه ی نسل های گذشته است که در یک سیر تکاملی باز آفرینی شده است. با توجه به بهره گیری های متعدد و متنوع شهریار از غزل حافظ در حوزه های مختلفی چون مضامین شعری، زبان شاعرانه، موسیقی و تصاویر شعری، وزن، ردیف، قافیه، شیوه ی بیان، فکر و عقاید و... رابطه ی تنگاتنگی میان غزل آن دو مشهود است. تأثیرپذیری شهریار از حافظ به حدی است که شهریار بارها نام خواجه را آورده و بیت یا مصرعی از شعر حافظ را تضمین کرده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر، روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر منابع دست اول و تحقیقات جدید می باشد. هدف پژوهش نیز بررسی غزلیات شهریار از دیدگاه بینامتنیت با غزلیات حافظ است، برای نیل به این مقصود ابتدا نظریه ی بینامتنیت با توجه به آثار موجود، تشریح و تبیین شد. در مرحله ی بعد، غزلیات حافظ و شهریار با یکدیگر مقایسه شد که نتیجه ی آن نشان دهنده ی تأثیرپذیری عمیق شهریار از حافظ است؛ با این تفاوت که غزل حافظ به گونه ای دیگر و متناسب با نیازهای عاطفی عصر شهریار و آمیخته با تخیل و تجربه ی زیستی او باز تولید شده است. به عبارتی می توان گفت که شهریار، با تداوم شیوه ی حافظ در غزل سرایی آن را از مصادیق شعر عاشقانه – عارفانه به شمار آورده است. شهریار غزل حافظ را از صافی ذهن خلاق خود گذرانده و به آن رنگ و بوی امروزی داده است. تأثیرپذیری و وام گیری شهریار از شاعران کلاسیک بویژه حافظ سبک و شیوه ی نوینی را برای او رقم زده که در آن زبان ساده و عامیانه ی کوچه و بازاری با تخیلات و تعابیر عاشقانه و عارفانه تلفیق شده و سبکی میانه را به وجود آورده است.
آرزو شهبازی مریم حسینی
جامعه¬شناسی ادبیات از رویکردهای نوین نقد ادبی است. در این رویکرد به ارتباط جامعه و ادبیات در بستر تاریخی، اجتماعی، و اقتصادی توجّه می¬شود. نقد مارکسیستی یکی از شاخه¬های مهم جامعه¬شناسی ادبیات است که جورج لوکاچ (1885م- 1971م) برجسته¬ترین منتقد مارکسیست با پرداختن به رئالیسم، آن را وارد مسیر تازه¬ای کرد. وقتی نویسنده در رمان به موضوع رشد خودآگاهی طبقه کارگر و مبارزات و اعتراضات آن¬ها در جامعه می¬پردازد، وارد حوزه رئالیسم سوسیالیستی شده است. در واقع پیدایش رئالیسم سوسیالیستی با رشد سریع خودآگاهی اجتماعی طبقه کارگر پیوند دارد. احمد محمود (1310هـ.ش- 1381هـ.ش) را به دلیل پرداختن به مسائل جامعه در داستان-هایش، و توجّه به ابعاد سیاسی و اقتصادی جامعه، نماینده رئالیسم اجتماعی می¬دانند. هدف این پژوهش تحلیل و بررسی رمان همسایه¬ها براساس نظریات مارکسیستی کارل مارکس، جورج لوکاچ، و لوسین گلدمن است. روش گلدمن ساخت¬گرایی تکوینی نامیده می¬شود. رمان همسایه¬ها به دلیل انعکاس وضعیت جامعه ایران در سال¬های 1323-1331هـ.ش و توجه به مسأله ملّی شدن صنعت نفت و توصیف وقایع و اتفاقات آن دوره تاریخی، زمینه¬های لازم را برای نقد جامعه¬شناسانه فراهم می¬کند. در رمان همسایه¬ها شاهد قیام و اعتراض کارگران و طبقه پرولتاریا علیه نظام طبقاتی و فقر هستیم. همسایه¬ها رمان تحوّل و استحاله راوی قهرمان یعنی خالد است. خالد شخصیت پروبلماتیک این رمان است. روش تحقیق در این اثر توصیفی-تحلیلی است که در مواردی از روش تاریخی نیز استفاده شده است.
بهارک صالحی نژادفرد عسگر عسگری حسنکلو
ادبیات و سینما در طول حیات خویش همواره از یکدیگر بهره جسته اند؛ آنها هر دو رسانه هایی داستان گو با ابزارهای مختلف روایت هستند که بنا به اقتضای خود از کلمه و تصویر به عنوان ابزار ارتباطی استفاده کرده اند و همین موجب شده که برخی از صاحب نظران سینما و ادبیات، اقتباس ادبی را نوعی ترجم? زبان ادبی به زبان سینمایی به شمار آورند. با توجه به اینکه اقتباس ادبی در سینما یکی از شیوه های نسبتاً رایج فیلم سازی است، ضرورت نقد و بررسی ادبیات داستانی معاصر بیش از پیش احساس می شود. از این رو در تحقیق حاضر، داستان های لیلا، عروسک پشت پرده، من قاتل پسرتان هستم و چهل سالگی به عنوان دستمای? فیلم های اقتباسی با نام های لیلا، ساحره، پاداش سکوت و چهل سالگی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در این تحقیق پس از مطالع? داستان های برگزیده و تماشای فیلم های اقتباسی، عناصر داستان و فیلم به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به همین عناصر، کتاب ها و فیلم های برگزیده تحلیل شدند. در بخش پایانی تطبیق هر یک از این نمونه ها نیز نقاط ضعف و قوت هر اثر اقتباسی با توجه به توضیح عناصر، ارزیابی و تبیین شد. بررسی نمونه های برگزیده نشان داد که روند اقتباس در فیلم لیلا موفق بوده است و حتی به جرأت می توان گفت که فیلم موفق تر از رمان است اما در مورد فیلم های ساحره و پاداش سکوت این موضوع بر عکس است و کف? ترازو به نفع نویسندگان داستان ها –صادق هدایت و احمد دهقان- سنگینی می کند. اما فیلم چهل سالگی، تجرب? اقتباسی جدیدی است که علاوه بر اقتباس از منبع اصلی با بهره گیری از داستان «پادشاه و کنیزک» مولوی و تغییرات اجتناب ناپذیر در روند تبدیل کلمه به تصویر، اثری بینابین را به وجود آورده است.
عسگر عسگری حسنکلو حسینعلی قبادی
در این تحقیق، براساس عناصر داستان به نقد داستانهای ابراهیم گلستان پرداخته شده است؛ با این یادآوری که به ارتباط بین دورنمایه داستانها و اوضاع سیاسی و اجتماعی معاصر بیشتر تاکید شده است. ابراهیم گلستان از داستان نویسان صاحب سبک معاصراست. او همچنین اولین مترجم داستانهای نویسندگان آمریکایی نظیر ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر و مارک تواین است. همین مساله باعث شده است تا منتقدان، او را متاثر از همینگوی بدانند. هر چند شباهتهایی بین داستانهای همینگوی و گلستان می توان یافت، اما گلستان نه تنها متاثر از همینگوی نیست، بلکه نویسنده ای است که در شیوه داستان نویسی ابداعاتی هم دارد. درونمایه اصلی داستانهای گلستان درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران معاصر، از آغاز قرن چهاردهم شمسی تا اوایل دهه پنجاه است. موضوع داستانهای کتاب اول او، آذر، ماه آخر پاییز، درباره مبارزات حزبی مبارزان و روشنفکران در دهه بیست است. در کتاب دوم، شکار سایه، تردید در درستی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و سرخوردگی قهرمانان از این فعالیتها، درونمایه داستانها را تشکیل می دهد. کتاب سوم، جوی و دیوار و تشنه، درباره مسایل اجتماعی و تاثیر تحولات اجتماعی در زندگی فردی انسانهاست. قهرمانان این کتاب، علی رغم کوشش فراوان، نمی توانند بر موانع موجود غلبه کنند و به خواسته های خود برسند؛ بنابراین به آنچه هست و فراتر از قدرت آنان به نظر می رسد، رضایت می دهند. گلستان، در کتاب چهارم خود، مد و مه، با بازگشت به دوران کودکی و سالهای آغازین قرن چهاردم شمسی، تحولات سیاسی و اجتماعی را که در پی به سلطنت رسیدن سلسله پهلوی در کشور رخ می دهد، تصویر می کند. رویارویی سنت و تجدد، مهمترین ویژگی اجتماع در این دوران است. او در مد و مه، همچنین به شیوه ای نمادین، به استبدادی که در دهه چهل، مانند مه کشور را پوشانده است، حمله می کند. کتاب پنجم او، رمان اسرار گنج دره جنی، هجویه ای سیاسی است بر ضد برنامه های اقتصادی و فرهنگی شاه خودکامه ایران. کتاب ششم، داستان بلند خروس، درونمایه جهل گروهی از مردم و بهره برداری گروه دیگری از این جهل عمومی را تصویر می کند. ویژگی مهم داستان نویسی ابراهیم گلستان، نثر موزون، شاعرانه و پیراسته از زواید است که در داستان نویسی معاصر فارسی تشخص دارد. گلستان، این توانمندی در نثر را به پشتوانه ادبیات کلاسیک فارسی و ممارست شخصی به دست آورده است.