نام پژوهشگر: صادق زمانی
صادق زمانی امیرعباس علی زمانی
در قرن هفدهم به بعد تجربه گرایی روزبروز رواج بیشتری پیدا می کرده و در اوایل قرن بیستم همپای تجربه گرایی توجه به منطق هم رشد می کند. تا اینکه در دهه 30 قرن بیستم عده ای از دانشمندان، ریاضی دانان، فیلسوفان و ... در شهر وین دور هم جمع می شوند و یک تشکل عملی را به وجود می آورند، که به حلقه وین شهرت یافت و مکتب پوزیتیویسم منطقی رهاورد انی تشکل می باشد. آموزه اصلی آن، توجه وافر و شدیدی به تجربه بود. و تجربه را تنها معیار شناخت واقعیتها می دانستند. بدین شکل که هر گزاره ای اگر محتوای آن از طریق تجربه قابل تحقیق و آزمون نباشد آن گزاره از واقعیت خبر نمی دهد. لذا این گزاره بی معنا است. اما اگر محتوای آن گزاره، به لحاظ تجربی تحقیق پذیر باشد، چنین گزاره ای از واقعیت خبر می دهد. لذا معنادار خواهد بود. و معنارداری امری مقدم بر صدق و کذب است. یعنی هر گزاره ای که معنادار باشد قابل صدق یا کذب است. سخن بی معنا قابلیت صدق و کذب ندارد. بر این اساس مدعیات دینی و متافیزیکی و ... چون به لحاظ تجربی تحقیق پذیر نمی باشند در این صورت بی معنا هستند. و محتوای گزاره های دینی و متافیزیکی و ... غیر واقعی و پوچ و مهمل است.پوزیتیویستها ابتدا تحقیق پذیری را در اثبات پذیری شدید و سپس در تاییدپذیری و عاقبت در ابطال پذیری خلاصه کردند. اما در مقابل این دیدگاه عکس العملهای مختلفی صورت گرفت که عبارتند از:الف- عده ای معیار اثبات پذیری را پذیرفته و گزاره های دینی را تحقیق پذیر می دانستند مانند جان هیک با این تفاوت که معتقد بود اثبات در جهان آخرت تحقق پیدا می کند.ب- عده ای معیار پوزیتیویستها را رد نمودند و گزاره های دینی را معنادار و معرفت بخش محسوب می کنند. مانند متکلمین سنتی.ج- عده ای معیار تحقق پذیری را رد نمودند اما خود معیار دیگری بنام ((کارکرد)) وضع کردند که هر سخنی که دارای کاربرد باشد معنار دار است و زبان دین کارکرد خاص خودش را دارد پس معنادار است. ولی کارکردی احساسی و عاطفی دارد. براساس این دیدگاه گزاره های دینی معرفت بخش نمی باشند. این معیارها معیارهایی واقعی نیستند بلکه بیشتر به یک قرارداد یا پیشنهاد شباهت دارند تا یک معیار و مرز حقیقی. مکتب پوزیتیویسیم تقریبا تا اواخر دهه پنجاه به حیات خود ادامه داد و عاقبت از دورن تهی شد و به تاریخ فلسفه پیوست.