نام پژوهشگر: مصطفی کرمی
مصطفی کرمی حسین میرزایی
رشدو توسعه اقتصادی از جمله هدفهایی است که هر اقتصاد دنبال می کند.تحلیل گران اقتصادی کشور نیز بر موضوع توسعه صادرات غیر نفتی به عنوان استراتژی موفق برای رسیدن به نرخ رشد اقتصادی بالا تاکید می کنند. با توجه به اینکه بخش صنعت ایران توانائی جذب نیروی انسانی گسترده ترو توانائی تولید کالای صادراتی متنوع را دارد این مطالعه در خصوص اثر رشد صادرات صنعتی بر رشد ارزش افزوده بخش صنعت ایران انجام گرفته است. اثر صادرات بر رشد اقتصادی از دو طریق انجام می گیرد: ابتدا تخصیص مجدد منابع ازبخش تولید کا لاهای غیر صادراتی به تولید کالاهای صادراتی، وسپس صرفه های خارجی ناشی از افزایش صادرات برای بخش غیر صادراتی. مدل استفاده شده در این مطالعه بر اساس مدل توسعه یافته فدر (feder-1982) است،که رشد تولید بخش صنعت را ناشی از رشد عوامل تولید(نیروی کار،سرمایه،مواد اولیه و کالاهای واسطه ای و صادرات) می داند.رشد نیروی کار ،سرمایه و مواداولیه و واسطه ای بطور مستقیم بر رشد اثر می گذارند و رشد صادرات ازطریق افزایش کارائی نهاده های نیروی کار، سرمایه و مواد اولیه و واسطه ای مو جب رشد تولید بخش صنعت می گردد. در این تحقیق کوشیده ایم تا بااستفاده داده های آماری ایران و بکار گیری یک مدل تابع تولیدو تکنیکهای اقتصاد سنجی اثر صادرات صنعتی را بر رشد ارزش افزوده بخش صنت بررسی کنیم. نتایج پژوهش تاثیرمثبت اثر صادرات صنعتی بر رشد ارزش افزوده بخش صنعت و بالا بودن بهره وری عوامل تولیددر بخش صادراتی نسبت به بخش غیر صادراتی را نشان میدهد.
مصطفی کرمی سوزان امامی پور
به منظور مقایسه ویژگیهای شخصیتی و راهبردهای انگیزشی در دانشجویان با سبکهای یادگیری وابسته- نابسته به زمینه،تعداد 300 دانشجوی کارشناسی رشته های پیراپزشکی(6 رشته پرستاری،هوشبری ،اطاق عمل،فیزیوتراپی،علوم آزمایشگاهی،بهداشت محیط از میان 32 رشته کارشناسی پیراپزشکی)شهر تهران به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های neoوmslq و اشکال نهفته ویتکین پاسخ دادند.داده های پژوهش با روش آماری تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته های پژوهش نشان می دهند که بطور کلی میانگین ویژگیهای شخصیتی برونگرایی،انعطاف پذیری،دلپذیری و مسئولیت پذیری در افراد وابسته به زمینه بیشتر از افراد نابسته(مستقل)به زمینه است و بین ویژگی شخصیتی روان رنجورخویی در دو گروه تفاوت چندانی وجود ندارد، در حالیکه بین میانگین خرده مقیاسهای راهبردهای انگیزشی در دو گروه تفاوت چندانی وجود ندارد. کلیدواژه ها:ویژگیهای شخصیتی،راهبردهای انگیزشی و سبکهای یادگیری وابسته-نابسته به زمینه
مصطفی کرمی شمس الله ایوبی
به دلیل تجمع عناصر سنگین در خاک و خطرات ناشی از آن، تشخیص نوع، منشأو پراکندگی این عناصر از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. آلودگی خاک باعث کاهش کیفیت محیط زیست شده و سلامت موجودات زنده را به خطر می اندازد. معمولاً از روش های شیمیایی در بررسی آلودگی خاک استفاده می شود که روشی دشوار، پرهزینه و مخرب است ولی امروزه روش های جدید اندازه گیری به وسیله مغناطیس سنجی به عنوان یک روش مناسب برای ارزیابی آلودگی فلزات سنگین در خاک استفاده می شود که روشی سریع، ارزان و غیر مخرب است. با توجه به عدم وجود اطلاعات کافی پیرامون وضعیت و پراکنش عناصر سنگین در خاک های استان کردستان، این پژوهش با هدف ارزیابی زیست محیطی غلظت کل برخی عناصر سنگین و تعیین عوامل موثر بر آنها در خاک های توسعه یافته بر روی برخی سنگ های آذرین(گابرو-بازالت، دیوریت گابرویی، گابرودیوریت، مونزودیوریت، اسپیلیت-بازالت، گرانیت و گرانیت پورفیری) در منطقه جنوب شرق استان کردستان و ارتباط آن با ویژگی های مغناطیسی خاک صورت گرفت. در مجموع از 76 نقطه خاک سطحی از عمق 10-0 سانتی متری از منطقه ای به وسعت 260 کیلومتر مربع نمونه برداری صورت گرفت. موقعیت نقاط نمونه برداری توسط دستگاه gps تعیین شد و مواد مادری نمونه ها نیز با استفاده از نقشه زمین شناسی منطقه تعیین گردید. پس از آماده سازی نمونه های خاک و سنگ، مقدار پذیرفتاری مغناطیسی در در دو فرکانس khz (χlf)0/46 khzو4/6 (χhf) اندازه گیری شد و مقدار پذیرفتاری مغناطیسی وابسته به فرکانس (χfd) نیز با استفاده از معادله مربوطه محاسبه گردید. غلظت فلزات آهن، منگنز، مس، روی، سرب، نیکل، کبالت و کروم در نمونه های خاک و سنگ پس از عصاره گیری، با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. عنصر سرب به دلیل غلظت کم و دقت پایین دستگاه قرائت نشد. برخی از ویژگی های فیزیکوشیمیایی خاک شامل هدایت الکتریکی، ph، کربنات کلسیم معادل، ماده آلی و بافت خاک نیز در نمونه ها تعیین گردید. نتایج نشان داد که در منطقه مورد مطالعه بین عناصر آهن، منگنز، نیکل، مس و کروم همبستگی مثبت و معنی داری با (χfd) وجود دارد که دلالت بر وجود ذرات سوپرپارا مگنتیک در منطقه دارد. بر اساس نتایج این پژوهش از اندازه گیری پذیرفتاری مغناطیسی وابسته به فرکانس می توان به عنوان شاخصی برای بررسی غیر مستقیم آلودگی برخی از فلزات سنگین در خاک استفاده کرد. مقدار پذیرفتاری مغناطیسی در همه خاک ها به استثنای خاک های توسعه یافته بر روی سنگ های مادری مونزودیورت و گابرودیوریت در مقایسه با سنگ مادری آن کاهش یافت. علت آن تخریب کانی های فرومغناطیس اولیه طی هوادیدگی و حذف آنها از خاکرخ می باشد. . در بین عناصر مورد مطالعه عنصر مس بیشترین غنی شدگی را دارد. عناصر نیکل و کروم دارای غنی شدگی متوسط و مابقی عناصر شاخص غنی شدگی پایینی دارند. عناصر نیکل و کبالت همبستگی مثبت و معنی داری با بخش سیلت خاک و همبستگی منفی و معنی داری با بخش شن خاک نشان داد. پذیرفتاری مغناطیسی وابسته به فرکانس همبستگی مثبتی را با بخش سیلت و همبستگی منفی با بخش شن نشان داد. همبستگی منفی و معنی-داری بین پذیرفتاری مغناطیسی با غلظت عناصر آهن، منگنز، نیکل و کروم موجود در خاک مشاهده شد. همبستگی مثبت و معنی داری بین غلظت مس موجود در مواد مادری و خاک های توسعه یافته بر روی آنها مشاهده شد که نشان دهنده درجا بودن خاک ها و منشأ توارثی این عنصر در خاک است. همبستگی مثبت و معنی داری بین عناصر موجود در مواد مادری برقرار بود. بین غلظت عناصر موجود در خاک های منطقه مورد مطالعه همبستگی مثبت و بالایی برقرار بود که نشان دهنده منشأ یکسان ورود این عناصر به خاک است. توزیع فراوانی فلزات اندازه گیری شده نشان می دهد که بر اساس حد استاندارد آلودگی هلند، نیکل بیشترین آلودگی (96/8درصد از نقاط مورد مطالعه) از نقاط را در منطقه دارد. در حالی که کبالت، مس، کروم و روی به ترتیب با 95/4، 23/1، 12/5 و 4/7درصد بیشتر از حد آلودگی هلند، بعد از نیکل قرار دارند. به طور کلی، غلظت کل co، ni، fe، mn و cu در خاک های توسعه یافته بر روی مواد مادری گابرو-بازالت و غلظت عناصر روی و کروم به ترتیب در خاک های توسعه یافته بر روی مواد مادری گرانیت پورفیری و اسپیلیت-بازالت مشاهده شد. نتایج کلی تحقیق نشان دادکه پذیرفتاری مغناطیسی در فرکانس پایین و بالا در مناطق مورد مطالعه که دور از فعالیت های بشری و صنعتی قرار دارد نمی تواند به عنوان معیار قابل اعتمادی برای ارزیابی آلودگی خاک به عناصر سنگین مورد استفاده قرار گیرد.
مصطفی کرمی آرش باباخانیان
دراین کار تحقیقاتی، روی سطح یک الکترود گلاسی کربن عریان، لایه ای از پلی پیرول حاوی لیگاند tmu4 به طریق روبش متوالی ولتامتری چرخه ای قرار داده می شود و بدین طریق،الکترود اصلاح گردیده و از آن به منظور اندازه گیری اسید بنزوئیک استفاده می گردد.این الکترود اصلاح شده در دمای اتاق ساخته شد و در phبهینه 9و تثبیت شده توسط بافر بریتون رابینسون ، تحت دیگر پارامترهای شیمیایی و دستگاهی استفاده گردید. خواص الکتروشیمایی سطح الکترود اصلاح شده توسط تکنیک های ولتامتری چرخه ای و پالسی تفاضلی و همچنین طیف نگاری امپدانس و مرفولوژی سطح توسط تکنیک میکروسکوپ الکترونی روبشی بررسی گردید.الکترود اصلاح شده در گستره غلظتی02/0تا 80 نانومولار نسبت به اسید بنزوئیک رفتار خطی از خود نشان داد.الکترود اصلاح شده دارای نسبت سیکنال به نویز بالا، دامنه وسیع خطی پاسخ،حساسیت بالا و گزینش پذیری مناسب در نمونه های حقیقی حاوی ان ، بدون مزاحمت جانبی قابل توجه می باشد.
مصطفی کرمی بیژن نجفی
هدف این پایان نامه استخراج توابع همبستگی برای محاسبه ویسکوزیته و هدایت گرمایی گازهای خاص در ناحیه بحرانی با استفاده از داده های تجربی ضرایب انتقالی ویسکوزیته و هدایت گرمایی در چگالی های حول چگالی بحرانی و دماهای نزدیک دمای بحرانی است. با استفاده از چنین توابعی می توان ویسکوزیته و هدایت گرمایی این سیالات را در ناحیه بحرانی پیش بینی نمود.ویسکوزیته گازهای خالص در ناحیه بحرانی دارای انحراف قابل توجهی نسبت به رفتار منظم زمینه ای در محدوده وسیعتری از دما و چگال حول نقطه بحرانی مشاهده می شود.در این پایان نامه ابتدا مقادیر ویسکوزیته گازهای نیتروس اکسایدوتری فلوئورومتان و هدایت گرمایی گازهای نیتروژن ، ارگون ، دی اکید کربن ، متان و اتان با استفاده از معادله ampl و تطبیق ریاضی با مقادیر تجربی آنها محاسبه گردیده و سعی کردیم معادله جدید و عمومی برای هر دو خاصیت انتقالی ویسکوزیته و هدایت گرمایی ارائه دهیم.