نام پژوهشگر: عباس حاتمی زاده
عباس حاتمی زاده احمد موثقی
ایران در طول کمتر از یک دهه (1376 - 1368) دو تحول عمده اقتصادی و سیاسی را تجربه کرد. در متن تحول اقتصادی اجرای سیاست های تعدیل ساختاری با تاکید برخصوصی سازی قرار داشت. در حالیکه از زمان اجرای این سیاست اقتصادی هشت سال سپری می شد تحول دیگری این بار در عرصه سیاسی ایران شکل گرفت که انتخابات دوم خرداد سال 1376 نقطه آغاز آن بود. این انتخابات با پیامدها و تحولات گسترده دموکراتیکی که با خود به همراه داشت باعث شد تا از آن بعنوان نقطه آغاز و عطف تحول گفتمان سنتی ایدئولوژیک به گفتمان در حال تکوین جامعه مدنی نام برده شود. اگرچه علل و توامل متعددی برای چگونگی تحول و تکوین این گفتمان بیان شده است ولی توالی زمانی دو تحول عمده اقتصادی و سیاسی فوق بررسی تاثیر خصوصی سازی بر گفتمان در حال تکوین جامعه مدنی را توجیه می کند. ارتباط این دو متغیر را می توان در سه حوزه بررسی کرد. نخستین حوزه با استفاده از مطالعات لیپست و هانتینگتن تاثیر خصوصی سازی بر تحول ساختار طبقاتی و تکوین طبقه متوسط در قالب بخش خصوصی تجاری و صنعتی را مورد تاکید قرار می دهد. حوزه دوم با استفاده از نظریات آلن ریچارد و لوسیانی ماهیت دولت تحصیلدار را بعنوان یکی از عمده ترین موانع تحقق جامعه مدنی تلقی نموده و انجام فرآیند خصوصی سازی را عامل گسست در ماهیت این نوع دولت می داند. سومین حوزه بر پیوند میان مالکیت خصوصی، آزادی، فرد محوری و جامعه مدنی تاکید می کند. اما مطالعه تاثیرگذاری خصوصی سازی در ایران نشان از سه حالت بررسی شده ندارد چرا که در طول هشت سال اجرای برنامه خصوصی سازی بخش خصوصی مستقلی در عرصه اقتصادی و سیاسی ایران تکوین نیافت، ماهیت دولت تحصیلدار و جه غالب باقی ماند و حتی به فرض افزایش حیطه مالکیت خصوصی، کاهش تضمین حقوق مالکیت نقش این عامل را خنثی نموده است. اما از دید این پژوهش تاثیرگذاری خصوصی سازی از رویکرد تحول گفتمانی قابل بررسی است. بسط روحیه سرمایه سالاری همراه با پیامدهای سو و محنت زای سیاست تعدیل بیشترین فشار را بر طبقات متوسط پایین و پایین جامعه وارد ساخت و باعث تضعیف، انفعال سیاسی و تغییر نگرش طبقاتی شد که یکی از عمده ترین پایگاه های اجتماعی گفتمان سنتی ایدئولوژیک را تشکیل می داند. بنابراین از آن رو که تک سان انگاری بعنوان وجه غالب این گفتمان در تقابل با تکثرگرایی بعنوان وجه غالب گفتمان جامعه مدنی قرار میگیرد هرگونه محدود شدن حیطه و تضعیف ساختار آن گفتمان می تواند به گستردگی و تقویت گفتمان جامعه مدنی کمک کند، بنابراین تنها تاثیرگذاری انفعالی متغییر مستقل بر متغیر وابسته تایید می شود.