نام پژوهشگر: نوید مقرب
رقیه وکیلی قرطاول ایرج سعادت
amd بیماری تحلیل شبکیه است که عامل اصلی کوری در افراد بالای 55 سال در جهان غرب به شمار می-رود. در اثر این بیماری، لیپوپروتئین ها در شبکیه تجمع پیدا کرده و رگ زایی القاء می شود. ثابت شده است که عوامل ژنوتوکسیک محیطی مثل سیگار کشیدن، رژیم غذایی و نور در افراد پیر با زمینه ی ژنتیکی مستعد در بروز بیماری دخیل می باشند. بنابراین ما یک مطالعه ی مـورد- شاهـدی را ترتیب دادیم که شـامل 112 فرد مبتلا به amd و 112 فرد سالم بـود تا رایـج ترین پلـی مورفیـسم xrcc7 ( (g6721tرا بررسـی کنـیم. با استـفاده ازpcr- rflp، ژنوتیپ ها تعیین شدند. آنالیز کای اسکور و رگرسیون لجستیک داده ها ارتباط معنی-دار آماری در ارتباط با چندشکلی این جایگاه و بیماری را نشان ندادند. تصور می شود برای مشخص شدن بیشتر موضوع، مطالعات دقیق تر با جزئیات بیشتر در زمینه ی عوامل محیطی و ژنتیکی ضروری می باشد.
سجاد احراری نوید مقرب
پروتئین مارک2 به ابرخانواده پروتئین کینازها تعلق دارد. این پروتئین نقش بسیار مهمی در تنظیم فعالیتهای حیاتی سلول همچون ایجاد قطبیت، تنظیم اتصالات سلولی، تنظیم اسکلت سلولی و تمایز سلول ایفا میکند.کارکرد نامناسب این پروتئین در حالتهای پاتولوژیکی چون بیماری آلزایمر، آتیسم، برخی سرطانها و توسعه بیماریزایی توسط هلیکوباکتر پیلوری، گزارش شدهاست. درک جزئیات ساختاری این پروتئین و بویژه جزئیات حرکتی آن در عبور از حالت غیر فعال به فعال، گامی مهم در توسعه درمانهای اختصاصی و موثر بر علیه رفتارهای بیماریزای این پروتئین به شمار میآید. در این مطالعه تلاش نمودیم تا با استفاده از تکنیک شبیهسازی دینامیک مولکولی و با تبدیل باقیمانده ترئونین 208 به گلوتامات، که یک موتاسیون فعالساز در جهت کارکرد آنزیم به شمار میآید، رفتار آنزیم در مسیر فعالسازی را بررسی نمائیم. نتایج حاکی از آن است که قسمتهای مختلف پروتئین، رفتاری یکنواخت و همسو در جهت فعال شدن مارک2 نشان نمیدهند. بطوریکه نواحی دور از دومین uba و دارای حرکت مستقل از این دومین، اغلب در جهت فعال شدن آنزیم حرکت کردهاند اما نواحی مجاور دومین uba و تحت تاثیر برهمکنش با این ناحیه، رفتاری منظم و در جهت فعال شدن آنزیم مارک2 از خود نشان نمیدهند. این نتایج، همسو با نتایج مطالعاتی است که کارکرد بازدارندگی به دومین uba نسبت دادهاند.
فرناز قاسمیان نوید مقرب
survivin پروتئینی است که مرگ برنامهریزی شده سلول (آپاپتوز) را مهار نموده و چرخه تقسیم سلولی را نیز تنظیم مینماید. این پروتئین به شدت در اغلب تومورهای انسانی بیان میشود، اما در اکثر بافتهای طبیعی تمایزیافته قابل شناسایی نیست. از میان مطالعات مرتبط با تاثیر جهشهای مهارکننده survivin در سلولهای سرطانی، فرم جهشیافته t34a مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. نتایج به دست آمده از مدلسازی و شبیهسازی دینامیک مولکولی ساختار طبیعی و جهشیافته این پروتئین نشان میدهد که ایجاد جهش فوق احتمالاً برهمکنشهای بین survivin و پروتئینهای hbxip (فاکتور کمکی برای اجرای عملکرد آنتیآپاپتوزی survivin) و xpo 1 (پروتئینی که به خروج survivin از هسته کمک مینماید) را دچار اختلال مینماید. از سوی دیگر، این جهش ممکن است باعث تسهیل و تقویت برهمکنشهای میان survivin و پروتئینهای smac/diablo (پروتئین مهارکننده فعالیت آنتیآپاپتوتیک survivin)، borealin و incenp (دو زیرواحد موجود در کمپلکس cpc که در تنظیم صحیح چرخه تقسیم سلولی نقش دارند) و نیز هیستون h3 (پروتئین مورد نیاز برای تفکیک صحیح کروموزومها در حین تنظیم چرخه تقسیم سلولی) گردد. نتایج مذکور با نتایج به دست آمده از مطالعات تجربی سازگارند.
لاله بیگی بروجنی حمید رضا کربلایی حیدری
svp2 یک آنزیم خارج سلولی است که از باکتری سالینو ویبربو پروتئولیتیکوس جدا شده است. این پروتئین به صورت پری پروپروتئین بیان می شود و شامل 4 دمین می باشد. سیگنال پپتید (23 اسید آمینه)، پروپپتید انتهای آمین (177 اسیدآمینه)، بخش کامل (313 اسید آمینه)، پروپپتید انتهای کربوکسیل (100 اسیدآمینه). چندین نقش برای هر منطقه ی این زیموژن گزارش شده است. در این مطالعه، هدف بررسی نقش دقیق عملکردی ناحیه ی انتهای آمین svp2 بر فعال سازی و پایداری این آنزیم می باشد. سه فرم از آنزیم ذکر شده را کلون کرده که شامل فرم کامل و فعال آنزیم، فرم بدون سیگنال پپتید (pro-svp2) و فرم بالغ mature) ، بدون سیگنال پپتید و پروپپتید) می باشد. فعالیت کازئینولیتیک این سه فرم در حالت های خارج سلولی و داخل سلولی(حالت محلول و نامحلول) نشان داد. اگرچه همانطور که انتظار داشتیم سیگنال پپتید در ترشح آنزیم نقش اساسی دارد اما برخلاف گزارشات قبلی در مورد پروتئازهای مشابه ترمولایزین، پروپپتید انتهای آمین برای تاخوردگی پروتئین ضروری نمی باشد. نتایج نشان می دهد که پروپپتید فعالیت فرم بالغ و پری پلاسمیک svp2 را در حالت سیس و ترانس مهار می کند. در حقیقت، svp2 بالغ به وسیله پروپپتید انتهای آمین در یک روش نامشخص مهار می شود.
میتراالسادات معین زاده میرحسینی حمید رضا کربلایی حیدری
تولید میکروبی نانوذرات یک تکنولوژی پاک محسوب می شود که از تلفیق بین نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی میکروبی ایجاد شده است. تولید میکروبی نانوذرات منجر به تولید ذراتی با ساختار و خصوصیات قابل کنترل، محلول در آب و زیست سازگار می شود. از این رو در این مطالعه سعی شد که توانایی تولید نانوذرات طلا و نقره به صورت خارج سلولی از یک سویه ی باکتریایی گرم مثبت مقاوم به فلزات، جدا شده از معدن مس سرچشمه کرمان مورد بررسی قرار گرفته و شرایط بهینه برای تولید حداکثر نانوذرات با خواص کنترل شده، ارائه شود. مطالعات اسپکتروسکوپیuv–visible و میکروسکوپ الکترونی tem نشان داد که نانوذرات طلا و نقره تولید شده توسط این سویه، کروی و اندازه ای در حدود 30-10 نانومتر دارند. مطالعه ی پراش اشعه ایکس(xrd) از نمونه ی نانوذرات نشان داد که جنس این ذرات ag(0) و au(0) می باشد. همچنین مطالعه ft-ir از نمونه نانوذرات نشان داد که گروه عاملی آمیدی در احیای یونهای فلزی دخیل است. همچنین در این پژوهش سعی شد نانوذرات مس برای اولین بار توسط یک گونه باکتریایی گرم مثبت مقاوم به مس بصورت خارج سلولی در حضور باکتری تولید شود. مطالعات میکروسکوپ الکترونی tem نشان داد که نانوذرات مس بیوسنتز شده دارای شکل کروی هستند و میانگین اندازه ی ذرات کمتر از 10 نانومتر است. بررسی پراش اشعه ی (xrd)xاز نمونه ی محلول حاوی نانوذرات نشان داد که جنس این ذرات (0) cu است. همچنین مطالعه ft-ir از نمونه نانوذرات نشان می داد که گروه پپتیدی در احیای یونهای فلزی دخیل می باشند. رشد باکتری در غلظت های سمی و بالای مس نشان دهنده مقاومت مناسب این سویه باکتریایی به مس و قابلیت زیست پالایی آن می باشد.
ایمان جمهیری ایرج سعادت
مسیر های آنزیم های آنتی اکسیدان از مهمترین مسیر های درگیر در سم زدایی گونه های فعال اکسیژن (ros) و جلوگیری از صدمات ناشی از این گونه های فعال اکسیژن می باشند. بنابراین ممکن است بین چند شکلی های این ژن ها از جمله ژن سوپر اکسید دیسموتاز یک (sod1) و ژن کاتالاز با بیماری هایی که مربوط به افزایش سن هستند مانند سرطان روده بزرگ ارتباط وجود داشته باشد. در این مطالعه مورد شاهدی 204 فرد مبتلا به سرطان روده بزرگ و 239 فرد سالم به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. ژنوتیپ های چند شکلی تک نوکلئوتیدی sod1-251 a/g و cat–262 c/t با روش pcr-rflp مشخص گردیدند. تفاوت در فراوانی های گروه شاهد و بیمار را با آزمون کای 2 و میزان خطر، نسبت شانس (or) و فاصله اطمینان 95? (95% ci) با کمک رگرسیون لجستیک به دست آوردیم. فراوانی آلل g چند شکلی ژنتیکیsod1 در بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ به طور معنا داری بیشتر از گروه کنترل بود (or=1/71, 95% ci=1/09- 2/69, p=0/019 ). نتایج این مطالعه نشان می دهد که آلل g می تواند یک عامل افزایش دهنده خطر ابتلا به سرطان روده ی بزرگ باشد. همچنین در مورد ژن کاتالاز ارتباط معنی داری بین آلل t چند شکلی ژنتیکی کاتالاز و بیماری سرطان روده ی بزرگ دیده نشد (or= 0/86, 95% ci= 0/62- 1/20 , p=0/403).
زهراکیانی کیانی نوید مقرب
اثر جهش های y279c و t468mمرتبط با سندرم لئوپارد بر ساختار shp-2 سندرم لئوپارد یک ناهنجاری غالب آتوزوم است که دارای نشان ویژگیهایی شامل، لکههای پوستی، الکتروکاردیوگرام غیر طبیعی، فاصله زیاد بین چشمها، تنگی مجاری تنفسی، دستگاه تناسلی غیر طبیعی، عقب ماندگی در رشد و ناشنوایی میباشد. سندرم لئوپارد به وسیله جهش تغییر دهنده معنا در ژن ptpn11، که پروتئین تیروزین فسفاتاز shp-2 را کد میکند ایجاد میگردد. پروتئین shp-2 مرکب از یک دومین کاتالیتیک ((ptp و دو دومین تنظیمی (n-sh2 و c-sh2) است. دومینهای sh2 در اتصال به اجزا پیام رسانی سلول و کنترل فعالیت آنزیم از طریق محدود کردن دسترس پذیری جایگاه کاتالیتیک نقش دارند. پروتئین نوع وحشی shp-2 و دو ساختار جهش یافته مرتبط با سندرم لئوپارد (y279c و t468m)، که روی باقیماندههای دومین ptp اثر میگذارند، با روش شبیه سازی مولکولی مورد آنالیز قرار گرفتند. شبیه سازیها نشان میدهد که هر دو جهش باعث کاهش فاصله مراکز جرم لوپهای(باقیمانده 89-92) bg و (باقیمانده 66-68) ef و تغییر در ساختار جایگاه کاتالیتیک شدهاند. کلید واژه: شبیه سازی دینامیک مولکولی، shp-2، سندرم لئوپارد
فاطمه عزیزیان فارسانی مصطفی سعادت
به طور کلی انسان در معرض آرسنیک قرار دارد. و به خوبی تثبیت شده است که ترکیبات آرسنیکی از عوامل توکسیکوژنیک و کلاستوژنیک می باشند. مطالعات پیشین تفاوت های بین فردی را برای شاخص های ژنتیکی نشان داده اند. ژن های کد کننده برای gstt1، gstm1، cat و nqo1 نقش مهمی را در حفاظت از سلول ها و بافت ها در برابر آسیب های اکسیداتیو دارند. ژن xrcc4 نقش مهمی در ترمیم شکست های دورشته ای dna از طریق مسیر nhej بر عهده دارد. هدف این مطالعه بررسی اثر چند شکلی های gstt1، gstm1، cat، nqo1 و xrcc4 روی ناهنجاری های کروموزومی ناشی از تماس با سدیم آرسنیت(1µm) در کشت سلول-های لنفوسیت می باشد. نمونه های خون از 123 مرد سالم غیرسیگاری جمع آوری شدند. ژنوتیپ چند شکلی های مطالعه شده توسط تکنیک pcr تعیین شدند. داده های ما نشان دادند که رابطه ی معناداری بین ژنوتیپ فعال و نول gstm1 و شکست کروماتیدی القاء شده توسط سدیم آرسنیت وجود دارد (3/25 در مقابل 9/22، t=-2.15، df=121، pvalue=0.033). در مورد ژن xrcc4 در طی تیمار با مایتومایسین مشاهده شد که تعداد شکست کروماتیدی در افراد دارای ژنوتیپ dd به طور معنی داری بیش از افراد دارای ژنوتیپ ii می باشد (05/0 p<). هم چنین درصد تام سلولهای حاوی ناهنجاری بدون gap در افراد دارای ژنوتیپ dd به طور معنی داری بیش از افراد دارای ژنوتیپ ii می باشد (05/0 p<).
فاطمه یادگاری خوزانی نوید مقرب
ژن lkb1 یکی از پروتئینهای خانواده سرین-ترئونین کیناز سلولی را رمز مینماید که قطبیت و تکثیر سلولهای اپیتلیال را متناسب با وضعیت انرژی سلول تنظیم میکنند. جهشهای غیرفعال کننده در این ژن به سندروم peutz-jeghers منجر می شوند که در افراد مبتلا، استعداد ابتلا به انواع سرطانها افزایش مییابد. lkb1 با اتصال به یک سودوکیناز غیرفعال به نام strad و یک پروتئین آداپتور به نام mo25 فعال میشود. در این پژوهش به منظور درک کامل مکانیسم مولکولی فعال شدن lkb1 و اثر جهش d194a بر ساختار آن، کمپلکس lkb1-strad-mo25 با استفاده ساختار کریستالوگرافی ثبت شده در دادهپایگاه protein data bank (کدبانک 2wtk) مدلسازی و شبیهسازی دینامیک ملکولی گردید. گزارش شده است که پروتئین آداپتور mo25 و سودوکیناز strad یک کمپلکس هتروتریمر 1:1:1 را تشکیل میدهند که برای فعالشدن lkb1 ضروری است. نتایج مدلسازی و شبیهسازی ما نشان داد که این کمپلکس نه یک هتروتریمر، بلکه هگزامری است که از ترکیب دو هتروتریمر از پروتئینهای مذکور تشکیل شده که از طریق موتیفwef (تریپتوفان-گلوتامیک اسید-فنیل آلانین) متعلق به strad با هم ارتباط دارند. به همین ترتیب، کمپلکس strad-mo25 نیز تترامری است متشکل از دو هترودیمر که از طریق موتیف wef strad به هم متصل شده اند، در حالی که گزارشات پیشین، کمپلکس مذکور را هترودیمر معرفی کردهاند. در تایید مطالعات پیشین، نتایج ما نشان داد که بین strad و mo25 موجود در یک دیمر، شبکه گسترده ای از برهمکنشها وجود دارد. با این حال، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که علاوه بر برهمکنشهای یاد شده، موتیف wef strad از یک دیمر با سطح محدب mo25 موجود در دیمر دیگر نیز برهمکنش میدهد. با بررسی نتایج مدلسازی و شبیهسازی مشخص گردید که آسپارتیکاسید موجود در موتیف dlg از پروتئین کیناز lkb1، در اتصال دو یون منیزیم کمپلکس mg-atp نقش دارد. جهش آسپارتیکاسید 194 به آلانین باعث عدم اتصال یونهای منیزیم میگردد، اگرچه در برهمکنش lkb1 با mo25 و strad تأثیری ندارد. lkb1 در مدل طبیعی دارای شبکهای از مولکولهای آب است که به یونهای منیزیم متصل است، همچنین بین آسپارتیکاسید و گلیسین موجود در موتیف dlg باند هیدروژنی حفاظتشدهای وجود دارد که در مدل جهشیافته دیده نمیشود.
اسما علیزاده پوطاری نوید مقرب
از ویژگیهای پروتئین کینازهای یوکاریوتیک، وجود دو ناحیه ساختاری با هم تکاملیافته قطعه فعالکننده و زیردمین ghi میباشد. قطعه فعالکننده بین و شامل دو موتیف حفاظتشده آسپارتات-فنیلآلانین-گلیسین (dfg) و آلانین-پرولین-گلوتامات (ape) میباشد و زیردمین ghi نیز از مارپیچهای g، h و i تشکیل شده است. این دو قطعه توسط پلنمکی حفاظتشدهایی که بین گلوتامیکاسید موتیف ape و آرژنینی که در زیردمین ghi قرار دارد به یکدیگر مرتبط میشوند. پلنمکی حفاظتشده نقش مهمی در اتصال به سوبسترا و پروتئینهای تنظیمی ایفا میکند. همچنین گلوتامات موتیف ape که در عمق ساختار پروتئین قرار دارد یک hot spot بیماریزای مهم است و گزارش شده در کینازهایret ، kit، jak3 و insr جهش گلوتامیکاسید ape با غیر فعالکردن کیناز بترتیب باعث بیماری hirschsprung، childhood-onset sporadic mastocytosis، childhood immunodeficiency و leprechaunism میشود. در این پژوهش ساختار طبیعی و جهشیافته پروتئین cdk2 مدلسازی و به روش شبیهسازی دینامیک مولکولی اثر جهش e172a در موتیف ape بر ساختار پروتئین بررسی گردید. جایگزینی گلوتامات موتیف ape با آلانین سبب از بین رفتن پلنمکی حفاظتشده میگردد. مقایسه ساختار آنزیم طبیعی و جهشیافته نشان داد که در ساختار آنزیم جهشیافته تحرک ستونفقرات پروتئین، شعاع ژیراسیون، دسترسپذیری کل پروتئین و نیز اکسیژن ترئونین160 که فسفریلاسیون آن برای فعال شدن آنزیم ضروری است کاهش مییابد. این تغییرات میتوانند تبدیل فرم غیرفعال به فرم فعال آنزیم را دشوارتر نمایند. نتایج شبیهسازی دینامیک مولکولی همچنین نشان داد در مدل جهشیافته دسترسپذیری جایگاه فعال آنزیم و نیز دسترسپذیری گروهی از اتمهای متعلق به باقیمانده درگیر در اتصال cdk2 به سوبسترا و atp کاهش مییابد. همچنین در مدل جهشیافته پیوندهای هیدروژنی باقیماندههایی که با atp برهمکنش میدهند تضعیف و پیوند هیدروژنی بین اتم نیتروژن ترئونین14 با اکسیژن فسفات بتا atp هم تشکیل نمیگردد. بطور کلی مطالعه ما ممکن است توضیحی باشد که چرا جهش گلوتامات موتیف ape به آلانین تبدیل فرم غیرفعال به فرم فعال، تمایل اتصال و نیز واکنشپذیری cdk2 به سوبسترا و atp را کاهش میدهد همانگونه که نتایج آزمایشگاهی در مورد سایر کینازها نشان دادهاست.
فاطمهسادات سجادی نوید مقرب
پروتئین shp-2 یکی از تیروزینفسفاتازهای مهم در مسیرهای پیامرسانی سلولهای انسانی است. این پروتئین شامل یک دومین کاتالیتیک (ptp) و دو دومین تنظیمی c-sh2) و (n-sh2 است. وقوع برخی از جهشهای تغییردهندهی معنا در ژن ptpn11 که کدکنندهی shp-2 است، این آنزیم را فعالتر کرده و منجر به بروز برخی ناهنجاریهای ژنتیکی، از جمله سندرم نونان میگردد. برای بررسی اثر جهش فعالکنندهی تیروزین 63 به سیستئین بر ساختار پروتئین shp-2، با استفاده از ساختار کریستالوگرافی ثبت شده در بانک دادهی پروتئین (کدبانک 2shp)، ساختارهای آنزیم shp-2 طبیعی و جهشیافتهی y63c، مدلسازی و در بازهی زمانی 60 نانوثانیه، شبیهسازی دینامیک مولکولی گردید. نتایج مدلسازی و شبیهسازی دینامیک مولکولی نشان داد که در مدل جهشیافته، جایگاه فعال آنزیم واقع در دومین ptp، بازتر شده است که این تغییر میتواند انتشار سوبسترا به درون جایگاه فعال آنزیم را تسهیل نماید. از سوی دیگر سطوح در دسترس حلال سیستئین 459، واقع در جایگاه فعال آنزیم، و همچنین تحرک این باقیمانده در مدل جهشیافته افزایش یافتهاست. افزایش سطوح در دسترس حلال سیستئین 459 و نیز افزایش تحرک آن، امکان دسترسی بهتر این باقیمانده برای حملهی نوکلئوفیلی به سوبسترای فسفوتیروزین را فراهم میکند. نتایج مطالعهی حاضر نشان میدهد علاوه بر تغییرات ساختاری در جایگاه فعال آنزیم، بر اثر این جهش، نواحی برهمکنشدهنده با لیگاند فسفوپپتید نیز دستخوش تغییر میشوند. فاصلهی زنجیرههای جانبی لوپهای ef و bg، واقع در دومین n-sh2، در مدل جهشیافته نسبت به مدل طبیعی افزایش یافته که این تغییر میتواند ورود لیگاند فسفوپپتید به درون این ناحیه را آسانتر نماید. در کل، بروز این تغییرات ساختاری در دومینهای n-sh2 و ptp، میتواند علت افزایش فعالیت پروتئین جهشیافتهی y63c در افراد مبتلا به سندرم نونان باشد.
سمیرا صدرپور نوید مقرب
پروتئینتیروزین فسفاتاز shp-2 انسانی توسط ژن ptpn11 کد میشود و نقش مهمی در مسیرهای مختلف پیامرسانی در سلولهای انسانی ایفا مینماید. وقوع برخی از جهشهای فعالکننده در این ژن در سلولهای زایشی، سبب بروز اختلال در رشد و نمو و ایجاد برخی ناهنجاریهای ژنتیکی، از جمله سندرم نونان میگردد که در بیماران مبتلا به این سندرم ریسک ابتلا به لوکمیا افزایش مییابد. shp-2 از یک دومین کاتالیتیکی (ptp) و دو دومین تنظیمی (n-sh2 و c-sh2) تشکیل شده است. در این پژوهش برای بررسی تغییرات ساختاری ناشی از جهش فعالکنندهی تیروزین 62 به آسپارتیکاسید (y62d)، ساختارهای آنزیم shp-2 طبیعی و جهشیافتهی y62d ، با استفاده از ساختار کریستالوگرافی ثبت شده در بانک دادهی پروتئین (کدبانک 2shp)، مدلسازی و در بازهی زمانی 60 نانوثانیه، شبیهسازی دینامیک مولکولی گردید. نتایج مدلسازی و شبیهسازی دینامیک مولکولی نشان داد که در این جهش، تغییرات ساختاری قابل ملاحظه ای در دو دومین ptp و n-sh2 روی میدهد. درنواحی برهمکنش بین دو دومین، فاصله بین جایگاه کاتالیتیک در دومین ptp و لوپ بلوکه کننده در دومین n-sh2 در پروتئین جهشیافته افزایش یافته است؛ ازاینرو انتظار میرود در مدل جهشیافته دسترسی به جایگاه کاتالیتیکی آنزیم برای سوبسترا و نیز پیشرفت پروتئین به سمت فعالشدن تسهیل گردد. همچنین در ساختار طبیعی پروتئین، آسپارتیکاسید 61 با سیستئین 459، که در جایگاه فعال آنزیم واقع شده است، پیوند هیدروژنی میدهد و مانع فعالیت کاتالیتیکی سیستئین 459 میگردد. نتایج مطالعهی ما نشان داد بین باقیماندههای اسیدآمینهای آسپارتیکاسید 61 و آرژنین 465 در شکل جهشیافته پلنمکی تشکیل شده است. به علت درگیر شدن آسپارتیکاسید 61 درایجاد پلنمکی، انتظار میرود برهمکنش آن با سیستئین 459 کاهش یابد. همچنین پس از جهش، دو لوپ lf و fh در دومین ptp از یکدیگر فاصله میگیرند. این تغییر میتواند تبدیل فرم غیرفعال به فعال پروتئین را آسانتر نماید. نتایج مطالعهی حاضر نشان میدهد علاوه بر تغییرات ساختاری ایجاد شده در جایگاه فعال آنزیم، بر اثر این جهش، فاصلهی بین دو لوپ ef و bg واقع در دومین n-sh2 در مدل جهشیافته کاهش یافتهاست. این تغییر ممکن است ورود لیگاند به این ناحیه دشوارتر کند. درکل، با توجه به تغییرات ساختاری ایجاد شده بر اثر جهش در دومین ptp و درنواحی برهمکنش بین دو دومین انتظار میرود برهمکنش بین دو دومین ptp و n-sh2 کاهشیافته و شکلگیری فرم فعال پروتئین تسهیل گردد.
مریم شریف منصوری نوید مقرب
پروتئین p53، یک مهارکنندهی تومور کلیدی در سلول است که به هنگام آسیب به dna فعال میشود و مهمترین عملکرد خود که توقف چرخهی سلولی و آپاپتوز است را انجام میدهد. پروتئین p53 در بیش از 50% سرطانها جهش مییابد و 99% این جهشها در دمین اتصالی به dna رخ میدهد. موقعیت اکثر این جهشها (بیش از 90%) در لوپهای سطحی پروتئین (لوپهای l3 و l2) و موتیف lsh (loop sheet helix) جای گرفته است. لوپهای سطحی پروتئین و موتیف lsh به ترتیب در اتصال پروتئین به شیار کوچک و بزرگ dna نقش دارند. لوپ l2 در مقابل لوپ l3 قرار گرفتهاست و به قرارگیری لوپ l3 در کونفورماسیون مناسب برای برهمکنش با شیار کوچک dna کمک میکند. برای بررسی تغییرات ساختاری ناشی از جهش g245s واقع در لوپ l3، پروتئینهای طبیعی و جهشیافته مدلسازی شد و و در یک بازهی زمانی 20 نانوثانیهای بر روی آنها شبیهسازی دینامیک مولکولی انجام گردید. جهش g245s به عنوان جهشی hot spot با فراوانی 6% شناخته میشود. نتایج مدلسازی و شبیهسازی دینامیک مولکولی نشان داد که متعاقب این جهش، تغییرات ساختاری قابل توجهی در موقعیت 245 و باقیماندههای مجاور آن که در برهمکنش مستقیم با شیار کوچک dna هستند، روی میدهد. این جهش سبب میگردد که برهمکنش لوپ l3 با لوپ l2 کاهش یابد و پیوندهای هیدروژنی تنها مولکول آب ساختاری مجاور لوپ l3 شکسته شود؛ کاهش برهمکنش لوپ l3 با لوپ l2 سبب میگردد که موتیف lsh به سمت لوپ l3 کشیدهشده و در پی آن وسعت سطوح در معرض حلال اکثر باقیماندههای کلیدی مارپیچ h2 در این موتیف به ویژه r280، که برای برهمکنش مستقیم و اختصاصی با شیار بزرگ dna حیاتی است، کاهش یابد. به این ترتیب حضور نامناسب سرین در موقعیت 245 میتواند برهمکنش پروتئین با شیار کوچک و بزرگ dna را تضعیف نماید.
نرجس زارعی ایرج سعادت
آب مروارید، یک بیماری چند عاملی است ، که به دلیل از بین رفتن شفافیت لنز چشم ایجاد می شود. شواهد زیادی وجود دارد دال بر اینکه آسیب اکسیداتیو به عنوان فاکتور مهم در پیدایش و پیشرفت تعداد زیادی از بیماری ها از جمله آب مروارید نقش دارد. آنزیم های nqo1 و کاتالاز ( cat) از جمله آنزیم های آنتی اکسیدان هستند، که از سلولها در برابر آسیب اکسیداتیو محافظت می کنند. هدف از این مطالعه ، بررسی ارتباط ژنتیکی چند شکلی ژنهای nqo1 c609t و cat c-262t با خطر ابتلا به آب مروارید می باشد. در این مطالعه ی مورد- شاهدی ،190 فرد سالم به عنوان گروه شاهد و 190 فرد مبتلا به آب مروارید شرکت داشتند. از روش pcr-rflp جهت تعیین ژنوتیپ چند شکلی های ژنتیکی استفاده کردیم. نتایج حاصل از بررسی ژن nqo1 نشان می دهد که ژنوتیپ ct و ترکیب ژنوتیپ های ct/tt از چند شکلی ژنتیکی nqo1 c609t ریسک ابتلا به آب مروارید را افزایش می دهند (ct vs. cc: or = 1.61, 95% ci = 1.02-2.52, p value= 0.038) و (ct/tt vs. cc: or = 1.56, 95%ci =1.02-2.4, p value= 0.04). اما از نظر آماری ارتباط معنی داری بین چند شکلی ژنتیکی cat c-262t و آب مروارید مشاهده نشد.
مرضیه مهرآور نوید مقرب
p16 یک مهارکننده تومور کلیدی است که جهش آن در بیش از 70 نوع سرطان مختلف گزارش شده است. این پروتئین در شرایط استرسی، مهمترین عملکرد خود را در جهت توقف چرخهی سلولی، از طریق اتصال اختصاصی به cdk4 و cdk6 و متوقف کردن عملکرد آنها انجام میدهد. فقدان فعالیت p16 یکی از مهم-ترین وقایعی است که با سرطانهای انسانی همراه می شود. در مطالعه حاضر، برای بررسی تاثیر جهش a118tبر ساختار و عملکرد p16، ساختار پروتئینهای طبیعی و جهشیافته مدلسازی شد و در یک بازهی زمانی 50 نانوثانیهای بر روی آنها شبیهسازی دینامیک مولکولی انجام گردید. نتایج حاصل نشان داد که با ایجاد این جهش، تغییر قابل ملاحظهای درسطوح در دسترس و تحرک باقیماندههای اسیدآمینهای درگیر در اتصال با cdk روی نمیدهد از این رو انتظار نمیرود که در برهمکنش بین p16 و cdk اختلالی پیش آید، اما پس از جهش، سطوح در دسترس و تحرک باقیماندههای درگیر در مهار cdk، کاهش قابلملاحظهای نشان میدهد که این تغییر ممکن است در توانایی p16 برای مهار cdk اختلال ایجاد کند. بعلاوه، نتایج شبیهسازی دینامیک مولکولی نشان داد که که در حضور این جهش آرایش فضایی دسته هلیکسی انتهای کربوکسیلی به هم میریزد. این نقص ساختاری ممکن است به طور غیرمستقیم، درعملکرد p16 اختلال ایجاد نماید. در کل، مطالعه ما ممکن است توضیح دهد که چگونه جهش a118t منجر به نقصان فعالیت کاتالیتیکی p16 میگردد.
زهرا شجاعزاده نوید مقرب
اعضای خانوادهی آرورا کیناز (a، b و c) مجموعهای از سرین/ترئونین کینازهای حفاظتشده و بسیار خویشاوند هستند که از تنظیمکنندگان کلیدی میتوز و چندین مسیر پیامرسانی در سلول میباشند. تنظیم نابجای آرورا کینازها منجر به ناپایداری ژنتیکی (آنیوپلوئیدی) شده و احتمالاً با تومورزایی همراه است. خانوادهی آرورا کیناز اهدافی جذاب در درمان سرطان هستند و تعداد رو به افزایشی از مهارکنندگان آرورا کینازها وارد آزمایشات بالینی یا پیشبالینی شدهاند. یکی از مهارکنندگان آرورا کینازها، ریورسین (reversine) است که ثابت شده برای آرورا b نسبت به آرورا a تقریباً نه برابر انتخابپذیری بیشتری دارد، اما مکانیسم دقیق این انتخابپذیری، هنوز نامشخص است. در پژوهش حاضر، برای بررسی مکانیسم این انتخابپذیری، کمپلکسهای آرورا کینازهای a و b با ریورسین، مدلسازی و با استفاده از داکینگ و شبیهسازی دینامیک مولکولی مورد بررسی قرار گرفت. در تأیید مطالعات پیشین، نتایج ما نشان داد که در اتصال آرورا کیناز به ریورسین، پیوند هیدروژنی بین مهارکننده و ناحیهی لولا و نیز برهمکنش مهار کننده با پاکت آبگریز در پروتئین کیناز از اهمیت زیادی برخوردار است. آنالیز تماسهای آبگریز بین مهارکننده و دو آرورا کیناز a و b نشان داد که در آرورا b، ریورسین تماسهای آبگریز قویتری با لوپ غنی از گلیسین و ناحیهی لولا برقرار میکند. این برهمکنشها، احتمالاً منجر به جایگیری بهتر مهارکننده در آرورا کیناز b و انتخابپذیری و قدرت مهاری بالاتر آن میگردند. اندازه گیری انرژی آزاد اتصال با استفاده از داکینگ نیز نشان داد که ریورسین با آرورا b اتصال قویتری ایجاد می نماید. مطالعه ما نشان داد که بین حلقهی فنیلآلانین 88 در آرورا b و ریورسین برهمکنشهای ?-? و cation-? شکل میگیرد که این برهمکنشها، اتصال مهارکننده به آرورا کیناز b را پایدار میکند، در حالیکه در آرورا a، فنیلآلانین 144 متناظر، چنین تماسهایی با ریورسین برقرار نمیکند. بعلاوه، زنجیرهی جانبی گلوتامات 161 (مجاور ناحیهی لولا) در آرورا b نسبت به ریورسین جاذبهی الکترواستاتیک دارد، در حالیکه در آرورا a، ترئونین 217 متناظر از چنین برهمکنشهای مطلوبی با مهارکننده بی بهره است. به این ترتیب، افزایش برهمکنش با فنیلآلانین 88 و گلوتامات 161 ممکن است دو عامل کلیدی دیگر در بهبود انتخابپذیری ریورسین به سوی آرورا b نسبت به آرورا a باشد. براین اساس، پیشنهاد میشود که جهت طراحی مهارکنندههای اختصاصی جدید برای آرورا b، گلوتامات 161 میتواند هدف مناسبی باشد. واژگان کلیدی: آرورا کینازها،مهارکننده، ریورسین reversine، شبیهسازی مولکولی، داکینگ مولکولی
مریم صفاپور علی حیدر پاکیاری
ما در این تحقیق اثر چندین استخلاف هیدرو کربنی ( بوتا دی ان،هگزا تری ان،بنزن ) را روی پتانسیل کاهشی فلاوین با روش نظریه تابعی دانسیته بررسی کردیم. همه ساختارها در سطح mpw1pw91 و مجموعه 6-31+g** بهینه شده اند.محاسبات مربوط به فرکانس و انرژی آزاد گیبس نیز در همین سطح انجام شد.نشان میدهیم که این جانشینی هیدرو کربن ها باعث کاهش پتانسیل فلاوین در بعضی موقعیت ها و افزایش پتانسیل کاهشی در باقی موقعیت ها می شوند. روند تغییر پتانسیل به صورت میانگین ehe< ebu < ebe بود. در کنار استخلاف های هیدروکربنی از گروه های عاملی دیگری مانند –oh, -cl, -o- استفاده کردیم. بیشترین درصد کاهش در مقدار پتانسیل برابر با 18.906% برای 7-he-6-oh و بیشترین درصد افزایش در مقدار پتانسیل برابر با 31.3% برای 6-bu-9-cl بود.
نوید مقرب محمدنبی سربلوکی
در این پایان نامه تلاش شده است اندرکنش انسولین (به عنوان یک پروتئین دارویی) با لیپوزوم (به عنوان حامل مواد دارویی) به صورت کمی و کیفی مورد بررسی قرار گیرد. با استفاده از گرماسنجی تیتراسیونی هم دما (isothermal titration calorimetry: itc) میزان اتصال انسولین به لیپوزوم های ساده و پوشیده و تابع ریاضی مربوطه به دست آمد. داده های حاصل از این روش با الگوهای متداول تقسیم تعادلی و جذب سطحی هم دما نظیر freundlich و langmuir مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که اتصال انسولین به سطح لیپوزوم ها با هیچ یک از الگوهای یاد شده تطبیق نمی نماید. این بررسی ها نشان دادند که در اتصال انسولین به لیپوزوم ها نوعی همیاری مثبت دیده می شود و هر مولکول انسولین پس از جذب لیپوزوم ها، اتصال مولکول های بعدی انسولین را تسهیل می نماید. افزون بر این به احتمال زیاد انسولین اتصال یافته به تدریج تغییراتی در ساختار جمعی لیپیدها ایجاد می نماید. مقایسه داده های itc حاصل از اتصال انسولین به لیپوزوم های ساده و پوشیده از پلیمر پلی اتیلن گلیکول نشان داد که مکانیسم و پیامد اتصال انسولین به لیپوزوم ها هر چه باشد تفاوت معنی داری بین این دو نوع لیپوزوم وجود ندارد. بعبارت بهتر پوشش پلیمری تاثیر چندانی بر چگونگی و میزان اتصال انسولین به لیپوزوم ها ندارد و تغییراتی که در نتیجه اندرکنش با لیپوزوم ها روی می دهند، در هر دو مورد از ماهیتی مشابه برخوردارند. مقایسه میزان اتصال انسولین به لیپوزوم ها با مقادیر گزارش شده اتصال انسولین به گیرنده اختصاصی آن در بدن انسان نشان داد که اتصال غیر اختصاصی انسولین به غشاهای لیپیدی رقابتی جدی با اتصال به گیرنده اختصاصی انسولین ندارد. بررسیهای انجام شده به کمک دورنگ نمایی دورانی (circular dichroism: cd) نشان دادند که حضور لیپوزوم در محلول انسولین باعث کاهش قابل توجه درصد ساختارهای دوم منظم (مارپیچ و صفات چین دار ) و افزایش میزان ساختارهای دوم نامنظم (turn و کلاف بختانه) می شود، بعلاوه در حضور لیپوزوم های پوشیده از پلیمر peg، یک انتقال از مارپیچ آلفا به صفحات چین دار بتا نیز مشاهده گردید. با این حال حضور انواع لیپوزوم ها در محلول انسولین تغییر معنی داری در tm آن ایجاد ننمود. در بررسی های آنزیمی مشاهده گردید که حضور لیپوزوم های ساده و پوشیده از پلیمر peg در محلول انسولین تاثیر محسوسی بر میزان هضم انسولین توسط آنزیم پروتئولیتیک تریپسین ندارد.