نام پژوهشگر: خدیجه برآبادی
خدیجه برآبادی رضا اکبریان
ضرورت و امکان و به تبع آن تبیین نظام هستی، از مهمترین بحثهای فلسفی است که از دیرباز ذهن فلاسفه شرق و غرب را به خود مشغول داشته است. لایب نیتس و ملاصدرا نیز در این خصوص، با توجه به پیشینه تاریخی خود، نظرات بدیع و جالبی را ارائه داده اند. لایب نتیس و ملاصدرا، در بحث ضرورت و امکان از مبانی متفاوتی برخوردارند؛ به گونه ای که مناد،اساس فلسفه لایب نیتس را تشکیل می دهد و براساس نظرات منحصر به فردی که درباره جوهر فرد (مناد) دارد، آن را جوهر روحانی، بسیط و بدون جز که هیچ گونه شکل وامتدادی ندارد، تعریف می کند. لایب نیتس، با تمایز میان ضرورت مطلق و ضرورت مشروط یا به تعبیری ضرورت متافیزیکی و ضرورت اخلاقی و تعریفی که از ممکن ارائه می دهد، هر چیز جزئی در جهان و جهان من حیث المجموع را ممکن الوجود می داند؛ یعنی، چیزی که منطقا ممکن است وجود نداشته باشد. به نظر لایب نیتس، موجودات قبل از آنکه وجود بالفعل بیابند، ممکنات عقلی اند. آنها برای بالفعل شدن نیازمند جهتی هستند که همان مشیت آزاد خداوند است. در مقابل، اصلی ترین واساسی ترین مساله ای که در نظام مابعدالطبیعی ملاصدرا، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، اصل تقدم وجود بر ماهیت یا مساله اصالت وجود است. صدالمتالهین با تکیه بر این اصل، مدعی است که ضرورت، شان وجود است ونظام هستی، نظامی ضروری است؛ با این تفاوت که وجود حق تبارک و تعالی، دارای ضرورت ازلی است و دیگر مراتب وجود، مقید به حیثیت تعلیلیه اند. از آنجا که علیت و رابطه ضروری نفس و بدن، از متفرعات بحث ضرورت و امکان به شمار می رود؛ دو فصل از رساله مذکور، به این دو موضوع اختصاص داده شده است. لایب نیتس و ملاصدرا، هر دو متفق القولند که خداوند قادر و حکیم، علت این جهان است. با این تفاوت که لایب نیتس هرگونه تاثیر و تاثری را بین منادها نفی می کند و رابطه منادها و به تبع آن، رابطه بین نفس و بدن را براساس هماهنگی پیشین بنیاد تبیین می کند. اما، ملاصدرا در بین جواهر مخلوق نیز قائل به رابطه ضروری علی و معلولی است و انطباق نفس و بدن در فلسفه وی با تاثیر و تاثر (هرچند به واسطه روح بخاری) تبیین می شود و مراد وی ازتاثیر، توقف، نیاز و تعلق وجودی است.