نام پژوهشگر: حسین حسینی امین
حسین حسینی امین فتح الله اکبری
اندیشه های سیاسی آگوستینوس در مهمترین اثر سیاسی و کلامی اش یعنی شهر خدا تبلور یافته است. وی کتاب شهرخدا را در پاسخ به پرسشها و شبهات مشرکان نوشت. آگوستینوس معتقد است که خداوند به انسان اراده خوب عطا کرد اما انسان از اراده آزاد خود برای برآوردن خواستهای خود استفاده نمود و با نافرمانی از امر خداوند، دچار گناه نخستین شد و در نتیجه به زمین هبوط نمود. این رویداد- هبوط- به تمایز بین دو انسان منجر شد: انسانهای برگزیده و انسانهای نفرین شده. آگوستینوس از این دو گروه انسان به زبان عرفانی دوشهر (شهر خدا ، شهر خاکی) یاد می کند. در شهر آسمانی شهری که مومنان در آن زندگی می کند عدالت و سعادت حقیقی یافت می شود و سعادت انسان هم از طریق فیض الهی امکان پذیر است. بدین منظور خداوند به دنبال نجات نوع انسان است و تجسد «کلمه» مناسب ترین راه برای نجات و رستگاری انسان است. شهر زمینی شهری است که انسانها به جای محبت خدا، محبت به خود دارند و عدالت و سعادت حقیقی در این شهر یافت نمی شود. هدف شهر خدا در این دنیا تحقق بخشیدن به دو مطلوب انسان یعنی صلح و عدالت است. وی حق مبارزه، شورش و انقلاب را بر علیه حاکمان منتفی می داند و محکوم بودن انسان را به دلیل همان گناه نخستین می داند. وی به نظام برده داری قائل است. فارابی در مهمترین اثر فلسفی سیاسی خودش با تقسیم مدینه به مدینه فاضله و غیر فاضله و غیر فاضله به جاهله، فاسقه و ضاله، هدف مدینه فاضله را رسیدن اهل مدینه به سعادت دنیا و آخرت می داند که مدینه های غیر فاضله از رسیدن به این هدف عاجز هستند. وی ضمن تشبیه مدینه به نظام عالم و بدن انسان، به تقدم رئیس مدینه بر مدینه قائل است. همچنانکه بر عالم خداوند و بر بدن قلب حکومت می کند، مدینه هم دارای رئیسی است که بر مدینه حکومت می کند که دارای شرایط و ویژگیهایی مانند حکمت، عدالت و... می باشد. وی به انواع رهبری در مدینه قائل است که هر کدام در فقدان رهبر واجد شرایط به رهبری می رسند. وی همچنین معتقد است که دولت در معرض زوال قرار دارد که از جمله این عوامل به استحاله ارزشها، بحران رهبری و.... اشاره می کند. فارابی در طراحی مدینه فاضله متاثر از افلاطون است و بر متفکران بعد از خودش نظیر ابن سینا و خواجه نصیرالدین تاثیر گذاشته است . اندیشه های فارابی و آگوستینوس در مباحثی مانند عدالت ، صلح ، تحقق ناپذیری جامعه آرمانی، عاریتی بودن نور چراغ عقل مشترک بوده و در مباحثی از جمله خاستگاه مدینه ، خیالی و عقلانی بودن مدینه ، توجیه بردگی ، رابطه دین و سیاست مختلف است.
حسین حسینی امین رضا اکبریان
((اصل علیت)) به عنوان یکی از مبادی مهم در تفکر فلسفی، همواره مورد بحث فلاسفه و دیگر متفکران بوده است. برخی حاکمیت این اصل را در کل نظام هستی، و یا در عالم مادی انکار نموده اند. لکن اکثر فلاسفه اهمیت آن را گوشزد کرده و به استدلال پیرامون آن پرداخته اند. امانوئل کانت-فیلسوف عقل گرای آلمان-و ابن سینا-فیلسوف مشائی در جهان اسلام-به نحوی قائل به ((علیت)) بوده اند. در تحقیق حاضر، نخست نظریه علیت از دیدگاه کانت و ابن سینا تقریر شده، آنگاه به مقایسه آرای آنان پرداخته می شود. این تحقیق شامل سه فصل است: در فصل اول نظریه علیت کانت مورد بحث واقع می شود که خود شامل چهار قسمت اصلی؛ شرح و مقدمات؛ علیت پیش از کانت، علیت از دیدگاه کانت و علیت بعد از کانت می باشد. در آنجا بیان شده است که کانت، علیت را یکی از مقولات ماتقدم فاهمه می داند که فقط قابل اطلاق بر موجودات مادی می باشد. مقوله علیت و سایر مقولات فاهمه بر عالم ناپدیدار (نومن) و همچنین بر خداوند قابل اطلاق نیست. به عبارت دیگر کانت، علیت را در محور علل طبیعی به عنوان رابطه ای عینی اثبات می کند. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که نظریه علیت کانت به صورت مدون و جامع در هیچ یک از آثار او یافت نمی شود، بلکه باید از لابلای مباحث مختلف او استخراج گردد. فصل دوم مربوط به تبیین نظریه علیت ابن سینا می باشد که معتقد است، علیت به عنوان یکی از مفاهیم ثانیه فلسفی، هم در محور علل طبیعی و هم در محور علیت ایجادی قابل اثبات است. در فصل سوم، بین تحلیل دو فیلسوف در باب علیت مقایسه صورت می گیرد. نتیجه کلی بحث این است که نظریه علیت دو فیلسوف در محور علل طبیعی، مشابهتهای زیادی دارند و اختلاف آنها، بیشتر در محور علل ایجادی است.