نام پژوهشگر: راضیه احمدی سعدی
راضیه احمدی سعدی فرهاد ناظرزاده کرمانی
در پژوهش حاضر ؛آیرونی؛ به عنوان یک صنعت ادبی، هنری کارآمد که در طول تاریخ همواره در بافت بزرگترین آثار نویسندگان حضور داشته، مورد بررسی قرار می گیرد. آیرونی حوزه گسترده ای از مفاهیم که در اثر تضاد میان ؛بود و نمود؛ و ؛تظاهر و واقعیت؛ به وجود می آیند را در بر می گیرد. این فن در ایران کاملا شناخته شده نیست و انتخاب واژه های متعدد و ناهمگون به عنوان معادل آن در طنز، طعنه، کنایه، تعریض، مطالیبه، طرفه، تهکم و ... مانع از انتقال استقرار یک مفهوم جامع و مشخص در اذهان پژوهشگران، نویسندگان و هنرجویان شده است. از همین رو درتحقیق حاضر صنایع بدیع و قالبهای ادبیات فارسی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند. و از آن میان، فنون کنایه، تجاهل العارف، ذم شبیه مدح و مدح شبیه ذم و قالب های طنز و نقیضه (parody) از جمله شگردهای ادبی شناخته شدند که مجموع تعاریف و صادیقشان با مفهوم آیرونی مطابقت دارد. همچنین با توجه به پیشینه طولانی آیرونی در آثار بزرگانی چون سوفوکل، اریپید، اریستوفان، سروانتس، شکسپیر، مولیر، ایبسن، چخوف، بکت و ... سعی شده است در آنچه ما سرمایه و پیشینه ادبی -نمایشی ایران می نمایم جستجو شود و چگونگی کارکرد این فن در برخی از آنها پی جویی گردد. از یافته های این پژوهش آن است که بعضی داستانهای نمایشی شاهنامه فردوسی و نیز مثنوی مولوی در بردارنده انواعی از آیرونی در بهترین و زیباترین شکل خود هستند و برای نمونه سه منظومه ؛زستم و سهراب؛، ؛سیاوش؛ و ؛فرود؛ به طور اجمالی، از این منظر مورد بررسی قرار گرفته اند. به علاوه ؛نمایش؛ به دلیل ویژگیهای خاص خود، جذاب ترین جایگاه و محمل نمود آیرونی است. غیر از متم نمایشنامه که می تواند حامل موقعیت های آیرونیک باشد، نوع ارتباط تماشاگر با نمایش و بازیگر در نمایش نیز به طور ذاتی واجد آیرونی است. مصادیق چنین مباحثی را در آثاری از بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی از نمایشنامه نویسان می توان مشاهده کرد، برای نمونه تعدادی از نمایشنامه های ایشان و نیز یک اثر از اکبر رادی و مصطفی رحیمی به لحاظ کارکرد آیرونی طرح و بررسی شده اند. گر چه تعداد نمایشنامه های ایرانی که به طور اصولی و منسجم از آیرونی جهت پیشبرد کنش (action)، ایجاد کشش (tension) و شناخت شخصیت بهره مند شده باشند بسیار انگشت شمار است.