نام پژوهشگر: سیاوش جعفری
سیاوش جعفری تقی پورنامداریان
در این پژوهش کوشیده ایم، ضمنِ بررسی بنیان های تئوریکِ رویکردهای هرمنوتیکی جدید، تا جای ممکن گستره ی آن ها را پیش چشم خواننده روشن کنیم و سپس با تمرکز ویژه بر تأویل های شعر نو، نیک و بد جریان های تأویلی تازه را در عمل به محک نقد بیازماییم. این رساله در پنج فصل فراهم آمده است. فصل نخست، کلیاتی شاملِ پرسش ها، فرضیه ها، پیشینه ها و روش پژوهش را در بر می گیرد. فصل دوم پیش درآمدی است، برای روشن کردن زمینه های تئوریک بحث. در آغاز این فصل نگاهی کوتاه به مهم ترین مکتب های تأویلی و پیشینه ی عملی آن ها افکنده ایم. بدون چنین پیش درآمدی، بدفهمی و سخت سریِ موجود در شماری از برداشت ها و اقتباس های هرمنوتیکی معاصر، آشکار نمی شود. همچنین مشاهده ی سوابق رفتارهای تأویلی در میان اندیشه ورانِ رشته های گوناگون از روزگار باستان تا امروز حضور پر رنگ و موثرِ تأویل را در فرایند فهم نشان می دهد و به کسانی که با زدن برچسب های جغرافیایی بر اندیشه ها خود را از رنج درک آن ها می رهانند، می نمایاند که بسیاری از نظریه های هرمنوتیکی، پیش از این بارها در مقامِ عمل آزموده شده اند و فراآورده ی مصنوعیِ چند فیلسوف غربی نیستند. گرچه مانند بیش-تر مباحث جدید علوم انسانی ژرف کاوی های تئوریک و تدوین روش شناختی آن ها، وامدار غربیان است. در ادامه ی این بخش به صورت ویژه بر آموزه های هرمنوتیک فلسفی متمرکز شده ایم که بر اثرِ حضورِ موثر ترِ فلسفه ی قاره ای در ایران امروز حکمِ آیه های مقدس را یافته است، و شماری از مهم ترین نقدهای وارد بر آن را از منظر فلسفه ی تحلیلی در کلامِ منتقدان و مخالفان برشمرده ایم. در همین فصل، به موضوع ابهام و اهمیت آن در تأویل نیز پرداخته ایم و انواعی برای آن به دست داده ایم. بدیهی است که همه ی مباحث پیش گفته، خلاصه وار و به دور از مثال ها و تفصیل هایی که لازمه ی یک پژوهش مستقل است، نوشته شده اند. با این وجود کوشیده ایم گفتارهای مطرح شده تا جای ممکن روشن و به دور از کلی گویی های مبهمِ رایج باشند. در فصل سوم به شعر نو و چگونگی پیدایش و پویش آن توجه کرده ایم و جریان های شعری معاصر را در حدّ روشن کردن میزان تأویل پذیری آن ها شناسانده ایم، و نشان داده ایم که چگونه گروهی از جریان های نوگرا و شاعران آن ها دار و ندارِ شعر خود را در قمار تأویل و چند معنایی نهاده اند؛ اما حتا یک بار تأویل نشده اند و نقدهای پیرامون آن ها نیز از چند تحسینِ شیفته وار برنگذشته است. در پایان این فصل، کارنامه ی تأویلی هر جریان را فارغ از امکانات بالقوه ی آن، در میزان عمل سنجیده ایم و کوشیده ایم پاسخی برای این پرسش بیابیم که چرا یک جریان، بیش تر و جریان دیگر کم تر تأویل شده است. در فصل چهارم پس از بررسی تأویل های موجود از آغاز پیدایش و رواجِ شعر نو تا امروز، و تقسیم بندی آن ها در هفت دسته ی کلی، به نقل و نقد نمونه هایی از تأویل ها پرداخته ایم. بخشی از این فصل را هم به تأویل شاعران از شعر خود و دیگران اختصاص داده ایم، سپس بررسی کرده ایم که بر اساس داده های موجود، شعر کدام شاعر بیش تر و کدام کمتر در معرض تأویل قرار گرفته است. مفصل ترین بخش این فصل، نقد و تحلیلِ تأویل هاست. روال کار در نقد تأویل ها بدین گونه است که نخست شعر مورد تأویل را می آوریم، آن گاه به ترتیب، تأویل های هر شعر را بر اساس نام خوانِشگرانِ آن، نقل می کنیم، سپس در پایانِ آخرین تأویل، بخشی را به نقد و ارزیابی تأویل ها اختصاص می دهیم. پس از این نقد و تحلیل، خواننده به خوبی خواهد توانست، با بررسیِ نشانه های نمونه وارِ موجود در هر تأویل و روش اجرای آن، دسته ای را که تأویلِ مورد نظر در آن جای می گیرد، تعیین کند. فصل پنجم، فصل نتیجه گیری نهایی است. در این فصل کوشیده ایم پس از گفت و گو درباره ی چالش های پیش رو برای تنظیم روش شناسی تأویل شعر نو، برپایه ی بنیان های نظری هرمنوتیک و نتایجی که از مقایسه ی ارزش اعتباری تأویل ها و مختصات بهترین تأویل های موجود به دست آورده ایم، معیارهایی نیز برای انجام و ارزیابی تأویل به دست دهیم.
سیاوش جعفری محمد امجد
تاریخ اندیشه سیاسی به یک اعتبار کاوشی نظری برای یافتن پاسخی مناسب به یک پرسش اساسی بوده است، چرا مردم باید از دولت اطاعت کنند ؟ و به عبارت دیگر منشا هستی و مشروعیت دولت چیست و مردم چگونه و چرا به قوانین و دستورهای دولت گردن می نهند و یا در واقع باید گردن بنهند. چنین پرسشی دراندیشه کلاسیک و مدرن غربی همواره مطرح بوده ، اما درتفکر فلسفی و سیاسی اسلامی بندرت مدنظر بوده است. مبادی تاسیس تعهد و الزام سیاسی در مدینه النبی (ص) به عنوان الگوی اصیل یا نخستین جامعه سیاسی اسلامی بیعت های عقبه بود که در واقع بر مبنای اراده های آزاد و توافق پیامبر (ص) و نمایندگان مردم منعقد شد و این امر نشان می دهد که : اولا: پیمان با قرارداد عقبه مقدم بر تاسیس جامعه سیاسی مدینه و منشا تکوینی آن بود. ثانیا: منشا ریشه های اقتدار و هرگونه سلطه سیاسی در هر جامعه سیاسی اسلامی توافق و رضایت است و نه اجبار یا زور. ثالثا: مدینه النبی یک الگوی تاریخی است که بر پایه آن می توان جوامع سیاسی اسلامی بعدی را مورد ارزیابی یا قضاوت قرار داد.