نام پژوهشگر: غلام حسین نصیری جلودار

تعامل نیست انگاری و مدرنیته در اندیشه سیاسی نیچه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1378
  غلام حسین نصیری جلودار   حسین سیف زاده

موضوع بررسی این رساله، پدیده ی موسوم به نیست انگاری است و در نظر داریم، چگونگی و هاهیت تعامل از این پدیده را با مدیرنیته [متافیزیک مدرنیته]، در اندیشه ی سیاسی فریدریش نیچه، بسنجیم. فرض ما برای مبنا استوار است که پدیده ی نیست انکاری، به عنوان یک بیماری عقیدتی عصر مدرن، حاصل و پی آمد طبیعی اعتقاد انسان به بنیادهای متافیزیک مدرنیته می باشد. در این معنا، نیست انگاری، به مفهوم پوچی و بی معنایی وجود، ریشه در آرمان ها و ایده آل های متافیزیکی دارد. متافیزیک ، در اشکال کهن و نوین ظاهر می شود: ابتدا، متافیزیک کهن یا مدرنیته ی اولیه که در اشکال نیست انگاری منفعل، عقل سقراطی، دوگانه انکاری (آپولون و دیونوسوس ، نیک و بد، جسم و جان) و اخلاق واکنشی ظاهر می شود. در این مرحله است که نیست انگاری ظهور می یابد. سپس ، متافیزیک مدرن یا مدرنیته ی نوین که در اشکال انسان گرایی (سوژه ی انسانی، علم گرایی، واپسین انسان)، خواست حقیقت و تاریخ گرایی، به نقطه ی تکامل خود می رسد. مدرنیته در این مرحله، نیست انگاری را به اوج و تعالی می رساند. در مقابل فرضیه های ابطالی موردنظر، [در اشکال متافیزیک کهن و نوین] به طرح و ارایه فرضیه های اثباتی در اندیشه ی نیچه که در واقع آنتی تز فرضیه های ابطالی مذکور هستند، نیز پرداخته می شود که شامل فرضیه های نیست انگاری فعال، جهان ما قبل عقل سقراطی، سنتز اسطوره های آپولون و دیونوسوس ، فراسوی نیک و بد، یگانه انگاری جسم و جان، اخلاق کنشی، ابرانسان، خواست قدرت و بازگشت ابدی، می شود. با تحقق فرضیه های اثباتی مذکور، نیست انگاری به زوال خود می رسد. بدین ترتیب ، هر کدام از فرضیه های اثباتی و ابطالی فوق، به صورت تقابل دوتایی مطرح می شوند، طوری که در هر یک از فصل های نه گانه ی پژوهش ، ابتدا فرضیه ی ابطال پذیر مطرح و مورد ابطال قرار می گیرد، سپی در مقابل آن، فرضیه ی اثبات پذیر، به عنوان آنتی تز مطرح و اثبات می گردد.