نام پژوهشگر: محمدحسین دایمی
محمدحسین دایمی عبدالرضا هوشنگ مهدوی
به هنگام گسترش رقابتهای سیاسی - استراتژیک قدرتهای اروپائی در خاور زمین، خلیج فارس به عنوان یک شاهراه بازرگانی و به عنوان یک حلقه پر اهمیت در زنجیر استراتژیک آنان مورد توجه قرار گرفت . کشور ایران به دلیل حاکمیت بر تمامی سواحل شمالی خلیج فارس از یک سو و تسلط بر جزایر استراتژیک واقع در دهانه این آبراه حیاتی از سوی دیگر، نقش مهمی را در امنیت خلیج فارس بر عهده دارد. چنان که می دانیم مجمع الجزایر بحرین زمانی طولانی بخشی از خاک پهناور ایران بوده و به همین دلیل دارای همبستگی و مشترکات قومی و مذهبی با ایران است ، به گونه ای که مسائل داخلی این شیخ نشین در ارتباط حساس و نزدیک با وقایع است که در ایران جریان دارد و از آن تاثیر می پذیرد، لذا شناخت علل و ریشه های جدائی این مجمع الجزایر از پیکره ایران می تواند راه گشای آینده موضع گیریها بوده باشد و برخورد با مشابهات تاریخی که در هر زمانی که به شکلی ظاهر می شوند را ساده و آسان و از تکرار چنین تجربیات تلخی جلوگیری می کند. و اما جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی، سه جزیره کوچک در خلیج فارس هستند که در فاصله بین قلمرو اصلی ایران و میانه خلیج فارس واقع شده اند. این جزایر از گذشته های بسیار دور بخشی از قلمرو ایران بوده و در قرنهای 19 و 18 میلادی جز حوزه صلاحیت و حکمرانی لنگه به حساب می آمده اند به واسطه نزدیک بودن به تنگه حساس و استراتژیک هرمز، از موقعیت ژئوپولتیک ویژه ای برخوردارند. ادعای حاکمیت امارات بر حزایر که نقطه اوج آن در سال 1992 بود، این سئوال را مطرح می سازد که دلیل طرح ادعای حاکمیت بر جزایر سه گانه توسط امارات در این مقطع چیست و چرا اعراب همراه با برخی کشورها قویا از موضع جانبداری نموده و به بحران دامن می زنند که برای پی بردن به ریشه های بحران ابتدا به بررسی سیر حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر مذکور اشاره و سپس به ردادعای واهی امارات مبنی بر حاکمیت بر جزایر سه گانه دهانه خلیج فارس می پردازیم.